قدرت بازخواني
دانشگاه استاد قادري حاتم دكتر با گفتوگو
كاجي حسين :از گفتوگو
اشاره
به مهمي موضوع چنين با تاكنون ايرانيان چرا چيست؟ قدرت
راجع ما متكلمان اصلي دغدغه نكردهاند؟ برخورد مستقل طور
چه باره اين در مشروطه تاريخ مقطع است؟ بوده چه قدرت به
از جديدي مدل با را ما مشروطه آيا ميكند؟ ايفا را نقشي
ايفا مورد اين تاثيريدر چه مدرنيته ميسازد؟ آشنا قدرت
تكثر ميان تمايز با ميتوانيم ما آيا ميكند؟ و كرده
آنها ، به هويت دادن و آن با مناسب ساختارهاي ايجاد و قدرت
ويژگيهايي چه جديد مدل اين بيابيم؟ دست جديدي الگوي به
با گفتوگو در كه هستند سوءالهايي اينها داشت؟ خواهد
.گذاشتهايم ميان در قادري حاتم دكتر
انديشه گروه
از يكي ميشويم روبهرو قدرت مساله با كه وقتي:همشهري *
است مفهومي مفهوم ، اين آيا كه است اين سوءالات اولين
ما نميتوانيم كه سكولاريزم و مدرنيزم چون مفاهيمي مانند
مفهومي قدرت و كنيم؟ تعيين قديم دنياي در را آن ازاي به
يا شده حادث جديد دنياي آمدن وجود به از بعد كه است
يا آزادي معادل چيزي را مفهوم اين ميتوانيم نه ، اينكه
مفاهيم اين با نيز قديم دنياي در ما كه دهيم قرار عدالت
كه مفهوميبوديم تغييرات شاهد آنقدر اما بوديم ، روبهرو
بدهيم؟ ارائه مفاهيم اين از مجددي تحليل و تعريف بايد
قديم دنياي در قدرت مفهوم درباره كه وقتي:قادري دكتر
جهان از منظور پرسيد بايد ميكنيم ، صحبت جديد دنياي و
دربرميگيرد را باستان يونانيان كه جهاني آيا چيست؟ قديم
ميشود؟ آن شامل -اسلامي شرق جمله از -هم شرق جهان يا
ابتدا در را بحث حيطه و برگرديم باستان يونان به اگر
كنيم ، آتن بويژه شهرها دولت برخي و باستان يونان به محدود
با تنگاتنگي ارتباط كه هستيم اجتماعي زندگي يك شاهد
از محدودتر و خاص مقولهاي سياست.دارد سياسي زندگي
كه است اين بعضيها تعبير.نيست اجتماعي زندگي
يعني سكهاند ، يك روي دو مانند (سياسي و زندگياجتماعي)
.ميدهند تشكيل را وجود يك دو هر
يك عنوان به قدرت به راجع گذشته در كه است اين حقيقت
بحث محور خودش كه موضوعي عنوان به نه (Concept) مفهوم
.ميكردند صحبت پيراموني مفهومي بلكه باشد ،
و نمايشنامهنويسان حتي يا سياستمداران خطبا ، فلاسفه ،
به هم آنها بگيريد ، نظر در باستان يونان در را سرداران
سر بحث ولي ;ميكردند صحبت قدرت به راجع مختلفي گونههاي
تامل مورد برجسته محور يك عنوان به را قدرت كه نبود اين
و گوشه.باشد معطوف آن به اذهان كه محوري دهند ، قرار
افلاطون جمهور رساله در "مثلا بود ، بحث آن به راجع كنار
نسبت كه دارد را افق و گرايش اين نمايندگي افراد ، از يكي
قويتر اقويا بالاخره.كند برقرار اقويا با را عدالت
.شود مشخص عدالت با آنها رابطه ميبايد و بودند
مبنا نيستند ، اصلي محور اينها كه است اين حقيقت اما
يا باشد ، حاكم بايد كسي چه كه است اين تحتالشعاع بيشتر
يك ميشود چگونه گرفت ، دست به را حكومت ميشود چگونه
- رساله اگر مثال طور به باشيم؟ داشته خوب سياستمدار
آنجا در كه ميبينيم كنيم ، نگاه را افلاطون آلتيبياندس
-سقراط تعبيري به يا -افلاطون كه است اين سر بر صحبت
يك چگونه كه كند هدايت را آلتيبياندس - ميخواهد
يك بعدها -آلتيبياندس چنانكه.باشد خوب سياستمدار
