شهر تئاتر صحنه بر تازه نمايشهاي
پايان به راه كه ميشود آغاز آنجا سفر
باشد رسيده
خام خشت اندر انگشت با شعر مينويسم
زرين چنگ فجر موسيقي جشنواره برگزيدگان
گرفتند
شهر تئاتر صحنه بر تازه نمايشهاي
شهر تئاتر فجر ، تئاتر جشنواره رسيدن پايان به از پس
از نمايش چند و گرفته سر از را خود عادي فعاليتهاي
.است برده صحنه روي به را مختلف كارگردانهاي
آورده زير در بليت قيمت و اجرا ساعت محل ، نمايشها ، اسامي
:است شده
بزرگ تالار / مژده پروانه:كارگردان / "گلفروش دختر" *
.ريال بليت 10000 قيمت / و 30 ساعت 18
تالار / جلالي كوشك عليرضا:كارگردان / "پابلونرودا" *
.ريال بليت 10000 قيمت.و 30 ساعت 18 چهارسو
ساعت قشقايي تالار / امجد حميد:كارگردان / "پستوخانه" *
.ريال بليت 10000 قيمت / و 30 18
سايه تالار / دانشور داود:كارگردان/ "ناب در آن" *
.ريال بليت 8000 قيمت / و 30 ساعت 18
خانه تالار / طاهري محمد حامد:كارگردان / "سياها" *
.ريال بليت 10000 قيمت / ساعت 18 / خورشيد
پايان به راه كه ميشود آغاز آنجا سفر
باشد رسيده
مبدع و نوپرداز شاعر صالحي علي سيد با گفتوگو
"شعرگفتار جنبش"
بودن شعر نظريهپرداز و بودن شاعر ميان "معمولا :اشاره
اين كه ميكنند تلاش كمتر شاعر شاعران كه است فاصلهاي
طبيعي هم بسيار كار اين كه چهبسا.كنند پر را فاصله
اين و بسرايد را شعرش بايد شاعر ، كه دليل اين به باشد
عالي آموزش مراكز خواندههاي درس بخوانيد]هستند ديگران
مطالعه را جامعه يك شعري تحولات بايد كه [دانشگاهها و
شايد و كنند تئوريزه را آن فرعي و اصلي جريانهاي و كنند
.كنند جدال آن تحولات تبيين نحوه سر بر يكديگر با گاهي هم
بهترين سراينده بنيانگذار ، نيماي كه است رو همين از
برخي كه است دليل همين به شايد و نيست نو مكتب شعرهاي
خود سبك و روش از دفاع به زبان كه گاه آن تا شاعران
كه است شعر نفس در امر اين دليل.مقبولترند نگشودهاند
ميشود دوست مردم با و ميآيد شاعر اراده از فارغ
.برنميتابد را خود شاعر تفسير حتي و [ميگيرد عزلت ياگوشه]
به را خود شعر حركت مدتي از پس دارد حق هم شاعر يك اما
جامعهاي در.كند استخراج قاعدهاي ازآن و بنشيند تحليل
اين ندارد ، فراخي چندان جاي ادبيات تحليل و نقد سنت كه
ديدگاههاي مورد در صالحي علي سيد بانيست عجيب هم امر
استكه شده نژادان عظيمي علي شعرياشگفتوگوييتوسط
.ميخوانيد
فرهنگ غلبه ايران ، در شعر گسترش علت برخيميگويند *
چه تا شما است ، عقلاني فرهنگ و تفكر بر عرفاني و اشراقي
هستيد؟ معتقد قضيه اين به حد
در اساسي چراييهاي از يكي "اتفاقا كه را پرسش همين
مطرح هم ديگري شكل به ميتوان ماست ، شعر و فرهنگ حوزه
شرقي ، عواطف و احساسات فراگير چنبره در اسارت آيا كرد ،
ارزاني و گسترش دلايل از يكي آن ، ايراني نوع از بويژه
نيست؟ -توليد بخش در بويژه -شعر
با شما شويم ، نزديك خاص موضوع اين ساحت به كه سو هر از
دليل آن به !آري شد ، خواهيد روبهرو "آميز ترديد آري" يك
و كرد ، انكار را عاطفي بازتابهاي اين نميتوان كه
به گرايش و شاعرانه كلام وفور كه سبب آن به "ترديدآميز"
.نميگردد باز انگيزه يك همين به تنها ادبي ، گونه اين
و پيچيده موقعيتهاي عوامل ، و اسباب ضرورتها ، پديدهها ،
بدوي شرايط و قومي و تاريخي نبودهاي و بود از بسياري
