اخلاقند با و ديندار طلبان ، اصلاح
آفرين شادي هنر
چين در فزاينده بيكاري
گذشته از تصويري
اخلاقند با و ديندار طلبان ، اصلاح
جنجالي و ريسكپذير حرفهاي ، خبرنگار امانپور ، خانم
ويژه هر در دارد سعي "معمولا كه كسي ،CNN تلويزيون
و چهل برنامه پيش هفته در كند ، هوا فيل يك برنامهاش
اين از "انقلابي سفري" عنوان تحت را خود دقيقهاي پنج
بود كرده كوشش برنامه اين در او.كرد پخش عالمگير شبكه
كه ايران اجتماعي سريع و لايه چند پيچيده ، تحولات به كه
رخ بهمن 78 و 29 خرداد 76 دوم اسلامي ، انقلاب از پس
معنا (جنجالي و) سليقهاي جانبه ، يك منظري از است ، داده
در مطبوعات نقش درباره برنامه اين از دقيقه پانزده.دهد
برداشتي چارچوب در امانپور و بود اخير اصلاحي جنبش
از دقيقه سه اصلاحات ، اين از (پسند لالهزاري و) جنجالي
در مدعا شاهد عنوان به را اينجانب گفتوگوي دقيقه 35
انتخابات از قبل كه گفتوگويي).بود داده جاي برنامهاش
سليقه با است ممكن برنامه اين (.بود شده انجام بهمن 29
برنامه اين در چون اما باشد ، داشته تناسب CNN مخاطبان
را نكته سه ذكر لذا بود ، نشده منتقل اينجانب اصلي ايده
.ميدانم ضروري
نظر از گفتم ، CNN خبرنگار با مصاحبه در كه همانطور -1
كردن نهادينه دنبال به (بهمن 29) و خرداد دوم رخداد من
و آزادي استقلال ، :يعني اسلامي انقلاب اصلي شعار همان
از پس دولت استقرار روند منتها ، .است اسلامي جمهوري
كه بودند عللي زمره در جنگ و كردستان حادثه انقلاب ،
اين ابعاد همه تحقق در نهادسازي گسترش براي زيادي فرصت
شرايط كه بود جنگ از پس تدريج به ;نداد دست به شعار
همان ادامه خرداد دوم اصلاحي جنبش.شد فراهم مناسبتري
آن شعار اصليترين تحقق براي اسلامي انقلاب جمعي پويش
اصلاحات جنبش داغ صحنههاي به گفتم امانپور به.است
(مدني نهادهاي سطح در چه دولت سطح در چه) كنيد نگاه
و ميكشند دوش به را اصلاحات اين بار كه آنهايي
بچههاي همان كنند پرداخت را آن هزينه كه آمادهاند
انقلاب در كه اين از گفتم "صريحا او به.هستند انقلاب
و بودم جنگي مناطق در دهه يك كه اين از داشتم ، شركت
و نيستم پشيمان ميكنم فعاليت اصلاحي جنبش در كه اينك
همان تحقق براي و ميدانم جنس يك از را كارها اين همه
البته.ميدهم آنها به تن كه است اسلامي انقلاب شعار
تا را گذشته عبرتهاي و درسها انقلاب دوم نسل براي
گفتم امانپور به باز.ميگويم باز ميفهمم ، كه آنجا
عرصه در عظمت با چنين خرداد دوم در اكنون هم كه نسلي
همه ميكند ، "رقابت" و "مشاركت" مدني صورت به سياسي
فرمان انقلاب كوران در كه هستند (ره)خميني امام فرزندان
ملت راي ميزان گفت و داد را اساسي قانون تنظيم و تاسيس
"اسلامي جمهوري" نام بر "اسلامي حكومت" نام جاي به و است
برنامه در نكات اين از هيچكدام ولي.گذاشت تاكيد انگشت
جمعي پويش تداوم خارجي بيننده تا بود نيامده امانپور
خرداد دوم اسلامي ، انقلاب رخداد سه هر در را ايران مردم
.ببيند هم با بهمن و 29
امانپور ايران ، در اصلاحات روند و تحولات نمايش در -2
جنجالي و) كردن ديدني كردن ، جذاب در كه ميزان همان به
و پيام انتقال و فهم در است ، موفق برنامهاش (كردن
كلي پيام و روح.است عاجز خرداد دوم جنبش اصلي محتواي
