كوتاه فاصلهاي در زنان
اشتباه هزار و ترجمه يك
كوتاه فاصلهاي در زنان
"شناس"ميرقديري محبوبه داستانهاي مجموعه به نگاهي
"ميرقديري محبوبه" كوتاه ، نوشته داستانهاي مجموعه "شناس"
شده منتشر "روشنگران انتشارات" سوي از تازگي به كه است
.است
آن ، داستانهاي بيشتر در كه است منسجم مجموعهاي شناس ،
برشي:است شده رعايت خوبي به كوتاه داستان تكنيكي اصول
.غيره و درونمايه غيرمستقيم ارائه زمان ، از كوتاه
نحوه ميكند ، نظر جلب فوق مسائل بر علاوه آنچه اما
از و است نويسنده اين كتاب اولين شناس ، .است كتاب انتشار
"نو نسل -ايران امروز ادبيات" زيرعنوان كه است آثاري جمله
آغاز سال 70 از آن انتشار كه مجموعه اين.است شده منتشر
برگيرنده در است ، بوده سال هر در كتاب يك آن حاصل و شده
ذهن و استعداد و تكنيكي كاركرد براساس كه است كتابهايي
عامل هيچ آنها انتشار براي و شدهاند نوشته نويسنده خلاق
.است نداشته دخالت !ديگري
انتشار از هدف مساله ، اين به اشاره با هم كتاب مقدمه در
ذكر بينام و جوان نسل ادبي آثار سطح ارتقاي مجموعه اين
چاپ به رغبتي تجاري نشر بودن ، ناشناخته دليل به كه شده
.نميدهد نشان آثارشان
يك اول كتاب سطح از كه است كتابي شناس وجود ، اين با
را نويسنده خاص ديدگاه و پخته نثر و است بالاتر نويسنده
.دارد همراه به (زنان مشكلات و مسائل درباره "مخصوصا)
است اراك از معلمي (كتاب اين نويسنده) ميرقديري محبوبه
و شده منتشر نشريات در بار چند اين از پيش داستانهايش كه
و هميان" جلدي سه مجموعه در نيز داستانهايش از يكي
.است شده چاپ و انتخاب "ستارگان
***
با كه كتابي عنوان به ،"شناس" مجموعه امتيازهاي از يكي
نويسنده كه است اين شده ، منتشر كوتاه داستان ارائه هدف
:كند استفاده خوبي به "زمان عنصر" از است توانسته
يك آرايش زماني فاصله در "سلماني" داستان ماجراهاي كل
،(س)زينب حضرت حرم در "مادران" داستان ميگذرد ، عروس
اتفاق اكبر نحس روز روز ، يك در "اكبر نحس" داستان
زماني فاصله يك در نوعي به هم ديگر داستانهاي و ميافتد
.ميدهند روي محدود
زماني ، فاصله اين در نويسنده كه است اين ديگر مهم نكته
روزها ، اين كه آنطور و ميكند عنوان را مشخصي حوادث
توجه دروني احساسات به "صرفا كوتاه داستان نويسندگان
.دارد تاكيد وقايع بيروني جنبه بر بلكه نيست دارند
گزارشي ديدگاه يادآور حدي تا مجموعه اين داستانهاي
:است داستان در احمد آل و هدايت
آنكه ضمن باشد ، كسالتآور بيآنكه وقايع ، جزء به جز ثبت
همين طريق از كتاب ، اين نويسنده.ميكند دنبال را هدفي
خواننده كرده ، ايجاد را لازم داستاني حركت توانسته حوادث
.كند همراه خود با را
.داستانهاست اين درونمايه ديگر ، مساله
و ساده آدمهاي هرچنددرباره مجموعه اين داستانهاي حوادث
زني يا هستند آرايشگاه در كه زن گروهي "مثلا:است معمولي
يك نامشروع بارداري ماجراي از بومي لهجه با كه عادي
زاري و دعا حرم در كه زناني يا و ميگويد قاليباف
داستانها ، اين همه وجود ، اين با اما.غيره و ميكنند
.دارند كنندهاي جلب حال درعين و متنوع درونمايههاي
