تطبيقي بررسي يك ;نوروز
همايوني صادق استاد
از انسان و طبيعت نوزايي آفرينش ، جشن نوروز ، :درآمد
گوناگون فرهنگهاي و بشري اقوام ميان در كهن بس پيشينهاي
تمدن و فرهنگ تاريخ در بررسي با چنانچه.است برخوردار
رودان ، ميان صغير ، آسياي مركزي ، آسياي در ساكن ملتهاي
مراسم و آيينها وجود به ميتوان..و چين هند ، مصر ،
تحول را نوروز نيز ايرانيان.برد پي باره اين در مشابهي
حتي و آميخته در خويش فرهنگي بنيانهاي با را آن و بخشيده
.كردند برگزار را آن باشكوه گونهاي به اسلامي دوره در
نوروز آيين نشيب ، و پرفراز سدههاي گذشت برغم نيز امروزه
.ميشود برپا جهان نقاط از ديگر برخي و ايران در همچنان
ميان در است تطبيقي بررسي يك ميآيد ، پي از كه مطلبي
.آن برگزاري و نوروز درباره گوناگون فرهنگهاي و اقوام
ميشنوم بهار زباد دوست پيام
ميشنوم يار بوي گل سينه زچاك
"صائب"
زمينه در نوشتههايش كه بيروني ابوريحان چيست؟ نوروز
:ميگويد است ، مكتوب آثار معتبرترين و غنيترين نوروز
نام نو روز جهت اين از و ماه فروردين از است روز نخستين"
نگ نوروز كلمه پهلوي لغت "است نو سال پيشاني كه كردند
عرب بزرگ و معروف شاعر ابونواس چنانكه است (Nogruz) روز
فرخ و نوكروز و جان مهر حق به":گفته مجوسي بهروز وصف در
جشن و الكباد والنوكروز":گويد نيز و "الكبيس سال به روز
آنكه اعياد ميان در":مينويسد سن كريستن و "گاهنبار
كه بود نوروز نيز ، امروز چنانكه است عام قبول مورد بيشتر
"ميگفتند(Nogruz) نوگروز آنرا
جشن را روز اين آن ، بر علاوه و است نيروز نوروز ، معرب
.گفتهاند سال روز نيز و فرهوهرها جشن فروردين ، جشن سال ،
است تركيبي حقيقت در كه ميگفتند فرستاف نيز را نوروز شب
شب در پارسيان باستان زمان در چهنافه و فرست لغت دو از
را لباس و كاشانه تا ميفرستادند نافه ياران براي نوروز
:دارد بدان اشارتي نيز رودكي.كنند عطرآگين آن با
شد و آمد آخر به صحبت شب
نوروز من روز فرستافه ، شب
كه است آن بر "ايراني اساطير" كتاب در بهار ، مهرداد
اقوام كه داشت منسوب روزگاراني به را جشن اين ميتوان
اين در و ميشمردند بزرگ ايزدي را خورشيد هند و ايراني
در پورداود.ميآوردند جاي به مذهبي ويژه آيينهاي روز
گيه به اوستامربوط در رسم اين":مينويسد "يشتها"
فارسي در و گيومرد پهلوي در كه است (GAYO MARETAN) مرتن
بشر سرانجام چون.است ميرا زنده آن معناياست كيومرث
فلسفه به اشاره با و مناسبت اين به و است زوال و فنا
در مردم را آن هستي پهنه بر بشر نوع بني رفتن و آمدن
آخرين و است انسان اولين كيومرث چه.ناميدهاند گذشتني
يسناي فقره 9.است سوشيانت كهن پارسيان بنابرعقيده آنها
فرهوهرهاي ميستائيم ، را پاك مردان فرهوهرهاي گويد ده
پاك تواناي فرهوهرهاي همه.ميستائيم را پاك زنان
"ميستائيم پيروزگر سوشيانت تا كيومرث از را پارسايان
كه است كيومرث پادشاه نخستين پهلوي كتب نوشتههاي بنابر
جمشيد بعدها و نهاد سر بر تاج و نشست تخت بر روز اين در
