منتشر عيد تعطيلات در خرداد دوم مطبوعات
ميشوند
ترور :مطبوعات آزادي از دفاع انجمن
فعاليت عرصه در جدي مخاطرهاي حجاريان
است مطبوعات آزاد
نوروز تا ازچهارشنبهسوري
ميتپد سينا بيمارستان در اصلاحات قلب
منتشر عيد تعطيلات در خرداد دوم مطبوعات
ميشوند
دقيق اطلاعرساني براي خرداد دوم مطبوعات :اجتماعي گروه
.ميشوند منتشر عيد تعطيلات در
براي و عمومي افكار احترام به خرداد دوم مطبوعات
خارجي و داخلي تحولات و رويدادها از مستمر اطلاعرساني
زير ، جدوليافت خواهند انتشار نوروز تعطيلات ايام در
:ميدهد نشان را خرداد دوم روزنامههاي انتشار زمان
ترور :مطبوعات آزادي از دفاع انجمن
فعاليت عرصه در جدي مخاطرهاي حجاريان
است مطبوعات آزاد
ترور باره در مطبوعات آزادي از دفاع انجمن :اجتماعي گروه
بهشرح بيانيه اين متن كرد ، صادر بيانيهاي حجاريان سعيد
:است زير
مسئول مدير حجاريان سعيد آقاي ترور تاسفبار حادثه
اصلاحات پروژه نظريهپردازان از يكي و صبحامروز روزنامه
مرحلهاي به را دموكراتيك اصلاحات با برخورد ايران ، در
روزنامهها مسئولان و شخصيتها فيزيكي حذف يعني جديد ،
اقدامات از هشداردهندهاي نشانه حادثه اين.است كشانده
و بوده قانوني اصلاحات روند عليه جنايتكاران غيرقانوني
آزاد گردش و مطبوعات آزاد فعاليت عرصه در جدي مخاطرهاي
.است اطلاعات
عمل محكومكردن ضمن مطبوعات آزادي از دفاع انجمن
مطبوعات برجسته چهرههاي از يكي جان به سوءقصد تروريستي
مجدانه ذيربط نهادهاي و مسئولان تمامي از اصلاحات و
از را تروريستي عمل اين ابعاد سريعتر چه هر كه ميخواهد
افكار براي شفاف ، اطلاعرساني و آن عوامل شناسايي طريق
بار يك مطبوعات آزادي از دفاع انجمن.كنند روشن عمومي
صورت هر به ملت مشروع حقوق تهديد كه ميكند تاكيد ديگر
ميانجامد سياسي قدرت حوزه اركان ديگر تهديد و تضعيف به
ترور موضوع حساسيت درك عدم در مسئول نهادهاي كوتاهي و
آورد خواهد وجود به را ناهنجاري وضعيت حجاريان سعيد آقاي
امنيت حافظ نهادهاي به عمومي افكار اعتماد عدم كه
.است آن ابتدايي محصولات از اجتماعي
نوروز تا چهارشنبهسوري از
ايران مختلف مناطق و اقوام ادبيات و فرهنگ در نوروز
اهمن نام به داشت پسر تا دو كه خاتون نام به بود پيرزني
كه بودند زده چادر روستايي كنار در بهمن و اهمن بهمن ، و
:وميگويد ميكند قهر بزرگش برادر و مادر از اهمن روزي
وهوا ميشود زمستان كوه ، رفت وقتيكوه به ميروم من
:گفت هست مادرش نزد كه بهمن برادرش.ميشود سرد مقداري
هوا اينقدر چرا و نيامد چرا پس فرستاديم ، كوه به را اهمن
و ميرود بيرون نيامد اهمن ميبيند ، وقتي بهمن.است سرد
و بيايد چادر به كه بفرستم را اهمن بروم بايد من ميگويد
را اهمن تا ميرود بهمن باشم ، كوه در او جايگزين من
سرد خيلي هوا و ميجنگند هم با برادر دو اينبفرستد
كه است روز چهار اين ميگويند كه "چهارچهار" و ميشود
ماه اين از روز چهار ميمانم ، كوه در من ميگويد بهمن
.ميگويند چهار چهار را ماه آن از روز چهار
چادر به اهمن و ميگيرد دركوه را اهمن جاي بهمن
