هاناآرنت :نوشته
ميرزايي حاجي فرزاد :ترجمه
به آرنت هانا و هايدگر مارتين درباره رسالهاي "اخيرا
پاورقي خواندني داستانهاي به كه است شده ترجمه فارسي
مشغول پاورقي داستانهاي.دارد شباهت هفتگي مجلات
اما دارند فراواني بالنسبه خوانندگان و كنندهاند
و آرنت هانا:معاصرند فيلسوف دو داستان اين قهرمانان
داستان براي خوبي بازيگران فيلسوفان "ظاهرا و هايدگر
بتوان اگر) است تفكر ايشان زندگي مهم حادثه زيرا نيستند
فلسفه زبان به كه تفكري و (خواند زندگي حادثه را تفكر
.نميگنجد رمان در آساني به باشد شده اظهار
است ، گفته باز را روسيه انگاري نيست تاريخ كه داستايوسكي
خود آثار در را فيلسوفان واقوال نگشوده فلسفه زبان
و راسكولنيكف امثال وجود در را نيستانگاري و نياورده
اگر و است داده نشان استاوروگين و كارامازوف ديميتري
فلسفي شبه و فلسفي سخناني گاهي هم كارامازوف ايوان
ما وانگهي.نيست داستايوسكي اثر اصلي شخصيت او ميگويد ،
كارامازوف ايوان نام به فيلسوفي روسيه فلسفه تاريخ در
است داستايوسكي بزرگ اثر در فيلسوف مثال او بلكه نداريم
.فلسفي شخصيت يك نه و
فيلسوف عنوان به كسي رمان يك در كه ندارد مانعي البته
او روابط و فيلسوف يك زندگي داستان وقتي اما بگويد ، سخن
دارند تاريخنويسي قصد اگر ميكنند ، گزارش را ديگران با
فيلسوف زندگي حوادث زيرا ;ميكنند تلف وقت بيهوده
.ندارد تعلق تاريخ به و نيست مهمي امر "معمولا
رمان شخصيت ميتواند فيلسوف صورت دو در لااقل هذا مع
تراژيك وضع بخواهد نويسندهاي كه وقتي بار يك:باشد
و تخفيف قصد كه زماني ديگر بار و كند آشكار را فيلسوف
ابرها نمايشنامه در فانس آريستو.باشد كار در تحقير
و تحقير قصد البته كه بارت رولان و كرد مسخره را سقراط
سقراط اگر ميشد چه كه آورد پيش را پرسش اين نداشت تمسخر
را تبعيد حكم "مثلا آتن دادگاه اعدام حكم جاي به
زندگي شرح نوشتن مگر وانگهي.ميرفت آتن از و ميپذيرفت
دارد؟ عيبي چه فيلسوف
كه مينويسند را كساني زندگي نويسان بيوگرافي "معمولا
در و ميدانند بزرگ را آنان يا ميگذارند احترام آنان به
حتي.ميدهند نشان را بزرگيشان وجوه از وجهي خود نوشته
و ادب بزرگان زندگي شرح به تحقير قصد به كه نويسندگاني
تحقير قصد كه كسي به ندانسته و دانسته ميپردازند ، فلسفه
اثر منشا و بزرگ كسي تا زيرا ;مينهند حرمت دارند را او
.نميكند پيدا اهميت او زندگي جزئيات نشود ،
خصوصي زندگي به همه اين نداشت ، اهميت هايدگر تفكر اگر
شرح كثيري عده كه است اين نكتهنميپرداختند آن صاحب
همكاري دادن نشان قصدشان عمده و نوشتهاند هايدگر حال
غوغا كه "اخيرا اما است ، بوده نازيها حكومت با فيلسوف
هايدگر شخص به نه را نازيسم و ستيزي يهودي و گرفت بالا
بزرگي مشكل با دعوي ارباب بازگرداندند ، او تفكر به بلكه
و صاحبنظران كه مقالاتي زمره در كه اين آن و شدند مواجه
هانا از نيز مقالهاي نوشتند ، هايدگر از دفاع در متفكران