اشارتي اسطوره بدين شاهنامه.كرد تجديد را او سنت كه بود
:دارد گويا
باستان نامه پژوهنده
داستان زند پهلواني از كه
كلاه و تخت كائين گفت چنين
شاه بود كو آورد كيومرث
آفتاب حمل برج به آمد چو
تاب و آيين فرو با گشت جهان
بره برج ز انسان ز بتابيد
اويكسره از گشت روان گيتي كه
كدخداي جهان بر شد كيومرث
جاي ساخت اندرون كوه به نخستين
روز دراين خدايتعالي كه است آمده دهخدا لغتنامه در
بودند تدوير اوج در كوكب هفت هر و آفريد عالمرا (نوروز)
كه شد حكم روز اين در.بود حمل نقطهاول در همه اوجات و
اين در نيز را عليهالسلام آدم و برآيند دور و سير بر
شد مذكور فرس تاريخ ذيل در پنجم فصل بنابر.كرد خلق روز
استقرار از بعد كه مانده نوح توفان زمان از روز اين كه
و دانستند مبارك خود بر را آن سفينه اهل روز اين در كشتي
و بوده مستمر رسم اين و گذراندند سرور و عبادت به سال هر
فروردين اول روز در آفتاب كه شده ذكر منبع همان از باز
روز آن در كرد امر جمشيد و نمود تحويل اعتدال نقطه به
رسم تجديد به و كرد نام نوروز را آن و كردند عظيم جشني
كه سال هر كه بفرمود را مردمان و..پرداخت كيومرث
".دانند نوروز را روز آن و نمايند جشن گردد نو فروردين
پيوند كه داشتند مراسمي "سال روز" نام به بابليها
.ميدهد نشان وضوح به روز اين در خداوند با را زمينيان
در پادشاه اولين و انسان اولين" كتاب در سن كريستين
بسيار اعصار در":مينويسد "ايرانيان داستاني تاريخ
"سال روز" را آن كه ميگرفتند جشني بابليها ديرين
اين ميشد واقع ربيعي اعتدال در اغلب روز اين ميخواندند
و سكون از بعد طبيعت بيداري و بهار آغاز مناسبت به جشن
عنوان تحت كه بابليها جشنهاي از يكي.بود زمستاني خواب
به لاگاس پادشاه عهد از ميشد شناخته (ZAGMUK) زاگموك
مانده باقي ازميلاد پيش حدود 234 در (GUDEA)نامگودهآ
كه است همان ميشناسيم ما كه زاگموكي جشن البته ولي بود
.است رفته اشاره آن به بابليها جديد دوران نوشتههاي در
بود سال اول ماه كه نيسان اول روز يازده شامل جشن اين
اين طي هم ربيعي اعتدال ميشد ، شروع مارس اواسط "تقريبا
مردوك بزرگ خداي احترام به زاگموك جشن.ميگرفت قرار مدت
ازاگيلا به بابل در كه مردوك معبد مركز در و بود
در كه ميكردند تصور و ميشد انجام بود معروف (EZAGILA)
تا ميآيند گرد مردوك رياست تحت خدايان همه سال روز اين
را پادشاه به مربوط مسائل عليالخصوص آينده سال سرنوشت
اعياد هنگام به سال هر در بود مكلف پادشاه و كنند معين
تجديد مردوك مجسمه گرفتن بدست وسيله به خدايان با زاگموك
نيز هخامنشي شاهنشاه كورش گيرشمن ، روايت به و كند عهد
عنوان" و نمود رعايت را رسم همين كرد فتح را بابل وقتي
سال جشن هنگام به و "داد خود به را كشورها شاه بابل ، شاه
بدين و كرد لمس را بعل خداي دست بابل سلاطين تقليد به نو
كه "بخشيد رسميت را بابل پادشاهان جديد سلسله جلوس وجه
در كه داشت ادامه خشايارشاه پادشاهي زمان تا سنت اين
