منطقهاي يا جهاني ;بشر حقوق
دارد؟ نياز تمدنها گفتوگوي به جهان چرا
منطقهاي يا جهاني ;بشر حقوق
(پاياني بخش)بشر حقوق بودن شمول جهان و فرهنگي تنوع
موجود كنوانسيونهاي تمامي ، Beijing اعلاميه تدوين در
و ازدواج نژادي ، تبعيض عدم زنان ، سياسي حقوق درخصوص
ضمن اعلاميه ، هشت بند در.است گرفته قرار مدنظر خانواده
جهاني اعلاميه متحد ، ملل سازمان منشور اصول كليه پذيرش
بشر ، حقوق با مرتبط بينالمللي اسناد ساير و بشر حقوق
.است يافته تحكيم بشر حقوق بودن شمول جهان حقوقي مباني
حقوق از زنان حقوق كه است شده تاكيد نيز چهارده بند در
و بيست و نهم بند در.ميآيد بهشمار (زن)فرد هر اساسي
كه ويژهاي و خاص نتايج تمامي كه است آمده اعلاميه ، سه
زنان تمامي به.هستند جامعه در زنان حقوق موضوع طرح حاصل
.دارد تعلق آنها ، بين در تبعيض اعمال هرگونه بدون دنيا ،
و عمومي صورت به زنان حقوق كردن عنوان براي تلاشي چنين
آن ، مبناي كه بود خواهد ممكن صورتي در تنها تبعيض ، بدون
شده شناخته حقوق يعني ;باشد زنان حقوق بودن شمول جهان
در مختلف ، فرهنگهاي با دنيا زنان تمام به متعلق را زنان
و اجتماعي اقتصادي ، سيستمهاي با و دنيا گوناگون مناطق
اينجا در هستيم ناگزير.بدانيم آنها حكومتهاي خاص سياسي
اينكه ، از است عبارت آن و سازيم خاطرنشان را نكتهاي
مصوب كودك ، حقوق به مربوط كنوانسيون و كودك حقوق اعلاميه
بدون را كودكان شده شناخته حقوق تمامي متحد ، ملل سازمان
همه آن از آنها ، بين تمايزي وجه هرگونه گرفتن نظر در
از يك هيچ كه ميكنيم مشاهده ميداند ، دنيا كودكان
و كودكان حقوق ناكارائي باعث فرهنگي و منطقهاي ويژگيهاي
و فرهنگي تنوعات برخي وجود عليرغم زيرا نيست ، زنان
به البته ;هستند شمول جهان حقوق اين تمامي ،...تاريخي
كودكان و زنان اساسي حقوق با تنوعها ، اين كه شرطي
.باشند نداشته مغايرتي
منطقهاي اسناد
منطقهاي اسناد از بسياري در بشر ، حقوق شمول جهان محتواي
در اين.است گرفته قرار تائيد مورد بشر حقوق به مربوط
خاص ويژگيهاي با مفهوم اين بودن همخوان كه است حالي
مورد اسناد از دسته اين در نيز كشورها منطقهاي و فرهنگي
"بشر وظايف و حقوق" امريكائي اعلاميه.بودهاند توجه
قاره كشورهاي به محدود تنها كاربردي ، نظر از كه (1948)
در مندرج حقوق كه است مطلب اين موءيد صراحت به امريكاست ،
اين تدوين در.است انساني شخصيت مشخصات از مذكور اعلاميه
حكومت نوع و انسانها جغرافيائي -تاريخي ريشه هرگز حقوق
از آنها واقعي مفهوم بلكه بود ، نگرفته قرار مدنظر كشورها
داراي انسانها تمام ذاتي حيثيت كه ميشود ناشي امر اين
نظر از انسانها ، بين اعلاميه اين در.است يكساني جوهره
اقتصادي ، موقعيت اجتماعي ، منطقهاي ، جغرافيائي ريشه
كه است بديهي لذا ، نشدهاند قائل تبعيض...و سياسي افكار
داشت خواهد تعلق انسانها تمامي به اعلاميه در مندرج حقوق
