به هيدگر از :كربن هانري معنوي سلوك
سهروردي
عرب سيد حسن :نوشته
به آلمان در در 1889 غرب معاصر فيلسوف هيدگر ، مارتين
و رفت فرايبورگ به كلام آموختن براي در 1909.آمد دنيا
از 1916 تدريس.نوشت را روانشناسي در حكم نظريه در 1913
بسيار كتاب در 1927 بعدها.كرد ازدواج بعد سال و شد آغاز
.يافت وفات در 1976 و كرد منتشر را "زمان و هستي" مهم
به غايت در و ميكند پديدار را غرب باطن هيدگر انديشه
به آن از گذر صورت در يعني ميشود ، منتهي ديني خصلتي
اهميت انديشه اين سراسر در آنچه.رسيد خواهيم دين آستانه
.است حقيقت پذيرفتن معناي به آزادي دارد ،
.ميگريزد آن از حقيقت ، جستجوي عين در انسان:ميگويد او
وجود پرتو در كه يافته پيوند بنيادي طرحي انسان ، هستي در
كه است خود انساني وضع عهدهدار سو يك از بشر ، حاضر و حي
سوي از و نكرده انتخاب را آن خود كه كرده هبوط عالمي در
.ميافتد پيش خويش آينده از خود ، وجودي ضرورت به ديگر
به.است يافته ظهور و روشني ديگر ، حضوري ضمن در او حضور
هستي در ايستادگي برون معناي به انسان ذات" هيدگر نظر
دست از را خود كيهاني ريشههاي انسان":ميگويد او ".است
به دست رو اين از و شده جدا كل ، با اتصال از و داده
لذا ".نميآفريد چيزي نبود ، مضطرب اگر و زده آفرينش
نشات آدمي ذات از كه است بودن انسان وضع از جزئي اضطراب ،
.ميگيرد
كار به شروع و ميبيند "اينجا" در را خود انسان بنابراين
و اوست دوش بر كه مسئوليتي يعني وظيفه.ميكند وظيفه و
يعني اضطراب ، فلسفه ، اين در.مييابد تداوم وجودش آن ، با
ناپذير پيشبيني و تصادفي كيفيت ، جهت از ما انساني وجود
در كه انساني وجود تصادفي و امكاني كيفيت همان يعني.است
.ميزند موج ما
كه اين يا نيست انسان رفتار درباره وجود ، از هيدگر پرسش
از است وجود تبيين او هدف.ميكنند كار چگونه روان و ذهن
يعني "داريم وجود" يا "هستيم" ميگوييم وقتي كه طريق اين
دازاين.مييابد معنا ،"دازاين" پرسش ، اين با معهذا چه؟
بعدها.اينجاست در حضور مبين جان و انسان معنيدان جان
حاضر.كرد انتخاب را "بشري واقعيت" دازاين ، براي كربن
به مشروط جهان طرح و اوست بودن جهان مثابه به انسان بودن
سرچشمه بلكه نيست شكل يك و پيوسته حضور ، اين.اوست وجود
اگزيستانس ، هيدگر ، نظر بهاست زمانبندي و زمان ايجاد
متضمن داشتن وجود و است وجود با نسبت در آدمي ذات ظهور
و حتمي مرگ كه آيندهاي به رفتن است ، آينده سوي به رفتن
ما هستي" ميگويد او.برميگيرد در را ما اجتنابناپذير
مگر نيست تصور قابل انسان هستي و است زمان از شده اشباع
".باشد وش"دنيا" كه اين
.است آينده هيدگر ، انديشه در قالب و عمده زمان معهذا
از.ميداند فرارونده مخلوقي "عمدتا را انسان او زيرا
دو بر آينده و مييابد تكوين آينده برپايه روزمان ، اين
چون حال ، .ميرود پيش حال و گذشته يعني زمان پديداري وجه
نيز حضور.دارد معنا انسان براي است آينده سوي به امكان
سوي از.ميدهد روشني و برميگيرد پرده خود از آينده در
نجات بيپناهي و غربت تنهايي ، از را انسان عدم ، ديگر
سر لذا شده محاط عدم ، در انسان بدينسان.ميدهد
هيدگر ، انديشه در.ميكند شهود را هستي سوي آن و برميكشد
با مواجهه اگر انسان.است مرگ برابر در پاسخي فلسفه ،
از هيدگر توصيف لذا.نميپرداخت فلسفه به هرگز نبود مرگ
مردن او ، نظر به.ميكند معكوس را ما عادي تصورات مرگ ،
