|
نازيسم و كمونيسم تفاوتهاي و ها مشابهت
بيستم سده در توتاليتاريسم درباره تاملاتي
به دست و دارد شرارت ادعاي كه يكي ميتوان آيا:اشاره
به دست عمومي مصالح براساس كه ديگري و ميزند خشونت
تفكر دو از كداميك دانست؟ يكي را دو آن ميزند خشونت
با دوبنوآ آلن هستند؟ خطرناكتر مذكور سئوال در نهفته
(روسيه مخفي پليس) چكا دستورالعملهاي و رفتارها مقايسه
پاسخ فوق سئوالهاي به كرده سعي هيتلري رژيم در اساس و
.بدهد درخوري
نميشود ، نيرو دو اين عملكرد به محدود پاسخ اين البته
نژاد در كه ميشوند شمرده تفكري مصاديق نيرو دو اين بلكه
.كردهاند پيدا تبلور استالين بيطبقه جامعه و نازيسم
انديشه گروه
دوبنوآ آلن :نويسنده
رستگارنامدار شهروز :ترجمه
و دلچسب بسيار ايدهاي كمونيسم كه شود گفته نيست كافي (1
شد ، كژروي دچار و گرديد منحرف راست راه از كه است عالي
دچار ايده اين چگونه كه شود داده توضيح بايستي بلكه
كه پرسيد خود از بايستي ديگر عبارت به گرديد ، كژروي
وحشت و ترس برابر در نتوانست تنها نه عالي ايده يك چگونه
ايده يك اندازه همان به بلكه كند ، ايجاد مصونيت نفرت و
و خير نام به كه شد چه.كرد كمك آن تحقق به پليد و بد
قرار شكنجهها و زجرها بدترين مورد انسانها بشريت ، مصلحت
شدند ، ايجاد مرگ اردوگاههاي انسانها رهايي نام به گرفتند ،
برپا وحشت و ارعاب حكومت بهزيستي ، و پيشرفت نام به و
به مبدل آرزو و اميد كه شد چه كه اين بالاخره و گرديد؟
.است فلسفي راستي به پرسش يك اين گرديد؟ مصيبت و فاجعه
فلسفي جنبه هيچوجه به بدبختانه ، ميشود ، داده كه پاسخي
اشاره زمان احوال و اوضاع و شرايط به فقط بلكه.ندارد
داده كه پاسخهايي.ميدهد قرار دستاويز را آن و ميكند
خشونت زاييده لنين حكومت خشونت:نشانند برين ميشوند
خشونت وحتي بود اول جهاني جنگ خشونت و تزاري حكومت
اوج در زمان آن در كه سرمايهداري روابط از برخاسته
لنين حكومت خشونت تغذيهگر بود ، روسيه در خود شكوفايي
سفيد ارتشهاي خشونتآميز اپوزيسيون با مقابله ضرورت.بود
به لنين حكومت تا گرديد سبب داخلي جنگهاي دوران در
سنتهاي بدون كشور يك در كه بلشويكها.آورد روي خشونت
(سيكل) چرخه درگير بودند ، رسيده قدرت به دمكراتيك
آن ساختن متوقف به قادر ديگر كه گرديدند خشونتهايي
داشت حدودي و حد لنين دوران خشونت همه ، اين با.نبودند
بيرون حدود و حد آن از پاي استالين دوران خشونت ولي
كرد مفسده و كجروي دچار را روسي كمونيسم آنجا از و گذاشت
نظر از نه لنين ، دوران به نسبت استالين دوران خشونت و
.شد عوض "ماهيتا بلكه درجه
"دقيقا كمونيسم ، سياه كتاب انتشار از پس از اما ،
به دفاع قابل ديگر كه است توجيهها و توضيحها همينگونه
و "خير لنين" افسانه كردن رد با كتاب اين.نميآيند نظر
و ارعاب نظام كه ميسازد روشن خوبي به "شرور استالين"
پاي شوروي اتحاد در لنين قدرتيابي آغاز همان از وحشت
ما ، كار ماهيت":نوشته چنين سال 1914 در لنين.گرفت
جنگ به [است اول جهاني جنگ منظور] جنگ تبديل ،"صرفا
جنگ طبيعي تشديد و گسترش ،"ادامه" نيز آن كه ".است داخلي
اعلان تروتسكي شد ، تاسيس دسامبر 1917 در چكا.است طبقاتي
اشكال وحشت و ارعاب ديگر ، ماه يك از كمتر در":ميكند
در كه آنسان گرفت ، خواهد خود به خشونتآميزي بسيار
فاصله در كه حالي در ".داد روي فرانسه كبير انقلاب
به محكوم را نفر تزاري 6321 حكومت تا 1917 سالهاي 1825
كار به تبديل آنان از فراواني شمار محكوميت كه كرد مرگ
