شد منتشر "فتح" روزنامه
جوانان حد از بيش كنترل پديده به نگاهي
خانگي سلطهگران :والدين توسط
كودكان رواني بهداشت اساسي راهكارهاي
"اردبيل آواي" هفتهنامه توقيف
است يافته افزايش درصد طلاق 9 درخواست
شد منتشر "فتح" روزنامه
مديرمسئولي و صاحبامتيازي به فتح روزنامه :اجتماعي گروه
اقتصادي اجتماعي ، سياسي ، فرهنگي ، روش با و اسلامي يدالله
.پيوست مطبوعات جامعه به
رنگي صفحه چهار و متروئي قطع با صفحه در 12 روزنامه اين
روزنامه تحريريه اعضاي از فتح تحريريه كادر شد ، منتشر
ديگر روزنامهاي را فتح ، شماره اولين تيترهستند خرداد
آمده تيتر اين زير در.ميكند معرفي خرداد دوم جنبش براي
روزنامه تعطيلي از هفته دو فقط كه حالي در امروز:است
با "فتح".ميگذرد نوري عبدالله كردن زنداني و خرداد
آمده مطلب اين ادامه دراست زده جوانه "خرداد" انديشه
در خود دفاعيه آخرين در نوري كه همچنان نيز "فتح":است
طرح در قرمزي خط هيچ":ميانديشد كرد ، تاكيد دادگاه
به اساسي قانون در آنچه جز سياسي مسايل و نظري مباحث
از مصون مقامي هيچ و ندارد وجود شده تبيين و مشخص صراحت
".نيست سئوال و انتقاد
اسلامي يدالله قلم به فتح شماره نخستين سرمقاله در
در را ملي منافع و اقتدار:است آمده نشريه اين مديرمسئول
حقوق تامين و عمومي مشاركت و امنيت دانايي ، و آگاهي پناه
قرباني را ملي منافع هرگز و ميكنيم جستوجو شهروندي
.كرد نخواهيم گروهي فردي منافع
مطبوعاتي همكاران به را فتح روزنامه تولد همشهري روزنامه
فتح روزنامه براي و ميگويد تبريك نشريه اين در خود
.دارد سربلندي و توفيق آرزوي
جوانان حد از بيش كنترل پديده به نگاهي
خانگي سلطهگران :والدين توسط
اجازه ميخواهد دلم ;كنم انتخاب خودم ميخواهد ، دلم"
بروم سفر به تنها ميخواهد دلم ;كنم تجربه را دنيا بدهي
...ميخواهد دلم و
اگر چه؟ بيفتد برايت بدي اتفاق اگر ميگويي ، تو اما
را دستم ميخواهي هنوز تو..اگر و بيايد؟ سرت بلايي
كه جا هر.ميخواهي كه كجا هر بهببري خود با و بگيري
برايت ارادهام ، و من عقيده من ، نظر و ميداني صلاح خود
.ندارد ارزش پشيزي
خلافكاران دام در اگر چه؟ كني تصادف اگر ميگويي تو
شوي؟ منحرف اگر و كني اشتباه اگر گرفتارآيي؟
.ميكني تكرار را جملات اين بارها و بارها روز هر تو مادر
دام در كه كه كنم چه كه كني راهنمايي مرا آنكه جاي به
.نشوم منحرف و نكنم اشتباه تا كنم چه.نيفتم ناباب افراد
ارزني اندازه به اما ;سالهام بيست پسر يك الان من !مادر
دلسوزيهاي با تو چون چرا؟ ميدانيندارم اراده
نگذاشتي تو.كشتي من در را نفس به اعتماد حس بيموردت ،
تصميم من جاي به بار هر خودت تو چونبگيرم تصميم من
ميخواست دلت مواردي در حتي ميدانم قسم خدا به.گرفتي
.بكنم خطايي مبادا بيايي ، درس كلاس سر من با
جمعي ارتباطات در سالهام ، بيست جوان يك كه الان
