روشنفكري زبان با فلسفي -علمي تفكر نسبت
ايران در
دانشگاه استاد قيصري علي دكتر با گفتوگو
ارشاد محمدرضا :از گفتوگو
و انديشه تاريخ متخصص قيصري علي دكتر :اشاره
در ساندياگو دانشگاه در هماكنون معرفت جامعهشناسي
اديان و انديشه تاريخ زمينه در بهتدريس كاليفرنيا
دانشكده از سياسي علوم ليسانس داراي وي.دارد اشتغال
از معرفت جامعهشناسي فوقليسانس تهران ، دانشگاه حقوق
دانشگاه از تاريخ دكتراي و انگلستان اسكس دانشگاه
تحتعنوان قيصري دكتر اثر آخرينميباشد آكسفورد
توسط "ايران روشنفكران در تجدد مسئله و ايدئولوژي"
اين از پيش.است چاپ و ترجمه دست در خوارزمي انتشارات
كه كانت ، امانوئل از "اخلاق مابعدالطبيعه بنياد" كتاب
برگردانده فارسي به عنايت حميد شادروان توسط آن از بخشي
قلمدكتر به اضافات و متن باقيمانده ترجمه با بود شده
همين از.بود آمده بازار به خوارزمي انتشارات توسط قيصري
و شلر ماكس" تحتعنوان نيز ديگري مجموعه نويسنده
وي با.است چاپ زير خوارزمي انتشارات توسط "پديدارشناسي
و فلسفي و علمي انديشه وضعيت پيرامون داشتيم گفتوگويي
به مربوط مسائل و ايران روشنفكري گفتمانهاي ساختارشناسي
. ميخوانيد پي در كه آنها
انديشه گروه
و علمي وانديشه تفكر وضعيت از ارزيابياي چه همشهري *
دوران در ما شما نظر به آيا داريد؟ معاصر ايران در فلسفي
؟-كردهاند ادعا برخي آنچنانكه -هستيم فلسفي تفكر اضمحلال
توجه شما ، با سئوال اول قسمت با ارتباط در:قيصري دكتر
در علوم عملكرد نحوه و علمي پژوهشهاي در غالب وجه به
در فلسفي مانوس سنن به عنايت با همچنين و معاصر تمدن
را فلسفي انديشه و علمي انديشه تا باشد لازم شايد ايران
اگر علمي انديشه مورد در.نياوريم نظر در يكجا و توامان
تا باشد ، علم فلسفه باب در گفتوگو و تدريس و توجه مراد
و است مطرح مباحثي دارم اطلاع و آشنايي اينجانب كه آنجا
ازجمله.است شده ترجمه و تاليف زمينه اين در هم متوني
مباحثي نيز و علمي معرفت جامعهشناسي زمينه در متوني
در ترتيب بههمين.تحليلي فلسفه و جديد منطق درخصوص
تا گرفته مهندسي و علوم از كلي بهطور دقيقه زمينهعلوم
در چه و نظري وجه در چه آن ، نظاير و پزشكي شيمي ، فيزيك ،
تخصصيپژوهشگران و پژوهشي زمينه كه علوم اين كاربردي وجه
بوده ، صنايع در هم و علمي مراكز دانشگاهها ، در علوم
و غالب زبان مورد دو هر در ولي.است يافته انجام كارهايي
از است بوده بازتابي مسائل گشتن مطرح و يافتن اهميت نحوه
اينجا در كه عمدهاي اشكال.بينالمللي علمي زبان يك
عليرغم كه است بودگي تحتالشعاع مسئله ميخورد ، بهچشم
و آسان و آني دسترسي كه هنگامي تا جمعي و فردي كوششهاي
علوم اين دستاوردهاي آخرين درباره اطلاعات به ارزان
پشتوانههاي از علمي پژوهشهاي كه زماني تا نيز و نباشد
ادامه همچنان نباشند ، برخوردار نهادي مداوم و مطمئن
اين مادر ابتكار حس و نوآوري جلوگير و داشت خواهد