كه مارس 1918 ماه در لنين ، رژيم گرديد ، اعمالشاقه با
.ساخت معدوم را تن ميگذشت ، 18000 حكومتش از ماه پنج فقط
فردي هر" كه ميدهد دستور چكا رئيس اوت 1918 ، ماه در 31
ضد بر تبليغي كوچكترين تا بدهد را آن جرات خود به كه
خواهد اجباري كار اردوگاههاي روانه ،"بنمايد شوروي رژيم
آن از قدرت كه اين موضوع":ميگويد "صراحتا تروتسكي.شد
قانون مواد به رجوع با نه ،[...]بود خواهد كساني چه
فيصله خشونت اشكال همهگونه به توسل با بلكه اساسي ،
وجود اجباري كار اردوگاه هفت سال 1921 ، در ".يافت خواهد
سالمندان و زنان را شدگان بازداشت از كثيري شمار كه داشت
كمونيستي وحشت و ارعاب حكومت بنابراين ، ميداند ، تشكيل
انقلابي ماقبل سياسي فرهنگ ادامه منزله به نميتوان را
كمونيستي هراسآفريني و ارعاب نيز و كرد تفسير و تعبير
از ناشي يا و "مردم از برخاسته جوش خود خشونت" بازتاب
وجود روسيه در كه شاقه اعمال به محكومين زندانهاي سنت"
را كمونيستها هراسآفريني كه اين بالاخره و نبود "داشت
"سفيدها هراسآفريني" برابر در ساده واكنشي به نميتوان
دامنه يافت ، پايان داخلي جنگ كه وقتي برعكس ، :فروكاست
.يافت گسترش روز به روز سركوبگري
و اوضاع" استدلال و بحث كشيدن پيش با كمونيسم مدافعين
زنجير سلسله به توجه با تا ميخواهند ما از "احوال
ظرف در را كمونيستها جنايات معلولها ، و علتها تاريخي
بگيريم ، نظر در را آن بر حاكم جو و داده قرار زماني
ندرت به رويكرد اين.را دشمن برابر در دفاع ضرورت "مثلا
اوصاف ، اين با.است شده اتخاذ نازيها جنايات درباره
در باشد كمونيستي "مشخصا كه چيزي هيچ اگر كه گفت ميتوان
ادعا ميتوان نداشت ، وجود كمونيستها وحشت و رعب حكومت
و رعب حكومت در باشد نازي "مشخصا كه هم چيزي هيچ كه كرد
جا هر كه است اين امر واقعيت.نبود كار در نازيها وحشت
.زد هراسآفريني و كشتار به دست رسيد قدرت به كمونيسم كه
و اوضاع عامل تعيينكننده اثر به نسبت را ما امر همين و
.ميسازد بدگمان و شكاك كمونيسم انحراف در شرايط و احوال
بهانه و دستاويز را حاكم جو و احوال و اوضاع عامل اگر
جا هر عامل اين چرا كه بپرسيم خود از بايستي دهيم ، قرار
وانگهي است؟ بوده حاكم رسيدند ، قدرت به كمونيستها كه
سوي از شده اعمال وحشت و رعب كه امر اين پذيرفتن
چون است ، دشوار بوده كمونيسم "انحراف" نتيجه كمونيستها
پيدا آن كله و سر كمونيستي ، حكومت استقرار بدو همان از
از پس كه كمونيسم آرشيوهاي به استناد با امروزه.ميشود
گرفته قرار پژوهشگران اختيار در يلتسين آمدن كار روي
و وحشت و رعب سيستم كه داشت اظهار قاطعيت با ميتوان
را آن استالين سپس و كرد ابداع لنين را سركوبگري
كمونيستي آرمان دادن قرار تقابل در لذا.نمود سيستمبندي
مدعي ميتوان البته.ميگردد دشوار آن عملي كاربردهاي و
.است نداشته كمونيسم به ربطي "اصولا شوروي سيستم كه شد
جرم چرا":ميپرسد ما از هم و خود از هم ژوليار ژاكت (2
بشريت مصلحت و خير مدافع و مدعي را خود كه جنايتكاران
مدافع و پشتيبان را خود كه جنايتكاراني جرم از ميدانند ،
است بجايي و مناسب پرسش است؟ كمتر ميدانند ، بدي و شر
دفاع مدعي كمونيسم كه گونه همان.است نشده مطرح خوب ولي
.نبود چيزي چنين مدعي هيچگاه هم نازيسم نبود ، بدي و شر از
داريم حق ما كه كرد عرضه بشريت به را ايدههايي نازيسم
بدانيم ، زيانبار و بد "نتيجتا و ناصواب و نادرست را آنها
