ماركس و وبر ;خودبيگانگي از به رويكرد دو
قائدمحمدي جواد
از بعد بويژه جديد علوم با ازخودبيگانگي مفهوم :اشاره
بحث امري ، چنين اصلي دلايل از يكي شايد.شد متولد رنسانس
همگراييهاي و واگرايي اجتماعي ، گسيختگي دورانگذار ،
.جديدباشد ارزشهاي خلق و كهن ارزشهاي رفتن ازبين نوين ،
منظر از ازخودبيگانگي مفهوم به ماركس و وبر چون افرادي
(اقتصادي ساختارهاي و عقلاني سالاري ديوان) سرمايهداري
آن منفي آثار بويژه و مثبت جنبههاي به و پرداختند
و وبر افكار به رويكردي با دارد سعي زير مقاله پرداختند ،
با و بنشيند بحث به آنان منظر از را بيگانگي مفهوم ماركس
صنعتي و بوروكراتيزه دو اين منفي جنبههاي آنها مقايسه
.كند بررسي را شدن
انديشه گروه
بيگانگي ازخود
در و ساختن بيگانه معني به (elienation) ازخودبيگانگي
انسان و باخودبيگانگي به ازخودبيگانگي بر علاوه فارسي
.است شده ترجمه نيز بيخود
از كنارهگيري:از است عبارت اليناسيون لغوي معناي
و پوچي احساس ناتواني ، و اقتدار عدم احساس جامعه ،
سوي از شخص يك ارزشهاي و اعتقادات نپذيرفتن بيمعنايي ،
فعاليتهايشان پاداش به دستيابي از افراد ناتواني جامعه ،
.بيگانگي و
جامعهشناختي و روانشناختي مقولهاي خودبيگانگي ، از
آن موجب و است مطرح رواني بيماري نوعي بهعنوان كه است
واقعيت جاي به را ديگري حالات و كيفيات انسان تا ميشود
.گردد بيگانه ازخود و بنشاند خودش وجود
نيروهاي فرد ، شخصيت خودبيگانگي ، از علل در روانشناسان
مطرح را جامعه توسط رواني سركوبيهاي و دروني سركش
گرايشها ، شخصيت ، رشد چگونگي به آن تبيين در و ميسازند
شيوههاي كودكي ، دوران سرخوردگيهاي و تجربهها
اجتماعي كنترل چگونگي و طبقاتي زمينههاي جامعهپذيري
.دارند توجه
به جامعهشناختي ، ديدگاه از خودبيگانگي ، از كلي طور به
نظر از و ديگران با فرد بين پيوند همگسيختن از معني
ميتوان نيز و است ديوانگي و جنون معني به روانشناختي ،
جدايي يا دورافتادگي و احساس در بيزاري با مترادف را آن
.دانست كار از و كشور از ديگران ، از فرد
(Karl Marx)(1) ماركس نظركارل از بيگانگي خود با
ديني و فلسفي معاني با اصطلاحي اصل در خودبيگانگي با
فلسفي و اقتصادي دستنوشتههاي در را آن ماركس ولي بوده
.است درآورده جامعهشناختي مفاهيم از يكي بهصورت 1844
اجتماعي ساختار در بيگانگي ريشههاي كه داشت عقيده ماركس
را انساني اساسي فطرت كه هستند ساختارها اين و قراردارد
فطرت و جوهر اين وي عقيده به.ميكنند سلب مردم از
با كه خلاقهاي فعاليت يعني كار ، در كه است چيزي انساني
جهان آن طريق از مردم و ميگيرد انجام ديگران همكاري
خود بامييابد تحقق ميكنند ، دگرگون را خودشان از خارج
بهصورت نيز انسان خود كه ميشود واقع وقتي بيگانگي
را خود ديگر شد ، چنان كه لحظهاي از و درميآيد "شيئي"
كه محصولي است ، شده بيگانه او براي كه كارش محصول از
او برابر در مستقل قدرتي بهعنوان و نيست او آن از ديگر
شرايط در فقط هرحال به.بازنميشناسد است ، گرفته قرار
باخود صورت به شدن شيئي كه است سرمايهداري خاص تاريخي
.درميآيد بيگانگي
مشخص خودبيگانگي با تجليات براي خاص صورت چهار ماركس
:است كرده
ميشود ، بيگانگي دچار خود كار محصول به نسبت كارگر -1
و درميآيد ديگران تصرف به ميكند توليد كه آنچه زيرا
