توهم؟ يا واقعيت ;سياسي اخلاق
فرهنگي نابسامانيهاي پيرامون تاملاتي
(4) !فرهنگي تهاجم -كشور
توهم؟ يا واقعيت ;سياسي اخلاق
حسين دكتر با وگو گفت در سياستمدار و ، سياست اخلاق
(دوم بخش) بشيريه
بيستم قرن رئاليست نويسندگان از بسياري كه گفتيد شما *
اصلا كلمه عمومي مفهوم به اخلاق با سياست كه معتقدند
حوزه در ما آنها نظر به آيا اساس اين بر ندارد سنخيت
در كه دانيم مي اخلاقي عمل عنوان به را چيزهايي عمومي
؟ نيست اخلاقي عمل آن سياست حوزه
ماجرا عكس شاهد ما سياسي حوزه در آنها نظر به.بله -
اخلاق حوزه در كه چيزهايي گفتيد كه همانطور و هستيم
.نيست پسنديده سياسي اخلاق حوزه در است پسنديده عمومي
چرا؟ *
هدف ، سياسي زندگي در است معتقد او كه دليل اين به -
.نيست مردم رستگاري و گفتن اندرز و پند و اخلاقي تهذيب
يك كار مثل سياستمدار كار.است تخصصي حوزه يك سياست بلكه
او برساند ساحل به سلامت به را كشتي بايد كه است ملاح
نامساعد بادهاي از و كرده استفاده مساعد بادهاي از بايد
افلاطون و سقراط كشتيبان اين نيست لازمكند پرهيز
لازم سعدي قول به ;بداند را اخلاق اصول و باشد خوانده
معتقد ماكياولي.باشد خوانده نحو و صرف و باشد نحوي نيست
بايد را ابزار همهگونه و است "توفيق علم سياست" است
تعارضي اگر پس.كنيم تامين را دولت مصلحت تا بريم بكار
مصلحت و سياست يا دين و سياست يا اخلاق و سياست بين
را آن و بدانيم ارجح را حكومت مصلحت بايد شد پيدا عمومي
.كنيم تلقي بالاتر چيز همه از
ميكند؟ توجيه را وسيله هدف *
توجيه را وسيله هدف معروف مفهوم اين ذيل در.بله -
اينكه و ميشود مطرح ماكياولي سياسي اخلاق بحث ميكند ،
خود وعده به بگويد ، دروغ بايد حتي و ميتواند سياستمدار
زندگي وسايل همه اينها چونغيره و دهد فريب نكند ، وفا
.هستند سياسي
سياست ، كردن اخلاقي يكي ;ميشود مشخص موضع سه نتيجه در
ايدهآليستي خيلي من نظر به كه كلمه "كانتي" مفهوم به
كه فايده اصالت يا "بنتامي" مفهوم به اخلاق دوم.است
چه هر مصالح تامين معناي به را اخلاق و است پراگماتيستي
ديگري و ميگيرد نظر در احسن چه هر نحو به مردم بيشتر
.ميگيرد نظر در "ماكياولي" كه موضعي
نوع سه اين از يك كدام عمل در موارد اين به توجه با *
است؟ متداول سياست در اخلاق
حكومتها بيشتر در حكومت و سياست در ماكياوليستي موضع -
سياسي زندگي براي ماكياوليستي اخلاق.ميشود اجرا "عملا
دروغگويي ، مستلزم قدرت حفظ بسا چه چون دارد ضرورت
غيره و قديم دوستان به كردن پشت نيرنگ ، و خدعه فريبكاري ،
اخلاق و ميآيد پيش سياسي زندگي در "معمولا كه است
خروج براي اما.ماكياوليستي اخلاق همين يعني سياستمداران
كانتي اخلاق سراغ به بايد ياداريم راه دو وضعيت اين از
سياست چون ولي بود ممكن چيزي چنين كاش اي كه برويم
.نيست ممكن چيزي چنين است ، "ابزاري" و "هدف به معطوف"
سياسي اخلاق بسته دايره از خروج براي كه ديگري راه
يعني.است دمكراتيك اخلاق به تاسي ميماند ، ماكياولي
.بگيريم درنظر و دهيم تشخيص را مردم مصالح حداكثر
به فكري هر چونداد تشخيص را مردم مصالح ميتوان چطور *
.است گروهي يا شخصي منافع بازتاب و است خصوصي حال هر
هم اندازه اين به ولي است تامل قابل بحث اين.بله -
تشخيص ملاكهايي آن براي ميتوان و نيست فلسفي و پيچيده
نبايد كه است اينگونه زيست محيط در اخلاق بحث "مثلاداد
از مانع بايد يا و شويم زنده موجودات نابودي باعث
