عاطفهها جشن در شادي تقسيم
دانشگاه دانشجويان تحصن :هفته دو از پس
دارد ادامه همچنان قم فاطميه
باد چنين هميشه
است شادي از بيشتر ما فرهنگ در غم رنگ
نشر و اهانت جرم به شريعتمداري حسين
شد نقدي جريمه اكاذيب
عاطفهها جشن در شادي تقسيم
به ايران شريف مردم طبيعت ، تحول آستانه در نيز امسال
.پرداختند عاطفهها جشن در شادي تقسيم
هر بماند پايدار ابد تا و همواره حسنه سنت اين كه اميد
و اقتصادي سياستهاي اصلاح با مسئولان است بهتر كه چند
حداقل به را جشن اين اقتصادي آثار درآمدي ، شكافهاي كاهش
.كنند ريشهكن جامعه از را فقر و برسانند
دانشگاه دانشجويان تحصن :هفته دو از پس
دارد ادامه همچنان قم فاطميه
قم فاطميه دانشگاه دختر دانشجويان تحصن :اجتماعي گروه
نامناسب شرايط به اعتراض در كه است هفته دو به نزديك
.دارد ادامه دانشگاه اين در آموزشي
مجلس زن نمايندگان از جمعي ديروز ما خبرنگار بهگزارش
با و طلبيدند مجلس به را متحصن دانشجويان اسلامي شوراي
مشكل حل خواهان رئيسجمهوري براي نامهاي نوشتن
.شدند دانشگاه اين دانشجويان
ميدهد تشكيل را كميتهاي كشور وزارت امروز ميشود گفته
كشور ، اطلاعات ، وزارتخانههاي نمايندگان حضور با تا
عالي شوراي رهبري ، نهاد از نمايندگاني و درمان و بهداشت
دانشجويان مشكلات به انتظامي نيروي و فرهنگي انقلاب
شوراي مجلس اصل 90 كميسيون اين بر علاوه شود ، رسيدگي
رضايي دكتر و است دانشجويان تحصن ماجراي پيگير اسلامي
را دانشجويان تقاضاي مجلس بهداشت كميسيون نايبرئيس
.ميكند دنبال
باد چنين هميشه
رسيدگي دادگاه برگزاري از هفته چند گذشت از پس سرانجام
دادگاه شعبه 1410 كيهان ، روزنامه مسئول مدير اتهامات به
و توهين جرم به را روزنامه اين مسئول مدير تهران ، عمومي
جريمه تومان هزار به 400 شكايت ، دهها ميان از اكاذيب نشر
.كرد محكوم نقدي
به اين از پيش مطبوعات دادگاه قاضي رسيدگي رويه اگرچه
ميگرفت انجام بيشتري وحدت شدت با قبيل ، اين از اتهاماتي
ميرفت ، انتظار دست اين از هماحكامي خاص مورد اين در و
رعايت را مطبوعاتي مصالح دورانديشي نهايت در دادگاه ولي
تعطيلي يا و زندان خطر از را مطبوعهاي مسئول مدير كرده
رسيدگي در مطبوعات قاضي سوي از نگاه نوع اين.داد نجات
ولي دارد ، تقدير جاي البته مطبوعاتي ، اتهامات به
دادگاه همين و قاضي همين گذشته ، سالهاي طي در متاسفانه
رغم به تر ، آرام بسيار و مشابه اتهامات به رسيدگي در
موضوع به تخفيف دادن در دادگاه منصفه هيات نظر تاكيد
اقدام سنگين محكوميتهاي دادن به همچنان متهمان ، شكايات
و "تشديد" به منصفه هيات "تخفيف" كه طوري به.ميكرد
.ميشد مبدل دادگاه سوي از امتياز لغو و توقيف
جامعه شايسته نشريات ، امتياز لغو و زندان توقيف ،
روزنامه نشريه آن چند هر نيست ، امروز ايران مطبوعاتي
تمامي كيهان ، مسئول مدير دادگاه راي خبر.باشد كيهان
مطبوعات ماندگاري و پايداري به كه را روزنامهنگاراني
روزي كه حيث اين از نه ;ميكند خوشحال ميانديشند ، كشور
شود ، هم خردادي دوم مطبوعات حال شامل دست ، اين از احكامي