به امكانات عدم و كاستيها و گذشته اعصار از مانده باقي
ناقص تجربه حتي و صنعتي جوامع كاروان با شدن همشانه جهت
تكروي ، در تمايل جمعي ، رهايي در نارسايي و مدرنيزم
است ، كرده تشديد را فردي خلوتخواهي و انزوا ، در خوشباشي
.است موقعيت و زندگي نوع هر در شخصي آفرينه تنها شعر و
خود از انسان دراماتيك همدم آخرين و تنهاترين واقع در
شعر وفور كه دارم باور اما شاعرم ، خود من.است شده رانده
درماندگي نوعي و تاريخي جراحتي از نشان جامعه ، يك در
.است آن تدافعي مفهوم به معارضه شيوه شعرآخرين.دارد مزمن
وفور و پيروزي ، دوره به متعلق فلسفه و علمي تعقل وفور
.است شكست دوران در طبيعي واكنشي شهود ، و عرفان و شعر
دليل به "!ترديدآميز آري اما آري ، " كردم عرض كه آنجا
جوامع تمام سرنوشت اين بود ، موضوع وجه اين به رسيدن
ثروت شده ، رانده درون به انسان.است تاريخ طول در دربند
انسان طبيعي بازتاب تنها شعرندارد "زمزمه" جز سلاحي و
زمينه و هزينه و امكان هيچ به نياز كه است (بيسواد حتي)
ارزان روءيا روءياست ، نوعي ندارد ، (رخصت معناي به) بيروني
ندارد ، داشتي چشم.نيست سانسورپذير است ، استتار قابل است ،
ما براي.دعاست نوعي.است نبرده صوري تعامل از بويي
فعل شعر ، تاريكي ، و تحكم و سركوب تاريخ طول در ايرانيان
!قومي روان نجات جهت به درماني كلام نوعي است ، بوده دعا
منظر از شعر موقعيت تحليل و پردازش كردم ، عرض آنچه
انگيزه مهمترين ما ايران در اما بود ، سياسي جامعهشناسي
ما مادري زبان ذات به شعر ، بيكرانه سلوك و تسري و وسعت
.است شعر روح از سرشار "فطرتا پارسي ، زبان.ميگردد باز
با اگر.دارد شعر در ريشه ما روزمره حتي و معيار زبان
دل حافظانه زبان اين شنيدن به عشق ميل به مسلح گوش
و شعر از اقيانوسي ميان ما كه يافت خواهيم در ببنديم ،
درك با من.ميكنيم زندگي گفتار به گفتار شاعرانگي ، روح
پيريزي را "گفتار شعر جنبش" كه بود مخفي معجزه همين
پنهان نكته همين در نيز پارسي زبان ماندگاري راز.كردم
نيز ديگر فرعي پديدههاي روشن ، دليل دو اين كنار در.است
يعني ;ميگرداند باز نخست چرايي همان به را ما كه هست
.عقلاني تفكر بر شعر و اشراقي فرهنگ غلبه چرايي
ميهن و شرق فرهنگ در شعر گرفتن نضج علت وصف ، اين با *
چگونه غرب در شعر نضجگيري عدم برابر در را ايران خودمان
ميكنيد؟ تعريف
موضوع اين از بخشي به اول ، سوءال به پاسخ در گمانم به
ابعاد و جهتها به من اشاره ، اين با اما كردم ، اشاره
نيست ، روزآمد حادثه يك...مسئلهپرداخت خواهم نيز ديگري
غرب.برگرديم گاه آغاز به.نميگنجد هم سده و سال حجم در
و است حكمت دلبسته..دور شرق يوناني ، عقل است ، عقل اهل
اما.وداست ريگ به آن بازگشت حتي و كنفسيوسي حكمت
بذر از درختي ، هر.است شاعران و عاطفه سرزمين خاورميانه ،
شك ، بدون و همواره غرب در.ميرويد خود ريشه و نهال و
شعر در ريشه است ، بوده شعر موفقترين منظومه ، و بلند شعر
شعر هميشه دور ، خاور در دارد ، فيلسوف هومر منظومه و
در ريشه است ، بوده شعر انواع ديگر سرآمد (هايكو) كوتاه
ايران در بويژه و خاورميانه در.دارد بودا موجز گفتارهاي
سال هزار طي ما شعر صورت غالبترين غزل ، چرا خودمان ،
ما ، فرهنگ و است تعادل حد خاورميانه است؟ بوده اخير
در ما تغذيه و خاك زيست ، نوع به مسئله اين.است آن چكيده
آن غالب مفهوم به غربي غذاي.بازميگردد تاريخ طول