سقراط معيارهاي با كه چند هر شد ، برجسته سياستمدار
چگونه ميشد ، طرح بحث اين آنجا در.نبود خوبي سياستمدار
مساله اما باشد ، چگونه بايد ملكداري كرد ، حكومت بايد
فضيلت ،theo يا غايت مثل مفاهيمي برخلاف و نميشد تبيين
نميشد مستقل بحثي به تبديل نوموس و لوگوس ، Virtue يا
.بپردازند آن به كه
خطابه كه كساني برخي و سوفسطائيان مانند افرادي البته
.محدود شكل به اما ميكردند ، توجه مساله اين به ميگفتند ،
به آنجا در يعني شد ، متفاوت مقداري مساله وسطا قرون در
حكومت و عرفي حكومت بين كه جدايي يا شمشير دو نظريه خاطر
و آسماني قدرت زميني ، قدرت قدرت ، بحث اشت ، وجود ديني
برجسته شكل به قدرت درباره بحث ولي.شد طرح آشكارتر غيره
رنسانس از سياست ، علم يا سياسي فلسفه در محوريت داراي و
به پرداختن ماكياول ويژگيهاي از يكي.شد آغاز بعد به
بار از منفك حتيالامكان و مستقل موضوعي عنوان به قدرت
ميكرد ، فكر ماكياولي كه گونه همان.است اخلاقي
و قدرت خود به راجع داوري ارزش از فارغ ميخواهيم
كه شد تبديل موضوعي به قدرت بعدها.كنيم صحبت كشورداري
و پوزيتويستها پرداختند ، آن به سياست انديشه علماي
اين هستند رفتارگرا سياست علم در كه نئوپوزيتويستها
قدرت گذشته در خلاصه طور به.دادند گسترش خيلي را زمينه
محل فيالنفسه ;محوري و مستقل مفهوم يك معناي به
.نميگرفت قرار مستقيم گفتوگويي
.است جديد (Concept) مفهوم يك تعبير و بيان اين با قدرت
بود ، يونانآمده از كه قدرت مفهوم ايرانيانبا:همشهري *
ميكردند؟ برخورد چگونه
فلسفه دوران كه دارد وجود تقسيمبندياي:قادري دكتر
سياسي فلسفه كلاسيك ، سياسي فلسفه دوره سه به را سياسي
فلسفه دوران.ميكند تقسيم معاصر سياسي فلسفه و مدرن
مدرن دوران رنسانس ، تا باستان يونان از را كلاسيك سياسي
نظر در (1850) نوزدهم قرن اواخر تا رنسانس از را
.مينامند معاصر را بعد به آن از و ميگيرند
را مهمي نكات ولي است كلان خيلي تقسيمبندي اين البته
.ميسازد مكشوف برما
و داشت كار و سر فضيلت با بيشتر كلاسيك سياسي فلسفه
حال -قدرت جمله از مقولات بعضي با مدرن سياسي فلسفه
زوايايي از -ميآورند آن ضمن در هم را دولت بعضيها
به هم معاصر فلسفه درگنجاند آن در ميتوان هم را آزادي
توضيح و تقسيمبندي اين.فضيلت به هم ميپردازند آزادي
بيشتر -يونانيان همانند -مسلمانان كه دادم جهت اين از را
راس در بايد كه كسي آن و حكمراني فضيلت و فضيلت خود با
چنين كيفيت و ويژگيها يعني.بودند آشنا گيرد ، قرار جامعه
باب در (يونانيان از متاثر) اما بود مهم برايشان شخصي
اين به هم يونانيان خود چون نميكردند ، بحث قدرت خود
.نميدادند اهميت محوري شكل به قضيه
نوعي به سياسي انديشه يا سياست علم است معتقد كه ارسطو
.ميكند نگاه مساله به زاويه اين از است علوم سلطان
فضائل همه مركز سياسي فضيلت دارد اعتقاد كه هم افلاطون
زاويه همين از باز دارد ، اولويت فضائل همه به نسبت و است
.ميكند نگاه
زمينه دو در داشتند برخورد يونانيان با كه هم مسلمانان
ضمن در كه بود عام فلسفه خود يكي شدند ، آشنا يونانيان با
قدرت به معنا اين به.ميپرداختند سياسي فلسفه به آن
معنا اين به هم يونانيان خود چون نميورزيدند ، اهتمام