اصلاحي جنبش:كه بود اين دقيقهاياش پنج و چهل برنامه
و خصوصي شخصي ، آزاديهاي گسترش براي تلاشي ايران در
.است آمريكايي روزمره زندگي شيوه از مردم عمومي استقبال
تولد جشن فيلم ايده ، اين انتقال براي او نمونه براي
در پدري خانه در فاميلش و خانواده اعضاي با را پدرش
فرنگ در زندگي رسم به شبانه رقص چاشني با كه تهران ،
ذهن تصوير ، اين ديدن با.گذاشت نمايش به است ، همراه
لابد كه ميشود پيام اين دريافت مستعد خارجي بيننده
در.هستند كساني چنين ايران در اصلاحي جنبش اصلي حاملان
دانشجويان و جوانان دغدغه واقع ، عالم در كه صورتي
ميكشند ، دوش به را اصلاحات بار كه اصلاحطلبي
را دين ميگويند ولي ديندارند آنها.است ديگر دغدغههاي
ميگويند ولي حكومتاند با آنان.نكنيد تحميل زور به
و زن روابط به كه اين با آنها.باشد پاسخگو بايد حكومت
هيچوقت ولي نمينگرند محافظهكاران چارچوب در مرد
حدود مراعات اهل آنها است ، نبوده "شبانه رقص" دغدغهشان
از امانپور كار بودن سطحي ديگر ، بيان به.اخلاقياند
"رقص" نميداند او كه ميشود ناشي ساده مسئله اين
.نميشود مربوط انقلاب از پس و پيش به كه است پديدهاي
و داشته وجود خانوادههايي و لايهها در كار اين هميشه
.ندارد اصلاحات به ربطي
اين ديدن از پس كه "تجربهاي" ذكر به آخري ، نكته -3
اين از اينجانب.ميشود مربوط آوردم دست به برنامه
CNN با را من گفتوگوي همه امانپور چرا كه ندارم شكايت
يك از انتظاري چنين كه ميدانم زيرا است ، نكرده پخش
گفتوگوي اصلي روح انتقال در او چون وليبيجاست رسانه
كه شد تجربهاي اين لذا نكرد ، را انصاف رعايت اينجانب
امانپور ، چون خبرنگاراني با مصاحبه هنگام در پس اين از
يك) گفتوگو پخش مدت ميزان اول مصاحبه ، انجام از قبل
انجام گفتوگو سپس شود مشخص (...يا دقيقه ، دقيقه ، 5
از 35 امانپور كه ميشود همين صورت اين غير در.گيرد
خود ديدگاه و سليقه مطابق را آن دقيقه سه گفتوگو دقيقه
.ميكند پخش و گزينش
پور جلائي حميدرضا
آفرين شادي هنر
(پاياني بخش) شادي باره در سروش دكترعبدالكريم با وگو گفت
دستهجمعي ، حركتهاي در تئاتر ، در فيلم ، در موسيقي ، در
به كه بجوييم مفري يك جاها اين همه در ورزشي ، ميادين در
در لازم اندازه به را طرب و ببريم پناه شادي طرف
كنيم مندرج و منظور خودمان روحي خوراكهاي
بگوييد ، چيزي هم كبير ديوان مورد در كه داديد قول شما *
ما ، شعر ديوان طربناكترين كه ميكردم فكر حالا تا من
اين حافظ بيشتر كه ميفرماييد شما و مولاناست كبير ديوان
من كه چيزهايي و كهميكنيد نقلهايي البته ، .است چنين
مايليم هم باز اما قضيههستند ، اين موءيد دارم ، ذهن در
.بشنويم كبير ديوان مورد در
و شاد حماسي ، فوقالعاده ديوان كبير ديوان:سروش دكتر
كه بود شخصي آن مبدع و ديوان اين سراينده و است پرطربي
نداشته ما فرهنگ تاريخ در نظيري شايد طربناكي فرط از
مي اي:كه ميكرد تصريح مطلب اين به هم او خود.باشد
.تو از بادهترم من تو ، از بترم
ما بر غم خون و حرام غم بر ما خون:ميگويد ديگري جاي در
.حلال
خويش خون در شد گرديد ما گرد كو غمي هر
خوشدلتريم مازمي و خورند غمگينان باده
خويش افيون ساقيا ده غم محبوسان به رو
بنالفرحم فرحبنالفرح :ميگويد ديگري جاي در