و روئيده ، "برنج" با دور خاور هست ، و بوده "سيبزميني"
سه اين ملتهاي رفتن راه نوع و قامت و قد.گندم با ما
خاورميانه.دارند را خود طبيعي بازتاب هم سياره از ناحيه
.است شعر مهد
نشاني و بيرق شعر ، و است بوده كتابت و مدنيت محل اينجا
غرب ، و است شعر خاك اينجا ، خاك "فطرتا.است پديده دو اين
و كار كند ، كار بايد مهاجراست مسافرپذير كه قرنهاست
مردمان سرنوشت سفر ، و نايستادناست بوده معاش راه عقل ،
(آن وسيع نوع از) شعرپذير سفر ، و عقل و كار.است بوده غرب
كه دلايلي به ما لذت است ، مطرح لذت تقسيم موضوعنيست
قرن نيم طي ژاپن جامعه به.است بوده شعر لذت برشمردم ،
از ديگر شاعر ، همه آن با گذشته به نسبت كنيد ، نگاه اخير
رجوع عقل و كار به چون نيست ، خبري شاعرانه كلام وفور آن
است ، خلوت در فرصت و تنهايي و حبس مولود شعر.است كرده
است ، تهاجم برابر در انفرادي حربه است ، نامرادي بازتاب
ادوار اين از آنها.نابودي حال در بقاي براي مفري
.بستهاست بن ديوار بر سركوبيدن...شعر.گذشتهاند
شعر در اشكالي اگر و ندارند شعر به نيازي آزاد ملتهاي
و فرم جانب به رويكرد ميدهند ، ادامه خود حيات به
...پريشي زبان و است ، (مكانيك نوعي) زبان در دگرديسي
كه استبداد نشاني آخرين عليه آنجا واقع در ميشود ، تجربه
در ميزنند ، آفرينش به دست است ، مانده باقي زبان در
نوعي شعر و است عريان هنوز شقاوتها شرق ، در كه صورتي
طي را خود درمانگري عصر است مجبور هنوز روءياهاست ، رسانه
.كند
شعر ، خود در تغيير و معاصر شعر در انديشه تحول پيرامون *
نيما ، موجها ، و سبكها بگوييد ، امروز تا مشروطه از
.گفتار شعر امروز و سپيد شعر شعرنيمايي ،
پي در را اطلاعات مشتي ارائه تنها سوءال ، اين به پاسخ
.دارد
چطور؟ شما نظر و ديد از *
در سالهاش ، هشتاد به قريب عمر با ما امروز شعر شعرما ،
انقلاب دور دستاورد آخرين و روشنگري ، عصر مولود نهايت
دهه بويژه غرب ، با اوليه ارتباطميرود بهشمار مشروطيت
ورود دارالفنون ، نقش روشنفكران ، تردد ميلادي ، 1920
نهضتهاي اكتبر 1917 ، انقلاب جهاني ، اول جنگ تكنولوژي ،
و زبان فرهنگ ، تعامل ايران ، در پراكنده جنبشهاي و ملي
متوسط طبقات فرزندان ورود اروپا ، حيات و حوادث با آشنايي
دهقاني دوره از بزرگ گذار آن و تحصيلي ، مراكز به جامعه
رنسانس يك براي را زمينه ،...مدرنيته علائم تحمل جانب به
و بيقرار و هوشمند نيماي.بود كرده مهيا شعر در جدي
به و كرد عبور رودخانه از ناگهان شكن ، عادت قناعتناپذير
و خصومتها و دشنامها سنگپرانيها ، رسيد ، ديگر ساحلي
او كردن مهار به قادر هم رود سوي آن در بازماندگان حسادت
ليريك منظومه و بلند شعر پيشتر ، سال هشت و هفتاد.نبود
آمدن بهدنيا جامعه ، اين درخلاص و شد منتشر "افسانه"
.گرفت خواهد پي را خود راه زندگي است ، كافي
اطلاعاتي ، و ارتباطي امكانات گسترش جهاني ، دوم جنگ
جامعه تقسيم مدرنيزم ، افتادن جا فرهنگها ، و ملل نزديكي
جنبشهاي رسانهها ، نقش چاپ ، صنعت تجدد ، و سنت شق دو در
احزاب ، تشكيل مدني ، نهادهاي گرفتن پا دانشجويي ،
تكنولوژي ، و صنعت نوين ، فرهنگ طرح سياسي ، فعاليتهاي
گسترده تاثير نفت ، شدن ملي نهضت سركوبها ، و خيزشها
جامعه ، دگرگوني و غرب ادبيات با عميق آشنايي ترجمه ، فرهنگ