از را اهمن بهمن ميگويند ديگر روايتي به و برميگردد
ميشود دلخور بهمن از اهمن داغ از كه مادر ميبرد ، بين
خيلي هوا زمان اين.كند چكار كوه رفته بهمن كه ميگويد
كه است وقت آن ميشود ، باران و برف و ميشود سرد
پيش از كاري هم بهمن و ميرسد فرا عيد نزديكيهاي
ميخواهد بهمن كه ميشود آب برفها يواش يواش و نميبرد
پس ميگويد ناراحتي با و ميآيد بيرون پيرزن و برگردد
برده ، بين از را اهمن زده بهمن "حتما نيامد اهمن چرا
خاتون خاطر به هم روز چند آن ميگويند و ميشود ناراحت
سرد هوا خيلي "بيرون درآمد خاتون" ميگويند آن به كه
.ميشود
ناراحت خيلي مادر نميبرد ، پيش از كاري كه وقتي بهمن
نيامد ، رفت هم بهمن و نيامد رفت اهمن:ميگويد و ميشود
اينجا به گذرش وقتي بگوييد نوروز عمو به خدا به را شما
كه اين فكر به پيرزن ببرد ، خودش با مرا بيايد ميافتد ،
ميكرد جارو و آب روز هر ميبرد ، را او ميآيد عمونوروز
ميكرد چاق را قلياني و ميكرد تازه آب از پر را كوزه و
او و بشود او مهمان ميگذرد آنجا از نوروز عمو وقتي تا
و ميآيد عمونوروز روزي خلاصه ببرد ، كوه به خودش با را
پيرزن ولي ميگذرد پيرزن خانه از و ميكشد را قليانش
بيدار كه اين از بعد ميرود ، فرو خواب وبه نميشود بيدار
از كه وقتي خاتون.گذشت و آمد عمونوروز ميگويند ميشود
چه هر و ميشود ناراحت ميشود ، نااميد وعمونوروز پسرها
پرت آسمان به و ميريزد خودش صورت سرو به ميآيد دستش به
ميشود سرد هوا كه هم روز چند آن ميگويند كه ميكند
كه چيزهايي و خاتون چشم اشك اثر در اين ميبارد وتگرگ
ميبارد تگرگ كه روزها آن به كه ميباشد ميكند پرت
.ميگويند "زمهرير خاتون"
چهارشنبهسوري شب
تو از من زردي من ، از تو سرخي
. ميگفتند چهارشنبهسوري شب را سال آخر سهشنبه آخرين
و حوض آبهاي چهارشنبهسوري ، شب به مانده روز دو يكي از
كه صورت اين به ميكردند ، عوض و خالي را خانه حوضچههاي
خود ، شستني كثيف هرچيز سپس و دمدستي ظروف زنها "قبلا
آب و شسته هم داخل را زير لباسهاي "مخصوصا و لباس مانند
خانواده اتصال نيت به و ميكردند پهن بند روي به كشيده
.ميزدند گره همشان به بغل از
حوضچهها و حوض از كدام هر به ذغال و سركه كمي آن بعداز
ميكردند كمك دستهجمعي يا كرده ، خبر آبحوضكش ريخته ،
و سياهي ريختن بيرون نيت به را آبهايشان و خالي را آنها
آب و ميريختند كوچه جوي به خانواده از چركدلي و ترشي
قندي حبه يا حبنبات خانه اهل از هركدام "قبلا كه تازه ،
توپ) رفتن در تا و ميانداختند بياندازند حوضچه و حوض در
.نداشتند آنرا به زدن دست حق (عمونوروز آمدن) و (سالنو
اسباب كردن افسون سوري چهارشنبه شب ديگر آداب از
و الواح به بردن قلم و (گياه مهر) ازجمله سفيدبختي ،
و دعانويسها و حكاكها پيش به كه بود كهنه سال طلسمات
سال براي بزك اسباب خريدن همچنين ميبردند ، جهود ملاهاي
ديگر رسوم از ميكردند آب از پر آنرا كه نو كوزه و تازه
.بود چهارشنبهسوري شب
كه بود اين سال آخر سهشنبه بعدازظهر كار اولين
و بيوهزنان مثل بختبستهها ، و سياهبختها و سحرزدهها