مطبوعاتي ، اتهامات به مجرمانه نگاه نوع "اساسا بلكه
مخاطره به را كشور مطبوعات سرنوشت و سرشت ميتواند
.اندازد
است شادي از بيشتر ما فرهنگ در غم رنگ
با گفتوگو در جامعه در نشاط و شادي فقدان اسباب و علل
عادل حداد غلامعلي دكتر
نشود شادي ضد دين و خدا از ما جوانان تصور باشيم مراقب
تجليات و مناسبتها مراسم ، چرا نيستيم؟ شاد چرا :اشاره
است؟ شادي از مدونتر و بيشتر ما جامعه در اندوه و عزا
نشاط؟ و شادي تا است نزديكتر دينداري با اندوه و غم آيا
بيداري و هشياري با اندوه و سبكسري و غفلت با شادي آيا
است؟ سازگار
ميتوان چگونه و چيست وضعيتفعلي از رفت برون راههاي
داشت؟ پرنشاط و شاد جامعهاي
بايد "قاعدتا كه نو سال جشنهاي و بهار آستانه در
بررسي انگيزه با باشد ، ايرانيان براي ايام شادترين
سئوالات جامعه ، در نشاط و شادي روحيه فقدان آسيبشناسانه
فرهنگ حوزه فرهيختگان و صاحبنظران از تن چند با را بالا
.گذاشتهايم ميان در وانديشه
انديشه و فرهنگ حوزه صاحبنظران با گفتوگو ادامه در
غلامعلي دكتر با را جامعه در شادي و نشاط روحيه مساله
به نزديك عادل حداد دكترگذاشتهايم ميان در عادل حداد
سازمان رياست و درسي كتب تدوين و تهيه مسئوليت سال 14
داشته برعهده را پرورش و آموزش وزارت درسي برنامهريزي
جمهوري فرهنگستان رياست از گذشته هماكنون وي.است
.ميپردازد نيز فلسفه تدريس به ايران اسلامي
كه است اين رسيدهام ، بدان اخير ساليان در كه عقيدهاي *
پررنگتراست ، اندوه و غم شاديكمرنگترو ما جامعه در
.ميكنيم فراموش را شادي كمكم ما كه ميكنم فكر اينطور
دست از غصه و اندوه ازاي در را شادمانه خوي و خلق
با سنخيتي هيچ روند اين كه است اين من احساسميدهيم
اين سوءالم اولين.ندارد علمي يا مذهبي فرهنگي ، بنيادهاي
نظر از مملكت اين در "واقعا ما آيا شما عقيده به كه است
و ميكنم خطا من كه اين يا هستيم روبهرو نقصان با شادي
ميبينم؟ من كه نيست آنطور وضعيت
شادي و غم بحث.الرحيم الرحمن بسمالله:عادل حداد دكتر
از شادي و غم مساله.است تحقيق شايسته و مهم بحثي
بنده تعبير به و است بررسي قابل گوناگون ديدگاههاي
از هم ما فرهنگ در شادي و غم.است مختلف لايههاي داراي
و مذهبي ديدگاه از هم است ، مهم بحث يك عرفاني ديدگاه
اين در شادي ، و غم به مربوط احكام شايد اجتماعيو
من عقيده به و باشند متفاوت مختلف ، لايههاي و ديدگاهها
.يكديگرند مكمل آنها
نشود خلط مختلف ديدگاههاي اين در بحث كه بود مراقب بايد
عرفان در.ميكنيم صحبت ديدگاهي ، چه از ما كه شود مشخص و
براي غم و كردهاند صحبت غم از عارفان از بسياري ما ،
را آن نميخواستند هرگز كه بوده گرانبهايي گوهر يك آنها
مراجعه حافظ ديوان به اگر شما.بدهند دست از رايگان به
غم آنها در كه ميبينيد را فراواني اشعار و ابيات كنيد ،
(ظاهر حسب به) تناقضآميزي نحو به حتي و است شده ستايش
در كه بيت دهها ميان از.است شده تلقي شادي منشا غم
به من -عرفاني غم -دارد خودش در را غم مضمون حافظ ديوان
:ميگذرم و ميكنم اشاره بيت يك اين
