وحي و هرمنوتيك
ايمان و شك
وحي و هرمنوتيك
حقدار اصغر علي
در تاويل و تفسير علوم با نبايد را هرمنوتيك بحث :اشاره
مبادي به هرمنوتيك با علوم اين تفاوت.كرد اشتباه گذشته
كه بازميگردد جديد علماي و فلاسفه بحثهاي و نظري
تمسك خاصي تئوريهاي به متن رمزهاي گشايش براي كوشيدند
متفكران برخي البته.كنند ابداع كارآمدي وروشهاي جويند
گذشتگان تاويلي روشهاي كه بودند معتقد كوربن هانري نظير
"غالبا اما است ، كرده حفظ را خود رخشندگي و اعتبار هنوز
اين سراغ به متفاوتي "تقريبا نظريههاي و نگرهها با
از يكي به امروزه هرمنوتيك بحث ما دركشور.ميروند مبحث
در مساله ، همين به توجه با و شده بدل ديني مباحث مهمترين
آشنايي جهت موضوع سرفصلهاي از اجمالي ذيل مقاله
.است شده مشخص و ترسيم خوانندگان
معارف گروه
و فهم متني هر خواندن ;است متن خواندن دانش هرمنوتيك
دانش اين وقتي بنابراين ميدهد ، جاي خود در را آن تفسير
در را خود فهم عمل ميبريم ، كار به قرآن با رابطه در را
فرضها ، پيش بر مبتني كه قرآن ، متن خواندن جريان
نمايش به بوده ، مفسر و خواننده علائق و انتظارات
و ساز چگونگيها ، تشريح و وحي تفسير فرآيند.ميگذاريم
معلومات و دانستهها پيش با عجين كه تفسير عمل كار
تشكيل را "قرآن و هرمنوتيك" موضوع است ، مفسري هر بيروني
است لازم موضوعي ، هر از قبل منظور همين به ميدهند ،
روشن را ايندانش تاريخ و مسايل و واژهشناسي از اجمالي
فرايند معناي به (hermeneutics) هرمنوتيك واژه.نماييم
مشتق هرمنوئين فعل از و بوده يوناني "اصلا تفسير و فهم
پيامبر كه يوناني الهه هرمس ، با لغوي ريشه نظر از و شده
اساطير در هرمسدارد ارتباط بوده ، مرزها حافظ و خدايان
به را خدايان غمانگيز يا شاديبخش پيام تنها نه يوناني
فهم قابل گونهاي به را آن بلكه ميكرده ، ابلاغ انسان
متضمن را تفسير عمل اساس براينميگذاشت تفسير به نيز
و پيام (ب علامت ، (الف:دانستهاند اصلي بخش يا مرحله سه
يا تفسير واسطه (ج و دارد تفسير به نياز كه متني
مخاطبان به و نموده تفسير را پيام آن كه (هرمس)مفسر
و خدايان پيامرساني وظيفههاي جز هرمس.ميرساند
عهده به هم ديگري كارهاي مردگان ، و مسافران راهنمايي
نيز و روءيا و خواب دزدان ، تاجران ، راهها ، خداي او.داشت
اقبال خوش آدم يونانيان.بود آدميان خوش اقبال زمينهساز
هرمس از هديهاي كه كسي يعني ميخواندند ، hermaion را
به زئوس زبان از هرمس ايلياد ، سرود واپسين در.است گرفته
ياورشان و ميدهد گوش آدميان خواستهاي به كه كسي عنوان
نسب كراتيلوس ، رساله در نيز افلاطون.است شده معرفي هست ،
دانسته پيامها كننده وتاويل گفتن سخن نمودار به را هرمس
زبان و گفتار مخترع و خدايان پيامآور هم را او و
با نزديكي پيوند يوناني ، عصر در هرمنوتيك.ميشمارد
پيدايش از قبل دوران در و داشته متون نقد و فقهاللغه
تهيه نويس دست شكل به مقدس كتاب كه زماني چاپ ، صنعت
رفع و آن معتبر و اصل نسخه يافتن جهت در ميشده ،
رنسانس ، عصر در.است ميرفته كار به نساخ اشتباهات
كاتوليك كليساي رسمي تفسير بردن زيرسئوال با پروتستانها
اصول يافتن و تفسير معناي در توسعه با مقدس ، كتاب از
كردن مند قاعده مقدس ، كتاب تاويل در نوين قواعد و اساسي
را مقدس كتاب متن از خود فهم نمودن منضبط و تفسير عمل
به انسان علمي نگرش شدن عميقتر با.دادند قرار همت وجه
دنبال به كه پيشين متون در تامل و خارجي پديدههاي
