كيارستمي از فرانسه مطبوعات تجليل
!نشدند متصل هم به كه قطعاتي
ادب در نمايشي ظرفيتهاي بررسي همايش
پارسي
!بدشانس

كيارستمي از فرانسه مطبوعات تجليل
عباس ساخته "برد خواهد بادمارا" سينمايي فيلم :هنري گروه
سينمايي مطبوعات توجه مورد ايراني فيلمساز كيارستمي ،
.است گرفته قرار فرانسه
بررسي و تحليل به صفحه دوازده پوزيتيوذر ، سينمايي مجله
و سكوت لحظات در را آن ارزش و پرداخته كيارستمي فيلم
.ميشود مطرح فيلم در كه است دانسته معماهايي
آثار همه مانند فيلم اين پوزيتيو نشريه نوشته به
و ميكند سئوال بيشتر پاسخ دادن جاي به واقعي هنرمندان
زاده آن از فلسفه و شهر از واحدي سرچشمه ترتيب اين به
.ميشود
به صفحه در 10 نيز "سينما دو لكيه" سينمايي ماهنامه
اين از را عكسهايي و پرداخته كيارستمي فيلم نقدوبررسي
.است كرده چاپ فيلم
!نشدند متصل هم به كه قطعاتي
محمد وكار نوشته "پارهها كاغذ رقص" نمايش به نگاهي
يعقوبي
بربسته رخت ما تئاتر از ونوآوري خلاقيت ميگويند عدهاي
ترجيح كشور نمايش هنرمندان بيشتر بنياد ، همين بر.است
مينمايد كهنه گاهي كه شدهاي تثبيت اصول به ميدهند
ميزند ، پس را آن كمتر تماشاگر و داده پس را خود وامتحان
نويي ديدگاه كه تعريف قابل و اصولي تجربهاي تا ببندد دل
اصول همان از گيري وام با و شده تحقيق خوب درموردش كه را
كارگردانهاي جمله از گيرند سراغ ميگيرد ، شكل شده تثبيت
-نوآوري اين به هم زيادي حدود تا و كرده سعي كه جواني
اين كه است يعقوبي يافته ، دست -نمايشها اكثر در كم دست
آبانماه اواخر از را "پارهها كاغذ رقص" نمايش بار ،
برده صحنه به (شهر تئاتر سايه سالن در ساعت 19) امسال
تشكيل مجزا "كاملا كوتاه داستان از 6 نمايش ، اين.است
ميكند ، متصل هم به را بخشها اين كه نكتهاي و است شده
و بيان در خود ، فراخور به نمايش هر.است قصه وقوع مكان
آن روي و استفاده ومكان زمان از مفاهيمش بهتر چه هر القا
در انسجام نوعي دچار تماشاگر ذهن هم تا ميكند ، تاكيد
وجود قصه اتفاق براي عملي توجيهي هم و شود ماجرا پيگيري
رامدنظر سوئيت يك نمايش اين در يعقوبي.باشد داشته
را بسياري افراد سال ، طول در است ممكن كه قرارميدهد
يكديگر با كه روابطي جهت به اشخاص اين و باشد پذيرا
.ميآورند وجود به ثابت محل اين در را خاصي شرايط دارند ،
نگاه يك اصل در نويسنده نگاه كه ميبينيم ترتيب اين به
بستر با تا دارد سعي و است مكان به (سوبژكتيو) معنايي
نكته نخستين.بزند را حرفهايش معين ، محل اين دادن قرار
عبارت ديگر به.است محل نوع توجيه مكان ، انتخاب مورد در
به ميدهد ، رخ قهرمانها براي قصه طول در كه اتفاقهايي
مطرح آنها بين كه مسايلي كه آن وبا هستند زوج معمول طور
كه مسايلي طرح كرد توجيه بتوان شايد و است خصوصي ميشود ،
"معمولا ميگيرد ، قرار بررسي مورد "پارهها كاغذ رقص" در
به نگاهي اما.ميدهد رخ افراد استراحت زمان و خلوت در
ديگري جاي درهر داستانها اين كه ميكند مشخص نمايش ، كل
و بپيوندند وقوع به ميتواند هم هتل يك اتاق از غير به
شكل آن در بخش هر كه محلي نه است اتفاق نفس مساله اصل
نمايش فصل بدون و مستقيم رابطه ما جهت ، همين به.ميگيرد
اولين شايد اين و ميبينيم كمرنگ را خود وقوع محل با
و نمايش در يعقوبي زياد تاكيد عليرغم كه است مشكلي