مرا آنان.متفاوتم چقدر دوستانم ، با كه ميبينم.ناموفقم
.ميكنند خطاب ننه بچه و بزدل بچه ، ترسو ،
اميدي آينده به.بياعتمادم همه به.ميترسم همه از
كدام نميدانم اما كنم ، رشته انتخاب ميخواهم.ندارم
كنم ، انتخاب شغل آينده در ميخواهم.كنم انتخاب را رشته
هيچ من حاليكه در شوي ، دكتر بايد فقط ميگويي ، تو اما
...ميخواهم و ندارم رشته اين به علاقهاي
يك با فقط تو اما.بكنم كارها خيلي ميخواهد دلممادرم
جاي حتي ميتوانستي اگر خدا بهميكني سد را راهم.نه
"...ميكشيدي نفس من
ما و نوشته مادرش به خطاب كه است نوجواني شكوائيه اينها
قصد گزارش اين در.آوردهايم را آن از گزيدهاي تنها
به نسبت والدين اندازه از بيش كنترل مساله به داريم ،
منجر و نيست سودمند تنها نه كه كنترلي.بپردازيم فرزندان
آثاري بلكه نميشود ، آنان در ناصحيح رفتار از پيشگيري به
.دارد قشر اين نكردن كنترل از مخربتر مراتب به
***
كنترل حدود
شدت به همواره مادرم كوچكي از":ميگويد ساله خانم 24 يك
به خود با مرا روز هر كه جايي تا ميكرد ، مراقبت من از
".ميآمد دنبالم به نيز ظهرها و ميبرد مدرسه
مراقبتها اين دبستاني دختر يك براي شايد":ميافزايد وي
دانشگاه به من كه حالا كنيد ، تصور اما برسد ، نظر به لازم
از بعد و ميرساند آنجا در به ماشين با مرا ميروم ، هم
".ميآيد دنبالم به هم كلاس
به مادرم مراقبتهاي كاش اي":ميدهد ادامه خانم اين
خيابان از و ميگيرد مرا دست حتي او.ميشد ختم جا همين
"...بيفتد برايم بدي اتفاق مبادا.ميكند رد دانشگاه جلوي
به تازه كودك مادري اگرنيست زشتي كلمه "لزوما كنترل
خيابان وسط به ناگهان تا ميكند كنترل را افتادهاش راه
نهايت در وي.نميناميم كننده كنترل مادر را او ندود ،
كنترل به اقدام واقعيتها رعايت با كه است محتاط مادري
.ميكند
.است راهنمايي و حمايت به فرزندش نياز از ناشي او انگيزه
حالا كودك كه ندهد اجازه مادر همين اگر بعد ، سال ده اما
محتاط يك ديگر كند ، عبور خيابان از تنهايي به نوجوانش
.ميكند بيتناسب كنترل به اقدام او حالانيست
بيش كنترل به اقدام والدين ، از برخي چرا اينجاست ، پرسش
تربيت كتاب در فوروارد سوزان ميكنند؟ خود فرزندان حد از
چنين از والدين قبيل اين انگيزه درباره خود مسموم
بسياري به نبودن ، موردنياز از ترس:مينويسد رفتارهايي
احساس تا ميدهد انگيزه كننده كنترل والدين از
از بسياري...سازند جاودانه فرزندشان در را ناتوانمندي
پاي روي ميخواهد و ميشود مستقل فرزندشان وقتي والدين ،
تنها كه ميكنند احساس ميكنند ، خيانت احساس بايستد ، خود
.شدهاند رها خود حال به
كننده كنترل مادر و پدر رفتار شدن دسيسهآميز سبب آنچه
و علاقه هيبت در اغلب سلطهجويي اين كه است اين ميشود ،
.ميشود ظاهر توجه
به را كار اين من" ،"توست مصلحت به" گونه از عباراتي