.بود خواهد جهاني ابعاد داراي ،"تماما و
خوزه سان ميثاق) بشر حقوق امريكائي كنوانسيون اساس
اين در.است مفهوم همين بر مبتني نيز (1969San Jose
به پيشتر كه - اصول برخي به مباحث ارجاع با كنوانسيون ،
و بشر حقوق اصول كه است شده اعلام - كرديم اشاره آنها
اسناد ساير متن در انسانها عمومي و اساسي آزاديهاي
مورد "مجددا منطقهاي يا جهاني اهميتهاي با بينالمللي
و اصول چنين وجود بهدليل لذااست گرفته قرار تاكيد
سيستمي بشر ، حقوق جهاني مفهوم همچنين و مشترك معيارهاي
كند حمايت منطقهاي سطح در بشر حقوق از تا شد نهاده بنا
مشاهده ترتيب اين به.(مواد 1و2و3 اعلاميه ، مقدمه)
و ويژگيها با بشر حقوق شمول جهان مفهوم چگونه كه ميكنيم
حمايت سيستم تاسيس چگونه و بوده همخوان منطقهاي خصوصيات
بشر حقوق از حمايت جهاني رژيم با بشر ، حقوق از منطقهاي
.دارد سازگاري
حفاظت" كنوانسيون در را مشابهي مفهوم چنين اروپا شوراي
نيز (رم نوامبر 1950 ، ) "بشر اساسي آزاديهاي و حقوق از
به مطلب ارجاع ضمن كنوانسيون ، مقدمه در.است كرده درج
يادآوري با (مقدمه يك ماده) بشر 1948 حقوق جهاني اعلاميه
تدابير اتخاذ لزوم بر بشر ، حقوق مقوله جهاني بعد و ارزش
حقوق از منطقهاي حمايتهاي تامين براي همزمان و مناسب
منطقهاي خاص ويژگيهاي دوام و بقاء تضمين همچنين و بشر
سنتهاي آرمانها ، از انسانها مشترك ميراث حاصل كه را
به بخشيدن اولويت و انسان آزاديهاي شمردن محترم سياسي ،
مفهوم اينترتيب ، به.است شده ويژه تاكيد است ، بشر حقوق
هم در اروپايي فرهنگهاي تنوع با بشر حقوق جهانشمول
اروپا ، قاره در بشر حقوق از برداشتي چنين.ميشود آميخته
با كه ميكند معرفي دنيا به آن از ويژهاي تصوير
.نيست تعارض در آن جهانشمول انديشههاي
ملل سازمان در فعال گوناگون نهادهاي توسط كه اسنادي -
.شدهاند تدوين متحد
ملل سازمان تخصصي نهادهاي سوي از كه اسنادي در
شده منتشر يونسكو "كار بينالمللي سازمان" عليالخصوص
.است شده تاكيد "مجددا بشر حقوق بودن جهانشمول بر است
در OIT "كار بينالمللي سازمان" اهداف بودن شمول جهان
است گرفته قرار تاييد مورد نيز سازمان اساسنامه مقدمه
گنجانده (1919) ورساي معاهده سيزدهم بخش در اصلي متن)
(.است شده
از برخي توسط اساسنامه مفاد تصويب عدم اينكه به نظر
ايجاد ملتهايي مساعي راه سر بر بزرگي موانع كشورها ،
در كارگران سرنوشت و شرايط بهبود خواهان كه ميكند
در مندرج اهداف و اصول نقض ،(سوم ماده)هستند خود كشورهاي
(دوم ماده) است جهاني نظم و صلح براي جدي تهديدي مقدمه
سازمان اهداف خصوص در كه اساسنامه الحاقي اعلاميه در
شد ، منتشر فيلادلفيا در سال 1944 به كار ، بينالمللي
ومباحث رسيدهاند دوباره تاييد به انديشهها اين تمامي
لزوم از حاصل استنباطي نتايج.شدهاند گستردهتر مربوطه
اعلاميه در مندرج اصول و سازمان اهداف بودن شمول جهان