نوشت تو عشق طربنامه روز آن حافظ
زد خرم دل اسباب برسر قلم كه
همان با كشيدم ، شادي برسر بطلان خط كه روزي آن من يعني
كه غم عرفاني مضمون ايننوشتم را تو عشق طربنامه قلم
بررسي و بحث خودش جاي در بايد است ، والايي بسيار مضمون
سطحي معيارهاي با مضمون اين درباره سرعت به نبايد و شود
عرفان به متعلق بحث يك اين.بشود داوري و قضاوت اجتماعي
.شود ارزيابي و بررسي آن موازين با بايد و است
ما براي "مخصوصا است ، مطرح غم بحث هم مذهبي نظر از اما
و محيطها در عمر پايان تا تولد بدو از ما همه.شيعيان
براي عزاداري و سوگواري نام به پديدهاي با مذهبي ، محافل
روبهرو (ع)حسين امام حضرت براي بخصوص و خودمان ائمه
.ماست زندگي و ما تاريخ و فرهنگ از جزئي اين و هستيم
و ميكنند باز سيدالشهدا حضرت تربت با را ما نوزادان كام
گلوي به تربت كه بوده رسم نيز و حيات لحظات واپسين در
.ميريختهاند محتضران
شيعه مذهب در سيدالشهدا عزاداري با ما رابطه يعني
شد اندرون شير با كه معروف مصرع اين مصداق است رابطهاي
.نشود در به هم جان با شايد.شود در به جان با و
بحث بايد خود جاي در هم مذهبي غم و مذهبي سوگواري اين
عزاداري سنتدارد اهميت و دارد مهمي معناي هم اين.شود
"مخصوصا (ع)حسين امام حضرت "خصوصا و شهيدان به سوگواري و
انديشه يك داشتن نگاه براي هست ، و بوده سياسي ابزار يك
و حكومت و ولايت مفهوم همان كه سياسي مفهوم و سياسي
.است امامت
بر اندوه و گريه و عزاداري مجالس برپايي با شيعه يعني
و داده نجات شدن فراموش از را واقعه اين كربلا ، واقعه
در هم گريه طريق از كربلا در را باطل و حق پيكار مفهوم
;بيرون در هم درون ، در هم ;جامعه در هم كرده ، ابدي قلبها
.شود فراموش وسيله اين نبايد و است بوده هم موفق و
من.است آن اجتماعي لايه بحث ، اين از ديگري لايه اما
و كرديد مطرح خود سوءال در شما آنچه به كنم اشاره "اولا
شده كمتر شادي و بيشتر غم روز به روز ما جامعه در گفتيد
توام حضور انقلاب يك در اندازهاي تا كه بگويم بايد است ،
:مائو قول به كه اين براي.است طبيعي امري شادي و غم
غم و درد و رنج نتيجه انقلاب.نيست شام ضيافت يك انقلاب
هزار دهها آن.است ديدن شكنجه و كشيدن زجر و شدن كشته و
به ملت رسيدن براي اسلامي انقلاب پيروزي از قبل كه نفري
تاسف مايه آنها فقدان رسيدهاند ، شهادت به پيروزي ، اين
انقلاب پيروزي از بعد كه نفري هزار صدها آن استو بوده
;كردهاند فدا جان تحميلي جنگ در "خصوصا و اسلامي
اين ديگري كشور هر در.است غم و درد مايه فقدانشان
منكر نميتوانيد شما.بود همراه غم با ميافتاد ، اتفاق
دور فرزندان و مادر كه سفرههايي آن كه بشويد واقعيت اين
جاي يا ميبينند خالي را شهيد پدر جاي و نشستهاند آنها
.دارند اندوه و غم از رنگي ميبينند ، خالي را شهيد برادر
اين مظهر و هست و بوده هم شادي ما انقلاب در منتهي
.است تسليت و تبريك معروف عبارت همين شادي و غم آميختگي
به مردم كه.شد مطرح و مرسوم انقلاب از بعد از كه
واقع در و تسليت هم ميگويند تبريك هم شهدا خانوادههاي