.ندارد آن سرنوشت بر خودكنترلي
.ميشود بيگانگي دچار توليد عمل به نسبت كارگر -2
نوعي موجوديت با يا خود انساني فطرت با كارگر -3
فعاليت بيگانگي ، نخست جنبه دو زيرا ميشود ، خودبيگانه
از تمايزش سبب كه انساني ويژه صفات آن از را او توليدي
مشخص را او انساني ماهيت درنتيجه و ميشوند حيوانات
.ميگرداند بيبهره ميكنند ،
چون ميشود ، بيگانه اشخاص ساير به نسبت كارگر -4
بازاري روابط بهصورت را اجتماعي روابط سرمايهداري
نه دارند ، بازار در كه وضعيتي روي از مردم و درميآورد
.ميگيرند قرار قضاوت مورد خويش ، انساني سجاياي حسب بر
نه و اشيا چشم به را يكديگر مردم كه ميرسد جايي به كار
خود با منشا سرمايه خود.ميكنند نگاه افراد چشم به
سرمايهداري يافته توسعه اقتصاد يك در وافرتر بيگانگي
نيازهايش خود ، سرمايه ، انباشت كه است سبب بدان اين.است
تنزل كالاها سطح به را آدميان درنتيجه و ميكند ايجاد را
.ميدهد
معناي از بزرگي بخش بيگانگي خود از بعد به ماركس از
و داده دست از بود دارا "بدوا كه را خود جامعهشناختي
است گرفته قرار استفاده مورد پديدهها انواع توصيف براي
:كرد بيان را زير مفاهيم ميتوان كه
وجود احساس جامعه ، از نارضايي و جدايي احساس هرگونه -
در درماندگي و ناتواني احساس جامعه ، در اخلاقي ورشكستگي
و غيرشخصي ماهيت و اجتماعي نهادهاي استحكام برابر
طويل و عريض اجتماعي سازمانهاي كه شدهاي غيرانساني
احساسي بازتاب آخر مورد).كردهاند پيدا ديوانسالارانه
مدرن جامعه ديوانسالارانه گرايش از وبر ماكس كه است
.(است داشته
(Max Weber) :خودبيگانگي از مفهوم و (2)وبر ماكس
نوين جامعه به نسبت او نگرش و معاصر جامعه از وبر تعريف
شدن عقلاني و گرايي عقل از وي تحليل در ميتوان را
آن پيامدهاي و بشر فعاليتهاي فزاينده (Rationalism)
خودبيگانگي ، از يعني ما بحث با ارتباط در كه نمود مشاهده
چشمانداز و انساني مسائل در عقلگرايي پيامدهاي از وي
استقرار بيشتر تجدد قدر هر ميگويد او.است نگران آينده
.ميشود بيشتر عقلاني و ديواني نام به سازماني سهم يابد
وبر و است بشري جامعه محكوم سرنوشت عقلاني سازمان اين
.ميپذيرد را سرنوشت اين
جامعهاي كه نوين جامعه در مبادا كه داشت بيم آن از وبر
شايسته او نظر به كه چيزي بود خواهد عقلاني و ديواني
شخصيت ، به آگاهي شخصي ، انتخاب توانايي يعني است زندگي
كه است اين بر وي اعتقاد برود بين از ايمان و عمل
وراي در بشري هستي در چيز معتبرترين يا حياتيترين
عقلاني و گرايي عقل. دارد قرار كس هر حرفهاي فعاليتهاي
روي بر شدت به وبر كه دارند قطعي پيامهايي فرايند ، شدن
ناكامي با را دنيا پيامدها اين.مينمايد تاكيد آنان
اعتقادش انسان فن و علم پيشرفتهاي با.ساختهاند روبهرو
و داده دست از شياطين به و ارواح به غيبي نيروهاي به را
امري به واقعيت است ، شده افسونزدايي جهان از عبارتي به
خلائي انسان روح در و شده مبدل فايدهگرا و حزنانگيز
هر با و هيجان با را آن ميكند سعي كه است گذاشته بهجاي
نسبت در شده رها انسان.كند پر عليالبدل و تصنع گونه
كسلكننده ، شكاكيتي در و ناپايداري در بند ، نيم گرايي
زيبايي مسلكي ، دين متفرق اجناس از را روحش ميكند سعي
فلسفه نوعي از خلاصه و علمگرايي اخلاقيگري ، پرستي ،
نقطه هر از ناموزون حكمتهاي گونه همه پذيراي كه التقاطي