"واقعا را تو كه است اين دليلش تنها و ميكنم تو خاطر
ميكند تداعي را مشابهي مفهوم و معنا جملگي ،"دارم دوست
نگران قدري به زيرا ميكنم ، را كار اين من" اينكه آن و
".كنم بدبخت را تو حاضرم كه هستم تو دادن دست از
است اشتباه هميشه تو نظر
و دانسته اشتباه را فرزند رفتار هميشه سلطهگر والدين
آنان دروني ضمير در.ميدانند صحيح را خود رفتار تنها
غلط تو كار و تو انديشه تو ، فكر" دارد ، وجود عبارت اين
عمل صحيح كني ، رفتار من ميل به كه آنگاه تنها و است
".كردهاي
درك را خود فرزندان عواطف و احساسات والدين ، قبيل اين
.دارند آنان عقيده دادن جلوه بيارزش در سعي و نميكنند
را نظرم وقت هر كودكي از":ميگفت مورد اين در آقايي
ميكشيد درهم را ابروهايش ابتدا ميكردم ، بيان پدرم براي
اشتباه نظرت":ميكرد اعلام اينطور را خود نظر بعد و
نظرهاي اظهار":ميگفت ادامه در آقا اين "..چون است ،
بيان را خود نظر جمع ، در هيچگاه كه شده باعث پدرم منفي
بودم ساكت هميشه درس كلاس سر نوجواني و كودكي درنكنم
اما ميدانستم ، را پرسشها پاسخ مواردي در اينكه با
".ميكردم سكوت نظرم با مخالفت ترس از همواره
:مينويسد خود كتاب در فرزندان اين مورد در فوروارد
نكردن ، آزمايش نكردن ، تلاش ندادن ، انجام براي كه كودكاني"
ندادن ، شكست خطر به تن و نيافتن احاطه نكردن ، جستوجو
.ميكنند نابسندگي و درماندگي احساس اغلب ميشوند ، تشويق
از بيش خود بيمناك و نگران والدين سوي از كه بچهها اين
بيمناك و نگران اشخاصي به نيز خود ميشوند ، كنترل اندازه
دشوار آنان براي شدن بالغ شرايط اين در.ميشوند تبديل
بسياري ميرسند ، بلوغ و نوجواني دوران به وقتي.ميشود
باقي مادر و پدر راهنمايي و كنترل نيازمند آنها از
آنها زندگي بر مادر و پدر استيلاي نتيجه در و ميمانند
".ميشود ادامهدار سلطهجوييشان مانده ، باقي خود قوت به
ميكنم دريغ تو از را محبتم نكني ، رفتار من ميل به اگر
به چنانچه آموختهاند ، خود فرزندان به محور ، خود والدين
.ميكنم محروم خود محبت از را تو نكني ، رفتار من ميل
بگيرد ، تصميم مستقل طور به بخواهد فرزند ، اگر ميان اين در
نقل ديگري شهر به يا كند انتخاب را خويش همسر خود ، يعني
گناه حس كند ، زندگي خود ميل به كلي طور به و نمايد مكان
والدين ، قبيل اين فرزندان عبارتي به.ميشود زنده او در
ميل به و بپوشند چشم خود خواسته و ميل از كه مادامي
دريافت -مادي غير يا مادي -پاداش كنند ، رفتار والدين
مواردي در و شده سركشي به متهم صورت اين غير در.ميكنند
.ميشوند طرد خانواده از
همكلاسيام با پيش سال 5:ميگويد مورد اين در آقايي
با را مساله ابتدا.گرفتم ازدواج به تصميم و شدم آشنا
و گذاشت مخالفت بناي ابتدا از مادرم.كردم مطرح والدينم
".توست مناسب خالهات دختر تنها ميگفت ،
دختر اين و من بين ميگفت ، مادرم":ميافزايد آقا اين