.بود مقالات آن زمره در يهودي صاحبنظر آرنت
يهودي يك كه بود اين در آرنت هانا مقاله انتشار اهميت
بود ، شده متهم ستيزي يهودي به كه فيلسوفي و فلسفه از
اين براي فلسفه از بيرون وجهي ميبايست پس.ميكرد دفاع
روابط از كه بود اين راه مناسبترين و بتراشند دفاع
عشقي داستان يك او خانواده و هايدگر با آرنت دوستي
گمان ولي ماست اختيار در اكنون داستان شبه اين.بسازند
نتيجهاي به آن خواندن از پس خوانندگان همه نميكنم
هايدگر اگر.است داشته را آن قصدالقاي نويسنده كه برسند
كه چنان بودند ، نازي و ستيز يهودي همسرش او از بيشتر و
را خود روابط عمر آخر تا است ، آمده داستانواره همين در
ماركسيست يهودي يك كه آرنت شوهر و نميكردند حفظ آرنت با
هايدگر با دوستي روابط حفظ به را خود همسر بود ، مبارز و
.نميكرد تشويق او به احترام و
در كه مطالبي اثبات و نفي به كه ندارم قصد من
بپردازم ، است آمده "هايدگر و آرنت هانا" داستانواره
و دردمند پير هايدگر كه است اين بگويم ميخواهم آنچه
ميتوانست چگونه تفكر پير و بود غرب معاصر تفكر غريب
است قرار مگر وانگهي باشد؟ هوسبازي اهل يا نازيسم پيرو
پاك دامنشان همه ديگران مگر يا باشد ما هايدگراسوه كه
شخص مورد در آنچه صحت فرض به كه است اين مهم نكته است؟
و چيست براي افشاگري اين ميشود ، نوشته و گفته هايدگر
در شايد كه آنجا تا ;ميگيرد صورت اصرار همه اين با چرا
تاكنون افلاطون زمان از فيلسوفي هيچ خصوصي زندگي مورد
گفت نميتوان آيا.باشد نشده نوشته مقاله و كتاب همه اين
دارد؟ وجود ستيزي تفكر نوعي شده ، طراحي افشاگري اين در كه
فلسفه بودن نازي اثبات در فارياس نام به شخصي كه مطالبي
كه مقدمهاي و بود سطحي و ضعيف بسيار آورد ، فراهم هايدگر
موءثر ادعايش تحكيم و تقويت در نوشت ، او كتاب بر هابرماس
فارياس ادعاي صحت بر تازهاي دليل هابرماس زيرا.نشد
.كرد تكرار را اتهام "صرفا و نداشت
چرا داشت قرابت نازيسم با هايدگر فلسفه اگر ميگويم من
بودند ، يهودي نيز آنان از بعضي كه هايدگر بزرگ شاگردان
كشفي چنين به موفق عادي شخص ويك نكردند درك را معني اين
اين در.كردند تصديق هابرماس مثل معدودي را كشف اين و شد
آشكار فيلسوف شخص با دشمني فلسفي بحث جاي به نوشتهها
فيلسوف آراي با فيلسوف يك كه است طبيعي امر يك اين.است
نبايد فلسفه با دشمني حتي و مخالفت اما.باشد مخالف ديگر
با فيلسوف يك با وقتي.شود مبدل فيلسوف با دشمني به
قلمرو از حقيقت در ميكنند ، مقابله غيرفلسفي روشهاي
مثل نوشتههايي.ميشوند خارج اخلاق شايد و فلسفه
بلكه تاريخي ، نه و است فلسفي نه "آرنت هانا و هايدگر"
مهم اثر منشا و نيست ماندني جهت اين به و است ژورناليسم
مترجم يك و تجربه با روزنامهنويس يك كه چند هر.نميشود
نكته.باشند كرده ترجمه و نوشته را آن توانا و زبردست
دوره يك در حتي و نيست ماندني آثار اين كه است اين مهم
.نميشود مهم اثر منشا هم كوتاه
اردكاني داوري رضا
