حماسه و حكمت
شاهنامه منزلت باره در اتابكي پرويز استاد گفتوگوييبا
پارسي وزبان فرهنگ در ابوالقاسمفردوسي وحكيم
توجه بدان كمتر شايد كه شاهنامه ، ديگر بزرگ مزيت *
و تعبيرات و حكم و امثال و ضربالمثلها وجود كردهاند
زيباست تركيبات
در ميآيد ، پي از كه پاسخي و پرسش :جستارگشايي
پرويز استاد توسط كه است شاهنامه از تازهاي چاپ آستانه
.است شده منتشر روز فرزان پژوهش و نشر توسط و اتابكي
مول ژول چاپ تنقيح و تصحيح با اين از پيش اتابكي ، استاد
گام راه اين در اثر آن بر مفيدي تعليقات و مقدمه و
تلاش و كار سال دهها حاصل حاضر اثر اما بود ، برداشته
گفتگوي در.است خاصي امتيازات و ويژگيها داراي كه اوست
حكيم و شاهنامه منابع و مقام و ارج درباره نكاتي زير
اين ويژگيهاي درباره پرسشهايي سپس و شده مطرح فردوسي
از سپاس ضمن.نهادهايم ميان در استاد با را جديد تصحيح
.ميكنيم جلب مطلب اين به را گرامي خوانندگان توجه ايشان ،
ادبيات گروه
رضوي مسعود :از گفتگو
و كردهايد پژوهش شاهنامه عالم در طولاني سالهاي شما *
گزارش خود شرحهاي و تعليقات با را شاهنامه دوبار ، حداقل
و مقدمه با مول ژول شاهنامه مجدد تصحيح يكبارنمودهايد
نيز دوم نوبت در و رسيده چاپ به چهارجلد در شما تعليقات
مقدمه با مجدد تصحيحي براساس را خود ويژه گزارش تازگي به
با.كردهايد عرضه فراوان توضيحات و اعرابگذاري و مفصل
ما براي ارجمند ، اثر اين از مدتتان طولاني شناخت به توجه
ادبيات و فرهنگ در شاهنامه اعتبار و ارزش كه بفرماييد
بازميگردد؟ عواملي چه به پارسي زبان و ايراني
از يك هر بيان و شرح كه است بسيار مزايايي را شاهنامه
و دارد نياز شاهنامه خود همچند كتابهايي نوشتن به آنها
محدود آگاهي و گفتگو اين حوصله از آنها تفصيل به ورود
:مولانا گفته به كه آنجا از اما است خارج بنده
كشيد نتوان اگر را دريا آب
چشيد بايد تشنگي بقدر هم
نوشتههاي در كه را ويژگيها و مزايا آن از برخي
دارند ، نظر اتفاق آن بر همگان و آمده شاهنامهپژوهان
:ميكنم عرض فهرستوار
فتح از پس كه تازي زبان برابر در فارسي زبان حفظ اول ،
شمال و مصر در جا ، همه كشورها ، ديگر در ديني و نظامي
كه را محلي بومي زبانهاي عراق ، از بخشي و شام و آفريقا
بهكلي بود بابلي و فنيقي و بربري و قبطي زبان ترتيب به
آنجا از و ساخت آن جايگزين را عربي زبان و برد ميان از
بدين و است قوم هر افراد تفاهم و تفهيم وسيله زبان كه
اقوام فرهنگ ركن مهمترين يا و مهم اركان از يكي سبب
بستگي قوم آن فرهنگ به قوم هر هويت نيز و ميشود محسوب
دين اينكه بر علاوه ايران ، در.دارد تنگاتنگ و مستقيم
پرتو از پذيرفتند ، آن ارجمند ارزشهاي دليل به را اسلام
و رودكي امثال شاعراني بويژه و نويسندگان و سخنوران وجود
تمام از موءثرتر و فرخي و عسجدي و عنصري و غضايري و دقيقي
طبيعت و ضرورت به كه فارسي زبان فردوسي ، بزرگواران ، آن
و پايدار پذيرفت ، خود در را عربي واژگان مقداري حال ،
.ماند استوار
كه بفرماييد دهيد ، ادامه بحث دنباله به اينكه از قبل *
در آن فراگيري سبب عاملي چه شاهنامه ، مفصل حجم عليرغم
بود؟ شده سرايش بدو همان از مردم عامه ميان
"عجالتا اما است جداگانهاي بررسي نيازمند بحث ، اين
كه بوده شاهنامه بودن منظوم و داستاني سببش ، كه بگويم