كيست ، رهبر كه ميكنند اين از صحبت.نميورزيدند اهتمام
كند؟ طي را مختلف مراحل ميتواند عقل چگونه كيست؟ امام
بحث آشكارا آنها.ميپرداختند كيفيات و فضايل اين به
كه دادم جهت اين از را توضيح اين.نميكردند قدرت
نگرفتند ، را قدرت بحث يونانيان از مسلمانان و ايرانيان
اين ديگرم حرف.نداشتند التفاتي قدرت به هم خودشان چون
از بعد ايران خصوص به و ايران باب در بخواهيم اگر كه است
شايستهاي اطمينان با نتوانيم شايد كنيم ، صحبت اسلام
و نشود انجام جانبهاي چند مطالعات تا چون.كنيم صحبت
در را لازم مواد نشود ، چاپ كتابها از توجهي قابل بخش
نوعي بيشتر ميكردند ، مستشرقين كه كاري.نداريم اختيار
ميداديم ، انجام ما خود كه چيزهايي و بود عمومي تعاريف
.بود محدودي و خاص خيلي زواياي پرداختنبه
به بخواهيم كه چشماندازي و افق آن از هنوز ميكنم فكر
دقيق معناي به اسلام از بعد ايران و ايران تاريخ
فاصله باشيم ، داشته مطمئن تقسيمبندي يك و بپردازيم
اين.است اندك اسلام از قبل ايران از ما اطلاعات.داريم
بحث جاي بپردازيم ، آنها به كه دارد وجود آثاري "اصلا كه
از موجود استنادات اولين و حرفها اولين از يكي.دارد
بردياي سرنگوني داستان به تواريخ كتاب در كه است كرودف
حكومتي نظام اصلاح و داريوش آمدن كار روي و دروغين
باشد؟ ميتواند چگونه نظام يك كه اين و ميپردازد
باستان ايران از ما كه گونه اين.نيست قدرت بحث آنجا در
ايران در را قدرت بحث شود مي منتقل بعدها و داريم شناخت
كه سياسي رسالههاي يا اندرزنامهها در ميتوانيم باستان
يافتند ، نگارش سبك اين به يا شدند ترجمه اسلام از بعد
و ميكردند نگاه ديني قدرت با توام قدرت به كه ميبينيم
به برابر نوعي به را دو هر و ميديدند دين با را سياست
مقايسه پيامبري با را پادشاهي يعني.ميآوردند حساب
علامت و فرايزدي نوعي پادشاهي كه ميپنداشتند و ميكردند
اردشير كارنامه مثل دارد وجود كه هم آثاري.است آسماني
بيشتر قدرت.ميكنند بحث زمينهها اين در بيشتر بابكان
تبديل گاه هيچ كه بود الهي موهبت نوعي و الهي تقدير نوعي
ترديد اين در و ;داشت وجود عمل در نميشد گفتوگو به
.نميشد گفتوگو آن مورد در اما نيست ،
نظر در تقدير يا الهي موهبت را قدرت وقتي بود ، هم طبيعي
آن به كه مييافت پابرجايي اعتبار و قداست ميگرفتند
.ميداد حجيت
روبهرو قدرت قبيل از مقولاتي با ايران در اسلام از بعد
-غلبه و سيطره از اما امروزي ، شكل به نه قدرت ;ميشويم
و موضوعات به تبديل اما هست ، صحبت -مترادفقدرت واژههاي
.است نشده باشند ، گرفته قرار مطالعه مورد كه مفاهيمي
جامعه در كه گونه آن نه است ، مطالعه روي بر من تاكيد
در اسلام از بعد ايران عيني مطالعه يعني داشته ، وجود
آن از و داشت لاغري وجود و بود ضعيف سياسي فلسفه زمينه
و فكري مبناي آن براي بتوان كه نبود برخوردار لازم توان
.شد قائل فلسفي
قدرت به كلاسيك سياسي فلسفه كه كردم اشاره هم "قبلا
كه مسلماناني و سياسي فيلسوفان معنا اين به ;نميپرداخت
موضوع عنوان به قدرت به بودند يونانيان از متاثر
هم سياسي وجه كه متكلمين اما نميپرداختند ، مطالعاتي
اراده كه زاويه اين از.ميپرداختند مساله اين به داشتند
تقدير و قدرت تحتالشعاع حد چه تا انساني قدرت اختيار و