يا (BELMARDUK) طلايي مجسمه او امر به شاه خشايار زمان
نام به گروهي.كشتند را آن اعظم كاهن و شد ذوب مردوك بل
ميبرند سر به ارمنينشين و كردنشين قسمت در كه يزيديها
به.ميكنند برگزار را سال به سر يا سال سر عيد نيز
و مينشيند قدرت اريكه بر خداوند روز اين در آنان عقيده
سرنوشت آنجا در و ميكنند احاطهاش كاهنان و قبائل روءساي
بخشيده و واگذار مردم به آب و زمين و ميخورد رقم سال
صعود خداي سپس و بپردازند تلاش و كار به آن در كه ميشود
آمدن گرد موضوع كه است معتقد سن كريستين آرتورميكند
با نوروز جشن و يزيديها و بابليها عقيده به خدايان
چه كرد مقايسه بتوان را شده ذكر ونديداد دوم فصل در آنچه
گرد اهورامزدا رياست تحت ايرانيان ونديداد ، متن موجب به
.كرد هديه مزدا اهورا به را ربيعي اعتدال جمشيد و آمدند
اهورا با نوروز در زردشت فروهر بيروني قول به كه بالاخص
مردمان به خوشبخت سرنوشتهاي و كرد ملاقات پنهاني مزدا
نام كه فروردين اول روز در قزويني قول به نيز و شد داده
معتقدند ايرانيان و دارد برخود را (اورمزد) خدا
خير و ميشود تقسيم زمين مردم ميان شاد و نيك سرنوشتهاي
عقايد ميان آشكار تشابهي.ميگردد پخش روز اين در شر و
فلسفه منشاو با زاگموك عيد و قديم بابليهاي و ايرانيان
.ميشود مشاهده روز اين
حوزه تمام در كه داشتند مراسمي روز اين در نيز فنيقيها
داشت نام (ADONIS) آدونيس مراسم آن.ميشد برپا مديترانه
الهه آفردويت زيباست ، و رعنا بسيار جواني آدونيس و
سرشار اروپا هنر و ادب دنياي و ميورزد مهر او به زيبايي
و.اوست سرگذشت و سرنوشت بيان و زيبايي و قدرت و نام از
نباتي روح آدونيسيك" بريتانيكا يا آنسيكلوپد متن بنابر
در طبيعت خواب معرف زندگي به او بازگشت و مرگ كه است
دنيا به درختي از آدونيس.است بهار در آن احياي و زمستان
كه سال روز به مربوط جشن در را درخت آن روغن مردم و آمد
در كه آفروديت و ميبردند كار به بود ربيعي اعتدال اول
از و ميورزيد عشق بدو هست نيز نباتات الهه حال عين
برپا بهار آغاز در كه بود اين آدونيس جشنهاي مشخصات
سبزي بذرهاي مانند گلدان ظرفهاي در روز آن در و ميشد
مسيحيان بين هنوز رسم اين و ميكردند سبز و ميافشاندند
بدان پاشيدن آب و سبزه آن مراقبت كه است معمول قبرس
آدونيس باغهاي را سبزه ظرفهاي اين.است دوشيزگان مخصوص
بعد و مينشينند سوگواري به روز چند مردم سپس ميناميدند
مياندازند روان آب چشمههاي و درياها به را سبزهها اين
رشد و زمين باروري تحريك تشريفات اين از اصلي غرض كه
و سبزيها انداختن آب به از مقصود و است بوده نباتات
".بود باران تامين آدونيس هيكل
شده روايت آنجا از و داشته وجود يونان در كه آتيس اسطوره
آغاز در چه.دارد سياووش اسطوره به حيرتانگيز شباهتي
درخت آن طي و ميكردند برگزار مراسمي روز مردم 5 بهار
براي و ميبردند بازار و كوچه به پوشانده كفن را صنوبري
داده انجام را رقصهايي سپس مينمودند ، زاري و گريه آتيس
معناي به اين و ميپرداختند استراحت و شادي به آخر در و
