تهران سينماهاي پرده بر
خنده به متكي ترديد مريد
نمايش به فردا از فرانسه مستند سينماي
ميآيد در
جوان موسيقي جشنواره اخبار
تهران سينماهاي پرده بر
قرمز روبان
پرستويي ، پرويز :بازيگران كيا حاتمي ابراهيم :كارگردان
.حاجيان آزيتا
شهرقشنگ ، بهمن 2 ، صحرا ، -جديد2 عصر:نمايشدهنده سينماهاي
مراد پيروزي ، بلوار ،
بلور جنس از مردي
مهتاب پورعرب ، ابوالفضل :بازيگران سهيلي ، سعيد :كارگردان
.كرامتي
تهران ، تماشا ، شهر سروش ، فلسطين ، :نمايشدهنده سينماهاي
دهكده ، المپيا ، فردوسي ، ناهيد ، ستاره ، آسيا ، پيوند ،
.سارا آبي ، آسمان
مرز بدون عشق
ايزابل كوئين ، دني :بازيگران درخشنده ، پوران :كارگردان
دهلين
جوان ، ماندانا ، آستارا ، بهمن1 ، :نمايشدهنده سينماهاي
جم ، جام آرش ، شاهد ، شباهنگ ، اروپا ، البرز ، سعدي ، سايه ،
.چمران جوان شهيد ميلاد ، تهران2 ،
نيست كافي عشق
پورعرب ، ابوالفضل :بازيگران صباغزاده ، مهدي :كارگردان
.فراهاني شقايق
قشنگ ، شهر مركزي ، جمهوري ، قدس ، :نمايشدهنده سينماهاي
.پيروزي حافظ ، مراد ، سايه ، ملت ،
مريم پسر
.جبلي حميد :كارگردان
.جديد عصر كانون ، :نمايشدهنده سينماهاي
خنده به متكي ترديد مريد
فرانس آناتول درگذشت سال پنجمين و هفتاد بهمناسبت
ميكنم عوض طور اين را دكارت حرف من":ميگفت فرانس *
در نباشم عاشق اگر چون.هستم زنده پس عاشقم ، :وميگويم
"دارم؟ ارزشي چه دنيا اين
صادقي حاجي امير
و رفتهايم پيشتر چه هر ما" ميگويد فرانس آناتول
مقابل در تحملمان و صبر نيروي كردهايم ، ترقي بهاصطلاح
را انسان تنها نه امروز تمدناست شده كمتر جهان مشكلات
بشر از نيز را مشكلات تحمل قدرت بلكه نميكند اميدوار
تمام با را امور واقع تمدن اين زيرا.است كرده سلب
حسرت هميشه من.ميدهد نشان مردم به دارد كه زشتيهايي
معارف و مخترعات چه اگر امروز ما زيرا ميخورم ، را گذشته
از معنويت جوهر و ادب و اخلاق جهت از ولي داريم بسيار
...نيستيم پيشتر نباشيم پستر اگر داشتند ، ما پدران آنچه
يافته توسعه و نشر و شده پيدا تاكنون آنچه از من كه حاشا
نميتوانم ولي بازگردم ، قهقراء به كه وبخواهم باشم متاسف
.است لذتبخش شدائد مقابل در اوهام چقدر آه ، كه نگويم
عالم مقابل در بشر ، مسكوني كره كه فهميدهايم ما امروز
خاك ذره يك و نقطه يك يا كوچك چوب تكه يك منزله به هستي
به قديم در ما..است نامتناهي اقيانوس يك در ناچيز
مخلوق انسان ، و هستي مركز زمين كه اوهام همان اتكاء
خود واين بوديم خاص اعتبار و اراده صاحب است خدا برگزيده
اما ميبخشيد ما اعمال و حركات بر وقار و ابهت نوع يك
خويشتن براي اعتباري نه و خود از ارادهاي نه امروز
"...داريم
(Anatole France)فرانس آناتول به معروف تيبو آناتول ژاك
به پاريس در آوريل 1844 در 16 فرانسه آهنگين نثر سلطان
موفقيت اما پرداخت تحصيل به شهر همين در اوآمد دنيا
همين از آناتول و داشت كتابفروشي پدرش.نداشت توجهي قابل
ادبا از تعدادي همينطور و جهان ادبي برجسته آثار با طريق
اوخود.شد آشنا داشتند آمد و رفت پدرش كتابفروشي به كه