خواسته روشنفكران از و دانشگاهيان از.دهد زينت دنياست
به زمان جبر به آنكه حال باشند پيامهايي مبشر كه ميشود
خود به نقش اين از كه حالي در زدهاند ، خيمه تخصصي يك
تهي افسون از را دنيا گرايي ، عقل و شدن عقلاني.ميبالند
جبران مبارزهجويي وهوي باهاي را آن ميكند سعي و كرده
حل راه دو از بيش وبر وضعيتي چنين با رويارويي در.كند
آنكه يا بازگشت گذشته مذهبي آرامش به بايد يا نميبيند ،
تاكيد بارها وبر.كرد نرم پنجه و دست سرنوشت با شهامت با
انسان است كرده رها را خدايانش نوين جهان كه بود كرده
در كه را آنچه و است رانده بيرون صحنه از را خدايان نوين
شخصي جاذبه وبا تعهد سواد ، احساس ، بخت ، با پيشين دوران
فرهمند قهرمانان اخلاق و خيرخواهي و ارباب به وفاداري
پذيرش پيشبيني و محاسبه تابع و كرده عقلايي ميشد تعيين
انواع در را تحول اين تا بود كوشيده وبر است ، ساخته
او.دهد نشان كههستند گونهاي به نهادي حوزههاي
را پيچيدهاي راههاي ميخواست خود ديني درجامعهشناسي
معقول ارتباط طريق از ديني زندگي شدن عقلايي كه دهد نشان
اينكه و است شده جادويي روشهاي جايگزين خدا ، با انسان
توانستند "شكوهمندشان" جاذبههاي با پيامبران چگونه
كنند اعتبار فاقد بود سنت بر مبتني كه را كاهنان قدرتهاي
نظامدار و عقلايي فراگرد كتاب بر مبتني دين پيدايش با و
خود اوج به پروتستان اخلاق در و شد آغاز ديني پهنه شدن
.رسيد
و شخص عدالت از را مسيري چنين يك نيز حقوقي عرصه در وبر
قانوني ، عدالت تا گرفته خردمندان پيشكسوتان و رهبران
تحول همچنين.ميگيرد پي نوين جهان غيرشخصي و عقلايي
را قدرتها يا موروثي فره داراي شاهان از را اقتدار
چهارچوب در كه جديد دولت معمولي سران تا گرفته اعجازآميز
قرار بررسي مورد ميكنند حكومت قانوني و معقول مصوبات
چون خصوصي تجربي حوزههاي حتي كه ميگفت وبر.ميدهد
كنار بر غربي جامعه عقلايي گرايشهاي اين از نيز موسيقي
به معطوف روندهاي به پرداختن هنگام در وبر.نيستند
بسياري كه بود گراييده اين به شدن بوروكراتيزه و عقلايي
نظر اظهار و نكند رعايت را معمولش تحليلي احتياطهاي از
خود "آينده قفس" در آينده در بشر نوع قوي احتمال كه كند
.شد خواهد زنداني ساختهاش
از مفهوم در ماركس كارل و وبر ماكس ديدگاههاي مقايسه
خودبيگانگي
جهان گريزناپذير شدن بوركراتيزه و عقلايي درباره وبر نظر
آشكاري هماننديهاي ماركس خودبيگانگي از مفهوم با انسان
شيوههاي به كه بودند همداستان اين بر دو هر آنها.دارد
به را سازمان و توليد تاثير و كارآيي سازماندهي ، نوين
بر انسان تسلط سطح و دادهاند افزايش بيسابقهاي گونه
اين بر آنها دو هر همچنينبردهاند بالا بس را طبيعت
است شده تبديل غولي به عقلايي كارآيي جهان كه اند بوده
اما.ميكند تهديد انسانيتزدايي به را آفرينندگانش كه
تنها خودبيگانگي از كه نبود موافق ماركس نظر اين بر وبر
جهش وبراست انسان راستين رهايي راه در گذاري مرحله يك
.ندارد باور آزادي جهان به ضرورت قلمرو از را انسان آتي
شايد كه ميداد راه خود به را اميد اين گهگاه گرچه او
رها آفريدهاش وبال از را بشر و كند سربلند فرهمندي رهبر
"موعود بهشت" تا بود خواهد "آينده قفس" يك بيشتر اما سازد
تاكيدش ماركس كه است اين ماركس با وبر تفاوت ديگر جنبه.