بهدست آنرا آب تا شده دباغخانه روانه مانده خانه دختران
لباس و برميداشتند شيشهاي يا كوزه يك هر آنها آورند ،
دريدن و بريدن از همه دباغخانه تا و ميپوشيدند كهنهاي
كردن بيرون و سوزاندن و پردادن و كردن ريشهكن و شكستن و
آغا خانم عروس دست از ترشي شيشه:مانند ميزدند حرف
سخنان اين كه داشتند اعتقاد آنهاشد خاكشير و خرد افتاد
.ميباشد موءثر جادو و سحر ابطال براي
سه كه بود اين كارش بود ، افتاده كارش در سحر كسي اگر پس
به آن از آب مشت سه گرديده آن حوضهاي از يكي دورگرد
بكند حوض به پشت كرده تر را خود چادر دامن و ميزد صورت
مردم و شوهر نظر از را او كرده سياهي كارش در كسي اگر و
دستها زده آن آب به را خود كفش پاشنه و پنجه بود انداخته
ميماليد صورت به مسح مانند برده فرو آن آب در مچ تا را
را خود سر موي اول بود شده بسته دختري يا زن ، بخت اگر و
و ميزد دور را حوض هفت هر سپس و ميكرد مسح آن آب با
همه از زيادتر آن كثافات و چرك و تعفن كه آخرين حوض كنار
آن نجاست و عفونت از آنكه بدون ميگرفت وضو و نشسته بود
پر را همراه شيشه يا كوزه بعدازهمه و باشد داشته كراهت
يا كرده تكلم بيآنكه خانه روبه و دباغخانه به پشت كرده
از پس و ميرساند خانه به را خود بگشايد كسي طرف به صورت
به و اتاق و خانه طرف چهار در آب آن از منزل به ورود
هر از دور به آب آن از و پاشيده در پاشنههاي و در كلون
.ميكرد غسل آب ، بوي تعفن نفرت و ترشرويي
كه بود اين يكي چهارشنبهسوري شب مراسم جمله از قديم در
تفال ، بهعنوان كه ميآويختند سقف به بزرگي زنگ بازار ، در
برسانند آن به را دستشان كه ميكوشيدند پريدن با افراد
ميتوانستند پرش سه از پس اگر دربياورند ، را زنگ صداي و
شب.خير وگرنه بود خوب فال درآورند ، صدا به را زنگ
روزنه از كه ميباشد بدينصورت زنجان در چهارشنبهسوري
و ميكنند اتاق داخل طنابي خانه ، اجاقهاي يا بخاريها
است مكلف اتاق صاحب ميكنند ، طلب چيزي طناب ، آن بهوسيله
طناب چون و ببندد طناب بر بود او دسترس در كه چيزي اولين
بستهاند طناب بر كه چيزي آن بهوسيله كشيدند بالا را
نيك فال ببندند ، ناني پاره اگر "مثلا ميگيرند ، فال
نيز يزد مردمخواهدبود نعمت وفور نشانه نان.ميگيرند
ميخوانند قرآن و ميمانند بيدار صبح نزديك تا شب اين در
.ميگيرند فال حافظ ديوان از و
به ميگيرند ، مهره فال چهارشنبهسوري شب در فراهانيها
آب كه را دهانگشاد كوزهاي خانواده ، هر كه شكل اين
نفرات تعداد به و ميريزد آب آن در و ميگيرد باشد نديده
اسم به يكديگر از متمايز و رنگين مهرههايي خانواده هر
.ميگذارد آن در را آيينهاي و مياندازد آن در هركدام
صبحگاه كه كسي و ميدهند قرار ناوداني زير را آن بعد
ميخواند ، را فال جواب شعر خانواده افراد آمدن گرد وهنگام
داشته خاطر در بسياري شعر و باشد پرهيزگار زني بايد
خانهها بام بر سوري چهارشنبه شب نيز اروميه در.باشد
بر و داده آرايش و كرده زينت كه را كجاوهاي و ميروند
با بستهاند ، آيينه و كشيدهاند كشميري شال طاقه آن
حق ، كه بكش:ميگويند و ميآورند فرود خانه بام از طنابي