بيننده زيرا.ميآورد بهوجود تماشاگر براي نمايش بروشور
بين موءثر رابطهاي ايجاد براي را خود ذهن چيز ، هر از بيش
در آن مكان و رويداد بين ارتباط و نخست وهله در اتفاقها
اين در آنچه كه صورتي در.مينمايد درگير بعد ، درجه
نوع گيرد ، قرار اهميت و توجه مورد بايد همه از بيش نمايش
آدمهاي مورد در كارگردان كه است شناسانهاي جامعه نگاه
ارائه هستند ، اجتماع كل از نمايندهاي درمجموع كه قصهاش
بهخصوص -جامعه مشكلات از بسياري ريشه ميخواهد و ميدهد
خصوص مخالفبه جنس با ارتباط درنوع را -جوان نسل
مداوم حضور بر تاكيد براي نويسنده.كند جستجو همسرانشان
است ، شخصياش زندگي و ديدگاهها حاصل او نظر كه اين و خود
نمايشي وجهي كه ميكند استفاده خود شده ضبط صداي از
يك نگاشتن شاهد تماشاگر انگار كه نحوي به مييابد ،
در اشخاص اين و صحنه روي بر آن اجراي نه و است نمايشنامه
وي انديشههاي بر شاهدي ما و ميكنند زندگي نويسنده ذهن
بر مسلط كل داناي اصل بنابر نويسنده ديگر طرف از و هستيم
بسيار تكنيك اين از استفاده البته.ميكند عمل وقايع همه
به تمهيدهاي ديگر از.ميكند جلوه اثر درخدمت و كارآمد
با.است آن اپيزوديك شكل "پارهها كاغذ رقص" در رفته كار
استفاده و داستان بيان نوع جهت به شيوه اين انتخاب كه آن
اجتماع از خاص قشر يك به كدام هر كه متعدد شخصيتهاي از
اثر دركل اما ميرسد ، نظر به جالب و پسنديده دارد ، اشاره
گويي و ندارد وجود رويدادها اين بين منطقي ربط هيچ
پيوستگي باكمترين هم كنار در را كوتاه نمايش چند نويسنده
.بياورد بوجود متنوع اجرايي وسيله ، اين به تا گنجانده
است شده تشكيل بسيارسادهاي وسايل از نمايش اجراي صحنه
روي بر صحنه اين كند ، تصوير را اتاق يك بتواند تا
كه چرخشي با بخش درهر كه است گرفته قرار متحرك صفحهاي
تغيير نيز وسايلاتاق و در قرارگيري زاويه ميدهند آن به
و اعلام را قسمت هر تغيير فاصل حد وسيله اين به و ميكند
همه وقوع مشترك بستر فضا ، اين مينمايند ، مجزا همديگر از
تاثير كه فضا بودن ثابت در مشكل اولين اما است ، اتفاقها
رنگ بودن ناهماهنگ ميآيد ، چشم به نيز صحنهها درهمه آن
رنگ يعني.است بازيگران لباس ورنگ نظر مورد فضاي با صحنه
كه است اشياسياه بقيه و قرمز وسايل ، از بعضي و صحنه كف
تيره لباسهاي دركنار گرفتن قرار با رنگها اين
يا "استراليا" اپيزودهاي هواي و حال با اگر نقشپردازان
به "انوشكا" يا "دروغ روز" با درميآمد جور "خداحافظ"
در.ميرسد نظر به دهنده آزار وحتي نداشته سنخيت وجه هيچ
-نورپردازي جمله از -تمهيداتي گرفتن نظر در با كه حالي
نظر مورد فضاي با را صحنهها رنگ ميتوانست كارگردان
.كند همخوان "كاملا
توجه قابل و پرتحرك ;كلامزيبا دهنده ربط عنصر ديگر
ميتواندهمه و مييابد جريان اجرا سراسر در كه است نمايش
پيش كارگردان اهداف درجهت و آورد در نظم به را لحظات
سنخيت نمايش اشخاص با "كاملا كه ديالوگها اين جنس.ببرد
كوچك بسيار محيط در را اتفاقها كه اين بر علاوه دارد ،
آن در ضمني صورت به كه جالبي طنز با ميدهند شكل خود
اجتماعي نكوهيده اخلاق از برخي خوبي به و شده گنجانده
در طنز اين.ميدهد قرار مذمت مور را نظرش مورد
خودرا بيشتري قوت با "استراليا" و "انوشكا" اپيزودهاي
در ميتوان را ايننمايش كلام.ميكشد تماشاگر بهرخ
توسط شده نوشته ديالوگهاي بهترين از يكي زمره
