شد عفو باجگير مرد قاتل
درآورد پاي از را طلبكارش كه مردي قصاص
شوهر خانه از فرار
حادثه سوي آن
شدند كشته تريلي راننده كمك و راننده
شد عفو باجگير مرد قاتل
نبرد خيابان در را كهدوستش سالهاي مرد 40 :حوادث گروه
.شد دستگير رسانيد ، قتل به چاقو ضربات با
پس داشت نام خاني ولد محمد كه متهم ما خبرنگار گزارش به
از 6 پس اما ميگريزد جنايت محل از "فورا قتل ارتكاب از
ستوان و "حيدري شاه"سرگرد توسط خاور شهرك در ماه
اين به رسيدگي دادگاه.ميشود دستگير و شناسايي "حبيبي"
شعبه 1601 در كوهكمرهاي قاضي رياست به ديروز پرونده
چگونگي درخصوص قتل به متهم دادگاه جلسه در.شد برگزار
(مقتول) افضلي خواجه:گفت حادثه روز و جنايت ارتكاب
بهعنوان او ;ميشد راهم سد و ميگرفت مرا جلوي بارها
.كنم شكايت او از نتوانم تا ميكرد باجخواهي من از قرض
و ديد مرا نبرد خيابان در او آخر بار:گفت ادامه در متهم
خواهش او از من ميكني؟ كار چه را پولها كجائي؟:گفت
ننه":گفت و نكرد قبول او ولي ندارم پولي گفتم و كردم
به مشتي شد گلاويز من با او سپس."درنيار بازي غريبم
چاقو من آورد ، بيرون پيراهنش زير از وچاقويي زد چانهام
كه زدم پهلويش به ضربه يك آن با و كردم خارج دستش از را
انداختم رودخانه داخل را چاقو ترس ازشد زمين بر نقش او
.رفتم خاورشهر در خواهرم خانه به و كردم فرار صحنه از و
به جرح و ضرب اتهام به يكبار من:گفت پايان در متهم
دليل همين به نكشتهام را كسي تاكنون اما رفتهام زندان
.دارم بخشش و عفو طلب مقتول خانواده از
خاطر به نيز و متهم اقرار به توجه با مقتول خانواده
جنايي دادگاه قاضي به جلسه پايان در انساني مسائل رعايت
خون از و داديم قرار بخشش و عفو مورد را او ما كه گفتند
.كرديم گذشت خدا براي عزيزمان
به ديه پرداخت به موظف را "قاتل" كمرهاي كوه قاضي
سوي از قاتل حبس حكم نيز آينده هفته و كرد مقتول خانواده
.شد خواهد صادر دادگاه
درآورد پاي از را طلبكارش كه مردي قصاص
ناجوانمردانه اقدام دريك كه افغاني مرد حكم :حوادث گروه
به لواسانات در منزلش در چاقو ضربات با را طلبكارش دوست
صادر شعبه 1603 رئيس غنيمي قاضي سوي از بود رسانده قتل
.شد
نقدي جزاي ريال ميليون يك با حبس سال يك و قصاص به وي
متهم دارد نام جامي غفور كه ساله مرد 22 اين.شد محكوم
سر بر را (مقتول) ساله 22"عزيزي عبدالله" گذشته سال است
گفت اعترافاتش در جامي.است رسانيده قتل به بدهياش طلب
يك با بدهي گرفتن براي برادرش همراه به عزيزي عبدالله
از تن چند همراه به كه من.شد وارد من منزل به چاقو قبضه
برادرش و عزيزي عبدالله سر بر بودم منزل در دوستانم
با و كرده خارج او دست از را چاقو و ريخته شريفالدين
.درآوردم پاي از را او پهلويش به ضربهاي
عبدالله واقعه از اطلاع از پس لواسانات كلانتري ماموران
متاسفانهاو كه رساندند سرخهحصار بيمارستان به را عزيزي
.بود باخته جان
شوهر خانه از فرار
همراه به خانوادگي اختلاف علت به كه زني :حوادث گروه
.شد شناسايي بود ، كرده فرار منزل از مخفيانه دخترش
دختر 3 همسرش داشت اظهار كلانتري به مراجعه با مردي
.است رفته نامعلومي مكان به و ربوده را سالهاش
كه را زن اين شدند موفق جستجو ماه يك از پس كارآگاهان
كشور شمال در خود استيجاري خانه در داشت نام شفاهي الهه
.كنند شناسايي
شوهرش با كه درگيري و نزاع علت به داشت اظهار شفاهي الهه
همكار كه استيجاري منزل به و كرده فرار به اقدام داشته
.است رفته گرفته او براي شوهرش
زندگي در دخالت دليل به همكارش از زن اين شوهر پايان در
شعبه 1604 رئيس و پرونده اين قاضي شريفي به خصوصياش
.شد پرونده اين به رسيدگي خواهان و كرد شكايت