:ميگويد او.نيست انسان دنياي واقعيتهاي از يكي هرگز
مردن از را كسي نميتواند كس هيچ و ماست آن از مردن ، "
به و يابد وقوع است ممكن لحظه هر مرگ رويداد ".دارد باز
ويژه ، "مطلقا امكان مرگ پس.است نامتعين دليل همين
پا پيش آن سرچشمه و است انسان نگذشتني در و نامشروط
نااصيل ، اگزيستانس كه حالي در است خود از انسان افتادگي
مرگ براي و غوطهور روزمره ابتذال در ما وجود آن در كه
اين در.گويندههاست پرچانگي مبين واقع در است ، بودگي
رسيد فراخواهد روزي كه است اجلي مرگ ، اگزيستانس ، از وجه
نظر به پس.سالميم و تندرست هنوز او آمدن از پيش تا و
مرگي يعني ميگردد باز رويدادي به "اينجا" در مرگ هيدگر
"بودگي مرگ براي" و نيست آن از گزيري و است "من" مرگ كه
به نيل براي امكاني عنوان به مرگ مسئوليت پذيرش يعني
صورتي در دازاين بنابراينامكان آن انتظار و آينده
براي امكاني به خود دست به كه شد خواهد خويش اصيل خويشتن
از حجاب برگرفتن آينده ، به نيل همچنين.شود تبديل مرگ
آزاد وجود به تبديل بلكه نيست مرگ مقابل در خويش خودي
به خويش مرگ با كه وجودي به تبديل يعني.است مرگ براي
.نيست خود از دازاين بازماندن مانع جهش اين.ميرسد آزادي
.ميكند رويارو خود ، تقدير با را دازاين كه است جهشي
.ميگذارد تنها واقعيت اين با مصاف در را انسان هيدگر ،
نياز اين و ".مرد خواهيم روزي":ميگويد كه واقعيتي
.بيابيم زندگي از معنايي تا ميآورد بوجود ما در شديدي
در كه معنايي تا نميكند ما به راهنمايي كوچكترين او اما
كه است براين هيدگر فرضآيد بدست هستيم آن جستجوي
در غرق كه نااصيل وجود -دارد1 بنيادي جنبه دو دازاين
براساس تا است مصمم كه اصيل ، وجود -است 2 روزمره ابتذال
تميز وجه ، كند زندگي نامشروط و آزاد خود ، خاص امكانهاي
اصيل تلقي.است مرگ از دازاين تلقي در وجه ، دو اين
شود ، ماست روي پيش امكان آخرين كه مرگ پذيراي تا ميكوشد
حقيقت ، اين در.ماست خاطر دغدغه در بودگي مرگ براي بنياد
.مييابد كمال و ميبالد خود مرگ با آغاز ، از دازاين
به نه ، او ندارد توجهي بودن "خود" جهان آنسوي به هيدگر
ميگويد هيدگر.ميكند توجه آخرت به نه و مرگ از پس تحول
آگاهي چه اگر ".است محاط جهان همين باطن در مرگ تحليل"
ميسر اصيل اگزيستانس هراس پرتو در "بودگي مرگ براي" به
;هراس ".است جهان همين افق در تمام كل ، اين اما ميشود
.ميكند رويارو عدم با را او و است آدمي برانگيزنده شور
در كه گونه آن گريز ، صورت نه اما است گرفتن فاصله هراس ،
ترس آن ، در كه گونهاي به بلكه هست اگزيستانس نااصيل وجه
آرامش صورت به بلكه ميشود ميدان از گريختن و فرار مايه
عدم به پيوستن واپسزدگي ، نوعي هراس ، پس.است فريفتگي و
چهره نادر ، لحظههايي در جز هراس ، است شدن نيست و
رها همگنان توهم از هراس همين پرتو در دازاين.نمينمايد
به بودگي ، مرگ از آزادي مقام به هراس از وفاني ميشود
.ميشود نايل است تام كليتي كه حضور
ديلتاي به ماخر شلاير از هامان ، به لوتر از تاويلي سنت
را مسير همين نيز كربن.است شناخت قابل هيدگر به وازبارت
و طرح او.است حاضر و حي وجود انسان سنت ، اين در.كرد طي
نوعي حكم در جهان ، در انسان حضور ميكند جهان تبيين
اين و است وجود همان يا وجودي شرايط تاويل ، .است ادراك
هيدگر تاويل كوشش.داد كربن به هيدگر كه است كليدي همان