در پيروزي شادي گذشته ، سال بيست در ايران ملت بزرگ شادي
استقلال رمز به يافتن دست شادي.است بوده اسلامي انقلاب
كه مردم مطلوب فرهنگ شدن حاكم و بيگانه دست كردن كوتاه و
.است ديني فرهنگ همان
سال ، بيست اين طول در بوده ما مردم بزرگ شاديهاي اين
ما بر هم زيادي غم شادي اين آوردن دست به براي البته
كه است طبيعي اين حال هر به.است آمده پديد و شده تحميل
و اشكها و شاديها و غمها از آميزهاي انقلاب يك
.باشد لبخندها
شادي و غم اجتماعي برجنبه بحث اين در ميخواهم من اما
. كنم تاكيد
مذهبي و عرفاني لايههاي با اجتماعي جنبه اين البته
در را ارتباط اين نداريم مجال ما ليكننيست بيارتباط
آن به حتي يا كنيم بيان تفصيل به كوتاه فرصت اين
.بكنيم اشارهاي
تربيتي شيوههاي در نقص يك ضعف ، يك بگويم ميخواهم بنده
و دارد وجود ما اجتماعي و فرهنگي برنامهريزيهاي و ما ،
شادي ضرورت و اهميت به نسبت كمتوجهي يا بيتوجهي آن
مربيان ذهن در را خود بايسته و طبيعي جايگاه شادي استو
.است نكرده پيدا ما اجتماعي و فرهنگي برنامهريزان و ما
بيشتر غم رنگ ما اجتماعي تاريخ در و ما فرهنگ در "اصولا
تاريخي متوالي مصيبتهاي امر ، اين علت شايد.است شادي از
طولاني ، ناكاميهاي حرمانها ، رنجها ، .است بوده ملت اين
.است كرده ريشهدار ما ملت تاريخي وجدان عمق در را غم
تا كنيم توجه مغول حمله مثل واقعهاي يك به است كافي
چه و آمده ملت اين سر بر چه شوم واقعه آن در بشويم متوجه
همه آن از بعداست ديده صدمه ملت اين استوار تنديس طور
و بلا منشا همواره خوانين ، ظلم مستبد ، شاهان لشكركشيهاي
.است بوده مردم اين براي مصيبت
از وقت هيچ بيپناهي و بيثباتي احساس ناامني ، احساس و
تسلط احساس اخير سال دويست در.نشد محو ايران تاريخ
.شد اضافه داخلي استبداد بر هم خارجي استعمار يعني بيگانه
در ملت اين كه است بوده كافي خود خودي به وضعيت اين
در خود ، اشعار و ادبيات در خود ، داستانهاي
بازگو را غم "غالبا خود موسيقي در خود ، ضربالمثلهاي
.بكند
آشكاري نحو به شادي كفه بر غم كفه ما موسيقي در "مخصوصا
انقلاب پيروزي با "مخصوصا بايد ما.ميچربد و دارد غلبه
در سعي بزرگ ، موفقيت اين بر تكيه با و ايران اسلامي
.باشيم داشته روند اين تغيير
غم تلقين در كه باشيم مراقب جوان نسل تربيت در بايد يعني
و ديني انقلاب يك ما انقلاب چون "مخصوصا و نكنيم افراط
از جوانان تصور كه باشيم مراقب بايد هست ، و بوده اسلامي
اشتباه به را دين نبايد.نشود ضدشادي تصور دين و خدا
ميآيد ، ميان به دين از صحبت وقت هر كه كنيم معرفي چنان
را بودن شاد بودن ، متدين براي بايد كنند ، تصور ما جوانان
گريه هميشه و بودن غمگين معناي به اين و بگذارند كنار
ترسيم دين از تصويري چنين اگر.است بودن افسرده و كردن
.مردم به هم و كردهايم جفا دين به هم كنيم
ناراحت و مردم كردن افسرده براي دين كه بدانيم بايد ما
دينداري كه باشيم متوجه بايد و است نيامده مردم كردن
محدوديتهاي اگر استو پايدار و حقيقي شادي تامينكننده
اعمال خود زندگي در ديندار فرد يك كه محدوديتهايي ديني ،