كه آورد ، حساب به گذشته سال طي 2 جوان نمايشنامهنويسان
بيحاصل بدلشدن و رد و بيجا لفاظي از اجتناب خاطر به هم
نمايش طول در خوبي بسيار ريتم هم و است توجه قابل كلمات
كمتر كسالت و افزونتر جذابيت با صحنه هر تا ميسازد حاكم
.برسد پايان به تماشاگر
نمايش بازيگران خوب بسيار حضور شد ، گفته كه آنچه از جداي
اين بازيگران.برد ياد از نبايد را "پارهها كاغذ رقص"
بسيار هماهنگي از دارند ، همكاري هم با است مدتي كه نمايش
آنها حسي و حركتي بستان بده و برخوردارند صحنه در خوبي
به تماشاگر براي را باورپذيري بيشترين كه است گونهاي به
-عادي زندگي با تطابق مختلف لحظههاي در و ميآورد ارمغان
بيننده ذهن در "كاملا را -خيالانگيز شكلي به البته
وپانتهآ رامينفر ريما بازي همه ، ميان در.ميكند تداعي
.است فنيتر و بهتر ديگران از بهرام
شده روبهرو بيتوجهي و كمدقتي با كارنورپردازي اما
فضا مكرر تغيير با كه نمايشي چنين در كه حالي در است ،
تعبيه از عمدهاي سهم ميتوانست نورپردازي هستيم روبهرو
.بگيرد عهده به را نمايش سالن در نمايشي حال و حس
فر شيباني مازيار
ادب در نمايشي ظرفيتهاي بررسي همايش
پارسي
تا سيزدهم از پارسي ادب متون ويژه ظرفيتهاي بررسي همايش
ادب متون ويژه ظرفيتهاي بررسي هدف با آذرماه ، هفدهم
فردوسي تالار در نمايشي آثار به آنها تبديل و پارسي
.شد برگزار اهواز چمران شهيد دانشگاه ادبيات دانشكده
برنامههاي از كه همايش اين در همشهري ، خبرنگار گزارش به
بود ، زمين ايران تئاتر بينالمللي جشنواره نخستين جنبي
جلسه نيز روز هر خاتمه در و برگزار سخنراني دو روز هر
بين در.ميشد برپا ميهمانان و سخنرانان بين پاسخ و پرسش
به تهراني ، نجفي فرامرز جمله از مرشدها نيز ، سخنرانيها
.ميپرداختند هنرنمايي
با ندوشن اسلامي محمدعلي دكتر سخنراني شامل همايش اين
با حاجيان فردوس سهراب ، و رستم تراژدي ماهيت بررسي عنوان
با ارتباط در آن هرمنوتيك نقد و آرش اسطوره بررسي موضوع
در شخصيتپردازي موضوع با بيضايي بهرام استاد نمايش ،
نامهها خداي از موضوع با روشن محمد دكتر نمايشي ، ادبيات
ظرفيتهاي موضوع با عليآبادي همايون فردوسي ، شاهنامه تا
مهدي و متقدمان از شاهنامه بر تاكيدي با فارسي شعر نمايش
موضوع با قاسماف فرخ استاد متاخران ، از ثالث اخوان
موضوع با خيالاف مظفر استاد و حماسهها در نمايش
.بود سمرقندي رودكي نمايش از تجربهاي
!بدشانس
:اشاره
شده ، نگاشته انتشارشماره 2000 بهانه زيربه نوشته
جاي تابه رانيزگرفته نويسنده دامن!تيتر اماازقرارنحوست
تئاترباشيم درصفحه آن شاهدچاپ اصلي نامه ويژه
وتعب رنج آدمي كه ميافتد اتفاق گاهي روزمره زندگي در
و نتيجه به را كاري بتواند ، تا ميكند تحمل را بسياري
داشته سرناسازگاري زمانه اگر اما برساند ، خوش انجامي
در حتي جهدها و جد تمامي كند كجرفتاري بخواهد و باشد
است حسرتي آه ميماند ، آنچه و ميرود كف از لحظات آخرين
.سر بر تحسري دست و دل بر
گروهها از يكي اعضاي و بود پيش در پنجم مجلس انتخابات
منازعه و جدال رسميتشان عدم و رسميت سر بر هم هنوز كه
تبليغاتي نشستي تهران غرب در منزلي در دارد وجود فراواني
بودند كرده دعوت روزنامهها از نمابري با و كرده پا به
.شوند حاضر محل در كه
اميد) روزنامه عكاس و (توكلي منوچهر) همكاران از يكي با