گرفتن نظر در با بودكه ، اين سازمان ، واساسنامه فيلادلفيا
مختلف كشورهاي در فوق اصول اجراي هنگام به تغييرات برخي
كشورها ، اجتماعي اقتصادي ، توسعه ميزان گرفتن نظر در با و
تمامي در را اجرا قابليت سازمان اهداف و اصول كليه
و افكار.دارند دنيا مردم تمامي براي و كشورها
تربيتي ، علمي ، سازمان اسناد درمفاد كه متعالي انديشههاي
شده ارجاع آنها به ،(يونسكو) ملل سازمان فرهنگي و آموزشي
.فراوانند اهميت حائز متعالي انديشههاي و افكار است ،
انسانها همبستگي خواهان اساسنامه مقدمه در يونسكو سازمان
چنين مباني.است شده ذهني و معنوي موضوعات زمينه در
رعايت و انسانها ذاتي حيثيت پذيرش همبستگي ، و انسجام
بين تبعيض هرگونه اعمال بدون انسانها تمامي بين عدالت
:از عبارتند زمينه اين در سازمان اصلي اهداف.است آنها
و بشر حقوق قانون ، دنيا ، تمام در عدالت تكريم و تضمين
امتيازات گرفتن نظر در بدون انسانها ، اساسي آزاديهاي
تاكيد سازمان حال درعين.مذهبي يا و زباني جنسي ، نژادي ،
.دارد عضو دولتهاي فرهنگهاي پربار تنوع بر ويژهاي
كه سال 1945 در سازمان اساسنامه تصويب با ترتيب ، اين به
منشور اساسي اصول كليه پذيرش بيانگر طبيعي ، بهطور
پربار تنوع از يونسكو سازمان بود ، متحد ملل سازمان
پشتيباني و حمايت بشر حقوق جهانشمول بعد و فرهنگها
انسانها تمامي به حقوق اين سازمان نظر از زيرا ;ميكند
يا و كنوانسيونها از اعم ديگر ، اسناددارد تعلق
متكي جملگي شدهاند ، منتشر يونسكو سوي از كه اعلاميهها
مقوله اين در نميتوان كه است پرواضح.هستند فوق اصول بر
به وجود اين با.برشمرد را سازمان اصول تمامي مختصر
اشاره (1966) بينالمللي فرهنگي همكاريهاي اصول اعلاميه
بعد آن ، متن تدوين در كه اعلاميه اين در:ميكنيم
صراحت به است ، شده گرفته نظر در همكاريها اصول جهانشمول
بايد كه است حيثيتي و ارزش داراي فرهنگي هر كه شده اعلام
عليرغم همچنين ، ;آيد بهعمل حفاظت آن از و شده رعايت
همديگر ، بر آنها متقابل تاثير و فرهنگها بسيار تنوع
در.دارند تعلق بشريت مشترك ميراث به فرهنگها تمامي
جهاني اعلاميه نظري مباني از اعلاميه ، اين تدوين و تبيين
سازمان اعلاميه ، اين براساس.است شده استفاده بشر حقوق
انديشهها و علوم گسترش لزوم كه است آن خواستار يونسكو
با رابطه در انگاري سهل و جهل گونه هر با مبارزه براي
زندگي در معمول عادات و رسوم و زندگي گوناگون شيوههاي
.شود حس پيش از بيش دنيا ، مختلف مردمان
اعلاميه در بشر حقوق بودن جهانشمول كه آنجايي از لذا ،
اينكه به توجه با و است شده قيد صراحت به بشر حقوق جهاني
تاكيد منطقهاي ، و جهاني كنوانسيونهاي و اسناد غالب در
هستند ، بشريت مشترك ميراث از بخشي "فرهنگها" كه است شده
فرهنگها ، تنوع از حفاظت كه گرفت نتيجه چنين ميتوان
ارج و زندگي مختلف رسوم و آداب و حيات گوناگون شيوههاي