بسياري راندهشدن مسبب حال عين در و بود خواهد زمينهها
از خارج پژوهشي موءسسات سوي به ما جوان استعدادهاي از
كه شما سئوال ديگر بخش درباره اما.ميگردد كشور
مفصلتر قدري كار زمينه ميشود ، مربوط فلسفي بهانديشه
اسلامي و ايراني فلسفي و فكري سنن همبا ما زيرا.است
و زمين مغرب فكري جريانات از نكاتي با هم و داريم سروكار
به و انحاء از بهنحوي يك هر كه مشرقزمين ، نيز "بعضا
تاثيراتي ما زبان و ذهن بر گريخته و جسته مختلف كيفيات
نه البته) پيچيده قدري وضعيت يك با همچنين و بخشيدهاند
اين جمعي امتزاج و تداخل از باشد عبارت كه (عصم معني به
فلسفي انديشه كلي وضع بر تاثيرشان و يكديگر در گرايشها
.امروز ايران در
براي نيست بهتر معتقدند برخي كه آنطور آيا:همشهري *
تجربي ، زيرساختهاي ايران ، در علمي و فلسفي تفكر شكوفايي
و كرده پياده ايران درجامعه را علوم علمي و معرفتشناختي
نسبت.بست اميد علمي و جدي تفكر و فلسفه تحول به آنگاه
چيست؟ فلسفي و علمي تحولات ميان
آن شدن وكاربردي علم فلسفه به مربوط مسائل:قيصري دكتر
آمده بيرون خاص فرهنگي و قومي بومي ، حالت از كه مدتهاست
كه است آنهايي كل به متعلق و گرفته خود به جهاني حالت و
در علمي مهم تئوري يك چه حالا ميكنند ، كار علم درموضوع
اگر نميكند ، فرقي اروپا ، در چه و بيايد بوجود ايران
البته.داشت خواهد را خودش تاثير باشد ، تاثير بر قرار
از اسلامي جوامع و ايران ماندگي عقب علل از يكي شايد
به كه بوده اين تكنيكي ، علمي تحولات و صنعتي جوامع
ساز تمدن حالت آن و زده درجا فلسفه جوامع اين در تعبيري
بيفتيم حركت به "مجددا بخواهيم ما اگر و داده دست از را
.كنيم احيا را فلسفي انديشه ناچاريم برويم ، پيش جلو به و
از مفهومي چه فوق تعبير در ديد بايد اينكه توضيح
آن مدعيان از يكي كه عقيده اين در.ميشود فلسفهمراد
اين مختصر خيلي جواب بود ، اسدآبادي سيدجمالالدين "مثلا
تحصلي فلسفه به معطوف نظر مورد فلسفي نگرش نحوه كه است
پذيرفته تاثير روشنگري عصر جهانبيني از واقع در كه بود
"فيلوزوف" كه را روشنگري عصر ايدئولوگهاي و متفكران و
اينها كه آمد پيش تصور اين "احتمالا ميستود ميگفتند
احيا را فلسفه سبك همين بايد و هستند خاصي فلسفه داراي
مطالب بعدي فيلسوفان و معاصران از خيلي كه صورتي در كرد ،
در نه و ميآوردند ايدئولوژي سنخ در را آنان وانديشههاي
.انتزاعي و تجريدي سبك به عملي يا نظري فلسفه مسائل رده
يك حال عين در ولي است مهم خيلي شما سئوال بنابراين
دنبال به باشد ، برداشته در كه مشخص جواب و عمل دستور
و نظري فلسفه بعد از گفتم كه همانگونه زيرا آورد ، نخواهد
فلسفه مشخص بعد در بگذريم كه تفسيري مسائل و فرهنگ فلسفه
ما كه نيست چيزي مساله شكلگيري يا تقوم نحوه اين علم
محتاج اين بيايد ، بهوجود فوري آنهم و كنيم اراده "صرفا
اين بهعلاوه.است پژوهشي موءسسات و زباني زيرساخت به