مشروح و مستند گونهاي به بود اقتصادي توليد عرصه بر
موجب سرمايهداري صنعتي سازمان چگونه كه بود داده نشان
چگونه و شود محروم كارش ابزارهاي از كارگر كه است شده آن
ابزارهاي كاردستي ، عصر صنعتگران برخلاف نوين صنعتي كارگر
را كارش كه است ناچار رو اين از.ندارد تملك در را كارش
يافته تسلط او بر كارش ابزار تملك با كه بفروشد كسي به
بود آواز هم ماركس تحليل اين بيشتر با آنكه با وبر.است
يد خلع چنين يك وبر كه داشت اختلاف او با جهت اين از اما
نظام هرگونه گريزناپذير نتيجه را توليد ابزارهاي از
نظام پيامد تنها را آن و ميدانست متمركز و عقلايي توليد
همان به يدي خلع چنين يك.نميانگاشت سرمايهداري ،
ميكند تعيين را سرمايهداري نظام ويژگي كه اندازه
از.باشد نيز سوسياليستي توليد نظام يك شاخص ميتواند
انحصاري "تقريبا اشتغال كه ميكند استدلال وبر گذشته اين
واقعيت اين گرفتن نديده به را او توليد ، موضوع به ماركس
يك تنها توليد وسايل از كارگران يد خلع بودكه واداشته
است ، نوين جامعه در كليتر بسيار پديده يك از خاص مورد
از مديران تحقيق ، وسايل از دانشمندان آن در كه مبالغهاي
يد خلع جنگافزارهايشان از جنگاوران و مديريت ابزارهاي
پهنههاي همه در كه بود كرده نظر اظهار سپس او.شدهاند
مهم كنش يك در نميتوانند ديگر انسانها نوين جامعه
بپيوندند بزرگ سازمان يك به آنكه مگركنند شركت اجتماعي
آنها.بپردازند خاصشان وظايف دادن انجام به آن در و
آرزوها كه ميشوند پذيرفته سازمان اين در صورتي در تنها
دستورالعمل و هدفها پيشگاه در را شخصيشان گرايشهاي و
او عقيده به.كنند قرباني سازمان كل بر حاكمي غيرشخصي
به نسبت افراد عبوديت همانا بشري شرافت تهديدكننده عامل
در توليدكارآمد نظام يك.است نشان و بينام سازمانهاي
كه داشت قبول وبر.است بشر بر بشر سلطه نظام يك حال عين
وي امابود خواهند سوسياليست شكلي به همواره كارگران
همان "احتمالا سوسياليسم تحقق كه داشت عقيده همچنين
نمونههايش كه داشت خواهد بشري ارزشهاي براي را خطراتي
از سوسياليسم اين از بدتر.ديدهايم سرمايهداري در را
نظامي قالب در كار انضباط تثبيت و استقرار براي كه آنجا
مجبور و انسان از شديدتر سلطهاي تحميل به مجبور اداري ،
گذشته خطرات ميتواند است فرد بر سازمان سلطه اعمال به
انسان شخص براي و كند تشديد را بشري ارزشها به نسبت
.بگذارد باقي كمتري وآزادي امكان
: يادداشتها
و شد متولد آلمان در سال 1818 در ماركس :ماركس كارل (1)
كه حالي در سال 1883 ودر كرد مهاجرت لندن به سال 1849 از
در انگلستان در بود سرمايه كتاب جلد آخرين نوشتن سرگرم
بر در را گوناگوني حوزههاي ماركس نوشتههاي.گذشت
مسائل مورد در ماركس نوشتههاي از بسياري ميگيرد ،
است علاقهمند همواره او كه آنجا از اما است ، اقتصادي
آثار سازد ، مربوط اجتماعي نهادهاي با را اقتصادي مسائل
.ميباشد غني شناختي جامعه بينشهاي نظر از او
و شد متولد آلمان در سال 1864 در وبر:وبر ماكس -(2)
در و گذراند آنجا در را خود دانشگاهي و شغلي زندگي تمام
فوقالعاده دانش با بود فردي او.گذشت در سال 1920
و فلسفه حقوق ، اقتصاد ، رشتههاي نوشتههايش گسترده ،
از وبر.دربرميگرفت را شناسي جامعه نيز و تطبيقي تاريخ
عمده ديدگاههاي برخي از اما بود ، متاثر ماركس انديشههاي
.ميكرد انتقاد بهشدت نيز ماركس
منابع
شناسي ، جامعه در انديشه اساسي مراحل ريمون ، آرون ، -1
.تهران 1366 -پرهام باقر ترجمه
جامعه نظريههاي عبدالمعبود ، انصاري ، و حسين اديبي ، -2
.جامعه 1358 انتشارات -شناسي
آواي -تهران -اجتماعي روانشناسي هدايتالله ، ستوده ، -3
.نور 1378
عبدالحسين ترجمه -وبر ماكس شناسي جامعه ژولين ، فروند ، -4
.گهر 1366 نيك
-شناسي جامعه بزرگان انديشه و زندگي لوييس ، كوزر ، -5
.علمي 1369 انتشارات -ثلاثي محسن ترجمه
|