پنجاهمين با مصادف هايدگر ، مارتين تولد سال هشتادمين
دوره اين آغاز در وي.بود نيز وي اجتماعي حيات سالگرد
دانشگاه استاد عنوان به فقط بلكه نبود ، نويسنده يك هنوز
دن)دنساسكوتس درباره كتابي پيشتر چه اگر داشت ، شهرت
نخستين اينكه از پس سال چهار يا سه.بود كرده چاپ (اسكات
به وي -معمولي و متعارف هنوز اما -جالب و هماهنگ پژوهش
كه داشت تفاوت قدري به كتاب اين نويسنده با رسيد ، طبع
اين اگرميدانستند آن درباره چيزي سختي به دانشجويانش
كه -بود گفته زماني افلاطون كه همانگونه -باشد درست
همه است ، مردم ميان در او كه مادامي و خداست يك هم آغاز"
صورت ، اين در (قوانين ، 775 كتاب) "ميدهد نجات را چيز
در سپتامبر ، 1889 ، 26) است وي تولد نه هايدگر در آغاز
سخنراني نخستين بلكه كتابش ، نخستين چاپ نه و (مسكيرش شهر
و عادي مدرس يك عنوان به وي كه است سمينارهايي سلسله از
.داد ارائه فرايبورگ دانشگاه در سال 1919 در هوسرل دستيار
از پيش سال هشت "تقريبا هايدگر شهرت آغاز كه جا آن از
پرسش اين ميتوان حقيقت در است ، بوده وجودوزمان كتاب چاپ
در آن فوري تاثير فقط نه -اثر اين چاپ اگر كه كرد طرح را
و مداوم نفوذ بلكه آكادميك ، جهان خارج و داخل
را قرن اين كتابهاي از كمي تعداد تنها كه فوقالعادهاي
در وي استادي شهرت به مسبوق -كرد مقايسه آن با ميتوان
(بودند كه مقطعي هر در) آنها ديد از كه -دانشجويانش ميان
سالها طي كه بود چيزي آن تاييد"صرفا كتاب اين موفقيت
ممكن آن غيرعادي موفقيت نبود ، -بودند آموخته وي درباره
بود؟
عجيبتر دارد ، وجود عجيبي نكته اوليه شهرت اين به راجع
پيكاسو و براك شهرت يا اول ، سال بيست در كافكا شهرت از
ناشناخته عامه اصطلاح به ميان در كه كساني گذشته ، دهه در
مورد در داشتند فوقالعادهاي نفوذ اين بر علاوه و بودند
و ندارد وجود باشد ، وي شهرت اساس كه ملموسي چيز هايدگر
از كه يادداشتهايي مگر بود ، نشده نوشته چيزي
ميان در و بود شده برداشته وي معمول سخنرانيهاي
متوني به سخنرانيها اين.ميگشت دست به دست دانشجويان ،
نظريهاي حاوي و بودند دوستانه "عموما كه ميشدند مربوط
وي شهرت.نبودند باشد ، انتقال و تكثير يادگيري ، قابل كه
نام اين اما بود ، نام يك از بيش ندرت به زمان اين در
افتاده راه به آلمان تمامي در پنهان شاه يك شايعه همانند
!بود
دارد ادامه
جديد تمدن بنيان و عقلاني نقد
(آخر بخش) انحطاط علل به نقبي انتقادي ، پرسش
انتقاد و نقد كه شود داده نشان اينكه براي اينجا در
معاصر فكري چهره دو به بوده ، جديد تمدن بقاء مايه عقلاني
و پوپر كارل معروف چهره دو اين.ميشود اشاره غرب در
دو در عملي و فكري بهلحاظ ايندوهستند ماركوزه هربرت
و است نئوليبرال يك پوپر.دارند قرار مخالف "كاملا اردوي
مربوط ما هدف به "فعلا آنچه ولي.نئوماركسيست يك ماركوزه
بين نيرومند و مهم بسيار اشتراك وجه از عبارت ميشود