نگهداريم بومي را آن بخواهيم "صرفا ما كه نيست هم مطلبي
است ، آن از گستردهتر و مفصلتر خيلي مطلب.كنيم بومي يا
شركت جهاني صحن در تا بخواهيم و بكوشيم كه بهتر چه ولي
.باشيم داشته
علمي تحولات با تحولزبان روند رسد مي نظر به:همشهري *
معنا بدين.است سويه دو و پيوندديالكتيكي يك فلسفي و
وغناي پروردگي ساخت ، بر علمي وتحولات تجربه همانگونه
روند بر زبان پويايي و تحول سو ، آن از ميافزايد زبان
.دارد برجستهاي تاثير وتفكر علم زايايي و پويايي
است؟ چگونه اينتاثيرات كه ديد بايد البته:قيصري دكتر
بكنيم ، عمل و پژوهش جديد علم فلسفه درباره بخواهيم اگر
قديمي و ملموس "بعضا كه تاثيرات اين آيا كه بدانيم بايد
را اينها ميتوانيم چقدر و ميكنند عمل چگونه هستند ،
"مشخصا من بدانيم ، دخيل علم فلسفه نوين دركاوشهاي "واقعا
به كه تفسيري ، فلسفه به نه و كردم اشاره علم فلسفه به
مقصود اگر.دارد نظر تاريخي و ارزشي فرهنگي ، جنبههاي
عمل رودررو و مستقيم و مشخص خيلي بايد است علم فلسفه شما
ارجح واقع در است مانوس "صرفا كه را چيزي هر و كرد
.است معتبر علمي نظر از كه چيزي بر ندانست
و سياسي از اعم ساختاري ، موانع چه دكتر آقاي:همشهري *
و علمي انديشه و معرفت تحقق جهت در ميتوان را فني ،
دانست؟ دخيل معاصر ايران در فلسفي
و يكباره را آن بتوان كه نيست امري فكر:قيصري دكتر
معطوف سئوال اين در شما منظور شايد.كرد ناگهانايجاد
چه) فكري جريانات كه تمهيداتي و لوازم و اسباب به باشد
در كه نيازمندند ، بدان يافتن قوام جهت (علمي چه و فلسفي
اما داد قرار بررسي مورد جداگانه را يك هر بايد صورت اين
يك در آنها وجود بدون كه دارد وجود بديهي پيشفرض چند
نيز روزانه زندگي سهلاست ، كه فلسفه و علم جامعه ،
وجود اينها اساسيترين جمله از.يافت نخواهد سروسامان
فردي حقوق.است فردي حقوق وتحقق وجود ديگر و است آزادي
كه درجامعهاي.باشد آزادي با همزمان و توام ميبايد نيز
قهقراي به سياسي فرهنگ نشود ، رعايت فردي آزاديهاي و حقوق
اينكه طرفه.ميافتد بهيمي بسا چه و تعاوني غير اشكال
پوچ استدلال اين به گاه آزادي ، مذمت در مرحلهاي ، درچنين
و ولنگاري به آزادي كه است محتمل چون كه ميجويند تمسك
كل كه بهتر چه عموم خير براي پس شود ، منجر باري و بيبند
پوچتر اين از اماكنيم قرباني و مقهور را آزادي
در گاه كه است فيلسوفانهاي و عالمانه ظاهر به احتجاجات
موضوعه اصل مقام در انساني فرد مقوله و فردي حقوق مذمت
اين پس.ميشود ايراد اخص ، طور به اجتماعي تكاليف و حقوق
ايجاد حقوقي و سياسي موانع مهمترين جمله از موضوع دو
. است بوده معاصر ايران در علمي و فلسفي تفكر و انديشه
پيش از نظر صرف فلسفي انديشه شكوفايي و پويايي البته
بر بايد هستند ، بديهيات جزو كه سياسي و حقوقي فرضهاي
پژوهشي موءسسات دلبازانه و دست و باشند متكي مستمر حمايت
"صرفا كه نيست مشكلي اين بشوند حمايت فني و مادي نظر از