طول در سينه به سينه نقل و مردم بين در آن تام نفوذ باعث
.است شده سال واندي هزار
.ميفرموديد را شاهنامه عظمت و شان عوامل *
به فردوسي شاهنامه كه است اين دوم عامل يعني ديگر ، عامل
بيت ، هزار تا 60 بر 50 اشتمال و خود سزاوار حجم لحاظ
و نخستين واقع در و فارسي واژگان از ارزشمند مخزني
كه ميپندارند بعضي.است زبان اين قديم لغتنامه بزرگترين
است كوشيده فردوسي و ندارد وجود عربي واژه شاهنامه در
پندار اين البتهبسرايد سره دري فارسي به را شاهنامه
قبيل اين از.نيست خالي عربي واژگان از شاهنامه و خطاست
برج ايمن ، امر ، اشقر ، احسنت ، آلت ، آفاق ، :واژههاي است
برطبق آنها شمار اما...و بلاغت بغض ، بساط ، حمل ،
شاهنامه واژگان مجموع درصد تا 4 از 3 دقيق بررسيهاي
مقايسه خود معاصر اشعار با شاهنامه اگر و نميكند تجاوز
.دارد عربي لغت آنها از كمتر شود
زبان ساختاري و دستوري ارزش آيا واژگان ، بر علاوه *
دارد؟ فارسي زبان براي را اعتبار همين هم شاهنامه
به نيز و ابيات شمار و افزون حجم همان سبب به شاهنامه
آثار از بسياري برخلاف خود ، دوام و بقا از برخورداري سبب
تا هزار صد از را آنها كه -رودكي فراوان اشعار چون مشابه
از -گفتهاند نيز دفتر صد و بيت سيصدهزار و ميليون يك
و پايه كهنترين امروز كه است برخوردار انحصاري مزيت اين
صرف قواعد از بسياري مرجع و ماخذ و فارسي زبان دستور ركن
.است فارسي نحو و
چطور؟ اسطورهاي و داستاني نظر از *
و شان عوامل درباره خود بحث ادامه در ميخواستم "اتفاقا
مخزن شاهنامه.كنم اشاره هم موضوع اين به شاهنامه منزلت
كه است سرزمين اين باستان داستانهاي و ايران اسطورههاي
كهن بخشهاي.ميدهد تشكيل را آن بيشتر نيم اصلي موضوع
و شاهان نامهاي بويژه و اشكانيان روزگار آغاز تا شاهنامه
قديميترين در اسطورهاي پهلوانان و سرداران و شاهزادگان
آمده "ودا ريگ" و "اوستا" يعني هند ، و ايران مكتوب آثار
اين و سرزمين دو اين تمدن و فرهنگ اشتراك از نشان و است
آيينه ديدگاه ، اين از و دارد آسيايي بزرگ و مهم بخش دو
در و رسوم و آداب و باورها و معتقدات و تاريخ نماي درست
.است آريايي فرهنگ كلمه يك
كه شاهنامه ، ديگر بزرگ مزيت مزايا ، اين بر علاوه اما
امثال و ضربالمثلها وجود كردهاند ، توجه بدان كمتر شايد
جرات به كه آنجا تا.زيباست تركيبات و تعبيرات و حكم و
آن در كه نميشود يافت شاهنامه از صفحهاي گفت ميتوان
كه عبارتي يا بوده رايج فردوسي زمان در كه ضربالمثلي
تركيبي و تعبير يا اندرزي يا شده رايج مثل به تبديل بعد
چاپ مقدمه در بنده.باشد نداشته وجود متداول و مشهور
از نمونههايي و 14 و 13 صفحات 12 در شاهنامه ، تازه
شاهنامه اندرزهاي و حكم از نمونههايي نيز و ضربالمثلها
.كردهام بيان خروار نمونه مشتي بهعنوان را
براي ديگر بسياري مزاياي و ارزشها شد گفته آنچه بر افزون
كوچكترين و كمترين مثال براي كه برشمرد ميتوان شاهنامه
غرب در وضوح فرط از" علمان طالب بقول كه شاهنامه ، ويژگي
كمال با و است توسي دقيقي گنجور كه است آن "رفته خفا
دقيقي سروده بيت دو و بيست و هزار يك تعداد امانتداري ،
.است رسانده آيندگان و ما روزگار به و كرده ضبط "عينا را
دقيقي سروده از اكنون ما نميبود ، فردوسي خدمت اين اگر