بدي و شر مدافع نازيسم كه نيست معنا بدان امر اين ولي
ما قضاوت گوئي كه كنيم عمل طوري نميتوانيم مااست بوده
به نسبت نازيسم كه قضاوتي با است منطبق نازيسم به نسبت
ايدههاي كه انزجاري و دلزدگي نسبت به وگرنه.داشت خود
كه بگوئيم ميتوانيم برميانگيزد ، ما در كمونيستي
بلكه نبوده نيكي و خير مدافع و مدعي تنها نه كمونيسم
كه استدلالي و برهاناست بوده بدي و شر مدافع و مدعي
رو را نازيسم "نفرت بر مبتني نظريه" تا دارد را آن مقصد
منطبق دهد ، قرار كمونيسم "بشريت آزادسازي آرمان" روي در
كه را كمونيسم از تعريفي استدلال ، اين.نيست واقعيت با
نازيسم از تعريفي درروي رو شده ارائه آن هواداران سوي از
چنين در.ميدهد قرار شده ، داده آن مخالفين سوي از كه
شر نازيسم با مقايسه در كمونيسم كه نيست دشوار شرايطي
يك واقعي غير قرينهسازي ازيك.آيد نظر به كوچكتري
.ميآيد دست به واقعي غير نتيجهگيري
خواستار كه ميكرد ادعا كمونيسم اندازه همان به نازيسم
و آلمان ملت] بودند او سخن طرف كه است كساني "بهروزي"
نويد كمونيسم اندازه همان به نازيسم.[آريايينژادان
هواداران به را آينده بخش اميد و تابناك چشماندازهاي
دانيل" مانند شويم مدعي را اين عكس اگر.ميداد خود
ستايشي و تحسين خاطر به نازيها":است نوشته كه "ليندنبرگ
از بسياري وفاداري و هواخواهي ميكردند آدمكشي از كه
از مردم تودههاي پشتيباني (1)"آوردند دست به را انسانها
كه موضوع اين طرح.بود خواهد فهم ماغيرقابل براي رژيم اين
مبتني نظريهاي" پرچمدار را خود آشكارا سياسي سيستم يك
كه ميشود موفق خود كار اين با و كرده معرفي "نفرت بر
جلب خود سوي به را مردم تودههاي پشتيباني و شوق و شور
ديوانگان ، زمره در را آن هواداران كه است آن مستلزم كند ،
صورت اين در و آوريم شمار به منحرفين يا جانيان بيماران ،
دچار دربست طور به ملت يك چگونه كه دهيم توضيح بايستي
است ، چنين "ذاتا ملت اين اگر.ميشود دماغ خبط و ديوانگي
چنانچه و داشت آدمي ذات و سرشت از ميتوان برداشتي چه
ميشود ، احوالي چنين دچار ملتي چگونه شده ، چنين "تصادفا
ميشويد؟ دست احوالي چنين از يا
ايدهآلهاي با را مردم تودههاي كمونيسم و نازيسم
نظر به گيرا و جذاب كه بودند قادر دو هر كه متفاوتي ،
اين تحقق كه است اين در مشكل تمام.كردند اغوا آيند ،
قمع و قلع و نابودي مستلزم مورد ، دو درهر ايدهآلها ،
و نابودي ميان و بيائيم ما كه اين.بود بشريت از بخشي
و سياسي هدفي تحقق براي شيوهاي مثابه به انسانها هلاك
تمايز فينفسه هدفي مثابه به انسانها انهدام و نابودي
رژيمي هيچ:انگيز شبهه و بعيد است امري شويم ، قايل
.است نگرفته نظر در "فينفسه هدف" يك منزله به را آدمكشي
را "طبقاتي كشي مردم" و "مردمكشينژادي" كورتوآ استفان
توصيف "بشريت برضد جنايت" از فرعي مقوله دو عنوان به
بدون جامعه شهر آرمان.است يكي روش صورت ، درهر.ميكند
تا ميكردند ايجاب دو هر ناب نژاد شهر آرمان و طبقه
از ميروند ، شمار به برتر جامعهاي ظهور مانع كه افرادي
ايدئولوژي مورد ، دو هر در.شوند برداشته پاي پيش
منجر افرادي حذف و طرد به (طبقاتي پيكار يا نبردنژادها)
جرم تنها كه ("مضر" طبقات يا "پستتر" نژادهاي) ميشد
سخن به يعني طبقات ، آن يا نژادها آن به تعلق آنها
مورد دو هر در.بود داشتن ، وجود آنها جرم تنها سادهتر
سازش كه بود شده گرفته نظر در عيار تمام و مطلق دشمن يك
و ارعاب مورد هردو در.بود ممكن غير او با آمدن كنار و