دچار نيز هرمنوتيك شد ، مطرح معرفتي رنسانس و روشنگري
از تفهميبيش و تفسيري كاوشهاي دايره و گرديده تحولات
هجدهم قرن اواخر از كه دوران اين در.يافت گسترش پيش
تفسير به مقدس كتاب خاص تفسير از هرمنوتيك ميشود ، شروع
دوران و شده وارد... و فلسفي ديني ، ادبي ، متون عام
سير در جديد دوران.شد شروع تفسيري بحثهاي عرصه در جديدي
ديلتاي و ماخر شلاير دست به "عمدتا آن تحول و هرمنوتيك
و تفسير و فهم عمل كل به را تفسير مفهوم كه ميشود آغاز
را هرمنوتيك گادامر ، سخن به و دادند تعميم آن شرايط
يعني متقابل ، تفاهم به انسان افراد مشترك علاقه همچون
خطر به چه آن اصلي زمينه به يافتن دسترسي به علاقه
متون حقيقت ماخر شلاير نظر از خاص گونهاي به كه -افتاده
نظريه كانون به را فهم ماخر شلاير.شد مطرح -بود مقدس
همبسته ماهوي جنبه دو در را وتاويل كرد بدل هرمنوتيكي
از ;روانشناختي تفسير (2;دستوري تفسير (داشت1 عرضه
و فرهنگي بافت فهم محتاج تنها نه صحيح تفسير يك وي ، نظر
نيز او ويژه ذهنيت دريافت به بلكه است ، موءلف خاص تاريخي
را موءلف آگاهي مفسر شهودي ، جهش يك طريق از كه دارد نياز
هرمنوتيكي پروژه اصلاح و تكميل در ديلتاي.ميسازد آزاد
آن جداسازي و انساني علوم روش به آن تبديل و ماخر -شلاير
انسان زندگي جريان وارد را فهم و كوشيده طبيعي علوم از
نظر اين بنابر ميدانست ، زندگي مقوله را فهم وي.كرد
در رو اين از ;كرد جدا بودن انسان حس از را فهم نميتوان
به وابسته چيز هر از بيش تاويل هر ديلتاي ، هرمنوتيك
كننده تاويل ديرينه آشنايي و انس يعني است ، كننده تاويل
.است درست نتيجه به رسيدن شرط نخستين تاويل موضوع با
كاملتري درك هرمنوتيك ، اساسي هدف:است نوشته خود ديلتاي
در.است نكرده درك چنين را خود كه سان آن است ، موءلف از
مدرن دوران به كه هرمنوتيك حيات از ديگر برههاي
يعني ساخت پيش بر مبتني را فهم هايدگر شده نامبردار
نوع هر از قبل كه ساخت مفاهيمي و انتظارات مفروضات ،
هرگونه خاص وافق شدهاند فراافكنده تجربه بر تفكري
عرصه از هرمنوتيك نگرش اين با ;ميدهند تشكيل را فهميدن
تصوير.گرديد وارد شناسي هستي در و شده خارج شناسي معرفت
متن يك فهميدن:كه است نكته اين به تاكيد فهم از هايدگر
متن كه است وجودي امكان آن بسط و گشودن معني به بيشتر
ايستا و منجمد معنايي كشف و جستجو تا ميكند اشاره بدان
هايدگر از تبعيت به نيز گادامراست نهفته آن در كه
و است فهمپذيري زمينه به مسبوق تفسير ميكند ، استدلال
كه است چيزي آن "دقيقا مفسر مفروضات و پيشفرضها كه اين
به بنابراين.ميسازد پذير امكان را فهم سوء نيز و فهم
كه ميشود آشكار جايي هرمنوتيك مساله ريكور پل گفته
.باشد داشته وجود بهتر فهم سوي به بدفهمي از حركتي
هرمسي انديشههاي نيز مسلمان وفلاسفه عالمان ميان در
خود فكري مكتبهاي بنيان در آنان و بود شده شناخته
باطني نوشتههاي.نبودهاند هرمسي نوشتههاي از بيتاثير
... و "رسالتالطير" و "يقظان بن حي" چون سينا ابن رمزي و
گزارش هرمسي انديشههاي آنان در كه است آثاري اولين از
هرمس از خود ، مصنفات از برخي در نيز اشراق شيخ.است شده
و يوناني حكماي سلسله و برده نام والدالحكما عنوان به
.است شمرده وي شاگردان و پيروان از را قديم ايراني
را او و دانسته حكمت باني را هرمس نيز شيرازي صدرالدين
فلاسفه ، از گذشته.است دانسته پيامبر ادريس همان
و آثار با نيز مسلمان شاعران و طبيبان و كيمياگران