آن در كه است مكلف است ، خانه در كه كسيبدهد را مرادت
پس و بريزد خشك ميوه و شيرين و شور آجيل و شيريني كجاوه ،
به و ميكشند بالا طناب با ريختند ، چيزي آن در آنكه از
شب در شيرازيها خاصه مراسم از.ميروند ديگري خانه
كه حاجت برآمدن بهعنوان است حلوا پختن چهارشنبهسوري ،
علي مرتضي منبر آن به كه شيراز جامع مسجد منبر زير در
تقسيم مردم ساير و مستحقان بين و ميپزند ميگويند
.ميكنند
چهارشنبهسوري ، شب در شرقي آذربايجان ويژه مراسم از
دليل اين به ميباشد آفتاب طلوع از قبل آب روي از پريدن
.ميبرد خود با را هست غم و درد هرچه است روان چون آب كه
قيچي را سرشان موي از تكه يك آب روي از برگشتن موقع
پيمان و عهد اگر اينكه توضيح مياندازند آب به و ميكنند
جاني و مالي زيان و ضرر اگر راه اين در و بستند آب با
دوستان سر موي وفاي و برجاست وفايشان و عهد ديدند
.ميباشد
خانه ورودي در از و ميكنند قطع را تمشك شاخه يك همچنين
از شد زرد و پژمرده تمشك شاخه اين واگر ميكنند آويزان
بماند سبز اگر ولي ميشوند نااميد هست دلشان در كه نيتي
محله بينان فال به صورت بدين و است موفقيت نشانه
.است انتظارشان در سرنوشتي چه ببينند تا ميكنند رجوع
نزديك و ميمانند بيدار پسران و دختران شب اين در همچنين
است زياد آنجا در طلا بيد درخت كه محلهاي به سحر
ميكند نيت دل در را علاقهاش مورد شخص كسي هر و ميروند
به خورد آب جاري آب از و شد خم طلا بيد درخت اگر و
.ميرسد آرزويش
كه پسري و دختر اگر كه است اين استان اين ديگر رسوم از
قهرند ، و داشته اختلاف مسائلي برسر هم با و هستند نامزد
همان در محل سفيدان ريش و ميمانند سوري چهارشنبه منتظر
همچنين.ميدهند آشتي را آنها شيريني پذيرايي با روز
روز همان از بيايند بهدنيا روز آن در كه پسري و دختر
هر وسط شهر حومه محلي درساختمانهايميشوند هم نامزد
روز صبح كه دارد قرار روشنايي يا روزنه يك ساختمان
اين به ميريزد روشنايي از آب كاسه يك نفر هر چهارشنبه
و باشد بخير عاقبت و عافيت آب مثل روزتان كه معنا
بيدار نتواند آب صداي با اگر و شود بيدار بايد صاحبخانه
.باشد بخير عاقبت تا كند نذر قرباني بايد شود
سوري چهارشنبه شب نيز اردبيل مغان دشت خروسلو روستاي در
تقسيم اهالي بين و ميكنند درست برنج شير آبادي اهل
يا شال سه يا دو آبادي جوانهاي شب آن پايان در و ميكنند
صاحبخانه كه طوري مخفيانه و ميزنند گره هم به را روسري
آويزان را شال خانه داخل به پنجره يا در از نفهمد
رسم طبق نيز صاحبخانه و ميشوند پنهان خودشان و ميكنند
از شال بفهمد اگر و ميبندد شال به رنگي تخممرغ يا پول
شعر و ميكنند نامش رابه دخترشان باشد مجرد پسر يك آن
:است ترتيب اين به نيز شب آن آذري يا تركي
سالماخ شال دير قاعد گوزل نه آي
باغلاماخ چاليغ بايرام شالينا بي
دوماندي بوتون گولر بابا حيدر
ماندي يا بيربيرندن گونريمز
سوري چهارشنبه روز آفتاب ، طلوع از قبل نيز نقده شهر در
آب در دلشان نيت به و ميروند چشمه يا رودخانه كنار به