چند هر كتاب ، اين نويسنده كه است اين جالب نكته واقع ، در
اما هستند زنان هم او داستاني شخصيتهاي همه و است زن يك
تا نكرده سعي امروز ، زن نويسندگان شيوه به وي "اصلا
زنان مظلوميت درباره صدا يك داستانهايش تمام درونمايه
به را خود آنكه از پيش وسيعتر ، نگاهي با بلكه باشد ،
:است گفته سخن انسان دردهاي از كند محدود زنان رنجهاي
ايراني زن يك و عرب زن يك آشنايي "مادران" داستان در وي ،
ميفهمد اينكه محض به ايراني زن.ميدهد نشان را حرم در
داستان آخر اما ميگيرد فاصله او از است عراقي عرب ، زن
در و ميدهد نشان ايراني زن به را فرزندش عكس عراقي زن
:ميگويد ميريزد اشك كه حالي
.شهيد حرب ، اولاد ، -
.ميرسد مشتركي احساس به او ، با نهايت در ايراني زن و
كه طور همان مجموعه ، اين ديگر داستانهاي و داستان اين
به آنكه از پيش دارند "بشردوستانه" درونمايهاي شد اشاره
.باشند زنان از جانبداري درباره تمامي
واقعي تصويري ارائه داستانها ، اين در نويسنده ديگر دغدغه
برخي راه ، اين در نويسنده البته كه).است زندگي از
تصوير به هم را زنان زندگي و آداب زنان ، ميان مناسبات
.(ميكشد
انتخاب نوعي به را داستانها اين حوادث مجموع در نويسنده ،
در و ميكند معرفي را ايراني جامعه و فرهنگ كه ميكند
يا و انتقاد بيهيچ) داستانها اين حوادث خلال در واقع
كه سرزمين اين مردم زندگي نشيبهاي و فراز از (تمجيدي
زندگي مثال براي ميگويد ، سخن دارد ، آنها فرهنگ در ريشه
ويژگيهاي از كه افراد تك تك زندگي بر آن تاثير و گروهي
به داستانها اين در خوبي به است ايران جامعه در زندگي
:درميآيد تصوير
يك خاطر به كه است جنجالي و هياهو درباره "شناس" داستان
از گروهي داستان "سلماني" و ميشود بلند نامشروع بارداري
و پرسش آرايشگاه ، در عروس آرايش هنگام كه است زنان
و دارند را محيط اين خاص كنجكاويهاي و معمول پاسخهاي
زندگي تاثير ميزنند ، حرف خصوصيشان زندگي از نيز خود
داده نشان زماني هم "نسا تنهاييهاي" داستان در گروهي
دورش كريم ، مش مستاجرهاي و ميگيرد طلاق نسا كه ميشود
:ميدهند نظر كدام هر و ميگيرند را
قسمته -"
همينجورن مردا -
سياهه آخرش تا بود سياه اول از كه هر اقبال-
افتاده؟ روز چه به ببين..آفتاب پنجه مثه دختر -
.داره غيرت مرده ، خب -
:ميگويد يكي كه شنيد نسا و
".باشد عبدل كه اوليش.اول بخت بخت ، -
صفحه 126
داستانها اين در را اقليمي علاقه نوع يك نويسنده واقع در
در شخصيتها دادن قرار همين طريق از و ميكند جستجو
اجتماع متن از تصويري را اثر زمينه ايراني ، زندگي تابلوي
.ميدهد قرار ما
و ندارد تازگي ايران داستاننويسي در چند هر موضوع ، اين
در "روانيپور" نظير نويسندگاني كه است مسيري دنبالهرو
برداشتن در دليل به داستانها اين اما گذاشتهاند ، قدم آن
و نميشناسد خاصي سرزمين و مرز ،"انساني" درونمايه
.نميشود محدود خاصي خطه آدمهاي به آن پيامهاي
آداب بر نويسنده تاكيد شد ، اشاره كه طور همان ديگر مساله
زمينه عنوان به آنها از نويسنده كه ;است زنانه مناسبات و
و رنجها به آن خلال از و ميكند استفاده داستانش
.ميكند اشاره زنان گرفتاريهاي
