نيستيم؟ شاد ملتي چرا
شدند انتخاب مطبوعات جشنواره داوران
نيستيم؟ شاد ملتي چرا
سروش عبدالكريم دكتر با گفتوگو
تجليات و مناسبتها مراسم ، چرا نيستيم؟ شاد چرا :اشاره
است؟ شادي از مدونتر و بيشتر ما جامعه در اندوه و عزا
نشاط؟ و شادي تا است نزديكتر دينداري با اندوه و غم آيا
بيداري و هشياري با اندوه و سبكسري و غفلت با شادي آيا
؟ است سازگار
چگونه و چيست افسرده و غمناك وضعيت از رفت برون راههاي
داشت؟ پرنشاط و شاد جامعهاي ميتوان
بايد "قاعدتا كه نو سال جشنهاي و بهار آستانه در
بررسي انگيزه با باشد ، ايرانيان براي ايام شادترين
سئوالات جامعه ، در نشاط و شادي روحيه فقدان آسيبشناسانه
فرهنگ حوزه فرهيختگان و صاحبنظران از تن چند با را بالا
.گذاشتهايم ميان در وانديشه
فرهيختگاني و جملهانديشهورزان از سروش عبدالكريم دكتر
نبود و نشاط و شادي روحيه فقدان اسباب و علل كه است
ما خبرنگار با گفتوگويي طي را جامعه در شادي مديريت
.است داده قرار بررسي و بحث مورد
كه است رسيده چاپ به تاكنون متعددي آثار سروش دكتر از
تئوريك بسط و قبض:است زير قرار به آنها مهمترين از برخي
پارسايان ، اوصاف صنع ، تفرج ايدئولوژي ، از فربهتر شريعت ،
علوم مابعدالطبيعي مبادي سياستنامه ، جهان ، آرام نا نهاد
.نبوي تجربه بسط موءمنان ، مديريت و مدارا ،(ترجمه)نوين
خواه موحد مجيد از گو و گفت
در شما با را خاطرم دغدغه اين ميخواهد دلم شروع براي
غصه و اندوه ما جامعه در ميرسد نظر به كه بگذارم ميان
صحت چون و چند و برداشت اين پيرامون دارد ، غلبه شادي بر
چه ما و است چهگونه مملكت اين در شادي ، وضع كه اين و آن
بكنيم؟ ميتوانيم كاري
است؟ كافي هست كه همين يا بكنيم كاري است لازم "اصلا
.بفرماييد را نظرتان
كه سئوالي ميكنم فكر بسماللهالرحمنالرحيم :سروش دكتر
كه ندارم گمان دارد ، خودش با را جوابش كرديد ، مطرح
غم جاي و است لازم شادي كه كند مخالفت تز اين با هيچكسي
و است قاعده بودن شاد نرمال ، انسان يك براي بنشيند ، بايد
اشتراكنظر مطلب از مقدار اين در.است استثنا بودن غمناك
.دارد وجود كلي
انواع و غم و شادي ضرورت غم ، و شادي علل سر بر بحث همه
ما بله كه ميكنم عرض قدر همين من لذا است ، غم و شادي
تجليات كه است اين آن هستيمو عارضهاي دچار ملي بهلحاظ
و كاناليزهتر مدونتر ، بيشتر ، بسي ما ميان در اندوه
پارهاي حتي شادي ، تجليات تا است شدهتر تشويق و مشخصتر
دينداري با غمناكي كه ميكنند گمان ما متدينان از
خداوند نزد گويا حزن و شادماني ، تا است مناسبتر
.فرحناكي و طربناكي تا است مطلوبتر
نقل دين پيشوايان و بزرگان از كه داستانهايي عموم
در بيشتر بزرگان آن كه دارد جهت اين به گرايش ميكنند ،
و شادماني در تا كردهاند سپري را خود عمر اندوه و گريه
.طرب
و غمناكي و ميشمارند غفلت جنس از را شادماني و طرب حتي
.بيداري و هشياري و حساسيت جنس از را اندوه
به خود اندوه كه شدهاند علت بدآموزيها يا آموزهها اين
بر.شود شمرده مطلوبتر و شود نهاده رجحان شادي ، بر خود ،
دچار طرف يك ايرانياز قوم ما بيفزاييم اينها همه