شاديهاي بعضي از را او است ممكن شود ، رعايت.ميكند
غمهاي منشا زودگذر شاديهاي اين اما كند ، منع زودگذر
.شد خواهد طولاني
تامين گفتم كه همچنان را حقيقي و پايدار شادي اين عوض در
كه افراد از بسياري كه ميبينيم جامعه در ما.ميكند
شاديهاي نميكنند ، را ديانت و دين و شريعت و شرع مبالات
.دارند طولاني غمهاي و كوتاه
يا اخلاقي بيبندوباريهاي دام به كه كساني كنيد فرض
.ميكنند پيدا دائمي غم و كوتاه شادي ميافتند ، اعتياد
گفتم همچنانكه دين.ميكند عمل شيوه اين برعكس درست دين
توجه بايد "مخصوصا استو نيامده مردم كردن غمگين براي
تربيت ما جوان نسل و ما دانشآموزان كه مدارس در كه كنيم
باشد طبيعي آنها تربيت ميگيرد ، شكل آنها ذهن و ميشوند
.نشود افراط اندوه و غم در و
و دژم چهره جوانمان ، نسل به را مذهب چهره اگر ما
به خوشي روي كس هر صورت آن در كنيم ، معرفي غمگنانه
كند ، دعوت شادي به را آنها و بدهد نشان ما جوانهاي
اندوه و غم مايه كه مذهبي اين از طبيعي طور به ما جوانان
.كرد خواهند پيدا گرايش طرب و شادي سوي به است ،
.شود تفريط يك موجب ميتواند افراطي هر كه بدانيم بايد
با شادي البتهشد خواهد شادي در افراط موجب غم در افراط
فرق گسيختگي افسار و "بودن جلف" اصطلاح به و سري سبك
شدن شكسته موجب شاديهميشه كه كرد تصور نبايد.دارد
فضايي كه است ممكن "كاملا.است منطقي و مرزهاياخلاقي
با فضا آن هم بماند محفوظ مرزها اين هم كه كرد ايجاد
.باشد همراه شادي
كشور ساختن براي ما.ماست معلمان و مربيان وظيفه اين و
مصمم ، داريم احتياج نسلي به ماندگيها عقب جبران و خودمان
نهراسد ، مشكلات از كه شاد و اميدوار قوي ، روحيهاي صاحب
نتوانستهاند گذشته نسلهاي كه را كاري و بندد همت كمر
محتاج همت و اراده و ايمان به نسل اين.دهد انجام بكنند ،
مشكلات با مقابله براي نسل اين روحيه شادي با بايد و است
.شود آماده
و روحيه خوش نسلي بايد بسازيم ، را ايران ميخواهيم اگر
غم در افراط و كنيم تربيت اعتدال از بهرهمند و خوشبين
.دارد منافات نسلي چنين تربيت با اندوه و
كه ممنونم من و بود كامل بسيار سخنراني يك اين واقع در *
از بسياري چون.برداشتيد من دوش از را كردن سوءال زحمت
.شد داده پاسخ شما بيانات در بپرسم ، ميخواستم كه سوءالاتي
ميكرديد صحبت شما حاليكه در دارم سوءال چند حال اين با
فرد كه است فرايندي مذهب كه ميكردم فكر شما اشاره به من
ما -محور عنوان به -مذهب اصلي معناي در.ميكند شاد را
در كه كساني "واقعا و ماست پشتيبان كه داريم را خداوند
ما -ندارند را خدا ديگر جاهاي در چه و ايران در چه دنيا ،
و درازمدت افسردگيهاي سوي به راحتتر خيلي -كه ميبينيم
را خدا نفر يك وقتي ولي.ميرسند خودكشي به نهايت در
.شود باز بسته در اين است ممكن هميشه كه دارد عقيده دارد ،
احساس.شد خواهند حل روزي يك مشكلات همه كه دارد عقيده
با مقايسه قابل من نظر به دارد ، را خدا كه كسي امنيت
اين كنار در و نيست ، ندارد را خدا كه كسي امنيت احساس
مراسم كه است مسلم كه اين بر علاوه ميكنم احساس من قضيه