دل از را سپيد شعر ديگري ، بسيار حوادث و كودتا حتي و
ما ، تاثيرگذار شاعر شاملو ، احمد و درآورد به نيمايي شعر
نتوانستند او همسالان.كرد ثبت خود نام به را راه اين
هم شاملو.دريابند كرد ، درك شاملو كه آنگونه را شرايط
در ناروا رسمي اين شد ، روبهرو طعنهها و مخالفتها با
در جامعه تحملپذيري درجه.است بوده زمانها همه و هميشه
البته.است طبيعي هم واكنشها و است كم نوآوري ، برابر
شبه چون هست ، هم مفيد بلندمدت در واكنشها نوع اين
با را ريشهدار و خلاق نوآوريهاي با شيادانه نوآوريهاي
ميكند ، پايداري حقيقت ميان اين در ميزند ، پس هم
جنجال و جن و كاذب و كذب اما مييابد ، گسترش و ميماند
.ميشود حذف
دارد ادامه
خام خشت اندر انگشت با شعر مينويسم
خشتمال شاعر نيشابوري يغماي درگذشت سالگشت مناسبت به
شهرستان توابع از صومعه روستاي در سال 1302 در يغما حيدر
خشتمالي كار به سالگي از 6.گشود جهان به چشم نيشابور
آموختن براي بار اولين براي سالگي سن 32 در شد ، گماشته
ذوق.ميآموزد را قرآن ماه طي 6 و ميزند زمين به زانو
سالگي از 34 شده شكوفا وسيله بدين او ذاتي قريحه و سرشار
.كرد آغاز را شعر سرودن
آموختم زمان جور گردش از سواد من
من آسان مكتب اندر است درسي چنين اين
فريب را يغما هيچگاه دنيوي دروغين زيباييهاي و مظاهر
:خودميگويد كه گونهاي به نداد
من بر بدستم بيل كارگر يكي من
مكنيد حرامم و مگذاريد شاعر نام
در بيآلايشي و سادهزيستي":ميگويد خيرآبادي دكتر
نوع در او و بود يغما شخصيتي خصيصههاي از برخورد ،
ميداد ، نشان خود از شديدي بسيار سهلانگاري برخوردهايش
را عدهاي شاملو.بود شاملو ميهمان تهران در يغما شبي
يغما شب ساعت 9 حدود.بود كرده دعوت يغما با ديدار براي
او وجو جست مدتي از پس بازنگشت ، ديگر و شد خارج اتاق از
روي و بود گذاشته سرش زير را كفشهايش كه حالي در را
بود رفته خواب به بودند ريخته خيابان كنار كه شنهايي
".يافتند
خام خشت اندر انگشت با شعر مينويسم
من امكان نشد دفتر و خامه گربهاي
اشك" عنوان با را خود شعر مجموعه اولين سال 1349 در يغما
اشعارش از ديگري دفتر سال همان در.رساند چاپ به "عاشورا
"رباعيات" از انبوهي شامل دفتر اين رساند ، چاپ به را
مشق سياه بهعنوان مجموعه دو اين البته.بود يغما
برخوردار چنداني ادبي ارزش از و ميشود قلمداد شاعرانه
.است بوده همراه بسياري اشكالات با وگاه نبوده
چاپ به يغما غزليات از مجموعه دو و 59 سالهاي 56 در
به راجع خشتمال شاعر كتاب در نيشابوري محقق جواد.رسيد
شده گردآوري سال 59 در كه "حيدريغما غزليات از گلچيني"
يغما شاعري تثبيت از حكايت دفتر اين":مينويسد است
".ميكرد
نيست شبهه جاي شعر اندر دارم رسالت من
من ديوان من برهان الهام من شعر
اين.است يغما شعر اصلي محورهاي ازجمله هستي و عشق حديث
است ، كرده بيتكلف و گيرا ساده ، دلنشين ، را اشعار كه عنصر
مشام خاصش عطر كه است وحشي و خودرو صحرايي گلهاي چونان
.مينوازد را ذوقي صاحب هر
نپرسدمان تاكسي بيا عشق شهر به
ديار كدام از من دياري كدام از تو
ميشود ، ديده بهوفور يغما شعر در سركشي و زندگي شور
و جاذب محتوايي ارائه و كلاسيك شهر تكلفات از پرهيز
.اوست شعري خصيصههاي از خيرهكننده
نرفت نشان به زدم چه هر مراد تير
نرفت آن از مرادم تير نشان خود من
همواره او.است يغما شعري محورهاي ديگر از ومحروميت فقر