با بياعتنايي با پدرم":است گفته چنين سالها اين درباره
ميداشت دوست بياندازه مرا مادرم ولي ميشد روبهرو من
به نسبت اول روز از كه بود او.ميداد دلخوشي من به و
به هميشه من معلمين آنكه با.نشد نااميد (آناتول) پسرش
نااميد من آينده از را او و ميآمدند پدرم كتابفروشي
ميداد گوش من درباره ايشان قضاوت به كس هر و ميكردند
مثل كنند من مثل بچهاي تحصيل خرج چه هر كه ميكرد خيال
پدرم به من معلمين بريزند رودخانه در مبالغي كه است اين
جاي به و نكنم تحصيل كه است آن بهتر ميگفتند مادرم و
مادرم.بشوم شاگرد تجارتي حجره يك در بروم مدرسه به آنكه
در پدرم و ميافتاد گريه به "واقعا حرفها اين شنيدن از
مرا اطرافيانم...فروميرفت عميقي بسيار اندوه و غم
و خود با همواره من زيرا ميكردند فرض بياراده و بيحال
و تفكر از دقيقهاي من عقل و بودم مشغول خويش افكار
".نميايستاد باز انديشه
از مالي استقلال كسب براي تحصيلاتش اتمام از پس فرانس
.پرداخت كار به پاريس دركتابفروشيهاي و شد جدا خانواده
در و شد استخدام سنا مجلس كتابدار عنوان به سال 1876 در
.كرد ازدواج 1877
به در 1881 "بونار سيلوستر جنايت" رمان انتشار با او
درباره رسالهاي آن از قبل چه اگر.يافت دست شهرت
نام با شعري ديوان و در 1868 فرانسوي شاعر "آلفرددوويني"
نوشتن به ، سپس بود رسانده چاپ به در 1873 "طلايي اشعار"
-فاصله 1893 در و پرداخت "تان" روزنامه در ادبي نقدهاي
.كرد تثبيت ادبي منتقد يك عنوان به را خود جايگاه 1887
نمودار او درانديشه عميقي تحولات بهتدريج زمان اين از
زنبق".پرداخت اجتماعي مسايل پيرامون زدن قلم به و شد
نويسندگي عطف نقطه شد نوشته او قلم به در 1894 كه "سرخ
به آن در فرانس كه است رماني نخستين و ميشود محسوب او
اين چه اگر.است پرداخته جامعهاش مسايل پيرامون كندوكاو
آن اثرات از و داد قرار الشعاع تحت را او زندگي همه تحول
از استعفا روزنامهها ، با ارتباط قطع به ميتوان
.كرد اشاره همسرش از وجدايي سنا كتابخانه
و آمد پديد او روحي تحول از پس همگي فرانس برجسته آثار
بسياري و داشت فرانسه زمان آن جامعه بر مهمي تاثيرات
در كليسا دخالت محدودكردن و كليسا قدرت تعديل ازمنتقدان
.ميدانند او جديد نوشتههاي چاپ نتايج از را دولت كارهاي
بعد سال دو.درآمد فرانسه فرهنگستان عضويت به در 1896
با همگام "دريفوس سروان" به جاسوسي تهمت ماجراي در
كشور اين روشنفكران از بسياري و فرانسوي كمونيستهاي
كه پرداخت بيگناه دريفوس از دفاع به "زولا اميل" همچون
در شديدي وطنپرستي احساسات كم كم.شد تبرئه نيز سرانجام
صف به اول جهاني جنگ اوايل در حتي و نمود بروز او
كشيد دست خود عقيده از ناگهاني طور به اما پيوست مبارزان
.داد قرار خود آرمان را طلبي صلح و
"تور" شهر در خود ملك در جنگ خاتمه از پس فرانس آناتول
نوبل ادبي جايزه در 1921 و كرد اختيار گوشهنشيني فرانسه
دريافت ولي بود شهرت اوج در او چه اگر.كرد دريافت را
طوري به.رساند اوج به را او محبوبيت و شهرت نوبل جايزه
باشكوهي جنازه تشييع اكتبر 1924 در 12 او مرگ از پس كه
در برجسته شخصيتهاي از بسياري و شد ترتيبداده برايش