خصوص اين در نيز آينده نسل چون شويم طبيعي منابع استهلاك
بايد كه ميشود گفته پزشكي اخلاق در يا و دارد سهمي
از شود ، انجام جراحي عمل او روي است قرار كه فردي رضايت
ميتوانند فرزانگان و نخبگان از جمعي پس.گردد جلب قبل
.برسند اجماع به حوزهاي هر در عمومي مصلحت درخصوص
در.است رايج اخلاق نوع دو سياسي حوزه در حاضر حال در
اخلاق ديكتاتوريها ، و اليگارشيها مثل بسته نظامهاي
.دارد ضرورت نظامها نوع اين براي كه است رايج ماكياوليستي
آن نهادهاي و دمكراسي نفس دمكراتيك ، نظامهاي در اما
بيوفا وعده آن به و بكند وعدهاي كسي نميدهد اجازه
به نميتوان و دارد وجود عمومي افكار و مطبوعات چون باشد
.كرد خالي شانه مردم نگاه زير از سهولت
با طرفي از.است اخلاقي ملاكهاي داراي خود براي جامعه *
ارائه سياست در اخلاق ناگزيري از كه تعريفي به توجه
-ماكياوليستي اخلاق به متمايل جوامع در بهويژه -كرديد
كالبد اخلاقي عمل و اخلاق از اجتماع باور بين تضادي
نوع چه با را جامعه تضاد اين.ميآيد وجود به سياسي
ميكند؟ مواجه بحرانهايي
جوامع اينبرميگردد بسته نظامهاي بحران به بحث اين -
چون ميكنند پيدا مشاركت ، بحران نظير بحرانها ، انواع
نگه باز نيمه يا ميكنند مسدود يا را سياست حوزه ابواب
متراكم قدرت درهاي پشت در مخالف نيروهاي و ميدارند
نيز عقلانيت بحران سياسي ، نظامهاي نوع اين.ميشوند
در باشد بيخبر عمومي افكار از حكام ذهنيت وقتي.دارند
بحران و ميرود دست از تصميمگيريها درست مسير واقع
كه نكتهاي.ميآيد بوجود جامعه در عقلاني تصميمگيري
.است بسته جوامع عمومي بحرانهاي اجزاي از يكي گفتيد شما
در ماكياوليستي اخلاق پيدايش امكان شرط كه ميرسد نظر به
مديد مدتي براي و نباشد نقاد جامعه آن كه است اين سياست
نتيجه در باشد نداشته را سياستمداران اخلاق از نقد امكان
را عمومي افكار ميشوند ، غره نظامها اين در سياستمداران
تصور و ميپندارند ناچيز را آن يا ميكنند فراموش
هرچه پس.مداراست همين بر هميشه سياسي زندگي كه ميكنند
ميشود غيرشفافتر و تيرهتر سياسي زندگي ميرويم جلوتر
اتفاق چيز همه بسته نظامهاي در سياسي مهآلود فضاي در و
.ميافتد
بسته نظامهاي اخلاقي بحرانهاي همين من نظر به حال اين با
كه است عواملي از يكي جامعه عمومي اخلاق با مقايسه در
.ميدهد سوق دمكراسي سوي به را بسته نظامهاي
ميكند؟ پيدا تحقق چگونه اتفاق اين *
ميشوند ، بحران دچار گوناگون جهات از بسته نظامهاي وقتي -
ميشوند مجبور خارجي و داخلي مقتضيات مقابل در "مثلا
و عمومي افكار نتيجه در كنند ، باز را سياسي مشاركت مسير
وسيله كه مطبوعات آن تبع بهميكنند پيدا بيشتري فعاليت
و ميكنند پيدا بيشتري گسترش هستند عمومي افكار انتقال
اين و ميشود باز كمكم تاريك خانه اين درهاي آنكه خلاصه
بحران ايناست دمكراتيزاسيون بحران حلقههاي از يكي خود
.است باز نظامهاي به بسته نظامهاي از گذار
تاب بسته نظامهاي كنوني شرايط در كه افتاده اتفاقي چه *
پيدا قدرت دمكراتيزاسيون سمت به حركت و ندارند مقاومت
است؟ كرده
وقتي.بود راحتتر خيلي قدرت بسته خانه حفظ گذشته در -
جهاني و عمومي افكار و نكرده رشد دمكراتيك مكانيزمهاي
راحت خانه اين حفظ نبود ميان در اطلاعات و ارتباطات شدن
كه ميرسد نظر به موجود شرايط به توجه با امروز ولي.بود
و ميرود پيش بيامان و است جهاني دمكراتيزاسيون موج