.است لازم امري آنها گذاشتن
دو سال 1997 در ملل سازمان عمومي كنفرانس جريان در
خصوص در كه رسيد كننده شركت كشورهاي تصويب به اعلاميه
ويژهاي اهميت داراي بشر حقوق بودن جهانشمول موضوع طرح
و انساني نژاد" از عبارتست اعلاميهها اين از يكي.هستند
ماده مفاد خاطر به بيشتر اعلاميه اين اهميت."بشر حقوق
نژاد از كه هنگامي در است شده تصريح آن در كه است آن اول
اعضاء تمامي بين اساسي وحدت ميگوييم ، سخن انساني
نژاد تنوع و ذاتي حيثيت پذيرش همچنين و بشري خانواده
است اين آن نمادين معناي يعني.برميگيرد در را انساني
اعلاميه موضوع.است بشريت مشترك ميراث "انساني نژاد" كه
در كه است آتي نسلهاي قبال در حاضر نسل مسئوليتهاي ديگر ،
آتي ، نسل قبال در كنوني نسل مسئوليتهاي ساختن مطرح آن
هر بين مساعي تشريك خواهان اعلاميه ، تصويبكننده كشورهاي
.است زمين كره روي بر بشري نسل بقاء و تداوم در نسل دو
جاودانگي نظير درمسائلي اعلاميه اين مفاد نظري بنيادهاي
ماده) است نهفته انسانها شخصيت ذاتي حيثيت رعايت و بشريت
اعلاميه اين جوهره ترتيب ، اين به.(اعلاميه يازدهم
متقابل وظايف و بشر حقوق بودن جهانشمول اصل از عبارتست
.انساني حيات خصوص در آتي و كنوني نسل
اعلاميهاي سال 1995 در يونسكو عمومي كنفرانس جريان در
كشورهاي تصويب به ملل ، بين مدارا و تساهل خصوص در
هر لاي لابه همچنين و اعلاميه متن در.رسيد شركتكننده
انديشه ميتوان خوبي به آن در مندرج مقررات از يك
برگزاري هنگام به من يافت را [حقوقبشر] بودن جهانشمول
Forum international de] تبيليسي بينالمللي دادگاه
شركت كليه براي را ذيل نكته خصوص اين در [Tbilissi
.است جهاني ابعاد داراي تساهل":ساختم خاطرنشان كنندگان
و انديشهها با انسانها تمامي برابر در نتواند تساهل اگر
حيات گوناگون فلسفههاي برابر در يا خود ، خاص افكار
يافته توسعه دركشورهاي مختلف مذاهب برابر در يا انساني ،
در باشد ، داشته اجرايي قابليت توسعه ، حال در كشورهاي و
تبعيض اعمال هرگونهناميد تساهل آنرا نميتوان صورت اين
عدالت برقراري انديشه رو اين ازاست تساهل عدم از مظهري
يعني دارد انسانها بين تساهل تفكر در ريشه انسانها بين
انسانها تمامي انساني ، تعاريف بودن دارا نظر نقطه از
دادگاه گفتگو؟ يا بحران:تمدنها برخورد) ".هستند يكسان
بحث كه فهميد ميتوان خوبي به.(يونسكو 1995 تبيليسي
مباحث به صحيح و مناسب دهي جهت براي انسانها بين مشاركت
و تنوع و بشر حقوق بودن جهانشمول زمينه در فعلي
يونسكو اعلاميههاي تمام درمحتواي كه منطقهاي ويژگيهاي
در مطرح مباحث).برخوردارند اهميتي چه از هستند ، مطرح
مهم موارد شامل يونسكو عمومي كنفرانسهاي و اعلاميهها
مقوله در نوين نگرشهاي وجود قبيل ، از.هستند نيز ديگري
هستند ، فني و علمي پيشرفتهاي حاصل كه بشر حقوق
بالاخص آينده نسلهاي قبال در نسلها از يك هر مسئوليتهاي