انتقاد" همان شباهت و اشتراك وجه آن و است متفكر ايندو
عقلگرائي" را خود مسلك آشكارا ، پوپر ، .است "نقد و
راه او كه است تمايز وجه اين با و مينهد نام "انتقادي
بحثهاي و انتقادها و ميكند جدا پوزيتيويسم از را خود
زاويه همين از وين حلقه اصحاب و پوزيتيويسم درباره پوپر
"اثباتپذيري" بهجاي "ابطالپذيري" و "انتقادي عقلانيت"
اندكي را او كه است فكري خصيصه همين و است پوزيتيويستي
.ميسازد نزديك فرانكفورت انتقادي مكتب متفكران به
در ليكن معتقدند ، عقلاني انتقاد به هردو پوپر و ماركوزه
تمدن نيز پوپر.ميشوند جدا همديگر از انتقاد روش و شيوه
ليكن نميبيند نقص و كاستي و نارسائي از عاري را جديد
نيز اواست مسالمتآميز اصلاح ميكند ، توصيه كه شيوهاي
غربي دموكراتيك نظامهاي درون در موجود مشكلات و معايب به
را مشكلات با مواجهه و برخورد راه و شيوه ، اما است معترف
نه ميداند مسالمتآميز و تدريجي اصلاح و آرام نقد
پوپر انتقادهاي و نقدخشونتآميز و انقلابي انتقاد
ماركوزه انتقادهاي اما است غربي اجتماعي نظامهاي بهظاهر
است واقعگرايانه پوپر انتقادهايآنها باطن و ذات به
يك به رسيدن براي و آليستي ايده ماركوزه نقدهاي اما
و سازشكارانه پوپر نقدهاي.آرماني و مطلوب جامعه
است غرب از جانبداري و حمايت جهت در يا محافظهكارانه
مكتب اعضاء ساير و ماركوزه سئوالات و پرسشها ولي
مخالف يك موضع از و مدرنيته جوهر و نهاد متوجه فرانكفورت
مصرف و سليقه و سركوب و ظلم ماركوزه.است راستين منتقد و
ذاتي را غرب سرمايهداري نظامهاي در موجود اسراف و
كه صوري و عرضي چيزي نه ميداند سرمايهداري و تكنولوژي
او انتقاد شيوه لذا و يابد بهبود ترميم و اصلاح با
شيوه از اگر صورت درهر (1).است دگرگونكننده و انقلابي
توجهمان و بگذريم متفكرمعاصر دو اين نقد روش و انتقاد
كه درمييابيم كنيم متمركز نقد و انتقاد مساله بهخود را
متفكر دو هر انديشه در بنيادين عنصر عقلاني "انتقاد"
نيازمند ديگر زمان هر از بيش ما جامعه امروزه.ميباشد
مدرنيته به سنت از گذر مرحله در ما.است عقلاني انتقاد
و نقد سنت شدن نهادينه داريم حاجت بدان سخت آنچه و هستيم
و دموكراسي تمريناست مسالمتآميز و سازنده انتقاد
پذيرش بدون و مدارا و تحمل انتقاد ، و نقد بدون آزادي
.است غيرممكن انديشهها و عقايد و افكار تنوع و تكثر
ميسر انتقاد و نقد با جز جامعه شكوفايي و حيات و شادابي
و ركود به نباشد ، انتقاد و نقد كه جامعهاي در.نيست
خواهد دچار و گرفتار تباهي و انحطاط به "نهايتا و جمود
خشك عقايد و جزميات راحت بستر در اگر جامعه".گشت
سقراط (2)".ميپوسد كمكم برود ، خواب به ترديدناپذير
ارزش نشده بررسي زندگي" كه است گفته حكيمانه چه حكيم
".ندارد زيستن
:پانوشتها
كتاب به متفكر دو اين انديشههاي از بيشتر آگاهي جهت -1
.گردد مراجعه وزيري هوشنگ ترجمه "اصلاح يا انقلاب"
گفتگو.فولادوند عزتالله /مگي براين "انديشه مردان" -2
ص 27.آيزيابرلين با