نخواهند آن مقابل در مقاومت تاب سياسي رژيمهاي از خيلي
ماكياوليستي اخلاقيات اينگونه كه است روي همين از و داشت
است اين نظامها اينگونه راهحل.ميشود برملا سهولت به
مردم فكري سركوب به اخلاقيات نوع اين بر تكيه با يا كه
خود اخلاقيات براساس را جامعه كنند سعي و بپردازند
در كه ساخت بايد ذهني تك وضعيتي صورت اين در كه.بسازند
پيش از ارزشهاي و اصول سلسله يك براساس تنها مردم آن
شرايطي چنين تحقق كنوني شرايط در ولي بيانديشند مقدر
.است دموكراتيزاسيون همان دوم راهحل اما.نيست مقدور
دارد ادامه
فرهنگي نابسامانيهاي پيرامون تاملاتي
(4) !فرهنگي تهاجم -كشور
لاري انصاري ابراهيم محمد
خواست كس هر -است شده اقامه بينه و تمام حجت كه اكنون
كفر ميتواند خواست كس هر و برگزيند را ايمان ميتواند
-كند انتخاب را
."بينه عن حي من يحيي و بينه عن هلك من ليهلك"
قالب اصولا انسان كه است حساسي و ظريف بسيار نكته اين
.نميگيرد قرار قالبي تربيت و تعليم تاثير تحت و است شكن
او هدايت در و تربيتي و فرهنگي ، برخوردهاي در بخصوص لذا
از قالبي و رسمي القائات كه باشد نظر مد مسئله اين بايد
نميتواند باشد ، كه غنايي و عمق هر با و باشد كه سمتي هر
.باشد انسانساز
نوح پسر و لوط زن از تمام سنجي نكته و ظرافت با قرآن
خودشان اما است ايمان از آكنده محيطشان كسانيكه -ميگويد
ميخواهند ، چون -بشوند كافر ميتوانند يعني -كافرند
هم باز است شده اقامه آنها بر كه حجتي و بينه عليرغم
زن حكايت -نميپذيرند قالب يعني -.باشند كافر ميخواهند
و كمالات تمام با شوهرش كه ميدهد نشان عنادش با لوط
-بود عاجز او جذب از -جذابيت و هوش اوج در اخلاقي ظرائف
-نداشت نتيجهاي لوط خواستن.بپذيرد را او نخواست يعني
.برگزيد آگاهي و بينه از بعد را هلاك او
انسان يعني -نيز فرعون زن و ميگويد را همين نيز نوح پسر
دور به را قالبي تربيتهاي و تعليم تمام و است قالبشكن
-ميريزد
قالبهاي با مقابله در -فرهنگ عرصه در بخصوص اسلامي نظام
-.كند عرضه جديدي قالب -نبايد فرهنگي -تربيتي ديگر
انبياء -بياورند جديدي قالب تا نيامدند نيز انبياء
لحظه به -برسد اختيار به انسان تا شكستند را قالبها
را خدايش و را راهش را ، خودش -برسد گزينش و انتخاب
- را ضلالت يا و را هدايت -كند انتخاب آنگاه -بشناسد
محصول ديني يقين -ميشود آغاز شكني قال از ديني تربيت
در قومش با برخورد در را ابراهيم كار -است منطقي ترديد
ابراهيم -بياوريد بخاطر بتها شكستن و تعطيل روز ماجراي
دوراهي در را قومش -كرد ارائه قوي بينه كرد تمام را حجت
.داد قرار آگاهانه انتخاب
بايد اسلامي نظام در چيزي هر كلي ، بينش اين در -6
زمينههاي فراهمكردن و مساعدكردن جهت در باشد وسيلهاي
كه است مكانيزمي رسالت اين مكمل.صحيح و سالم انتخاب
پويندگان و مينهد ارج را كمال و رشد راه انتخابگران
خفت اين و ارج آن نتيجه ميدهد خفت را ضلال و بغي راه
مدد درست و سالم انتخاب زمينههاي ايجاد به بايد نيز
.برساند
هدايت راه ممتازكردن از قبل و راه نمايش از پيش بنابراين
نسبي زمينههاي فراهمكردن از قبل نيز و ضلالت راه از
دارد بايسته تاثيري اكرام و ارج نه درست ، و سالم انتخاب
از پيش ديگر عبارت به.شايسته نتيجهاي خواري و خفت نه و
نه بيگاه ، و گاه و ايضايي توبيخهاي تشويقها حجت ، اتمام
به روز را ماجرا كلاف بلكه بخشيد ، نخواهد نتيجهاي تنها