وي با ازدواج در من ديد او كه وقتي و كن انتخاب را يكي
اينكه پيشبيني و خواندن ياس آيه به كرد شروع هستم ، قاطع
".ميشود شكست به منجر شما ازدواج سرانجام
هر اما كرديم ، ازدواج ما سرانجام":ميگويد همچنين وي
و تمسخر انتقاد ، به شروع ميبيند ، مرا مادرم كه بار
".اوست رقيب همسرم گويي.ميكند زدن زخمزبان
اين به منجر فرد اين وجود ابراز خوانديم ، كه همانطوري
و قدرناشناس بيوفا ، فرزندي مادر ، نزد در كه شد مساله
.شود تلقي سركش
سلطهگر والدين
خود فرزندان به را زندگي طرز ميخواهند ، والدين ، از برخي
به را "هيچ يا من حرف يا" واژه ميان اين در و كنند ديكته
به دست آنان واقع در.ميبرند كار به مستقيم غير طور
با ميخواهي اگر ميگويند ، بلكه ;نميزنند آشكار كنترل
(والدينت) ما از منتها كن ، ازدواج كني ، ازدواج فرد اين
از مناسبتر "سلطهگري" واژه افراد اين براي.كن صرفنظر
ابراز نشانه سالم ، سركشي ،"فوروارد" عقيده به.است كنترل
شخصيت رشد اعتلاي سبب و است انتخاب آزادي اعمال و وجود
.ميشود
كننده كنترل والد برابر در واكنشي خود عليه و مخرب سركشي
.نيست صلاح به هرگز سركشي و مخالفت طرز اين و است
گور درون از كنترل
بنابراين و مردهاند دو هر مادرم و پدر:ميگفت فردي
معتقد ديگري شخص.كنند قدرت اعمال من روي نميتوانند ،
تو مغز در هنوز آثارشان اما باشند ، مرده است ممكن بود ،
ممكن شدن ، تسليم و دادن تن هم و مخرب سركشي هم.است جاري
.باشد ادامهدار مادر و پدر مرگ از پس مدتها تا است
آنها سلطهجو ، مادر و پدر مرگ با ميكنند ، گمان خيليها
مادر ، و پدر رواني آثار كه دانست بايد اما.ميشوند آزاد
بر تا ميآيد بيرون گور از ميپيمايد ، را قارهها طول
انسان صدها به تاكنون.بگذارد اثر بازمانده ، فرزندان ذهن
مادر و پدر مرگ از پس مدتها كه كردهايم برخورد بالغ
.بودهاند آنها منفي پيامهاي تابع خود
فاصله شد ، گفته كه همانطور است ، آن ديگر توجه جالب نكته
فرزندان بر نسبت والدين كنترل از مانع زماني و مكاني
.نيست
هميشه است ، كرده فوت سالهاست كه پدرم":ميگفت آقايي
محبت حتي زنها.هراسيد بايد زنها مكر از كه داشت اعتقاد
".است مردان دادن فريب براي و تصنعي هم كردنشان
كه شد سبب پدرم تفكر طرز اين":افزود ادامه در آقا اين
نيز بعدي تلاشهاي حتي.شود روبهرو شكست با اولم ازدواج
زيرا ;نشد نتيجه به منجر هم دلخواه فردي يافتن براي
و ميكند محبت ابراز من به خانمي اگر ميكنم ، فكر همواره
ميخواهد ، "حتما دارد ، را من با زندگي تشكيل قصد ميگويد ،
".كند سوءاستفاده اجتماعيام موقعيت و پول از
***
كمككننده عنوان به سلطهگر
كننده كمك نقش در شدن ظاهر سلطهجويي ، نوع متداولترين
جهت در خود نفوذ و قدرت پول ، از والدين مواقعي دراست
.ميكنند استفاده سلطهگري
بسيار فردي پدرم":ميداشت اظهار مورد اين در خانمي