.افتاديم راه به خبر محل سمت به راننده و (پارسانژاد
:گفت ما به...نيروهاي از يكي رسيديم ، محل به وقتي
اما ،"نيست خبري كه برگرديد و نياوريد درد را سرتان"
سوار ظاهر به گرچه لذا افزود ، ما ترديد بر گفته همين
و دور همان باطن در اما !دور مراقبان چشم از و شده خودرو
.گذشت مدتي.باشيم شاهد را ماجرا اصل تا ميپلكيديم بر
به و شد پيدا دعوتكننده گروه اعضاي از تن چند سروكله
داخلي ديگر خبرنگار چند سروكله نيز و ما خودروي آن دنبال
خاصي درگيري كه بود شده آماده فضا.گشت پديدار خارجي و
را آن دكمه و درآورده كيف از را ضبط احتياط با دهد ، رخ
با و دادم جاي كاپشن گشاد و گل جيب در و داده فشار
اصرار و طرفين سروصدايرفتيم تجمع محل نزديك به همراهان
از يكي خبرنگار ;بود كرده پر را فضا انكارشان و
هنوز بود ، صحنه كل از فيلمبرداري حال در خارجي رسانههاي
كناري به را وي و خورد پشتش به دستي نشده ، گرم دوربين
و كرده غلاف خدا بنده آن كه ديديم بعد ، لحظه چند و كشاند
ديگران بعد مدتي.ميكند نظاره را صحنه چشم دو با تنها
ضبط خير از !تصويري و صوتي مزاحمتهاي ايجاد و تنه با نيز
كه بغل جيب در روشن ضبطي و ماندم من تنها.گذشتند صحنه
خيال اين لذت اما ندارد ، خبر آن وجود از كسي ميكردم فكر
را سر نشست ، پشتم بر دستي نياورد ، دوام لحظهاي چند خوش
بازوي دستش يك كه حالي در !شريفي مامور ديدمبرگرداندم
گوشهاي به كه ميكند راهنماييم ديگر دست با چسبيده ، مرا
قايم كجا را ضبط":گفت.نداشتم اطاعت جز چارهاي.بروم
.كرد كيف به اشاره "نيست كار در ضبطي":گفتم "كردهاي؟
كتابها و كاغذ دست باگرفتم چشمهايش جلوي و كردم بازش
.شد دور و انداخت من به مشكوك نگاهي كرد ، پيش و پس را
طول به لحظهاي چند نفس اين اما.كشيدم راحتي به نفسي
دورگه صدايي و نشست پشتم بر ديگر دستي باز كه نينجاميد
الان ضبط؟ كدام".برگشتم "؟!بياد كن رد و ضبط":كه
به شروع و نكرد معطل "؟!كرد رو و زير زندگيمو همه رفيقت
با رسيد ، كاپشن جيب نزديكيهاي به كه دستش كرده بدنم گشتن
شل را دستش سو آن از صدايي اما "است تمام كار":گفتم خود
بگومگوهاي محل به و كشيدم راحتي به نفسي باز.كرد
داشت افراد از يكي.شدم نزديكتر گروه افراد و ماموران
كه ميكرد قرائت خبرنگار تا 12 براي 10 را بيانيهاي
و قرائتكننده به تنهاي زد ، قاب را بيانيه پشت از دستي
تمامي كه حالي در بعد ، ساعت نيم..آزار و اذيت نهايت در
مشكوك نگاهي با اولي مامور بودند ، محل ترك حال در افراد
را ضبط جاي طرف كه فهميدم ديگر ميكرد ، حركت سرم پشت در
.كند خيط هم سوم بار براي كه است هراس در اما ميداند ، هم
.بودم افتاده گير بدجوري.ميپاييدم چارچشمي
را ضبط خودكار ، درآوردن بهانه به برده ، كاپشن جيب به دست
را ديگري نوار آورده ، بيرون ضبط از را نوار كرده ، خاموش
خشونت با !نشست پشتم به دوباره دست ، .كردم جاسازي
ضبط شد ، كاپشن جيب داخل بيمعطلي ، و مستقيم و برمگرداند
را خالي ضبط و درآورد ، داخلش از را نوار بيرونآورد ، را
او به شرمساري از پر نگاهي تمارض ، به.داد پس من به
!پيروزيميدرخشيد برق نگاهش در.انداختم
پياده اصلي نوار روي از را خبر رسيدم ، روزنامه به وقتي
از نقطهاي حتي كردم باز را روزنامه كه فردا اما كردم ،
.بود نشده چاپ ديروز خبر
مختاباد سيدابوالحسن
|