بزرگ حكيم هفت جزو را او و بوده آشنا هرمسي انديشههاي
صدرالدين فلسفي تفاسيرميدانستند علم پايهگذار و قديم
و خداوند كلام از عارفان تاويلات و قراني آيات از شيرازي
تفاسير و فهم فرايند كه است نمونههايي جمله از قرآن متن
امروزه و است داشته بازنگه اسلام جهان در را مختلف
و كتاب از شبستري مجتهد محمد دكتر جديد كلامي قرائتهاي
از سخن و بوده هيرش كلاسيك هرمنوتيك بر مبتني كه سنت
نظريه طرح همچنين و است مقدس متون در عيني معنايي وجود
سروش ، عبدالكريم دكتر سوي از "شريعت تئوريك بسط و قبض"
;ميروند شمار به معاصر زمان در كلامي هرمنوتيك آغاز نقطه
كنستانس مكتب و ريكور پل از بايد نيز غربيان ميان در
.نمودهاند جديدي دوران وارد را هرمنوتيك كه برد نام
-تاويل متن - برميآيد ، هرمنوتيك تاريخ از آنچه بنابراين
و بوده هرمنوتيك دانش اصلي واژگان از معنا و فهم
آيا:نمود عرضه شكل اين به ميتوان را آن اصلي پرسمانهاي
متن ، است؟ حد چه تا متن از ما فهم است؟ تاويل محتاج متن
نايل متن فهم به چگونه مفسر است؟ اصلي معناي داراي
گفته چه آن براساس...چيست؟ متن معناي از مراد ميشود؟
هرمنوتيكي قرائتهاي منظر از نيز را قرآن متن ميتوان شد ،
.كرد عيان را آن معنايي قراردادوساختارهاي تامل مورد
دارد ادامه
ايمان و شك
(آخر بخش) قرآن در شك مفهوم
خرمشاهي بهاءالدين دكتر :نوشته
ثابت بدنه هم.است حال و مقام از آميزهاي ايمان آري
هست چه هر و شونده دگرگون و متحول كرانههاي هم دارد ،
حديثي در (ص)پيامبر حضرت.است ضعف و شدت قابل و اشتدادي
و افزايش ايمان)."ينقص و يزيد الايمان":است فرموده
آيات به ناظر بيشك (ص)پيامبر حديث اين.(ميپذيرد كاهش
به تصريح آنها در كه است مجيد قرآن از متعددي
انزل هوالذي":جمله از.است شده ايمان افزايشپذيري
او).""ايمانا و ليزداد الموءمنين قلوب في السكينه
تا ريخت فرو آرامش موءمنان دلهاي بر كه است خداوندي
واذا" يا(آيه 4 فتح ، سوره).(يابد افزايش ايمانشان
آنان بر او آيات چون).""ايمانا زادتهم آياته عليهم تليت
نيز ;(انفال ، آيه 2).(ميافزايد برايمانشان شود خوانده
يا.مدثر ، 31 ;احزاب ، 23 ;توبه ، 124 ;آيه 173 عمران ، آل
بالله امنوا امنو ايهاالذين يا":ميفرمايد ديگر جاي در
و خداوند به آوردهايد ، ايمان كه كساني اي)."رسوله و
يا.(نساء ، 136).(بياوريد ايمان دل ، صميم از -او رسول
لم قل آمنا الاعراب قالت":ميفرمايد اعراب از درسخن
.آورديم ايمان گفتند اعراب)."اسلمنا قولوا ولكن توءمنوا
بلكه نياوردهايد ، ايمان -شايد و بايد چنانكه هنوز بگو
.(حجرات ، 14)(آورديم اسلام بگوييد
باشد ، ناگهاني و دفعي امر يك ايمانآوردن كه است ممكن
خطير امر يك ايمان بردن سلامت به و داشتن ايمان ولي
درست.ندارد بيمهاي و تضمين هيچ و است العمر مادام
ولي دهد رخ نظاره يك به است ممكن شدن عاشق كه همانطور
عاشقانه و زيستن عاشقانه با جز ماندن عاشق و بودن عاشق
.نمييابد تماميت بردن سر به پيمان و مردن
بوي است ممكن كه آنجا از -را ايمان به اعتراف حتي قدما
كه شرعياي ادب و نميداشتند خوش -بدهد ريا و رعونت
ميپرسيدند آنان از اگر كه بود اين بودند ، آموخته صحابه
ترجمه).انشاءالله:ميگفتند پاسخ در داريد؟ ايمان آيا
.(ج 1/272273 غزالي ، احياء ،
اعراب به خداوند شده نقل مجيد قرآن از كه هم آيهاي در
بگوييد بلكه آورديم ، ايمان نگوييد:ميفرمايد پيشه ادعا