به سرمه چشم روشنايي براي و ميكنند بسته و باز را قيچي
از پر را خريدند شب آن براي كه كوزهاي و ميكشند ، چشم
و بركت برايشان آب آن تا ميبرند منزل به و ميكنند آب
شب در خانه مردهاي نيز كرمان در.باشد داشته روشنايي
گاهي و ميروند قاشقزني به زنانه چادر با سوري چهارشنبه
سرشان از چادر تا ميپاشد صورتشان به آرد صاحبخانه اوقات
سال پنجشنبه آخرين در كرمان مردم.شوند شناخته و بيفتد
ميروند عزيزانشان سرخاك به گويند "مردايي شب" آن به كه
در و كرده مخلوط گشنيز تخم با كه خرمايي و گرم غذاي و
تقسيم مردم بين را درآمده حلوا بهصورت شده سرخ روغن
خمير از كه "جوشي روغن" نام به نان يك همچنين و ميكنند
خيرات از و ميشود سرخ كنجد روغن داخل كه معمولي
.ميكردند استفاده بود هم زرتشتيها
خانها كه بود اين عيد شب براي كرمانيها ديگر مراسم از
يا چادري پارچه سفيد ، چارقد عيدي ، رعيتها براي عيد نزديك
آماده بقچه بهصورت و ميخريدند همسرانشان براي پيراهن
روغني نانهاي و تخممرغ عيد صبح نيز رعيتها و ميكردند
كه بورك نان:جمله از ميكردند درست روستاييها مخصوص
لاي و ميدادند تفت هم با را پياز و تازه يونجه جوانه
كه كماج نان و ميپختند تنور در و ميگذاشتند خمير
بود شده داده تفت گردو مغز و كنجد با روغن در كه خرمايي
مسي ديگهاي در و ميگذاشتند زياد ضخامت با خميري لاي را
.ميشد سرخ صبح تا (كم آتش) تنور آتش زير و داده قرار
ديرينه سنتي ;تكاني خانه
گدا و اعيان هيچ درخانه كه ديرينه بود سنتي تكاني خانه
بود عيد تكانيهاي خانه همين با و نميگرديد پذير تعطيل
شكسته و ميشد ريخته بيرون يكساله زايد اشياي كه
حلبيها سماور و حلبي آفتابه مانند زمان طول قراضههاي
شيشه و بود برده كاري لحيم پول خود قيمت از بيش كه
و ميشد افكنده بيرون به بيمصرف شكسته پيلههاي
گليم همچنين و شسته لباسهاي كليه و روتشكيها و ملحفهها
و لباس تهيه از فقرا عيد كار.ميشد خاكگيري...و فرش و
تكانيشان خانه و ميگرفت انجام همه از بعد خانهتكاني
را بچههايشان و لباسخود و بود هميشگيشان جاروي همان
كه هم خودشان براي و خريده كرباسي و چيت داشتند كه اگر
خريدن توان كه آنهايي اما و ميكردند ودرزودوزشان شسته
سرخ و سبز زنده رنگهاي از كودكان براي عيد لباس داشتن
و عبا و گيوه خودشان براي و ميكردند تهيه آبي و وزرد
سر سين هفت موقع در كه نماز چادر و سياه چادر و كلاه
نو سال نماز اولين و مينشستند سفره پاي به و ميكردند
كردن سبز به نوبت آن از پس و جاميآوردند به آن با را
سبزهاش كه كسي -(سبكي -سنگيني) نسبت به كه ميرسيد سبزه
دست سنگين ميشد سبز دير اگر و دست سبك ميشد سبز زود
به خانه زن مانده عيد به روز ده تا ازبيست -ميگفتند
ظرفي در ماش و عدس يا گندم مشت مشت خانواده جمعيت تعداد
و تندرستي و سلامتي نيت مشت هر با و ميريخت سفالين
كننده سبز دست ميشد سبز دير سبزه اگر پس ميكرد خوشبختي
زود اگر و ميرسيد انجام به مدت طول در كارهايش و سنگين
و سبك دستش و گرفته صورت سهولت به امورش ميشد سبز
رشد يكدست و زيبا سبزههايش اگر.ميگرديد حتمي موفقيتش