معادله يك خودمان دين در ما بكنيم ، حفظ بايد را سوگواري
و سوگواري مناسك و شادماني مناسك بين داريم موازنهاي و
را سوگواري كردهايم ، فراموش را موازنه اين كمي شايد ما
شما كردهايمعقيده چشمپوشي شادماني از و گرفتهايم جدي
چيست؟
صحت دليل و موافقم "كاملا شما با بنده:عادل حداد دكتر
را مذهب كه است كساني آرام و شاد روحيه مشاهده شما سخن
در ما را آرامش اين جلوه بارزترين.كردهاند درك "عميقا
.ديدهايم خودمان عمر طول در (ره)خميني امام شخص و شخصيت
عميق بودن مذهبي همين از ناشي داشته ايشان كه آرامشي
و ميكند ايجاد خدا به اعتماد خدا ، به اعتماد بود ، ايشان
پيرمرد آن از را آرامش سهمگين حوادث حتي كه ميديديم ما
معناي آن به شب هر او كه اين با و نميكرد سلب نوراني
و راز در و خود خلوت در كلمه عميق مذهبي و عرفاني
كه بود غمي اين اما ميكرد ، گريه ساعتها خود ، نيازهاي
.بود شادي هزار منشا
لذتهاي تا.كرد آشنا بودن مذهبي لذت با بايد را جوانها
معناي به دينداري.نكند جلوه لذت آنها نظر در حرام
دري گشودن معناي به دينداري.نيست لذت و شادي با مبارزه
فراتر بسي است لذتهايي و شاديها منشا كه بهشت به است
.حرام شاديهاي و حرام لذتهاي از
چرا كه ميكردم فكر هميشه من بهشت ، به كرديد اشاره *
از بكنند راهنمايي را ما كه اين براي ما مذهبي مبلغين
چرا كه چيست شما عقيده نميدانم ميترسانند؟ را ما جهنم
جهنم از "واقعا كه را دانشآموزاني اين ما نبايد
صحبت دانشآموزي با ديروز.كنيم ترغيب بهشت با ميترسند ،
بيرون مويي تار اگر كه بود گفته او معلم خانم كه ميكردم
آيا شما عقيده به.ميكنند چنان و چنين جهنم در باشد ،
بهشت در نباشد ، بيرون مويي تار اگر بگوييم كه نيست بهتر
بهتر نوجوانان تربيت براي كداميك ميكنند؟ چنان و چنين
است؟
بايد نوجواني و كودكي سنين در "مخصوصا:عادل حداد دكتر
از نه كرد آشنا مذهب با اميد و رحمت مسير از را نوجوانان
.كنند توجه بايد ما مربيان رنج ، و درد و عذاب مسير
.كرديد شركت مصاحبه اين در كه ممنونم خيلي *
موحدخواه مجيد :وگواز گفت
نشر و اهانت جرم به شريعتمداري حسين
شد نقدي جريمه اكاذيب
كيهان روزنامه مديرمسئول شريعتمداري حسين :اجتماعي گروه
تومان هزار چهارصد پرداخت به اكاذيب نشر و اهانت بهدليل
كيهان روزنامه گزارش به.شد محكوم دولت حق در نقدي جريمه
حسين تهران عمومي دادگاه شعبه 1410 راي موجب به
جزاي ريال ميليون يك پرداخت به اهانت درخصوص شريعتمداري
سه خصوص در و شد محكوم دولت صندوق حق در تعزيري نقدي
انجمن قزوين ، استاندار شكايت موضوع اكاذيب نشر مورد
پرداخت به خلخال سابق فرماندار و زنجان اسلاميدانشگاه
.شد محكوم تعزيري نقدي جزاي ريال ميليون سه
كه اسلامي مجازات قانون ماده 47 وبراساس حكم اين براساس
باشد واحد نوع از متهم متعدد جرايم هرگاه" داشته مقرر
نظر براساس و "است مجازات يك اعمال به مجاز تنها دادگاه
مجازات قانون ماده 698 در مقرر حبس ;تخفيف به منصفه هيات
.است شده گرفته نظر در نقدي جزاي و نشده اعمال اسلامي
|