چنين اتخاذ كه است اين حداقل و كرد خواهد سردرگمتر روز
با همراه است ممكن گاه كه آن توبيخي جنبه در روشي
خشونتبار و فيزيكي برخوردهاي ممنوعيتها ، تحريمها ،
بحساب بلابيان عقاب قبح قاعده پاگذاشتن زير بسا چه باشد ،
و ارج ابعاد از بگويم بايد اجمال و ايجاز به همينجاآيد
كه است اين يكي كمال و رشد راه انتخابگران اكرام
و شده فراهم گوناگون سلائق عرضه و اقوال بيان زمينههاي
استماع براي لازم شرايط هم مخاطبين براي آن موازات به
گردد فراهم آنها بهترين از تبعيت نهايت در و سخنان اين
."احسنه وفيتبعون القول يستمعون عبادالذين فبشر" فرمود كه
كردهايم اكتفا شعارها به ما كه است اين حقيقت -7
و فرد در آنها ارزشي بار تعميم هم و تعميق در بيآنكه
به كه مقدس آتش آن در دميدن.باشيم داشته توفيقي جامعه
را بود حرارت و نور اوج در اسلامي انقلاب پيروزي روزگار
كساني كمتر امروز كه است اين كردهايم ، برگزار كاهلي به
مشعل و برگرفته باري عظيم آتش آن از كه ميشوند يافت
با ما اكثريت - باشند ساخته شعلهور را خود درون
.گرائيدهايم خموشي و سردي به برون آتش فروكشكردن
و افتاده مهجور هم باز اسلامي غني فرهنگ هسته و مغز
آن وخيم آفات از بارها راحل امام كه تحجر و قشريگري
جهل زمينههاي.است گذاشته فزوني روبه بود داده هشدارمان
تهاجم مختلف جنبههاي گرفتهايم ، ناديده را بيفرهنگي و
نتيجه در.نيافتهايم در هم را غرب فرهنگي اصطلاح به
پديده چند بروز در را تاريخي سابقه و وسعت آن به تهاجمي
همه از بدتر و.كردهايم خلاصه مطبوعاتي و هنري ناهنجار
خلاف و فيزيكي حذفي ، برخوردهاي با كردهايم تصور اينكه
خواهيم را تهاجم اين ريشه احساسات اوج از برآمده و قانون
.خشكانيد
در ما ندانمكاري و دستپاچگي آورده ، هجومي اگر غرب
حالت.كرده دوچندان را تخريب تهاجم اين مظاهر با برخورد
و شده واقع هجوم مورد سو يك از كه ميماند جماعتي به ما
مانور ميدان و ببيند را سرش پشت فضاي بيآنكه جماعت اين
-ببينيد را است فراهم برايش دشمن با مقابله براي كه وسيعي
و بشناسد را خويش بالفعل و بالقوه امكانات و استعدادها
از و ميدهند فشار را يكديگر پيوسته -ببندد كار به خوب
كشنده ازدحام يك در نتيجه در و ميروند بالا هم كول و سر
در دار و گير اين در و پرداختهاند يكديگر لهكردن به
متولد ديگر فرهنگ ضد دهها ضدفرهنگي پديده يك با مقابله
.ميشوند
پيرامون جدي و عميق بحثهاي براي مجالي مختصر اين باري
ندارد ضدفرهنگي تهاجمهاي با مقابله نحوه و فرهنگ مسائل
.نيست بضاعتي چنين نيز نگارنده در و
كه راهي كوتاهترين و سادهترين اينكه ، "اجمالا اما
مقررات و اساسي قانون به التزام كرد اشاره بدان ميتوان
گردند رعايت درستي به اگر كه است زمينه اين در كشور جاري
شكوفائي براي زمينهاي هم و دارد فرهنگ رشد از نشان هم
مقدمه كه كرد نبايد فراموش.مينمايد فراهم آن بيشتر
در روش گونه هر اجراي ضمانت و گذشته مباحث همه واجب
و است جامعه در امنيت و آزادي وجود تهاجم اين با مقابله
به كس هر كه است اين انساني جامعه يك براي خطر بزرگترين
.برآيد مجازات اجراي و جرم تشخيص مقام در بدهد اجازه خود
ضدفرهنگ و فرهنگ -ضدارزشي و ارزش معيار را خود تشخيص و
قانون اجراي سايه در دو هر امنيت و آزادي ودهد قرار
سوي به رفتن مگر نيست اين و لاغير و است دستيابي قابل
.گفت خواهيم سخن بيشتر خصوص اين در كه مدني جامعه
والسلام
|