لب بر خود لب تو نهي گر:كه قبيل اين از ديگري تعبيرات و
شوي هست من
انگورم مي ز كمتر نه كه كن آزمون
.هستند فوقالعاده آمدهاند كبير ديوان در كه تعبيرات اين
نحو به بلكه تكلف به نه مولانا كه ميدهند نشان همه
ميبرده كار به را عبارات و تعبيرات اين طبيعي "كاملا
رواني -روحي وضعيت تمامنماي آئينه سخنان اين و.است
كه بيتعلق و پرظرفيت ، آزاد ، "كاملا روحي.اوست شده آزاد
.است بوده او مخلوق بلكه و او لايق طربناكي
بلكه اين تنها نه.ميبينيم شمس ديوان در ما را اين
:است گرفته قرار مولوي طعنهاي بدترين مورد غمناكي
كجا؟ از غم كجا ، از من را انديشه بزن گردن
آمده غم معناي به انديشههست شمس ديوان در تعبيرات اين
.دارد زيادي بسيار فاصله عادي مردم با مولوي منتهي.است
كه بود پرندهاي يك مولوي كه ميگويم چنين اين هميشه من
روي او از سايهاي.ميكرد پرواز بلندي بسيار ارتفاع در
اين.شديم او سايه شكار به موفق "حقيقتا ما و بود زمين
از اوجي در.مينشست زمين روي حتي كمتر پرواز ، تيز پرنده
من نظر به كه ميكرد پرواز طربناكي و استغنا و آزادي
آزادگي ، آن بيغمي ، آن.است مشكل ما براي تصورش "حقيقتا
اين "مستيم آشامان دوزخ حريف":ميگفت كه پرظرفيتي آن
.است مشكل ما براي هم تصورش كه است بزرگ چنان شخصيت
.است نزديكتر زمان شخصيت و زندگي به.است عاديتر حافظ
كه نميدانست و بود نديده "تقريبا فراق غم مولوي "اصلا
بهجت آن.بود وصال در هميشه و سراپا ترتيب اين به چيست؟
از و مولاناست به منسوب كه غزلي.نميگفت ترك را او وصال
:كه ميشود شروع جا اين
سخنم شب همه و است اين من فكر روزها
خويشتنم دل احوال از غافل چرا كه
بود چه بهر آمدنم آمدهام ، كجا از
وطنم ننمايي آخر ميبري كجا به
شك مولانا به غزل اين انتساب در حق به اديبان از پارهاي
غزل ، اين ابتداي سئوالهاي كه اين براي كردهاند ،
چنين اين سئوالات "اصلا مولوي است ، خياموار سئوالهاي
كجا به ميدانست و است آمده كجا از ميدانست اونداشت
تمام در اما.بود مشخص "كاملا مسايل اين او براي ميرود ،
و او روح تمام با است مولاناوار كه هست بيت يك غزل اين
:است سازگار او شخصيت
ابد زندان در تا بچشان وصلم مي
چنان يك از فقط عالم ، زندان به نسبت تهاجمي حالت اين
و اوج چنان در مولانااست ساخته نيرومندي و روحكبير
هم وصال اهل بود ، فراق اهل حافظ !نه حافظ.است ارتفاع
او بر وصال گاهي ميكرد ، غلبه او بر فراق گاهي.بود شايد
همين به.بود متحول او احوال.بود متحول و ميكرد غلبه
عادي آدميان كه طوبايي با ميزد ، دم او از كه طوبايي سبب
كه است سبب همين به.بود نزديكتر كنند تجربه ميتوانند
اين من كلام معناي است ، طربناكتر حافظ ديوان ميگويم
آسانتر عادي آدميان ما براي حافظي طربناكي درك كه است
مولانا اگر وگرنه ، مولانا چون كسي طربناكي درك تا است ،
كه بگوييم ميتوانيم كه البته بدهيم ، تنزل قدري هم را
ديوانهايي حماسيترين و پرطربترين از يكي شمس ديوان
ادعا ميتوانيم بلكه و داريم فارسي زبان در ما كه است
تمام در شايد كه (كردهاند را ادعا اين پارهاي و) كنيم
ندارم ، ادعايي چنين "شخصا من.باشد بينظير جهاني ادبيات
معناي به البته جهاني ، ادبيات از من دست كه اين براي