(.زمين كره محيط زيست شرايط و اكولوژيكي مسائل برابر در
دارد؟ نياز تمدنها گفتوگوي به جهان چرا
مجلهالعربي :منبع
حسن يوسف دكتر :نويسنده
صباغيان علي :مترجم
شاهد و ميكند تغيير زياد سرعت با و عميق بهطور جهان
و سمت شناخت جاري ، تغييرات فهم.است بينظيري كمي تحولات
و سياسي نظام تحولات درك و انساني جوامع پيشرفت سوي
در كه عميقي انقلاب شناخت نيز و جوامع اين معنوي ارزشهاي
سعي نيازمند است وقوع حال در تكنولوژيك و علمي زمينههاي
مستلزم شناخت و تلاش اين.ميباشد فوقالعادهاي كوشش و
كه جهاني هم آن ;است جهاني تحولات نقادانه و دقيق پيگيري
آن در و يافته فزايندهاي سرعت آن تحول و تغيير
اجتماعي و اقتصادي سياسي ، بحرانهاي با فرهنگي پديدههاي
پيچيدهاي شبكههاي در نيز بينالمللي روابط و خورده گره
فهم و تفاهم ايجاد كه است شرايطي چنين در.است شده ظاهر
ضروري نياز يك به فرهنگها بين متقابل احترام و مشترك
.ميشود تبديل
پژوهشگران و فرهيختگان بين نظر تبادل كه نيست شكي
و اجتماعي و سياسي فرهنگي ، مسائل درباره مختلف فرهنگهاي
همكاري ايجاد و تمدنها شناخت براي مناسبي بستر غيرذلك ،
براي كه تعاملي و همكاري هم آن ;ميكند فراهم آنها بين
و برخورد ايجاد مانع و است ضروري جهان آينده ساختن
.ميباشد بينالمللي و فرهنگي روابط در رويارويي
رويارويي نظريه طرح دنبال به عدهاي كه عصري در بنابراين
اهميت تمدنها گفتوگوي نظريه هستند ، تمدنها جنگ يا
رفيع فرهنگي عمل يك و مدني سنت يك گفتوگو.دارد ويژهاي
كار به تمدنها بين گفتوگو زمان از دورهاي هر در و است
حتي و جنگ ، عصر در چه و صلح دوران در چه ;است شده گرفته
كه آنها و آمدهاند بيرون پيروز نبرد از كه كساني بين
قابليت" داراي تمدني هر.گرديدهاند متحمل را شكست
در خود فرهنگي ويژگيهاي و اصول توسعه به ميل و "گفتوگو
نظري لحاظ از اسلامي تمدن كه نيست ترديدي و.است واحد آن
قرار بالايي جايگاه در "گفتوگو" رسالت زمينه در عملي و
درنظر را بالايي مرتبه نيز آزادي و علم عقل ، براي و دارد
دعوت هم با تفاهم و يكديگر شناخت به را بشريت و گرفته
.است كرده
گفتوگو به نياز
بين گفتوگوي به نياز اكنون چرا كه است مطرح سئوال اين
از نهتنها سئوال اين به پاسخ است؟ يافته افزايش تمدنها
اكنون.نيست غايب نيز انسان عقل ديد از بلكه ظاهري ديده
مهاجرتهاي اجتماعي ، سياسي ، انفجارهاي بحرانهاي از انسانيت
نابودي طبيعي ، منابع كاهش اقتصادي ، عميق مشكلات گروهي ،
از گذشته.ميبرد رنج خشونت افزايش و زيست محيط مستمر
در بهويژه بينظيري كيفي تحولات شاهد جهان اكنون اين
از استفاده بدون كه است سوم تكنولوژيك انقلاب زمينههاي
روابط ، ارزشها ، بر آن تاثير فهم گفتوگو و منطق
.ميباشد مشكل بسيار فرهنگها و انديشهها
انساني اصول وحدت
بتواند كه است گفتوگويي آن تمدنها بين گفتوگو از منظور