"بودن اينجا در" كه كند بيان تا است استوار اساس براين
.اوست پنهان افق كاشف چگونه بشر
در اسلام و ايران حكمت مفسر و فيلسوف كربن ، هانري
كودكي در.آمد دنيا به پاريس در آوريل 1903 چهاردهم
مسيحي علوم مدرسه به بعد و آموخت را كاتوليك آموزشهاي
حكمت از تمايلاتي رنسانس در كه پروتستان نهضت به.رفت
تحصيل ادامه براي.شد علاقهمند بود آن در عرفان و الهي
شهادتنامه بعد سال.گرفت ليسانس در 1925 و رفت سوربن به
و پاريس دانشگاه عالي تتبعات ديپلم در 1928 و فلسفه عالي
اين در.گرفت را پاريس شرقي زبانهاي ديپلم در 1929 نيز
فلسفه ژيلسون ، نزدشد آشنا پهلوي و فارسي عبري ، با ايام
نسخهاي او و رفت ماسينيون نزد همچنين.آموخت وسطي قرون
مقاله نخستين.داد او به را سهروردي "الاشراق حكمه" از
آثار از يكي درباره "فلسفي بررسيهاي" نشريه در كربن
فرانسه به وي مستقل نوشته نخستين نيز.شد چاپ سهروردي
حكمه موءسس سهروردي":عنوان با در 1939 سهروردي درباره
نسخ بررسي براي دوم جهاني جنگ آغاز در.شد چاپ "الاشراق
مجلد اولين.بود آنجا در سال شش و رفت استانبول به خطي
بعد سال.كرد چاپ در 1945 را "سهروردي آثار مجموعه" از
مثل ايراني ، فيلسوفان با گفتوگو ضمن و آمد ايران به
جلالالدين سيد آقايان و طباطبايي حسين محمد سيد علامه
حكمت درباره تحقيق به ديگران و نصر حسين سيد و آشتياني
بسياري آثار تصحيح با و داد ادامه اسلام و ايران معنوي
خود از بهاء پر گنجينهاي ايراني ، آثار مجموعه عنوان با
.يافت وفات در 1978 او.گذاشت بجاي
تاريخ.نوشت را اسلامي فلسفه تاريخ بار نخستين براي كربن
.است اسلام و ايران معنوي حكمت و انديشه تفسير او فلسفه
بهباطني ناروا به را وي "باطن" به او تاويلي توجه برحسب
به را چيز همه كه "راسيوناليسم" به او.كردند محكوم گري
برابر در و خرد عرفاني مايه به ميدهد ، كاهش عقل عنصر
روايت به گرايي تاريخ برابر در و است قايل تجلي به حلول
شكل برابر در نيز.ميانديشد اعلي عرش در رويدادها قدسي
در و نمادها بودن ارزشي چند يا وجهي چند به استعاره ،
بسته دل سلبي يا تنزيهي الهيات به زمانه نهيليسم برابر
رهايي حركت به وي كه نبود آن از مانع همه اين اما.بود
دو ميان اروپاي سراسر كه فلسفه از خارج انديشههاي بخش
كه را بزرگ متفكران كوشش و نينديشد درمينورديد ، را جنگ
يازند ، دست خطرناك پرسشي به عدم ، مغاك فراز از داشتند سعي
.گيرد ناديده
با فرايبورگ در بار نخستين براي بهار 1934 در كربن
عنوان با جزوهاي تاليف ديدار همين در.كرد ديدار هيدگر
شد موجب كربن انتقال با موافقت.شد مطرح "چيست متافيزيك"
فرهنگي درخانه را تحصيلي 19351936 سال تمام وي كه
او دوست ژوردان هانري آنجا مدير.گذراند برلن در فرانسه
كرد اقامت فرايبورگ در ديگر بار ژوييه 1936 در كربن.بود
او با را فرانسه به هيدگر كتاب ترجمه دشواريهاي برخي تا
.داشت كامل اعتماد من به هيدگر ، " ميگويد كربن.كند مطرح
انديشه برگرداندن براي فرانسه به من كه تازهاي واژههاي
حيث اين از و ميپذيرفت بودم ساخته زبان اين به او
با آشنايي در كربن ".ميگذاشت من دوش به سنگيني مسئوليت
مفهوم و شد آشنا لوتر و هامان آلمان ، فلسفه با هيدگر ،
با آشنايي از پيش وي.آموخت آنها آثار در را "تاويل"
دست او براي اما بود سهروردي آثار مصحح و مترجم هيدگر ،