تاريخي بزرگ مصيبتهاي و فجايع و هجومها و حملهها
بر شيعيمان هويت احراز خاطر به ديگر طرف از و بودهايم
انگشت و فشردهايم پاي آنان مظلوميت بر و بيت اهل مصائب
جزو عزاداري بر تاكيد سبب ، همين به و نهادهايم تاكيد
دو اين.است آمده در ما مذهبي مناسك و ملي نشانههاي
ميسر يكديگر از تفكيكشان امروز كه شده عجين هم با چنان
.نيست
ما كه است اين از عبارت ملي گرايش اين نشانه بهترين
روزهاي اما داريم ، كم بسيار شادي شده تعريف ملي روزهاي
تقويم در.داريم زياد بسيار عزاداري و اندوه شده تعريف
اما نيست ، تعطيل دين پيشوايان ميلاد روز حتي ما معاصر
.كردهاند اعلام تعطيل را آنها وفات روز
علاوه و كردهاند طولاني بسيار ما مردم را عزاداري دوران
را غيره و فاطميه ايام موسويه ، ايام صفر ، و محرم ايام بر
اندوهناكي عزاداري مناسبت آن به .آوردهاند پديد نيز
شده سروده عزا و مرثيه در كه شعري دواوين تعداد.ميكنند
شادي در كه ابياتي از است حجيمتر و بيشتر مراتب به است
.است شده سروده طرب و
ميلاد مجالس در ما واعظان و گويندگان ما ، سرايندگان حتي
به و ميزنند (ع)حسين امام مصيبت به دينگريزي پيشوايان
ابا مصيبت ذكر مجلسي هر نمك ميگويند خودشان اصطلاح
اندوه با را شادي مجلس آن ترتيب اين به و است عبدالله
.ميآميزند
تربيتي ، و ملي لحاظ به ما كه ميدهد نشان اينها مجموع
سوي به تا داريم اندوه و عزا سوي به شديدتري بسيار گرايش
.شادي
كرده اظهار را نكته اين خودم مصاحبههاي از يكي در من
من.نديدهام خودمان ملت از گريانتر ملتي من كه بودم
مردم با و زيستهام و رفتهام زيادي كشورهاي در "شخصا
كشورهاي در حتي غيرمسلمان كشورهاي از صرفنظر و بودهام
هست ، ايران در كه اندوهي و گريه عظيم حجم هم ، مسلمان
.نميشود ديده
در بلكه دين ، پيشوايان به مربوط عزاداري در فقط نه
دست از را عزيزي وقتي جا اين در ما شخصي ، عزاداريهاي
مجلس ميرويم ، قبرستان به ميكنيم ، جنازه تشييع ميدهيم ،
چله ميگيريم ، هفته ميگيريم ، عزا مجلس ميگذاريم ، ترحيم
به نسبت شديدي بسيار عاطفههاي ابراز غيره ، و ميگيريم
همه اين ديگر جوامع درميكنيم رفته دست از شخص
.ميشود ديده كمتر "حقيقتا ماتم و عزا به نسبت دلمشغولي
.است چنين چرا كه ديد و گشت بايد
ديوان شايد داريم فارسي در ما كه شعري ديوانهاي ميان در
ديوان از اعتبار يك به حتي.باشد آنها طربناكترين حافظ
اين در من شايد "بعدا كه.است طربناكتر هم مولانا كبير
.است حماسيتر مولانا كبير ديوان.بگويم بيشتري سخن باب
فوقالعاده حافظ ديوان كلمه متعارف "نسبتا معناي به ولي
و حافظ فوقالعاده رواج عليرغم كه دريغا.است طربآميز
حافظ ديوان بر كه مكرري و متعدد تفسيرهاي و شرح
رنگي و غيرلوكس و لوكس چاپهاي و مينويسند و نوشتهاند
تجاري بهرههاي و ميكنند او ديوان از كه غيررنگي و
بهره ميآورند ، دست به دواوين اين طبع از كه عظيمي
بهره تا ميشود ، گرفته كمتر حافظ ديوان از شاديافزايي
.تقدير به تسليم
تقدير به تسليم كه حافظ زمانه هواي و حال متاسفانه يعني
ايجاب را گفتن سخن پهلو چند و زبان بودن پيچيده و ;جبر و