آن از مانع و شود منجر يكديگر از آنها صحيح شناخت به
بين غيرواقع و شكسته آينه طريق از مختلف تمدنهاي كه گردد
و انساني اصل وحدت به اعتقاد بر گفتوگو.كنند نظر هم به
نفي و نژادپرستي دربرابر فرهنگي تسامح و شناخت اصل
تمدنها بين مثبت مشتركات بر گفتوگو.است مبتني ديگران
غيرواقعي تمدنهاي كه دارد اذعان امر اين به و دارد تاكيد
منطق در انحصارگرا ذهنيت همچنين گفتوگو.ندارد وجود
.ميبرد بين از نيز را تمدنها برخي
تمدن هر آمادگي از بايد ناچار به تمدنها بين گفتوگوي
احكام صدور از خودداري و ديگر تمدنهاي درك و شناخت براي
اين ، علاوهبر.شود آغاز پيشداوري اعمال و پيشين
تمدنها اين كه مييابد تحقق شرايطي در تمدنها گفتوگوي
داشته اتفاقنظر تسامح چارچوب در جديدي تصوير ترسيم بر
ايجاد راستاي در انساني ارزشهاي تبلور براي و باشند
دادههاي مسير اين دردهند نشان مشترك رغبت تمدني تعامل
گسترده و سريع جريان و توليد بر كه جديد جهاني جامعه
را فرهنگها و تمدنها جغرافيايي مرزهاي كه اطلاعاتي
.دارد عمدهاي نقش نيز است مبتني درمينوردد
و شمولگرا اقدامات توقف مفهوم به همچنين گفتوگو
عقلاني نيز گفتوگو از هدف.تمدنهاست بين سيطرهطلبانه
و تمدنها اين از يك هر حوزه در موجود دولتهاي رفتار كردن
دستيابي براي "زور" كارگيري به از آنها بازداشتن و منع
.است سلطهطلبانه اغراض به
خصيصه تحقق در زيادي سهم تمدنها بين گفتوگوي حال عين در
از تحولات به آنها پاسخگويي كه انساني فرهنگهاي اصلي
اين از گذشتهميباشد دارا است ، يكديگر با تعامل طريق
در كه منازعاتي عقلانيكردن در عمدهاي نقش گفتوگو
در يا و ميشود ايجاد تمدنها اين فرهنگي تحقق اثناي
از يا و ميگردد پديدار اقتصادي بحرانهاي شرايط
در يكديگر با تمدنها اين از يك هر فرزندان برخوردهاي
و مرزها وراي به انساني مهاجرتهاي گسترده موجهاي چارچوب
گفتوگوي.داراست ميشود ، ناشي تمدنها اين قلمروهاي
اختلافاتي و منازعات عقلانيكردن به ميتواند نيز تمدنها
مشكلات و تفاوتها يا و غيرقانوني مهاجرتهاي آن علت كه
.كند كمك است تاريخي و عقيدتي سياسي ،
گرفتن ناديده و بيتوجهي مفهوم به گفتوگو ديگر سوي از
بهدور حال اين بانيست تمدنها از يك هر خاص ويژگيهاي
و است مشكل بسيار امري ديگر تمدنهاي تاثيرات از ماندن
يا و كامل تبعيت كه مييابد مصداق وقتي موضوعي چنين
به دعوت بنابراين.دهد رخ ديگر تمدن در تمدن يك ذوبشدن
نفي و ديگران با همزيستي و تسامح به دعوت گفتوگو ،
گفتوگوي.است سلطهجويانه و برتريطلبانه گرايشهاي
عزم و اراده از تعبيري و آينده مسائل براي نگرشي تمدنها
به آنها قانعشدن و مسائل اين حل براي كنوني تمدنهاي
.است ميدان اين در پيروزي براي همكاري ضرورت
تمدنها ساير و اسلامي تمدن
كنيم؟ عرضه تمدنها ساير دربرابر را اسلامي تمدن چگونه
آن ، منفي و مثبت نكات كه آن بدون را تمدن اين چگونه