چشمگير كارهايش در پيشرفت و خوش و خوب سالش ميكرد
نازيبا و يكدست غير يعني ميشد آن عكس به اگر و ميآمد
بعضي در و داشته موفقيت و پيشرفت كارها بعضي در بود شده
اگر و ميگذشت بد و خوب سالش و رسانيده بههم نقصان
رشد بلند و پيوسته هم به ريشههايش و ريشه پر سبزهاش
گواهي را فراوان روزي و ورزق مكنت و مال بود ، كرده
تنك و زياد و كم ريشههايش و ريشه كم اگر و مينمود
.باشد داشته انتظار نبايد را موفقي چندان سال ميگرديد
اقدسي نسيم :تنظيم و تهيه
ميتپد سينا بيمارستان در اصلاحات قلب
در حجاريان وضعيت آخرين خبر كسب پي در خبرنگاران
سينا بيمارستان
و ميتپد آرامي به سينا بيمارستان در اينك اصلاحات قلب
جوان و مرد و زن ميليونها براي است اميدي بارقه اين
گزارش.دارند ايران اصلاحطلبي جنبش گرو در دل كه ايراني
دو مثل نيز ديروز است حاكي سينا بيمارستان از ما خبرنگار
اصلاحات معمار سرنوشت به علاقمند مردم خيل گذشته روز
.بود كرده پر را سينا بيمارستان محوطه ايران
دو چونان نيز فرهنگي سياسي ، شخصيتهاي از زيادي تعداد
حضور سينا بيمارستان در حجاريان عيادت براي گذشته روز
.بودند يافته
و اندك اطلاعات كس هر هستند حجاريان وضعيت جوياي همه
اما ميگذارد ، ميان در ديگران با را خود گريخته و جسته
.گرفت پزشكي تيم از بايد را اطلاع اطمينانبخشترين
مردمك در تغييري:پزشكيگفت تيم اعضاي از قدسي دكتر
مغز در كه علائمي است اميدواركننده كه شده ايجاد چشم
تنفسي دستگاه با چه گر خودشان تنفس و ميشود داده نشان
از همه چپ پاي روي گذاشتن و راست پاي بلندكردن و است
.است مثبت علائم
عيادت به ديروز كه رئيسجمهوري اول معاون حبيبي دكتر *
و منابع از برخي كه سئوال اين به پاسخ در رفت حجاريان
گفت چيست؟ شما نظر ميكنند خشونت ترويج رسمي تريبونهاي
.هستم مخالف آنارشيم و فاشيسم با من
تروريستها هدف شما نظر به كه سئوال اين به پاسخ در وي
.بپرسيد خودشان از بايد گفت ، چيست اقدام اين از
بين ارتباطي آيا كه سئوال اين به پاسخ در همچنين وي
وجود حجاريان ترور با نيايش خيابان در ديروز خمپارههاي
.نداد جوابي نه ، يا داشته
تعريف و رضايت اظهار ما انتخابات از دنيا:گفت حبيبي
است پايدار و ثابت اسلامي جمهوري نظام اينكه از ميكنند
و برنامه گونه همه بنابراين هستند نگران و ناراحت دشمنان
.ميكنند اجرا نقشه
بيمارستان دور تا دور نگراني با مردم گذشته روز صبح *
.خواندند توسل دعاي حجاريان بهبودي براي و بودند شده جمع
با خبرنگاران ورود از ساعت 11 تا بيمارستان مسئولين *
.كردند جلوگيري بيمارستان به سيما و صدا دوربين
و حمايت-جوان نسل اميد حجاريان ، سعيد شعار با مردم *
.ميكردند ابراز بيمارستان محوطه در را خودشان همدلي
كه است روز امروز 3:گفت بود باندپيچي دستانش كه خانمي *
صدا زيرا شوم باخبر حجاريان وضعيت از تا ميآيم اينجا به
.نميدهد انعكاس را چيزي سيما و
قزوين از:گفت كرد معرفي فرهنگي را خودش كه ديگري خانم *
مامورين ولي شوم خبر با حجاريان حال از تا آمدهام
.بروم داخل به نميگذارند
|