و ميگويد سخن بيساماني و تهيدستي از خويش شعر در
اين به حال عين در دارد ، مساله اين به متواتري اشارات
:ميداند مباهات مايه را آن و ميورزد فخر فقر
پاكشم فقيران كوي از ناجوانمردمگر
من فرمان در چرخ اختران درآيند گر
***
شعر دنيايي و بياباني و يغما بود
داشت دوراني چه و دنيا چه و بيابان چه
تشكيل را يغما شعر ديگر محور بيابان توصيف و شبگردي
در شاعر گزينيهاي خلوت و زندهداريها شب بيان ميدهد ،
به ميدهد او شعر به خاصي غناي بيابان ، ميان در و شب دل
تنها شدهاي رها سرزمين در را خود خواننده كه گونهاي
:ميكند زمزمه و ميبيند
كس هيچ تا ميكنم منزل ويرانه در باز
مرا روياي كاخ بام و ديوار نشكند
از ايمن" سال 1366 اسفند دوم شب در نيشابور خشتمال شاعر
يك" شدن باز با را خود "پيكر" و "شد سنگاندازها تهديد
در ابديش آرامگاه در و سپرد خاك دل به "شب درهاي از روزن
آرامگاه بين فاصل حد در نيشابور شادياخ تاريخي منطقه
آغوش هم و گذاشت خواب بالين بر سر نيشابوري عطار و خيام
.شد مرگ
باشم زيرلحد در كه آيد زمان آن خواب مرا
نميگنجد بستر نرمي اندر پرشور سر
زرين چنگ فجر موسيقي جشنواره برگزيدگان
گرفتند
طي ديشب فجر ، موسيقي جشنواره پانزدهمين :هنري گروه
اين در.داد پايان خود كار به وحدت تالار در مراسمي
ارشاد و فرهنگ وزير مهاجراني دكتر حضور با كه مراسم
به تقدير جشنواره برتر پديدههاي از شد برگزار اسلامي
اهداء جشنواره زرين چنگ جشنواره برگزيدگان به و آمد عمل
.شد
نينواز غلامعلي:از عبارتند پيشكسوتان بخش در برگزيدگان
و عزيزي رمضانعلي ،(خراسان) غلامرضايي علي (جام تربت)
و دهقان محمدحسين عاشيق (شيروان) روشن صحرا نيازعلي
عاشيق و قرباني رسول عاشيق (اروميه) اهانس يوسف عاشيق
.(تبريز) اسكندري حسن
باميري ، ماشاءالله حيدري ، حسين نيز مقامي موسيقي بخش در
از شاهبلاغي ادريس و تخمكار اسفنديار عزيزپور ، حسين
ديپلم كه بودند جشنواره برتر تكخوانان و تكنوازان جمله
.كردند دريافت را جشنواره زرين چنگ و تقدير لوح افتخار ،
بخش در "ج" و "ب" ،"الف" گروههاي اول نفرات مراسم اين در
چنگ جوان موسيقي جشنواره نخستين كلاسيك و ايراني سازهاي
.كردند دريافت زرين
گروههاي و محلي موسيقي گروههاي جشنواره پاياني مراسم در
و گذاشتند نمايش به را خود اجراهاي از بخشهايي خارجي
.پرداخت هنرنمايي به سنندج از موزون حركات گروه
سيحون گالري
/تا 20 ساعت 16 از /بهمن از 30 /طواف مريم نقاشي نمايشگاه
/ شماره 30 چهارم ، كوچه خالداسلامبولي ، خيابان:نشاني
.تلفن8711305
شهرزاد گالري
چهارم از /پارسايي پگاه مدرن ترمههاي و نقاشي نمايشگاه
وليعصر ، خيابان:نشاني /تا 21 ساعت 17 از /اسفند نهم تا
.تلفن2703667 /اول طبقه فردوس ، برج فردوس ، باغ جنب
ثمر هفت گالري
/اسفند چهارم تا بهمن از 29 /عطايي مهري نقاشي نمايشگاه
كوي نور ، كوه مطهري ، خيابان:نشاني /تا 20 ساعت 16 از
.تلفن8731403 /شماره 25 پنجم ،
نور نگارخانه
/اسفند پنجم تا بهمن از 28 /ضرابي الهام نقاشي نمايشگاه
پارك روبهروي وليعصر ، خيابان:نشاني /تا 20 ساعت 16 از
.تلفن8788238 /شماره 1156 ساعي ،
الهه گالري
/اسفند پنجم تا بهمن از 30 /مقدم كتايون نقاشي نمايشگاه
گلفام ، خيابان آفريقا ، خيابان:نشاني /تا 20 ساعت 16 از
.تلفن2059686 /پلاك 47
|
|