.نداشتيم دست در چيزي ارجاسپ و گشتاسپ درخصوص
به آيا مردم ، ميان در شاهنامه فراگيري علتهاي از يكي *
است؟ نبوده فردوسي حكيم بيان وسهولت رواني دليل
و تداول.است شاهنامه مزاياي از ديگر يكي هم اين و بله ،
فاصله سال هزار وجود با گويي چنانكه آن ، بودن فهم عامه
اين واقع گرچه.است ميگفته سخن ما همچون فردوسي زماني ،
ده از بعد ما شاهنامه ، زبان بودن معيار سبب به كه است
سرتاسر درميگوييم سخن فردوسي زبان به هنوز قرن
دست انگشتان تعداد از مهجور و متروك لغات شايد شاهنامه
مفهوم در) اگر و ايده و ايدر:چون واژگاني و نكند تجاوز
پارهاي نام و (عيب معني به) آهو و (يا معني به تفصيلي
و (كمان نوعي) چرخ و ژوپين و برگستوان:چون افزارها جنگ
متروك خود مصداق استعمال ترك سبب به كه (سلاح نوعي) خشت
در "مثلا.است صفر حكم در و اندك شاهنامه در است ، شده
وجود مفهوم و درست معناي فاقد واژه يك تنها شاهنامه اين
فرد به منحصر باشد نبوده نويسان نسخه اشتباه اگر كه دارد
شاهنامه اعجاز به نزديك و انحصاري تداول اين نشانه.است
را فردوسي سخن مردم عامه همواره قرنها طول در كه آن
نقالان زبان بازار و كوچه مردم هم هنوز و درمييافتهاند
بيت بيت به ستايش با و ميفهمند آساني به را شاهنامه
.فراميدهند گوش فردوسي سروده
...داشتيد شاهنامه در نامفهوم واژه يك به اشاره *
:آمده بيت اين در كه است "مدري" واژه آن
بدي مدري هيچ را چرخ اگر
بدي كسري مدريش كه همانا
شده معني"تخت" بيت همين استناد به دهخدا لغتنامه در كه
.است نامفهوم بيت هم وباز
شاهنامه درباره هميشه كه بحثهايي دامنهدارترين از يكي *
شاهنامه روايات و داستانها و قصص منابع مسئله بوده ، مطرح
خودش عالي كتاب در نلدكه مثل متقدم شاهنامهشناسان.است
دامنهداري تحقيقات زمينه اين در "ايران ملي حماسه"
شما.دارد ادامه باره اين در پژوهش هم هنوز و كردهاند
را منابعي چه شاهنامه ، متن به توجه با ميكنيد فكر
عنوان به لااقل يا كرد ذكر شاهنامه براي ميتوان امروزه
آورد؟ ميان به موضوعي چنين مفروضات
اصلي منبع و فردوسي سترگ كار اساس كه ميدانيم ما
در كه است "خداينامه" يا "نامك خوتاي" كتاب شاهنامه ،
اسطورهها و باستان داستانهاي از ساسانيان روزگار اواخر
زبان به تاريخ از بخشي و باستان عهد و شاهان اخبار و
بعد كه دادويه پسر روزبه.بود آمده فراهم ساساني پهلوي
اين هجري دوم قرن اواسط در يافت مقفع بن عبدالله نام
يا "سيرالملوك" نام و درآورد عربي به پهلوي از را كتاب
ايرانيان كه چهارم قرن در.نهاد آن بر "الفرس ملوك سير"
خرج به بليغ اهتمامي پيشينيان اخبار و آثار و حفظ در
و پرداختند فارسي به عربي از اثر اين ترجمه به دادند
"بلخي ابوالموءيد شاهنامه" منثور شاهنامه نخستين "ظاهرا
اخبار و داستانها از بسياري كه بوده "موءيدي شاهنامه" يا
و منثور شاهنامههاي ديگر در آنچه بر افزون را پيشنيان
حجيم و مفصل كتابي و دربرداشته وجوددارد فردوسي شاهنامه
از قطعهاي تنها و رفته بين از بزرگ كتاب ايناست بوده
آن از شده ، ضبط "سيستان تاريخ" در كه گرشاسب كتاب از آن ،
.است مانده برجا
تاليف ، و گردآوري با ديگر ، منثوري شاهنامه آن ، از پس
شاهنامه" نام به "سيرالملوك" ترجمه از بخشي با همراه