فردي با من ميداشت ، دوست بسيار و است نفوذ صاحب و متمول
".كنم ازدواج او خود مثل
گرفتم ، تصميم من كه زماني":ميافزايد ادامه در خانم اين
جامعه متوسط قشر از و معمولي "كاملا فردي كه همكارم با
سرانجام اما گذاشت ، را مخالفت بناي كنم ، ازدواج بود ،
".گرفت سر ما ازدواج
مضيقه در مالي نظر از شدت به كه مواقعي در":ميگفت وي
هر:ميگفت خونسردي با وي كردم ، مراجعه پدرم به و بودم
كه ميكنم كمك تو به آنقدر شدي ، جدا مرد اين از وقت
".شوي بينياز
آگاه ، مادر و پدر":مينويسد خود كتاب در فوروارد
مادر و پدر اما.نميكنند كنترل را خود بالغ فرزندان
و شدن رها بيم در و هستند ناراضي خود زندگي از ناآگاه ،
به فرزند استقلال آنها برايميبرند سر به ماندن تنها
و پدر.دارد شباهت اندامهايشان از يكي دادن دست از
ميشوند ، بزرگتر فرزندانشان چه هر ويژگي ، اين با مادري
تنگتر و تنگتر را آنها نگاهداشتن وابسته اتصالشان ،
بالغ فرزندان بتوانند ، مادر و پدر كه زماني تا ميكند ،
داشته را كودكان احساس كه دهند قرار شرايطي در را خود
فرزندان نتيجه در.كنند كنترل را آنها ميتوانند باشند ،
.دارند مخدوشي هويت احساس اغلب سلطهجو مادر و پدر بالغ
دشوار دارند ، خود براي جدا هويتي اينكه احساس آنان براي
نيازهاي از را خود نيازهاي نميتوانند ، آنان.است
موجودي ميكنند ، احساس بگيرند ، نظر در جدا والدينشان
كه زماني تا مادران و پدران همههستند ناتوان
دست به را خود زندگي امور زمام نتوانند ، فرزندانشان
طبيعي ، خانوادههاي در.ميكنند كنترل را آنان گيرند ،
اما ميگيرد ، صورت نوجواني دوران از بعد كمي انتقال اين
در و سالها گاه سالم جدايي اين ناسالم ، خانوادههاي در
.ميافتد تاخير به هميشه براي مواردي
بتوانيد ، كه است زماني به مربوط كردن جداگانه هويت احساس
".گيريد دست به را خويش زندگي امور زمام
"پورناجي بنفشه"
كودكان رواني بهداشت اساسي راهكارهاي
در كند ، زندگي امنيت احساس با شما كودك ميخواهيد اگر -1
.نكنيد انتقاد يكديگر از او حضور
او خواستههاي با نشود لجوج فرزندتان ميخواهيد اگر -2
داد او سر ديگران حضور در بخصوص ;نكنيد مخالفت هميشه
.نكشيد
با دهد ، گوش شما صحبتهاي به شما كودك ميخواهيد اگر -3
.دهيد فرا گوش او حرفهاي به اشتياق
نيايد بار عصباني و بدخلق فرزندتان ميخواهيد اگر -4
.نكنيد برخورد او با سخنراني و نصيحت و دستور با "دائما
نكند ، خستگي و نوميدي احساس شما كودك ميخواهيد اگر -5
.نكنيد تحقير و سرزنش شكست مقابل در را او
نكنيد سلب خود از را فرزندتان اعتماد ميخواهيد اگر -6
.ندهيد ناممكن وعدههاي او به
كنيد ، تقويت را كودكتان نفس عزت ميخواهيد اگر -7
.كنيد تشويق و تحسين را او پسنديده كارهاي
باشد ، داشته حرفشنوي شما از فرزندتان ميخواهيد اگر -8