.ميكرد طلب را ادراكي روشي سهروردي ، جهان به يافتن
در تاويل شيفته وي.داد كربن به را تاويل كليد هيدگر ،
شادي با آنچه" ميگويد كربن.بود هيدگر زمان و وجود كتاب
از تاويل ارتباط سلسله جز چيزي يافتم ، هيدگر نزد تمام
سخن تفسير در هيدگر "بهامروزنبود تا ماخر شلاير الهيات
.ميدانست خود آن از "كاملا را آن كربن كه گفته سخني نيچه
حتي ارزش ، عنوان به خدا به انديشيدن":ميگويد هيدگر
نمرده خدا ، ... پس نيست ، خدا باشد ، ارزشها برترين اگر
از بيش انديشه به زيرا ".است باقي همچنان الوهيتش و است
ايمان نمود به انديشيدن از هرگز كربن.است نزديك ايمان
ميراث توانست بود ، برجسته متفكري چون و نايستاد باز
آن اصلي منابع براساس را اسلام و ايران فكري سنت گرانقدر
ايجابي و سلبي الهيات.مانند1 ، انديشههايي كند دنبال
جمع.الهي 3 هيبت از خوف انديشه.وجود 2 وحدت در پنهان
كربن كه است مقولاتي اينها.وجلال جمال صفات در اضداد
كوشيد و يافت اسلام و ايران نظري عرفان در را آن بعدها
پس كربن بنابراين.كند تامل آنها ، گوناگون معاني در تا
كه را اسلوبي اسلامي ، دوره انديشههاي با ژرف آشنايي از
به بود داده بسط هوسرل پديدارشناسي به توجه با هيدگر
كه دين پديدارشناسي عنوان به و داد ديگر بسطي خود نوبه
عرفاي و حكماء "المحجوب كشف" و تاويلي روش با را آن كربن
عرفاني -فلسفي انديشه تاريخ مورد در ميدانست يكي اسلامي
.گرفت كار به اسلامي ، عهد
به فراوان توفيقات شيعه معنوي حكمت با آشنايي در كربن
و الهيات در ودانش ايمان كه را گسستهايي او.آورد دست
گسسته جانكاه درد.ميشناخت بود شده ايجاد غرب در فلسفه
بود كرده درك را انديشهها شدن دنيايي و مابعدالطبيعه از
عنوان به و عسرت زمانه در الهي كلام بازيافتن براي و
در او فكري مايههايافتاد راه به غرب دنياي از زايدي
مطالعات در آن اهميت به بعدها و بود شده پرورده جواني
.بودند دسته اين از نيز هيدگر و هامان لوتر ، .برد پي خود
كه بود آشيانهاي دنبال به كربن تفكر در انديشهها اين
سامان و زنده كليتي صورت به و گيرد جاي آن در بتواند
قالب اين ايراني تفكر جهان.شوند ادغام يكديگر در يافته
باره اين در كربن.داد قرار او اختيار در را فلسفي
پرتو در ميجستم هيدگر نزد باره اين در آنچه" ميگويد
فلسفه در كه بود چيزي همان معنا اين و يافتم او آثار
نزد كربن كه معنويتي رو اين از "يافتم اسلامي -ايراني
از مقامي يا وجود از ديگري اقليم ميجست ايراني متفكران
.بود بيرون هيدگر انديشه از كه مقامي. است حضور
از او ياس اثر بر ايران و اسلام معنويت به كربن اقبال
مستشرق هيدگر ، با آشنايي از پيش او.نبود هيدگر فلسفه
-سالهاي 1933 طي سهروردي درباره او نوشتههاي نخستين.بود
منتشر در1938 را هيدگر آثار ترجمه كه حالي در.است 1935
:كرد دنبال سو دو در را خود پژوهشهاي او.كرد
.اسلام و ايران دنياي -آلمان 2 فلسفي انديشههاي.1
نگاه ذاتي ويژگيهاي از تحليل و سنجش گرفتن ، فاصله غيبت ،
نگاهي بلكه نبود بيطرف شاهد نگاه كربن ، نگاه.است غربي
او حضور.ميبيند ظاهر چشم وراي از را جهان كه بود عميق
و "اينجا" در هم آن است متعهد و درگير حضوري جهان ، در
كشف كربن نظر بهمرگ سوي آن و سو اين در يعني "اكنون"
خود در "قبلا را آن كه بود چيزي بر حضوري اشراف ايران ،
.بود يافته
دارد ادامه
|