آن متاسفانه كه شده تاليف شاعر "احمدبلخي محمدبن ابوعلي
كه است همان شاهنامه سومين.است رفته ميان از نيز كتاب
هم و وزير اهتمام به عبدالرزاق محمدبن ابومنصور دستور به
بهرهجويي با معمري ، عبدالله محمدبن منصور ابو او ، كنيه
پير ماخ نام به دانشمند دهقانان از تن چند اطلاعات از
وشادان خورشيد ، ماهوي و شاهپور ، دادپسر يزدان و خراسان ،
بين از نيز آن اصل متاسفانه كه آمده فراهم برزين پسر
خوشبختانه امااست مانده باقي مقدمهاش تنها و رفته
به كه جستهاند بهره دري منثور شاهنامه اين از كساني
ثعالبي.برد نام ثعالبي و فردوسي و دقيقي از بايد ترتيب
"الفرس ملوك غرراخبار" نام به عربي كتابي كتاب ، اين از
در ودقيقي شده ، منتشر و چاپ و است موجود كه پرداخته
اساس را ابومنصوري منثور متن خود ، منظوم بيت هزار سرودن
به ماخذ بدان جا جابه شاهنامه در و داده قرار خود كار
،(پهلواني يعني اينجا در پهلوي) "پهلوي ايننامه" عنوان
از فردوسي.ميكند اشاره...و "خسروي نامه" ،"كهن فسانه"
داستانهاي نيز و متن اين كه بود كرده ملزم را خود آغاز
بود آورده دست به كنار و گوشه از خود كه را ديگر منفرد
كمال و درآورد نظم به نقصاني و زياده اندك بدون و "عينا
.كند مراعات خويش منظوم روايت در را امانت
نگرفته بهره قصهها خلق براي خويش تخيل از فردوسي پس *
يعني ;است داده ميدان تخيل به آنها پردازش در تنها و
است؟ بوده وفادار منبع متون به جا همه فردوسي
.دارد اشاراتي امانتداري اين به جابهجا شاهنامه در بله ،
چنين چين خاقان و كاموس داستان پايان در جمله از
:ميگويد
نيز كاموس رزم اين سرآوردم
پشيز يك ازو نفتاد و درازست
بدي كم سخن يك داستان از گر
بدي ماتم جاي مرا روان
ديگر پرسشي به اينجا در بايد جنابعالي توضيحات ، اين با *
متن رعايت به درجه اين تا فردوسي اگر كه بدهيد پاسخ نيز
شاهنامه در او شخصيت و شان پس است ، بوده مقيد و ملزم
آيا يعني دارد؟ مقامي و محل چه ميان اين در خود و چيست
سطر و بوده كهن متون كننده تجديد و تحريركننده "صرفا وي
بر افزون يا است كرده تكرار خود اثر در را آنها سطر به
ارزشهاي و تازه جلوههاي آنها از فراتر و آنها همه
نقل با كه ميشود ديده شاهنامه متن در بيسابقهاي
دارد؟ تفاوت بيتصرف
"اولا كه داشت توجه بايد اما ميفهمم ، را شما منظور
همين در شاهنامه درآفريدن فردوسي اثر و شخصيت بارزترين
او بركت از اينك ما كه اوست گونه وسواس دقت و امانتداري
.يافتهايم دست خود باستاني و اسطورهاي مضامين عين به
مناظر توصيف و داستانها توالي و تدوين و تنظيم "ثانيا
آرايشهاي و تن به تن يا جمعي جنگ ميدانهاي شرح و طبيعي
بالاخره و شاهنامه لفظي محاسن از بسياري و بيتكلف شعري
شاهنامه قهرمانان و شخصيتها درباره ارزشمند اظهارنظرهاي
پايان در كه نتيجهگيريهايي و بدرفتار و كردار نيك از
در او شخصيت مظهر و فردوسي هنر همه آمده ، داستانها
كه نيست عكاسي مانند شاهنامه در فردوسي كار.است شاهنامه
باشد ، گرفته عكسي عكاسي ، دستگاه وسيله به تصرفي ، و دخل بي
و روشنها سايه مدد به كه است صورتگري همچون او هنر بلكه
نگاري سيما و دقيق نورپردازيهاي و مناسب رنگهاي تركيب
بهترين به را تصوير ديگر جزئيات و احساسات و حالات ظريف ،
.ميدهد نمايش وجه
دارد ادامه
|