وادار خويش از اطاعت به را او و نزنيد غر او سر "دائما
.نسازيد
ببينيد ، موفق فردي آينده در را فرزندتان ميخواهيد اگر -9
برنامهريزي و ترتيب و نظم الگوي او براي چيز همه در
.باشيد
نشود ، تاخير دچار گفتن سخن در شما كودك ميخواهيد اگر -10
داشته بشاش چهرهاي و شاد لحني او با كردن صحبت هنگام
.باشيد
كنيد ، كمك خود فرزند تحصيلي پيشرفت به ميخواهيد اگر -11
.نكنيد تحصيلي جهش به وادار را او مشاوره ، بدون
كه مشكلاتي با برخورد در را خود كودك ميخواهيد اگر -12
فرزندتان سوءالهاي به دقت با كنيد ، راهنمايي ميكند تجربه
.دهيد گوش
كنيد ، كمك فرزندتان درسي ضعف جبران به ميخواهيد اگر -13
،"ناتوان" ،"بياستعداد" مانند منفي برچسبهاي او به هرگز
.نزنيد...و "بيعرضه"
و نااميدي با مقابله در شما كودك ميخواهيد اگر -14
اطمينان او به هرچيز از قبل نبازد ، را خود ناكاميها
.ميروند ازبين زود خيلي ناخوشايند حوادث كه دهيد
معصومي محمدتقي
"اردبيل آواي" هفتهنامه توقيف
نيروي سوي از شكايت چندين طرح دنبال به :اجتماعي گروه
اردبيل ، آواي هفتهنامه از سراب پياده تيپ 40 و انتظامي
مدير حافظيفر محسن اردبيل عمومي دادگاه شعبه 7 دادرس
و نقدي جزاي ريال ميليون پرداخت 2 به را نشريه اين مسئول
.كرد محكوم نشريه ماهه يك توقيف همچنين
پس منصفه هيات اعضاي اردبيل از همشهري خبرنگار گزارش به
اين مديرمسئول متهم ، دفاعيات و شاكيان اظهارات استماع از
مورد و 5 سراب پياده تيپ 40 شكايت مورد در را نشريه
شده چاپ مطلب مورد 3 در و بيگناه انتظامي نيروي شكايت
و ممنوع عطسه كيه ، دزد مقالات شامل نشريه اين در
.دانست ، مجرم تهران دانشگاه كوي خصوص در مقالهاي
به اشاره با ما خبرنگار با گفتگو در نشريه اين مديرمسئول
تهاجمات حجم و مطبوعات با گذشته سال چند برخوردهاي
احكامي چنين صدور:داشت اظهار نشريهها عليه گسترده
توسعه آزادي ، راستاي در كه است هزينهاي مطبوعات عليه
توقيف با:شد يادآور وي.ميكنيم پرداخت فرهنگي و سياسي
خاموش كشور در انديشه چراغ بازداشت و جريمه نشريه ،
.نميشود
است يافته افزايش درصد طلاق 9 درخواست
سال 1377 در كشور اجتماعي آسيبهاي آمار:اجتماعي گروه
رشدي از سال 76 به نسبت طلاق دادخواست كه است اين بيانگر
درصد معادل 5/2 كاهشي از طلاق صدور و درصد معادل 14/9
.است برخوردار
بهزيستي سازمان اجتماعي امور معاون طالبي محمدعلي دكتر
:افزود اسلامي جمهوري خبرگزاري به مطلب اين اعلام با كشور
سال 1377 در دادگاه به سال بالاي 18 جمعيت مراجعين آمار
اشاره با وي.است درصد است 2/11 شده طلاق صدور به منجر كه
به و اخير سالهاي در اجتماعي آسيبهاي افزايش روند به
افزايش با ميشود پيشبيني:گفت هفتاد دهه از پس خصوص
در طلاق پديده جمعيت افزايش نيز و مهاجرت بيكاري ، مشكل
.شود تبديل بحران به دهه 80
|