حادثه سوي آن
ميشوند تنظيم گدايان توسط كه چراغهايي
شهر سطح رانندگي و راهنمايي چراغهاي برخي :حوادث گروه
و گدايان توسط آمد و پررفت معابر و تقاطعها در تهران
.ميشوند تنظيم دورهگرد روزنامهفروشان
كه پيوست بهوقوع زماني حادثه اين ما خبرنگار گزارش به
كه سرچشمه چهارراه در تهران شهر مركزي معابر از يكي در
يك است خميني مصطفي با اميركبير خيابانهاي تقاطع محل
خودروها توقف هنگام در بتواند آنكه براي دورهگرد گداي
و راهنمايي چراغ باشد ، داشته گدايي براي بيشتري فرصت
آمد و رفت و تنظيم خود ونياز سليقه تناسب به را رانندگي
.كرد مختل شهر مهم معبر اين در را
به باره اين در رانندگي و راهنمايي ماموران از يكي
تهران سرچشمه چهارراه جنوبشرقي ضلع در:گفت ما خبرنگار
كه بودم خودروها شد و آمد نظارهگر و نشسته موتور روي
مصطفي خيابان جنوب به شمال سبز چراغ حركت شدم متوجه
را خود ميشود ، قرمز دوباره.نميرسد ثانيه به 10 خميني
دو ترافيكي بار با متناسب را آن و رساندم تنظيم تابلو به
زماني ديدم و بازگشتم خود سرجاي دوباره كردم ، تنظيم معبر
كمين اينبار برگشت ، اوليه حالت به چراغها دوباره نگذشت
بههم را چراغها تنظيم دورهگرد گداي شدم متوجه و كردم
قصد و گرفتم را او مچ خلاف حركت اين حين در ميريزد ،
معرفي ذيصلاح مراجع به را او متخلف يك بهعنوان داشتم
سرم بر او از طرفداري به دوجوان باره بهيك كه كنم
حمايت و ترحم واسطه به جوان دو اين حركت اينكهريختند
بودند ، سهيم او درآمد منبع در يا بود گدا يك از
.نميدانم
تغيير درباره رانندگي و راهنمايي افسران از ديگر يكي
دورهگرد روزنامهفروشان توسط رانندگي و راهنمايي چراغ
به دورهگرد روزنامهفروشان برخي:گفت ما خبرنگار به
ميان خوددر حضور زمان با متناسب بتوانند اينكه واسطه
شهر مهم معبرهاي از يكي در بفروشند روزنامه اتومبيلها
چراغهاي سليقهاي تغيير به (آزادگان بزرگراه) تهران
تخلف ، اين كشف از پس كه ميزدند دست رانندگي و راهنمايي
اين در چراغ تنظيم جعبه به شد مجبور رانندگي و راهنمايي
را روزنامهفروشان برخي دخالت امكان تا بزند قفل معبر
تقاطع در گذري بهصورت ما:گفت وي برساند ، بهحداقل
تعداد شديم ، متوجه كه بوديم حركت در آزادگان بزرگراه
گذر خط معطلي و اندك بسيار سبز چراغ از عبوري خودروهاي
ماموران از يكي از.است طولاني بسيار قرمز چراغ پشت ما
به وقتي برساند ، چراغها تنظيم جعبه به را خود خواستم
معبرها از يكي چراغ فروش روزنامه يك شد متوجه رسيد ، آنجا
روزنامه بسته يك به را خود سرعت با سپس ميكند ، قرمز را
خودروهاي ميان را آن و رسانده جدول روي بر قرارگرفته
.ميكند عرضه شده متوقف
مختلف ساعات در مواقع برخي اگر:كرد اضافه افسر اين
چراغها تنظيم كه ميشوند متوجه رانندگان شبانهروز
خاطر اين به نيست معبرها ترافيك حجم با متناسب و منطقي
در و معبر يك در رفت و آمد نياز محاسبه با چراغ كه است
غيرراهنمايي عوامل دخالت اما است شده تنظيم مشخص زمان يك
تنظيم جعبه در هم مواردي در است ، زده بههم را تنظيم اين
وي به دسترسي كه است افسر يك دست در آن كليد و شده قفل
.نيست آسان
شدند كشته تريلي راننده كمك و راننده
اسكانيا تريلي دستگاه يك برخورد :همشهري خبرنگار - قزوين
دستگاه يك با باقري رانندگي به تهران 14 شماره 41512 به
محمدرضا رانندگي به تهران 12 ن شماره 422 به اتوبوس
.گذاشت جاي بر كشته دو بياني
- قزوين اتوبان در و تاكستان كيلومتر 5 در حادثه اين
اتوبوس پشت به تريلي خودروي آن طي و افتاد اتفاق زنجان
كوبيد
غلام نام به آن راننده كمك و تريلي راننده حادثه اين در
.شدند كشته كار گندم
|