موردنظر دشمن اين قمع و قلع براي شده برنامهريزي وحشتي
پيشگيري نژادي ، نفرت يا طبقاتي نفرت.شد گرفته كار به
(2).هستند مشابهي مفاهيم واقع در نژادي ، يا اجتماعي
روءساي نخستين از يكي لاتسيس مارتين دسامبر 1918 ، يكم در
ما.نميجنگيم خاصي افراد ضد بر ما":ميكند اعلان چكا
در ".ميسازيم ريشهكن طبقه يك عنوان به را بورژوازي
دستور شوروي اتحاد كمونيست حزب مركزي كميته 24ژانويه 1919 ،
قمع و قلع و نابود نفر آخرين تا" قزاقها كه ميكند صادر
به انساني موجودات كولاكها":ميگويد استالين و ".شوند
شد گفته كه آنچه همه بر درسال 1932 ".نميآيند حساب
به دشمن ، به نسبت طبقاتي نفرت":ميافزايد گوركي ماكسيم
انزجاري دافعههاي وسيله به بايستي پستتر ، موجودي عنوان
كه است اين من دروني اعتقادشود داده پرورش ارگانيك
منحط و تبهگن روحي و جسمي جهت از و پستتر ، موجودي دشمن
خصوصيات وراثت به معتقد كه (3)ليسنكو نظر از ".است
ژنتيكي جهت از هم اجتماعي معايب و نقصها بود ، اكتسابي
.انتقالپذيرند
در كمونيسم و نازيسم" كه است معتقد فوره فرانسوا (3
"كلي قضيه و جزيي قضيه كه گونهاي همان يكديگرند با تقابل
كه داشت را حسن اين دستكم كمونيسم ميگويند ديگر برخي.
و رهايي خاطر دغدغه و بود فراگير و جهانشمول آرمان يك
با منطبق هم استدلال اين.داشت را بشريت كل نيكبختي
فقط نازيسم كه موضوع اين.نيست پذيرفتني و نبوده واقعيت
حال بود ، -آلماني ملت -بشريت از جزيي نيكبختي انديشه در
نميتواند بود ، بشريت كل بهروزي خواستار كمونيسم كه آن
پاكسازي" خواستار نازيسم.كمونيسم نفع به باشد دليلي
محدود را وارده زيانهاي و خسارات امر اين و بود "نژادي
و خسارات چه بشريت پاكسازي اماميسازد نژاد اين به
دربرداشت؟ را زيانهايي
مخالفين و دشمنان از برخي خود ، فرضهاي پيش براساس نازيسم
.ميكرد توصيف [؟!آدم نيمچه] "فروتر انسانهاي" را خود
در پاكسازي به دست خود ، فرضهاي پيش براساس كمونيسم ،
كل حيات تجديد كمونيسم خاطر دغدغه.زد بشريت چهارچوب
از و طرد به منجر نخواهي ، خواهي امر ، اين و بود بشريت
راه و مانع عنوان به كه ميشود كساني تمامي برداشتن ميان
آن دليل به "دقيقا و ميگردند تلقي حيات تجديد اين بند
بشريت نام به تا شد برآن كار آغاز همان از كمونيسم كه
.دربرگرفت را بشريت كل آن تخريبي خصوصيت نمايد ، مبارزه
تنها نه كمونيسم گرايانه جهان ادعاهاي و گزافها و لاف
برما برعكس بلكه نميشوند ، محسوب آن براي مخففهاي شرايط
جهانگير كمونيستها جنايات چگونه و چرا كه ميسازند روشن
.شدند
كل آزادسازي و رهايي خاطر دغدغه بودن دارا بنابراين ،
بلكه نيست وحشت و ارعاب اعمال براي مانعي تنها نه بشريت
آرمان يك از دفاع.ميبخشد بيشتري مشروعيت آن به برعكس
به توسل مطلق ، حقيقت از دفاع ديگر عبارت به و ناب و كامل
نشريه در.ميسازد برحق و موجه را مطلق شيوههاي
اوت ماه شماره در كيف ، شهر چكاي سازمان ارگان "شمشيرسرخ"
ما اخلاقي اصول":ميشويم روبهرو سطور اين با 1919
چون است ، عيار تمام و كامل ما انسانيت است ، بيسابقه
و جور هرگونه كردن نابود:است نويني ايدهآل بر متكي
هر انجام بر مجاز را خود ماخشونت و استضعاف و ستمديدگي
شمشير كه هستيم كساني نخستين درجهان چون ميدانيم ، عملي
بلكه انسانها ، كشاندن بردگي به و راندن ستم براي نه را
گرفتهايم دست به خود ، زنجيرهاي از بشريت كردن آزاد براي
"!گردد جاري خون سيل كه باشد خون؟ [...]