.است كوتاه وسيعش
با اما كبير ، ديوان با ارتباط در بود خوبي بسيار بحث *
در شما عقيده به.دارم سئوال شادي درباره بازهم حال ، اين
بخشها كدام به معين طور به بايد ما جامعه كنوني فضاي
توليد و پخش اجازه را پاپ موسيقي الان ببينيد.كنيم رجوع
موسيقي اين كه عقيدهاند اين بر عدهاي البته.دادهاند
ديگري موسيقي يك نيست ، پاپ "اصلا گرفته اجازه الان كه
پاپ موسيقي اين كه فرض بر اما.است شده ابداع كه است
.دارد غمناك جنبه كه است بخشي آن باشد ،
جزو طربانگيز موسيقي هم هنوز كه ميرسد نظر به
از غير به داريم هنر در زيادي بخشهاي ما.است لهوالحديث
عقيده به.شعرمان در چه نمايشي ، هنرهاي در چه موسيقي ،
هم پيشينهاي بالاخره كه جديد هنرهاي زمينه در شما
كرد؟ ميشود چه داشتهاند ،
نداريم ، كرده ضبط صفحهاي هيچ روي را قديمي موسيقي ما
هميشه ربابي ابوبكر كه وقتي زيباست ، آنقدر شعرمان وقتي
ربابي ابوبكر كه است ممكن چهطور بوده مولانا همراه
پس نباشد؟ هماهنگ مولانا روحيه با كه بنوازد موسيقياي
بوده طربناك هم ما موسيقي كه گفت ميشود يقين به قريب
براي داريد؟ توصيهاي چه وضعيتشما اين با حالا.است
دارد؟ وجود راهحلي چه شادي گسترش
شما كه است سخناني همين در "اتفاقا راهحل:سروش دكتر
هنرهاي سوي به عليالعموم را هنرهايمان بايد ما.گفتيد
را رفته دست از توازن يا را تعادل و ببريم طربافزا
در تئاتر ، در فيلم ، در موسيقي ، دربكنيم تامين دوباره
جاها اين همه در ورزشي ، ميادين در دستهجمعي ، حركتهاي
به را طرب و ببريم پناه شادي طرف به كه بجوييم مفري يك
مندرج و منظور خودمان روحي خوراكهاي در لازم اندازه
درستي خيلي نكته كه كرديد اشاره نكتهاي به شما.كنيم
حرام "كلا علما طرف از موسيقي كه انقلاب از قبل تا بود ،
ناحيه از خوب بسيار فتواي يك.ميشد شمرده
ايشان امااست حلال موسيقي كه بود اين خميني امام
خاصي موسيقيهاي فقط كرديد اشاره و ميدانيد كه همچنان
طربآور موسيقيهاي كه گفتند "صريحا و كردند حلال را
ترديد كسي اگر كه افزودند هم را اين البته.حراماند
او گوش به يا ميكند گوش كه موسيقياي باشد ، داشته
كه بگذارد آن بر را بنا طربآور ، يا است حزنآور ميرسد ،
شرعي منع شنيدنش و بشمارد حلال لذا و نيست ، طربآور
هركسي موسيقي از استفاده براي كه ميگفت غزاليندارد
چه خود خودي به موسيقي.كند نگاه خود شخصي احوال به بايد
حرام ، نه است حلال نه ندارد ، حكمي حزنآور ، چه طربآور ،
نيكوست برميانگيزد ، نيكو افكار و نيكو احوال شخص در اگر
.است بد برميانگيزد ، بد افكار و بد احوال اگر و
عارفان از يكي از بود سخني باب اين در غزالي راهنماي و
موسيقي كه بود گفته كه داراني سليمان ابو نام به ايراني
است آدمي در را آنچه بلكه نميافزايد ، آدمي به چيزي
فاسد افكار است ، مستولي او بر فاسد افكار اگر.ميجنباند
افكار آن است مستولي او بر صالح افكار اگر.ميشود زنده
يعني.است طور اين هم اكنون.ميشوند بيدار و زنده صالح
خدا ، و خود بين گفت بايد متدينان و شريعت بهپيروان
هر محزن يا مطرب ميگذارد ، نيكو اثر شما در اگر موسيقي
را آن محزن يا مطرب ;نه هم اگر.كنيد انتخاب هست كدام
آب كه كسي.خوردن آب مثل مباح ، غذاي مثل گذاريد فرو