و كردند شركت آن در دولتي مقامات ديگر و جمهور رئيس كنار
انجمنهاي از يكي رئيس "لوكنت جرج"داشتند گرامي را يادش
براي فرانس آناتول..":گفت چنين او درباره فرانسه ادبي
و شك او رهبر آن ، موجب به كه بود برگزيده فلسفهاي خود
"...بود استهزاء و خنده به او واتكاء ترديد
روحش بسيار ترديدهاي و شك و بود خسته مردي فرانس آناتول
:گفت دوستانش از يكي به كه چنان.بود ساخته فرسوده را
سعادت طعم عمر تمام در..ميبينم بدي چيز را زندگي من"
كه بخواهد كس هركودكي عهد در مختصري مگر نچشيدم ، را
حس اين و ببرد ياد از را خويشتن بايد كند زندگي سعادتمند
چنين من بدبختانه و شود مفقود او در دارد ، وجود او كه
را حقيقي خوشي روي ميخواهيد اگر...نيافتهام توفيقي
غنيمت را دم فقط و كنيد فراموش را چيز همه بايد ببينيد
شديدش بيزاري دليل فرانس كه دانست بايد البته ".بدانيد
مسايل و كائنات پيرامون مرز و بيحد انديشه را زندگي از
بلاي به پي ميخواهيد اگر":ميگويد كه چنان.ميدانست آن
زندگي قوام كه را قوايي عقل كه بدانيد بايد ببريد عقل
است ، وعمل اراده اول درجه در قوا اين.ميكند متلاشي است
و اراده پيشرفت هر اصل.رفتن آن پي در و خواستن يعني
ارادهاش شود بيشتر آدمي فهم چه هر ولي است خواستن
همه كه رسيد مرحلهاي به انسان چون و ميگردد ضعيفتر
هيچ ديگر يعني.خواست نخواهد چيز هيچ ديگر فهميد را چيز
صراحت با ديگري جاي در او "...داشت نخواهد اراده نوع
اشاره انديشه و تفكر و زندگي از انزجارش ارتباط به بيشتر
زندگي از فهم شدت از من...":ميگويد دوستش به و ميكند
بيماري دو واطلاع فهم:باشد خودمان بين اين.شدهام عاجز
شخص از را مقاومت وسايل مستمر و مداوم فكر...است جانگزا
فرانسواازكساني پاپ و سزار و ناپلئون.ميكند سلب
كه توانستند رو اين از كنند ، وانديشه فكر زياد كه نبودند
قوي "واقعا اينانبجويند وتملك كنند وعمل بخواهند
"...كردند تسخير را روحها و شهرها بودندو
همنوعانش به جواني سنين ابتداي همان از فرانس آناتول
و مردم به عطوفت و مهر از مالامال قلبش و ميورزيد عشق
كه داشت قلب رقت بهقدري.بود جامعه محرومان بهخصوص
درخود را محرومان به جور و ظلم صحنههاي ديدن تحمل
وقوع به چشمانش جلوي صحنههايي چنين گاه هر و نميديد
.ميگريخت آنجا از اشكبار چشماني با و سرعت به ميپيوست
كمونيستها و چپگراها نظريات به عمر اواخر در چه اگر
و ميكرد آنان به شديدي انتقادات اما بود شده علاقهمند
بشريت به ظلم را مطلق مساوات به كمونيستها اعتقاد
ناديده فكر قدرت نظامي چنين در":ميگفت و ميدانست
طور اين را دكارت حرف من":ميگفت فرانس ".است شده گرفته
عاشق اگر چون.هستم زنده پس عاشقم ، :وميگويم ميكنم عوض
مورد در او نظريات "دارم؟ ارزشي چه دنيا اين در نباشم
و روشني عمده علت زيبايي":است توجه قابل نيز زيباييها
اگر زيرا.بپرهيزيم زيبايي از نبايد مااست عشق تلالو
بهترين زيبايي...رونماييم؟ چه به پس بپرهيزيم زيبايي از
تمام مصدر و منشا هنرهاو و ادبيات سرچشمه و تخديرها
افتخار آن به ميتوان كه است انسان وبديع بزرگ كارهاي