-پوري -ديگر زن و -اختر -كرد نگاه آرايشگر زن به دختر"
زير بود نشانده را دختر كه بود همان و بود وردستش كه
.ميپيچاند را ديگري سرزن حالا و سشوار
تنها باشمها ، جا اين شبم نصف تا.نداره غيرت -
ميكردي؟ چكار بودي ، كجا نميگه خونه ، برميگردم
:داد ادامه اختر
و زن اين نميگه برنميگرده ، صبح تا ميبيني شبا خودشم -
"!نمياره ابروش به خم هيچ ، .تنهان خونه توي بچه تا دو
صفحه 61
اين عمده ضعف نقطه.دارد هم ضعفي نقاط شناس ، البته
روزها ، اين كوتاه داستانهاي اكثر در "معمولا كه مجموعه
.شخصيتهاست تنوع عدم ميشود ديده
حوادث بر "صرفا آنكه دليل به مجموعه ، اين در نويسنده
شخصيتهاي متمايزكننده حيطه به قدرها آن ميكند تاكيد
زناني ميرسد نظر به كه طوري.نميشود وارد داستانياش
كه هستند واحد زن يك همگي هستند داستانها اين در كه
(هستند مثبت هم "اكثرا)ندارند يكديگر با آشكاري تفاوت
ماجرايي روايت بهانه يا شدهاند واقع ظلم مورد يا يعني
باعث نهايت در كه مصيبتها و گرفتاريها درباره هستند
به و كنند پيدا را ماجرا پاك راويان حكم آنها ميشود
.شوند تبديل داستاني سفيد شخصيتهاي
توانسته شخصيتپردازي ، نحوه اين از صرفنظر مجموعه ، اما
به بيآنكه و كند دنبال را معقول و منطقي ديدگاهي است
سردهد ، شعار زنان حمايت در مدام يا بيفتد احساسات ورطه
طرح با بلكه است شاعرانه كلماتش زمينه پس در تنها نه
از آنها ، دلپذير و نامحسوس حضور و زنان مشكلات غيرمستقيم
.ميگويد سخن نيز زنان مشكلات
لبافي ميترا
اشتباه هزار و ترجمه يك
متن ، يك ترجمه سر بر زبردست مترجم دو اختلاف گاهي :اشاره
ترجمه به آنها از يكي "مثلا.است سليقهاي اختلافي
اثر ، محتواي به ديگري و ميدهد بيشتري اهميت تحتالفظي
در اما.دقيقتر ديگري و ميكند ترجمه شاعرانهتر يكي يا
تخصص ، از فارغ كه ميبينيم آثاري گاه ترجمه مكاره بازار
بام از ترجمه تشت تا كنيم مراجعه لغتي كتاب به است كافي
ترجمه مورد در ابراهيمي صادق آقاي را حاضر نوشته.بيفتد
حسن ترجمه "سعادالصباح" اثر "زن يك رازهاي" شعر مجموعه
با را خود نامه وي.است كرده ارسال همشهري براي فرامرزي
به اميد.است برده پايان به دانشگاه علمي هيات عضو عنوان
بويژه و دستاندركاران توجه نوشته اين خواندن كه اين
.كند جلب ترجمهاي آثار چاپ در دقت اهميت به را ناشران
در كتابهايي تماشاي مشغول تهران كتابفروشيهاي از يكي در
توجهم منقشي و رنگ سبز كتاب كه بودم معاصر ادبيات زمينه
ديدم را آن عنوان كه هنگامي.نمود جلب خود به را
.خريدم را آن و شد بيشتر كتاب خواندن جهت كنجكاويام
اثر "زن يك رازهاي" بود شده ترجمه چنين كتاب عنوان
كتاب جلد پشت روي و "فرامرزي حسن" ترجمه و "سعادالصباح"
خود با.."امراءه فتافيت" شده ذكر عربي به كتاب عنوان
ميكند دنبال را هدفي تغييرنام اين از مترجم "حتما گفتم
را صفحات ديگر و صفحه 46 وقتي اما.است پوشيده ما بر كه
نه است نفهميده را كلمه معني مترجم كه شدم متوجه خواندم
درك را كتاب اين مفهوم نهايت در و نفهميده را قصيده بلكه
.است نكرده
اشتباهات از بعضي به تنها بنده موضوع شدن روشن براي