است ، خوب برايش آب هم اگر نخورد ، دارد ، ضرر برايش خوردن
بگيرد را او دست كه نيست لازم بيرون از كسي ديگر.بخورد
!بخور آب فردا نخور ، آب امروز !آي كه
در ما من نظر به بنابراين.ندارد ضرورتي چيزي چنين
چنين هنر كلي طور به.برويم را راه اين بايد هنرهايمان
نميگويم.دارد نقشي چنين هنر موسيقي ، فقط نه.دارد نقشي
در نقش اين كه ميگويم بلكه نميافزايد آدمي به چيزي كه
جاي از آدمي بنابراينميجنباند را آدمي كه است قوي هنر
آن هنر طريق از بعد بكند ، سرمايه كسب بايد ديگر
.وادارد كارآيي و جنبش به را سرمايهها
مولوي بكنم ، عرض هم را اين رسيديم كه جا اين به حالا
را آدمي يعني.دارد را نقش همين هم دين كه است معتقد
كه آنچنان را آدمي شخصيت ايمانميجنباند هست كه آنچنان
.ميافكند آفتاب بر هست
پروردگي پي از ايمان هست
پژمردگي پي از ايمان نيست
اي نكته اگر انتها در زحمت اين قبول از فراوان تشكر ضمن *
.بفرماييد دانيد مي لازم را
را حافظ زيباي شعر آن من فقط انتها در :دكترسروش
:كه ميخوانم
!نميارزد سر يك جهان بردن سر به غم با دمي
!نميارزد بهتر كزين ما دلق بفروش مي به
موحدخواه مجيد :وگواز گفت
چين در فزاينده بيكاري
شانگهاي چاپ چين بازرگاني رسمي روزنامه :اجتماعي گروه
به چين كار نيروي كه سال 2005 در:كرد اعلام پيش يكشنبه
شهرها حومه در بيكاري فشار شد خواهد بالغ تن ميليون 600
رويتر ، خبرگزاري گزارش به.شد خواهد بيشتر شهرستانها و
و شهرها حومه در هم جديد مشاغل ايجاد به شديدي نياز چين
وزارت از نقل به روزنامه ايندارد روستاها در هم
ساله 98/9 هر آينده سال در 5:مينويسد چين كشاورزي
در 5.پيوست خواهند كشور اين كار نيروي به نفر ميليون
سال 2010 تا.است بوده ميليون رقم 63/7 اين گذشته سال
خواهد تن ميليون به 22/616 كشور اين روستايي كار نيروي
.بود خواهد تن ميليون رقم 57/620 اين سال 2015 تا و رسيد
بخش در روستايي كار نيروي براي تقاضا ميرود انتظار اما
كاهش نفر ميليون به 168 ميلادي سال 2005 تا سنتي كشاورزي
اين.بود نفر ميليون رقم 348 اين سال 1998 در.يابد
براي تقاضا كاهش با:نوشت كارشناسان از نقل به روزنامه
روي شهرها به "احتمالا روستايي كارگران كار ، نيروي
جمعيت.يافت خواهد افزايش شهرها در بيكاري و آورد خواهند
.است نفر ميليارد حاضر 25/1 حال در چين
زير 5/3 را شهرها در بيكاري آهنگ ميخواهد است گفته چين
رقم 1/3 اين سال 1999 دردارد نگه سال 2000 در درصد
آهنگ واقعي رقم:گفتهاند تحليلگران امااست بوده درصد
زيرا است ، رسمي نرخ از بالاتر "احتمالا چين در بيكاري
ميآورند هجوم شهرها به كه را روستايي كارگران شمار آنان
فوقالعادهاي طور به كنند ، پيدا خودشان براي كاري تا
.ميگيرند كم دست
صنعت و علم
الارض حشرات -بيستم قرن در ايران در شيمي ترقي (1)
الارض حشرات - آتشي بافي ريسمان كارخانه (2)
مردم كلي ، طور به و آزاديخواهان مشروطه ، نهضت دوران در
و شده حساس كشور پيشرفت و رشد جنبههاي تمامي به نسبت
اقتصادي عقبماندگي نظر نقطه اين از و بودند يافته توجه
و انتقادي طرحهاي در كه بود موضوعي ايران صنعتي و
.ميشد پرداخته زياد آن به كاريكاتورها
ساهر حميد آرشيو از كاريكاتورها
زارع رويا :تهيهكننده
|