خيال كه كس آن.است دنيا ارزش زيبايي صورت اين در.كرد
در ساخت سرنگون "اينجا" در را وما آورد وجود به را زندگي
كه ساخت طوري را ما و نهاد ما دسترس در هم را زيبايي عوض
دوست و شويم وعاشق بريم سر به وخيال درخواب بتوانيم
نحو بدين ميبينيم زندگي در ما كه مشقتي آن..بداريم
مقصود اين شود كشف هستي از مقصود روزي اگر.ميشود جبران
".بود نخواهد تناسب و حسن براي جز
شعر ، عمده گروه سه به ميتوان را فرانس آناتول آثار
(حال شرح و اجتماعي) غيرداستاني آثار و داستاني آثار
و آهنگين نثر واسطه به او شهرت عمده اما كرد ، تقسيم
استاد را او منتقدان كه است شده باعث و است وي دلپذير
فرانسوي نثر سلطان آن از بالاتر و فرانسه ادبي نثر مسلم
و يكدست نثر يك از برخورداري بر علاوه او آثاربدانند
كه است ذوقي نيشخندهاي و لطايف از آكنده تراش ، خوش
را او شعف و شور و ميسازد غرق خود در را خواننده
قالبهاي انتخاب بر علاوه فرانس زيرا ميكند دوچندان
بر نيز انديشه از دريايي نوشتههايش ، ظاهري لطف و مناسب
بر عميق تاثيري كه شخصيتهايي از.ميكند آشكار خواننده
"رنان" ،"ولتر" ،"ويرژيل" به ميتوان داشتهاند او انديشه
"شاتوبريان" به خودش چه اگر.كرد اشاره "رابله" و
.ميدانست "الغيب لسان" را او و داشت پرستش درحد علاقهاي
اشعار ديوان ميشد مواجه بزرگي مشكل با هرگاه كه چنان
اگر":ميگفت و ميطلبيد كمك او از و ميكرد باز را او
زيرا نميشويم چيز هيچ محتاج دهيم گوش شاتوبريان به
".است كرده پيشبيني ما براي را چيز همه شاتوبريان
،(1881) بونار سيلوستر جنايت:از عبارتند او مهم آثار
باغ ،(1892) صدفي جعبه ،(1890)تاييس ،(1889)بالتازار
نارون جلد چهار از متشكل معاصر تاريخ ،(1894)اپيكور
،(1899) ياقوت انگشتري ،(1897)حصيري آدمك ،(1897) گردشگاه
،(1893)سبا ملكه پري بريان ،(1901) پاريس در برژره آقاي
پنگوئنها جزيره ،(1902) كوبي كورن قضيه ،(1894)سرخ زنبق
عصيان ،(1912) تشنهاند خدايان ژاندارك ، زندگاني ،(1908)
.(1921) زندگي بهار ،(1918)كوچك پيير ،(1914) فرشتگان
محمدقاضي مرحوم ترجمه با درايران كه پنگوئنها جزيره
فرانس توجه قابل و برجسته آثار از داشته چشمگيري فروش
به نسبت بدبين و دنيا از دلزده وروح ميشود محسوب
بازتاب اثر ، اين در كمال به نويسنده ، درون از انسانها
است ، برخوردار تاريخي پيرنگي از كه رمان اين.است يافته
به كه ميدارد عرضه را "مائل سن" نام به كشيشي سرگذشت
با برخورد در او.ميشود وارد پنگوئنها سكونت محل جزيره
و ميگيرد اشتباه انساني موجودات با را آنها پنگوئنها ،
بنابراين.كند دعوت (ع)مسيح دين به را آنان ميكند تلاش
در انسان شكل به پنگوئنها و ميدهد تعميد غسل را آنها
انسانها اين و است ماجراها آغاز تازه اينجا اما ميآيند
سنمائل تعجب كه ميشوند غرق وتباهي فساد در چنان
كه زماني از اينها كه ميگويد خود با و ميشود برانگيخته
خود و كردهاند پيدا حيوانيتري خوي و خلق شدهاند انسان
بودند پنگوئن كه زماني كه ميآلايند زشتيها چنان به را
اوج رمان اين در فرانس.نبود ساخته كارهايي چنين آنها از
به تيزبيني چنان با و ميگذارد نمايش به را خود نبوغ