آمده كتاب صفحه 18 در:ميكنم اشاره مترجم گذشت غيرقابل
:است شده ترجمه اينچنين كه "بينالشجر و بينالحقول":است
."درختها ميان و باغچهها بين"
است؟ باغچه معني به ميباشد "الحقل" كلمه جمع كه حقول آيا
معني بيان در ميبينيم لغت فرهنگ كتاب به مراجعه با
زمين يعني فيها يزرع الارضالفضاءالطيبه:آمده "الحقل"
است ممكن البته.ميشود كشت آن در كه حاصلخيزي و گسترده
!باشد نداشته وجود كشتزار و مزرعه و باغچه بين فرقي
:شده ترجمه و "غريب نوع الاديبات ان":آمده صفحه 22 در
سئوال خود از مترجم آيا "است غريبي و عجيب نوع ادبيات"
سبب به چه؟ يعني "است غريبي و عجيب نوع ادبيات" كه كرده
.است نشده فهميده مبدا متن ميگويم كه است ترجمهها اين
...ادبيات نه اديب زن معني به و است "اديبه" جمع "اديبات"
كنيزكي" شده ترجمه "غانيه سوي ليست" صفحه همان در
المراتالغنيه" يعني "الغانيه" "نيست بيش آوازهخوان
زيبايي داشتن با كه زني يعني "عنالزينه جمالها و بحسنها
كنيزكي" نه است بينياز زيورآلات به آراستن از جمال و
."آوازهخوان
و "منطباعالبحر شيء فيالكويتيات":آمده صفحه 32 در
وجود دريا طبيعت از چيزي كويتي زنان در " شده ترجمه
"دارد وجود" يعني "شيء فيالكويتيات" گفته شاعر "ندارد
".ندارد وجود" ميفرمايد مترجم
شده ترجمه "قناعي تحت يولدالاعصارمن" صفحه همان در
المراه به تفطي ما "القناع"."..من چادر زير از توفان"
نه خود "نقاب" زير از پس "جسمها" نه و شده معني "راسها
"چادر" و "نقاب" بين فرقي بگويد مترجم اگر و."چادر"
در پرسيد بايد را يك هر اشاره و رمز شعر اهل از نيست
اعماق در":شده ترجمه و "بقاعي "مزروعا":آمده صفحه 34
كاشتن بمعني "زرع" ميدانند همه كه همانطور "روئيده من
"القاع" و آن مفعول اسم "مزروع" و روئيدن نه است
نه گسترده سطح و مكان يعني "جمعا يسع المكانالفسيح"
..."اعماق"
وانا...وحدتها في النخله وانا":آمده صفحه 42 در
من و هستم خرما درخت اشك من":شده ترجمه و "دمعالربابات
كجا از را ترجمهها اين محترم مترجم "سپيدم ابرهاي اشك
درخت من" ميگويد شاعر كه حالي در است؟ كرده استنتاج
معني "هستم كمانچهها اشك من و تنهائياش در هستم خرمائي
اضافي خيالپردازيهاي به نيازي هيچگونه و است رسا و زيبا
.ندارد
كه "بطني التيتر القوميتالكبري انك" آمده صفحه 48 در
"ميدهد پيوند مرا كه هستي مليگرايي تو" شده ترجمه
.ميكند استنباط چيزي چه ترجمه اين از خود عزيز مترجم
مليگرايانه حس آن تو" است چنين معني فرماييد دقت اگر
مليگرايي تو اينكه نه "ميدهي پيوند خود به مرا كه هستي
...هستي
جمع و دارد نيز فارسي كاربرد كه "ازمنه" صفحه 50 در
ريشه و عربي كلمه اين و شده ترجمه "زمينها" است "زمان"
در.است نشده داده تشخيص "زمين" فارسيالاصل كلمه از آن
"فراريام مهره من" شده ترجمه "اناالمهرتالشارده" صفحه 70
كره "المهره" و اسب كره يعني ولدالفرس "مهر" آنكه حال
قرينه از ميشد توجه شعر بعدي بند به اگر كه است ماديان
اشتباهات.ميشد درك شعر اين معناي "سم" بمعني "حوافر"
كفايت اندك همين ذكر به كه دارد كتاب هم ديگري فراوان
.ميشود
|