.بود دوره آن استبداد لازمه كه زيرا ميكرد
پذيرفتني ما براي را حافظ امروزه كه است اسبابي اينها
طربآموزي نه ميكند او همزبان و همنشين را ما و ميكند
!او ديوان فرحافكني و
اين از كه عاجل نتيجه يك.است تامل قابل اينها مجموع
عاطفي توازن يك فاقد ما كه است اين گرفت ، ميتوان مقدمه
قدر همان كه ميكند حكم عاطفي توازن كه اين برايهستيم
به اگر و اندوه جانب به كه كنيم عنان عطف شادي جانب به
دست از را توازن كنيم ، توجه اندازه از بيش اينها از يكي
.ميدهيم
بايد و دادهايم دست از را توازن اين ما كه است ديري و
ديگري جاي هر مثل هم اينجا دربرگردانيم دوباره را آن
آنها.است اجتماعي مربيان و فكري رهبران با بزرگ مسئوليت
.بكوشند درمانش در و بدهند تميز را درد و مشكل "اولا بايد
گاهي معاصرمان تاريخ در ما كه است سبب همين به
اما نيكوست ، گرچه انفجارها اين كه داريم ، شادي انفجارهاي
متعارف غذاي يك صورت به بايد هم شادي.نيست مطلوب تكرارش
به همواره و باشد دسترس در و پراكنده و پخش جامعه در
گاه گاه كه اين نه بشود ، استفاده او از متعادلي اندازه
مديدي مدت براي دوباره و بگيرد صورت موقتي پرخوري يك
.بماند متوقف آن عرضه
كرد ، تزريق جامعه به را شادي ميشود راهي چه از حالا
چگونه بازگرداند ، جوي به را رفته آب ميتوان چگونه
كه است امري كرد ، تامين را مفقود توازن ميتوان
به رجوع اصلي راه.كنيم صحبت بيشتر دربارهاش ميتوانيم
شده توازن اين فقدان باعث علل كدام ديد بايد.است علل
توازن آن بازيابي به علل اين در دستكاري طريق از تا است ،
.بيابيم توفيق مفقود
نيز بنده علاقه مورد بسيار كه بحث اين ادامه از پيش *
.ميكنم طرح را آن كه دارم ذهن در سوءالي هست ،
"طبيعتا دارد ، وجود طبيعت در كنش كمترين اصل كه ميدانيد
يك از عبور در لذا هستيم ، اصل اين تابع نيز انسانها ما
عبور گردنهها از نميشويم ، رد قلهها از كوهستان ،
به كنش كمترين براي بشر كه نيست چنين آيا.ميكنيم
شادي توسعه و تعالي براي مربيان و ببرد پناه افسردگي
بكنند؟ برنامهريزي
به را جوامع اگر كه نيست طور اين آيا كه است اين مقصودم
اگر ميروند ، غصه و غم سمت به آنها بكنيم رها خودشان حال
برنامهريزي و كنيم تاييد و تشويق شادماني در را آنها
يا خودمان جامعه ما اگر يعني ميروند؟ شادي سوي به كنيم
سمت به آيا كنيم ، رها خودش حال به را ديگري جامعه هر
ياشادي؟ ميرود ، افسردگي
مكانيزمهاي و علل درباب را تئوريمان بايد:سروش دكتر
به بتوانيم تا كنيم بيان ابتدا شادي و افسردگي پيدايش
را مولوي تئوري من بدهيد اجازهبدهيم پاسخ شما سوءال
شما سوءال جواب به و بگيريم كمك بتوانيم شايد كنم ، بيان
.برسيم
اندوه و افسردگي است معتقد مولوي خلاصه بسيار طور به
روحي جريانهاي اگر كه طوري به.است روح ركود معلول
پرشتابي رودخانه يك صورت به آدمي روح و بشوند چالاك
سبكي و فرح آن جاي به و نميپايد او در غم درآيد ،
فوقالعاده تئوري كه بپذيريم را تئوري اين اگر.مينشيند
شخصي و مستقيم تجربههاي محصول كه گفت بايد و است ، جالبي
شكل اين به.بود خواهد مثبت شما سوءال به پاسخ مولاناست ،