حتي و مشابه كشورهاي از بسياري در باشد ، ما گريبانگير
وضعي اجتماعي حقوق و اقتصادي زيرساخت نظر از كه كشورهايي
جهان خود در ما دارد ، وجود مساله اين دارند ، ما از بهتر
تغذيه همديگر از علمي و صنعتي قطبهاي كه ميبينيم غرب
صنعتي كشورهاي در كه علمي پژوهشهاي نحوه و ميكنند
"اصلا هست آلمان و فرانسه و انگليس آمريكا ، نظير پيشرفته
ابتكارات حاشيه در كه غربي ديگر كشورهاي با مقايسه قابل
پژوهشگر براي و نيست گرفتهاند ، قرار علمي و صنعتي
وجود صورت آن به هويتي و فرهنگي عاطفي ، جنبه اين حرفهاي
كار پژوهشي موءسسه يك در برود زماني مبادا "مثلا كه ندارد
را قضيه اين شما نباشد ، كشورش در كه بدهد انجام را خودش
در "مثلا.ببينيد وضوح به ميتوانيد هم گذشته قرون در
شما ببينيم ، را مساله اين ميتوانيم هم اسلامي تمدن
از دانشمندان از بسياري اسلامي تمدن اوج در كه ميبينيد
به و بودند سفر در برعكس و آن مغرب به اسلامي تمدن مشرق
.داشتند اشتغال خودشان علمي كار
علمي تفكر شكوفايي و رشد زمينههاي از بحث در:همشهري *
با كه ايران روشنفكري گفتمانهاي معاصر ، ايران در فلسفي و
.ميشوند مطرح بودهاند ، تنگاتنگ پيوند در اينمساله
لحاظ به هم و گرفته سنتفاصله از هم ايراني روشنفكر
.ندارد غرب فكري تحولات در ريشه معرفتي و جامعهشناختي
چيست؟ باره اين در نظرشما
كه است مفصلي و مهم بسيار سوءال يك هم اين:قيصري دكتر
. نه يا هست وگو گفت يك در آن بررسي فرصت نميدانم
داشت انصاف بايد كه ميكنم فكر من هم مورد اين در البته
نيست ترتيب اين به.نكشاند تفريط و افراط به را قضيه و
هم را جديد سنن و باشيم افتاده جدا خودمان سنن از ما كه
هم اگر انگار مطلق سناريوي اين.باشيم درنيافته
شما كه را سوءالي اين "مطمئنا بشود ، متحقق ميتوانست
آگاهي نوع يك مبين سوءال اين نفس.نميآورد پي در كرديد ،
.است ناخرسند
پديدار در را آن هگل كه است تعبيري "ناخرسند آگاهي" اين
صوري برداشتي مراد اينجا در ولي ميبرد كار به روح شناسي
واقع در ناخرسند آگاهي اين وجود.است لفظي "صرفا و
داشتهايم نظر سنت دو هر به حدي تا ما كه است اين بيانگر
كه داشت بيان طور اين ميتوان نيز را آن از وجهي كه
جستجو اين است؟ بوده چه ما حال بر وضعيت دو اين تاثير
طور همان و ميشود ناخرسندي باعث كه است تنشي بيانگر خود
من تنها كه نيست قضيهاي اين كرديد ، اشاره خودتان كه هم
مديدي مدتهاي بلكه ميكنيم ، صحبت داريم دربارهاش شما و
بوده مطرح ما قدماي براي چه و ما معاصرين براي چه كه است
صدوپنجاه در اصلاحطلب و روشنانديش افراد از خيلي و است
به بسته و بودهاند دچار پرسش همين به "دقيقا گذشته سال
خود سياسي جهتگيريهاي و ارزشي قضاوتهاي و ديدگاه
است ناظر اينها تمام صورت هر دردادهاند هم پاسخهايي
يا احساس از باشد عبارت كه روانشناسانه وضعيت يك بر
.نامتعادل وضعيت يك تجربه
دارد ادامه
|