حضرت از مضمون اين به حديثي غزالي.آورديم اسلام
فهو موءمن انا قال من":فرمود كه ميكند نقل (ص)پيامبر
ايمان دعوي كه هر)"جاهل فهو عالم انا قال من و كافر ،
.(بود جاهل كند علم دعوي كه هر و باشد كافر كند
حال در مدام.است خويش ايمان از مواظبت حال در مدام موءمن
نگه زنده حال در مدام.است خويش ايمان به بخشيدن روح
و ميدارد زنده را موءمن ايمان.است خويش ايمان داشتن
و احترام با كه نيست عتيقهاي شيء ايمان.را ايمان موءمن
لابلاي در ايمان.شود گذارده نسيان طاق به احتياط
صلاح صورت در -عملي هر و انديشهاي هر با قلب ، ضربانهاي
"رسوخ" و صديقي مقام به را موءمن تا مييابد ، تكامل سداد و
.برساند
ايمان گاه است سهل نميآورد ، در پا از را ايماني هر شك ،
ايمان و ميوزد ايمان چهره بر شك نسيم.ميدارد برپا را
آن به بدينسان و ميكند آگاه خويش ايمانيت از را
موءمن و ايمان شك ، حضور بدون.ميبخشد تبلور و خودآگاهي
هم اينجا در.بيخبرند خويش موءمنيت و ايمانيت از
براي شك.است جاري و ساري "باضدادها تعرفالاشياء"
از مرا كه دشمني نيچه ، قول به.است ايمان صيقل موءمنان
براي شك ديگر ، سوي از.ميسازد قويتر درنيندازد ، پاي
و الحاد در كردن شك چهبسا كه چرا شفاست و شهد ناموءمنان
.شود ايمان به منتهي انكار ،
شيطان حمله هنگام به كه است شده داده تعليم مجيد قرآن در
:برد پناه او ياد و نام و خداوند به بايد شيطاني شك و شك
پروردگارا بگو و)."الشياطين همزات من بك اعوذ رب وقل"
موءمنون ، )(ميبرم پناه تو به شيطاني خواطر و وسوسهها از
ذهني وسواس نفي تعليم در قرآن كامل سوره يك همچنين.(97
ملك.بربالناس اعوذ قل":است دلآزار شبهههاي و شك و
في يوسوس الذي.الخناس شرالوسواس منالناس اله.الناس
خداي به خواهم فرياد بگو"الجنتوالناس من.صدورالناس
وسواس ديو بد ازمردمان خداوند.مردمان پادشاه مردمان
وساوس كه او.ذاكران دل از شود بازپس و بازايستد كه نام ،
ناس ، سوره)(مردمان و پريان از مردمان دلهاي در ميافكند
.(ميبدي كشفالاسرار ترجمه
هجوم در موءمني ميكنيم فرض و ميگيريم قوي را شبهه حتي
از كند ، بيايماني احساس خود ضمير از بخشي در شك باد تند
"نهايتا نيست ، راضي احساس اين به دلش سويداي كه آنجا
گنهكار را او خداوند و خورد نخواهد خللي و خدشه او ايمان
بعد كه كسي":است آمده نحل سوره آيه 106 در.نميشمارد
كار اين به كه كسي مگر ورزد ، كفر خداوند به ايمانش از
(نيست حرجي او بر)باشد ايمان به مطمئن قلبش و شود واداشته
و سپردن دل و ] صدري شرح كه كساني بر خداوند غضب و
".ميآيد فرود باشند يافته كفر در [ نفسي رضايت
شد گفته چنانكه جمله از است ، بسيار شك با مقابله راههاي
راه يك.كردن خشيت و خشوع احساس و خداوند به بردن التجا
(ع)خليلالله ابراهيم حضرت.است شك موقت كردن قبول ديگر
و شك اين با ابتدا كه ميكرد سلوك شيوه اين به گويي نيز
و جهان پروردگار خورشيد و ماه و ستاره شايد كه شبهه
اين كه گذاشت آن بر را فرض و آمد كنار باشند او آفريدگار
مشاهده آنها در حدوث و تغيير چون ولي.است درست فرضيهها
جنس از خود اينها كه گرفت نتيجه و كرد استدلال كرد ،
آفريدگار نميتوانند و كائناتاند ساير رديف در و ممكنات
صادقانه و شد تقويت ابتدايياش توحيدي ايمان لذا و باشند
و آسمانها كه كسي سوي به مينهم دل روي":گفت عاشقانه و
براي شريكي و ميگرايم حقيقت و حق به و آفريده را زمين
.(انعام ، 79) ".نميجويم خداوند
|