آدمي فرد اگر كنند رها خود حال به را جوامع اگر بله ، كه
و روحي ركود دچار شخص كه طوري به كنند رها خود حال به را
و امروز و باشد نداشته چنداني رواني فعاليت شود ، رواني
زيادي تفاوت او پسفرداي و فردا نكند ، تفاوتي او فرداي
همان در نكند ، زيادي تفاوت او ، بعد سال و امسال نكند ،
است ، همين رواني ركود معناي و باشد ايستاده نخستين جاي
و شد خواهد عارض او بر "قطعا غم و افسردگي صورت اين در
كردن برطرف براي.داد خواهد دست او به كه است وضعي اولين
نيست ، چارهساز هيچوجه به غيره و كردن نصيحت غم اين
اين او تئوري و تشخيص به بنا و مولوي تعبير به راه ، تنها
.بياوريم بيرون رواني ركود حالت از را او كه است
او نظرهاي نقطه و كنيم چالاك را او روحي -فكري جريانهاي
فردا.كنيم متوجه نقطه اين به را او امروز.كنيم عوض را
به فردا پس برگردانيم ، را او نگاه ديگر ، منظرهاي به
وقتي.بياندازيم حركت به را او ترتيب اين به ديگري ، نكته
كه غم مولوي ، تعبير به شد چالاك و افتاد حركت به كه
.شد خواهد زايل بود ، گرفته را راكد آب روي خاشاكي مانند
همين را عارفان فرحناكي و سرطربناكي واقع در مولوي
:ميگويد و ميداند
روان گردد جو تيز ، غايت به چون
عارفان درون در نپايد غم
جريانهاي كه دليل اين به فرحناكاند عارفان ميگويد
نميپايد ، آنها درون در چيزي هيچ چالاكيدارند ، روحي
نقطه يك در وقت هيچ.گذرند درحال هميشه ;غم منجمله
.نيستند حال يك به وقت دو در. نايستادهاند
:سنايي تعبير به
كنند قديد مگس عنكبوتان
كنند عيد دو هردمي عارفان
دچار "اصلا سبب اين به و ميشوند نو دوبار لحظه هر يعني
حصارهاي كه همين.است ماندن محبوس محصول غم.نميشوند غم
بشود ، روان چالاكي به روان رودخانه و بردارند را زندان
.نميپايد هم غم
است امري افسردگي ، بله:است همين پاسخ گفتم چنانكه لذا
كسب و حصول براي رنجي.ميشود حاصل آدمي براي بيزحمت كه
نيست ، رايگان شادي اماميشود حاصل رايگان برد ، نبايد او
كردن چالاك به معطوف كوشش آن و كرد بايد كوشش او براي
آن در.است روح زندان حصارهاي برداشتن و رواني جريانهاي
.آمد خواهد هم شادي كه است صورت
ميتوانم نيز مولانا از ديگري تعليم به اين كنار در من
است آدمي روح تعلقات گراني نتيجه اندوه و غم.كنم اشاره
.شد خواهد منتهي نخستين معيار همان به هم اين البته كه
وقتي و ماند بازخواهد حركت از بارشد ، سنگين كسي كه وقتي
.شد خواهد آسانتر او براي حركت كرديد ، سبك را او بار كه
است ، دغدغه صدها گرفتار است ، ملاحظه صدها گرفتار كه كسي
بدهد ، پاسخ بايد جا صد به استكه طلبكار صدها گرفتار
به كه ميماند خيمهاي مثل.دارد متوقفي روح كسي چنين
و بشود روان كه اين براي است ، شده ميخكوب زمين به صدميخ
.بردارد خود پاي و دست از را ميخها اين بايد بشود ، رها
سبكي و است غمآور خود نوبه به هم تعلقات گراني لذا
.است شادي فرمول بهترين
اين از ما ملت اگر كه داريد عقيده شما ترتيب اين به پس
شادتر بازهم بود ممكن داشت ، هم كمتر دارد ، كه ثروتي همه
برنامهريزي؟ با اما باشد حالا از