آزادي بعد به كجا از و است تفويض قابل كجا تا ;است الهي
.است اختيار و
قدرت مساله به كلامي بحث يك عنوان به بيشتر آنها
.داشتند هم سياسي تبعات چند هر ميپرداختند ،
جهت اين از ;پرداختند مساله اين به هم اخلاقيون از بعضي
.كنند روشن را بد و خوب و قبح و حسن ميخواستند كه
به هم مينوشتند سياسي رساله يا اندرزنامه كه كساني
اسلام از قبل ايران از كه آنها.ميپرداختند قدرت مسئله
خواجه مثل) بودند ، رسيده اسلام از بعد سياسي فضاي به
نظر در فرايزدي يك عنوان به را قدرت (نظامالملك
نيرويي كه وجودي علامت نوعي تقدير ، يك ;ميگرفتند
انسان و است كرده هديه انسان به را آن مابعدالطبيعه ،
نيروي آن از را حجيتش و مرجعيت مشروعيت ، قدرت ، صاحب
در وقت هيچ ميدانم كه جايي تا.است گرفته مابعدالطبيعه
بحث و فلسفي بحث شناختي ، جامعه بحث موضوع قدرت ايران ،
.نگرفت قرار (سياست علم نه) سياسي مطالعات
از بايد ميشود گو و گفت موردموضوعي در وقتي:همشهري &
در.باشد شده تبديل (Problem) مشكل به موضوع آن ابتدا
مثل كساني نشود تبديل مشكل و مسئله به قدرت موضوع كه اين
اين از فقط نظامالملك خواجه يا نصير خواجه فارابي ،
و كند حكومت كسي چه كه ميپرداختند قدرت مسئله به زاويه
يعني نميرفتند ، فراتر اين ، از و چيست حاكم ويژگيهاي
با قدرت كه نسبتي و حكومت بر حاكم وقواعد قوانين
قرار بررسي مورد را ميكند برقرار ديگر حوزههاي
از دلايل مجموعه ميبايد كه داريد قبول آيا.نميدادند
داشت؟ مدنظر را وضعيتي علل و معرفتي دلايل جمله
بحث موضوع هم نميتوانسته.است درست "كاملا:قادري دكتر
بحثهاي يكي.بودند چيز دو نگران دل آنها چون گيرد قرار
بوده اشاعره از متاثر بسيار ما كلام الهيات.بود الهياتي
حافظ مثل ايراني متكلمين و شعرا مشهورترين از بعضي.است
اقتدارطلبانه گرايشات آنها.بودند مسلك اشعري غزالي و
مثل جنبشها برخي.ميدادند بروز خودشان از قوياي خيلي
تلقي طرز داشتند ، نفوذ ايران در كه فاطميون و اسماعيليه
الهيات اقتدار پذيرش موضوع يا اقتدارطلبي نوعي آنها
.بود كلامي
-سياسي صحنه در قدرت كه ايران تاريخ از توجهي قابل بخش در
نميتوانست هم داشت وجود سيطره و غلبه صورت به اجتماعي
امر و است سلطان و غالب كه كسي زيرا.شود واقع بحث موضوع
.گيرد قرار بحث مورد قدرتش نميدهد اجازه ميكند ، نهي و
بخواهد كه شود صحبت قدرت درباب ميدهد اجازه زماني فقط
آن چيستي كه اين نه شود ، قائل آن براي الهي تاييد يك
زماني.دهد نشان بتواند كه قدر همينشود واقع بحث مورد
نياز حاكم قدرت كه كنيم بحث قدرت مورد در ميتوانيم
از شما يا و شود بحث چيستياش به راجع باشد داشته
نسبي شكل به را حاكم قدرت كه باشيد برخوردار امكاناتي
"اصلا بگذريد ، كه اين از.بدهيد قرار گفتوگو و بحث مورد
كه بود افتادهاي جا خيلي بيان نداشتيد ، فرجهاي ديگر
;ميكند غلبه كه است كسي مال حق "غلبه لمن الحق" ميگفتند
ميكردند صحبت قدرت سيطره و غلبه به راجع معنا اين به
.ميكردند منتقل حجيت و مشروعيت به را آن بلافاصله ولي
مشروعيت و حجيت بگوييد و كنيد عصيان شما است ممكن حالا
مشروعيت اقتدارطلبانه انديشه يك به "متقابلا نداردولي
.بوديد متكي
دارد ادامه
|