رتوش آن ارزشهاي و نوآوريها آن ، عقبماندگيهاي و بحرانها
تمدن ديدگاههاي چگونه.نمائيم ارائه ديگران به شود
حفظ صلح ، بشر ، حقوق ازجمله آينده مسائل درباره اسلامي
با تعامل در اخلاق و توسعه شورا ، دمكراسي ، زيست ، محيط
كنيم؟ معرفي را...و اقتصاد
و اسلامي تمدن خود شناخت جز چارهاي مسير اين ابتداي در
و حقيقي قدرتهاي كشف و آن ضعف و قوت نقاط شناسايي
بعد.ندارد وجود آن مادي و انساني فكري ، معنوي ، امكانات
نگاهشان و خودشان از ديگر تمدنهاي شناخت با بايد آن از
عقلي شناخت ارائه مستلزم امري چنين و.شد آشنا خويشتن به
به آنچه براي روشن پاسخي بايد همچنين.است معاصر جهان از
.كرد ارائه شده موسوم مسيحي غرب تمدن برضد اسلامي تهديد
در موجود ضدكشورهاي غرب ارزشي و فرهنگي جنگ آنچه بعلاوه
حد شود مشخص و گردد روشن ميشود ناميده اسلامي تمدن حوزه
صدا به آن هشدار براي زيادي طبلهاي كه خطراتي مرز و
متفاوت و جديد تصوير ايجاد امكان چگونگي.كجاست درآمده
مورد بايد نيز فرهنگي تسامح چارچوب در كنوني ، تصوير با
.گيرد قرار مداقه و بحث
اين.نيست عاجز زمان و عصر با همسازي از اسلامي تمدن
و تسامح زمينه در ارزشمند اصول و تجربهها صاحب تمدن
از اسلامي تمدن.است ديگران با همزيستي و تعامل توانايي
را آن بر سلطه و انساني كرامت نابودي عملي و نظري لحاظ
امر اين بر -تمدنها ساير همچون -تمدن اين.است كرده منع
هويت و ويژگي هر از قبل انساني كرامت كه كرده تاكيد
انسان به جهت اين به را اوليه مصونيت و دارد قرار تمدني
در خود جانشين و آفريده كرامت با را او خالقش كه بخشيده
نبايد تمدنها بين اختلافات حال هر به.است كرده زمين
يكديگر با تعامل و زندگي در ملتها حق رفتن بين از باعث
.باشد
تمدني قبيلهگرايي ضد
است تمدني قبيلهگرايي از جلوگيري براي تمدنها گفتوگوي
فعال فرهنگي نيروهاي دوش بر اساسي مسئوليت عرصه اين در و
.ميگيرد قرار هستند ، تمدنها اين قلمرو در كه جوامعي درون
بيشترين فرهنگي نيروهاي كه است آن هم امر اين دليل
استمرار از دفاع و گفتوگو ايجاد در توانايي و شايستگي
اين.هستند دارا را آن عناصر بين مثبت تعامل ايجاد و آن
را آن توينبي آرنولد كه شرايطي آن خلق به قادر نيروها
در موجود كاستيهاي درمان نيز و ناميد "مثبت روحي صفاي"
گرايشهاي ظهور از جلوگيري و روابط و ذهنيتها اصول ،
ديگران نفي به كه سلطهطلبانهاي و برتريجويانه
.ميباشند ميانجامد ،
در منطق و عقل به رجوع به قادر را جهان تمدنها گفتوگوي
به دعوت را انسان و هستي و فرهنگي زندگي ، امور تمامي
آباداني عمل ، علم ، براي كوشش و تلاش و معرفت داشتن دوست
كه است شرايطي چنين در و ميكند پيشرفت احراز و هستي
اين بر و آورد بدست را خود حقيقي معني ميتواند زندگي
رهاييبخش ساختاري را آينده قرن ساختار ميتوان اساس
.كرد ترسيم انساني مشترك اصول برمبناي
|