هر لذت و حيرت كه ميپردازد انسانها منفي نكات
.برميانگيزد را خوانندهاي
تاريخ مجموعه چهارگانه مجلدات از نيز (1897) حصيري آدمك
ظاهرياش عنوان خلاف بر مجموعه اين البته.است معاصر
پيرامون است داستهايي بلكه نيست آن مرسوم معناي به تاريخ
آدمك زمان ، آن در فرانسه مردم اخلاقيات و عقايد زندگي ،
به كه است "برژره" نام به دانشگاه استاد يك درباره حصيري
مبهوت و مات و ميشود مواجه همسرش خيانت با ناگهاني طور
وحتي ميكند اختيار سكوت هميشه براي بنابراين.ميماند
ازگناهش اوميخواهد از كه همسرش مكرر برابرالتماسهاي در
مادام سرانجام اينكه تا.نميدهد پاسخي هيچ گذرد ، در
شوهرش كه ميبيند چون و ميآيد بهستوه وضع اين از برژره
و كرده ترك را وي هميشه براي بنابراين نميكند عفو را او
توجه جالب مسايل داستان اين در.ميرود مادرياش خانه به
رقابت به ميتوان جمله آن از كه ميگردد مطرح نيز ديگري
براي كه كرد اشاره "لانسن" و "گيترل آبه" شهر كشيش دو
فراموش نيز را الهي تعاليم حتي اسقفي مقام به رسيدن
صورت به كه خياطي مدل يك به نيز داستان نام.ميكنند
دارد تعلق برژره مادام به كه دارد اشاره است حصيري آدمك
همسرش خيانت به نسبت را خود نفرت آنكه براي برژره آقاي و
.ميكند خرد را حصيري آدمك دهد نشان
منابع
يونسي ابراهيم /پريستلي.بي.جي /غرب ادبيات در سيري.1
سيدحسيني رضا /ادبي مكتبهاي.2
/كسمايي اكبر علي ترجمه به /فرانس آناتول نيشخندهاي.3
ص 233/علمي /1326
/عليشاه صفي/نژاد حسيني ح/فرانس آناتول شخصيت و فلسفه.4
ص 132
دوم /رضايي عربعلي /ماكزتراويك /جهان ادبيات تاريخ.5
ص 1376/1293/فرزان
/بوادفر دو پير /بيستم قرن در فرانسه داستاني ادبيات.6
ص 171/ايران 1376 /اول سميعي خسرو
نمايش به فردا از فرانسه مستند سينماي
ميآيد در
فردا 27 از فرانسه مستند و كوتاه فيلم هفته : هنري گروه
معاصر هنرهاي موزه تك سينما در بهمنماه سوم تا ديماه
.ميشود برگزار تهران
اسكله (رنه الن) گوئرنيكا همچون برجستهاي فيلمهاي
پيكاسو نقاش (گدار) فرديپوش به نامهاي (ماركر كريس)
سمفوني (فرانژو) مغولان هتل و بزرگ مهليس (روسيف)
(استينر) اورليا (ميتري ژان) پاريس سينماي و مكانيكي
من و ديوانه اربابان (لاموريس) نديده هرگز پاريس دوراس
به (رومر اريك) صنعتي دوران و (روش ژان) سياهپوست يك
.ميآيد در نمايش
طور به عضويت كارت ارائه با ميتوانند سينماتك اعضاي
هنرهاي موزه به مراجعه با علاقهمندان ساير و رايگان
و لاله پارك جنب شمالي كارگر خيابان در واقع تهران معاصر
فرانسه مستند و كوتاه فيلم هفته برنامههاي از بليت تهيه
.كنند استفاده
جوان موسيقي جشنواره اخبار
اصلانيان ، مليك :اصلانيان مليك امانوئل پروفسور از تقدير
به جوان جشنواره در پيانو بنام نوازنده و آهنگساز استاد ،
تقدير مورد و ميرساند هم به حضور ويژه ميهمان عنوان
.ميگيرد قرار
و جشنواره ، پايان در:شركتكنندگان و داوران توجيهي نشست
شركتكننده ، جوان نوازندگان و داوران هيات اعضاي حضور با
گزينش و داوري نحوه كردن شفاف هدف با توجيهي نشستي
.ميشود برگزار بهترينها
|