ميان مقايسه هرگونه مخالف كه متفكريني از برخي (4
تفاوت فراسوي كردهاندتا سعي نازيسماند ، و كمونيسم
هم تفاوتي ايدئولوژي ، دو اين فكري سرچشمههاي ميان مفروض
مكتب دو اين به معتقدين رفتارهاي و انگيزهها ميان
به گرايش كه جواني":مينويسد (4)دانيل ژان.بجويند
و فكري پيوند به ميل داراي دستكم ميكند ، پيدا كمونيسم
مجذوب فقط فاشيست جوان يك اما.است آدميان ديگر با عاطفي
تفاوت دو اين ميان و است ، چيرگي و سلطهگري مسحور و
:ميافزايد كلمباني ماري ژان و (5)".دارد وجود اساسي
وسيله به كه ، دارد اعتقاد آرماني به كه كسي بين همواره"
ميخورد پيوند دمكراتيك آرزويي و خواست به تعمق ، و تفكر
كشش كه كسي و برميخيزد ، مبارزه به آرماني چنين براساس و
طرد و حذف بر مبتني كه ميكند پيدا نظامي سوي به گرايش و
خطرناكترين با نظام اين سخن روي و انسانهاست از شماري
(6)".دارد وجود تفاوت است ، آدمي سائقههاي
پاورقي
1-Remous autour du"in ,Livre noir du communi sme
.Esprit, janvier 1998,P192
انتقال از جلوگيري آن از منظور كه است عملي پيشگيري (2
اقدامات مجموعه جمله ، اين از نويسنده غرضاست بيماري يك
طبقه يا نژاد "فساد" از جلوگيري آن هدف كه است سياسياي
.قهرآميز و توتاليتري شيوههاي به توسل با است اجتماعي
آن انعطافپذيري كه نيست مقولهاي "طبقه" اعتبار اين به
.باشد "نژاد" مقوله از بيش
همتراز يافتهاند را منزلتي هردو آن ، چه و اين چه
يافته فلسفه در (Essence) ذات و ماهيت مفهوم كه منزلتي
با را خود مخالفت ميخواهد نويسنده كه آن كوتاه سخناست
به طبقهاي از تغيير ظاهر به هرچند كه دهد نشان امر اين
به ديگر نژاد به نژادي از تغيير از آسانتر ديگر طبقه
عقيده اين بر نويسنده و نيست چنين عمل در ولي ميآيد نظر
را آنان سرنوشت افراد طبقاتي وابستگي كمونيسم در كه است
به طبقه مفهوم ديگر ، بيان به.ميزند رقم مطلق بهطور
.نژاد مفهوم داردكه لايتغير و ثابت ماهيت اندازهاي همان
.(19761898) شورويائي (AGRONOM) كشتشناس و زيستشناس (3
طرف از اكتسابي خصوصيات انتقال درباره او نادرست نظرات
پذيرفته سال 1955 تا رسمي نظريهاي بهعنوان شوروي حكومت
.بود شده
هفتهنامه مدير و فرانسوي آوازه بلند روزنامهنگار (4
.اوبزرواتور انول
5) Le Novel O bservateur,30 Octobre1997.P.5,
6) Le Communisme ET Nors In Le Monde,5 Decemre1997.
دارد ادامه
|
|