فلان؟ و گاز و نفت يعني چيست؟ ثروت از غرضتان:سروش دكتر
.هستيم ثروتمندي ملت ما كلي طور به
البته :سروش دكتر
ميبينيم كنيم مقايسه و كنيم نگاه دنيا در كه جايي هر
.داريم غصه حال اين با داريم ، خوبي ثروت ما كه
:كه است آن مولوي تعبير بنابر ثروت:سروش دكتر
بود شه خود از كه باشد آن شاه
!شود شه مخزن و لشگرها به ني
عدوست را هستي كه دارد او هستي
اوست عار مخزن كه دارد او مخزن
كافي اين !درون در وقت يك است ، بيرون در وقت يك ثروت
.باشد ثروتمند بيروني مادي منابع لحاظ به آدمي كه نيست
و معلوم او براي توانگري اين و بداند توانگر را خود بايد
.باشد افتاده مدرك
استغناء ، احساس با و توانگري اين با كه است صورت اين در
يك.است دوگونه توانگري چون.باشد هم شاد ميتواند
پر از است عبارت فقط كه ثروتمندي يك و داريم توانگري
همان يعني.نميدانيم توانگري را اين ما.انبان بودن
بار به غمناكي و گراني "نهايتا كه است تعلقاتي كثرت
!انبان بودن پر صرف ميآورد ،
باشد نهاده خود بردوش را زر از پري كيسه كسي كه اين مثل
بكند مصرف نه و ميآيد كار چه به اينها كه بداند نه اما
.باشد مانده آنها بار زير هم ، امساك و بخل فرط از بلكه
حركت ، كندي جز و گرانباري جز طلايي ، از پر انبان چنين
ثروتمندي نيست ، ثروتمندي اين.آورد نخواهد بار به چيزي
يعني باشد ، شده آدمي استغناي موجب آدمي ثروت كه است وقتي
روح گرسنگي باشد ، داده نجات حريصي از گرسنگي ، از را او
افزوده او چالاكي بر علاوه به ;باشد كرده درمان را او
.باشد كرده بازتر عمل در را او دست كه معنا اين به باشد
سرمايهدار و توانگر ميتوان را او كه است صورت اين در
.آورد حساب به واقعي
ثروتمنديم ، اگر ما كه برسيم حساب اين به ما بايد حالا
گرانباري؟ معناي به ثروتمندي داريم؟ را ثروتمندي نوع كدام
حسن "ثانيا و استغناء حس "اولا معناي به ثروتمندي يا
از و عمل در تصرف دست گشودن براي ثروتها از بهرهبرداري
به چالاكي ، به دوميباشد اين اگر.موانع پيشبرداشتن
اولي جنس از اگرافزود خواهد ما فرحناكي به و سبكي ،
.افزود خواهد ما حركت كندي و اندوه بر متاسفانه باشد ،
دارد ادامه
شدند انتخاب مطبوعات جشنواره داوران
هفتمين داوري تخصصي كميتههاي اعضاي :اجتماعي گروه
را جشنواره اين نهايي داور هفت مطبوعات ، جشنواره
.برگزيدند
كريم دكتر مطبوعات ، جشنواره خبري ستاد گزارش به
يك در -مطبوعات جشنواره داوري بخش مسئول -ارغندهپور
براي كه روزنامهنگاري ميان 63 از:گفت كوتاه گفتگوي
بودند ، شده نامزد جشنواره نهايي داوري هيات در عضويت
رستگار ، ليلا مزروعي ، علي بورقاني ، احمد فرقاني ، محمدمهدي
ارغندهپور كريم و زيدآبادي احمد رضايي ، عبدالعلي
.شدند انتخاب
از همه كه -مطبوعات جشنواره نهايي داور هفت است گفتني
كه انتخاباتي در هستند كشور تجربه با روزنامهنگاران
حضور با و صنفي ، انجمن اجتماعات سالن در ديروز بعدازظهر
.شدند انتخاب شد ، برگزيده جشنواره مقدماتي مرحله داوران
رستگار ، و مزروعي بورقاني ، فرقاني ، كه است يادآوري شايان
.بودند جشنواره نهايي داوران هيات عضو نيز گذشته سال
|