رستاخيز به مربوط مراسم نيز مردم و بود آتيس رستاخيز
بود ، مارس آن 25 موقع كه هيلاريا يا Hilaria جشن آتيسرا
تاريخ در سياووش درباره "ميدانستند ربيعي اعتدال آغاز
در را سياووش":كه است آمده نرشخي جعفر محمدبن بخاراي
و كردند دفن بود بخارا شهر در غوريان دروازه كه محلي
هر سال هر و دارند عزيز را جا آن سبب اين به بخارا مغان
نوروز روز آفتاب آمدن بر از پيش بكشد خروس يكي آنجا مردي
در چنانكه.نوحههاست سياووش كشتن در را بخارا مردم و
و ساخته سرود را آن مطربان و است معروف ولايتها همه
در چون كه "خوانند مغان گريستن را آن وقوالان ميگويند
به سنت اين رسم.است ممنوع مردگان بر مويه زردشت كيش
شاهنامه در و ميكشد زردشت ظهور از دورتر بس روزگاراني
سنت نيز و زندگي و حيات و طبيعت با را اسطوره اين پيوند
:ميبينيم قديم يونان در آتيس
بخورد سياووش خون كه خاكي ز
نز سبزه يكي آمد اندر ابر به
چهرهاي برگها بر نگاريد
مهرهاي از آيد مشك بوي همي
بدي بهاران بسان مه دي به
بدي سوگواران پرستشگه
كه زردشت دين در مرسوم عزاداري" است معتقد بهار مهرداد
آيينها مردگان ياد به و مييابد انجام دزديده پنجه در
وسيعتر حدي در و سياووش داستان به مربوط ميدارند برپا
و ميرنده خداي براي كه عزاداريهائيست همان به مربوط
".ميداشتند برپا درغرب
نوروز ويژه مراسم از سن كريستين آرتور نوشته بر بنا
روز در":مينويسد وي.شستشوست و يكديگر بر آب پاشيدن
كنار به برميخاستند خواب از زود صبح مردم نوروز اول
يكديگر بر و ميكردند شستشو و ميرفتند قناتها و شهرها
:آنكه است سنت اين درباره كه رواياتي از و ميپاشيدند آب
پادشاه شاه فيروزه زمان در بود آتشكدهاي نام خورا آذر
بر را سالها آن خراج فيروز نيامد ، باران سال چند ساساني
در آنچه از و گشود را خود خزائن درهاي و بخشيد مردم
از كسي كه كرد چنان و كرد ياري مردم به بود آتشكدهها
آذرخورا و بود فارس در كه آتشكدهاي به سپس نميرد گرسنگي
و شد باران خواستار و خواند نماز آنجا در و رفت داشت نام
بيرون داشت نام آذرخورا كه شهر آن از و كرد بسيار عبادت
كامفيروز بنام دهي به چون و نهاد دارا شهر به روي و آمد
فال به را آن آمدن گرفت باريدن شديدي باران رسيد فارس در
از مردم روز آن در بساخت را ده اين سال همان و دانست نيك
كه بماند ايران در آيين اين و ريختند آب يكديگر بر شادي
".گرفتند جشن را روز اين و كردند كار همان روز همان در
.دارد وجود هنوز فارس آباديهاي از بسياري در آن آثار كه
مركزي آسياي شهرهاي از ديگر بسياري و بخارا و سمرقند در
خود خاص شيوههاي يك هر كه مسلمانان و زردشتيان بر علاوه
نوروز تبار فارسي يهوديان نيز و ارمني مسيحيان دارند را
.ميگيرند جشن را
جشنها برگزاري يونان و صغير آسياي در ايران ، از گذشته"
و ليدي منطقه در داريم سراغ بهار آغاز در را آيينهايي و
به كهن اسطورههاي اساس بر صغير آسياي شمال منطقه فريژي
خدايان مادر به معروف و باروري الهه(CYBEL) سيبل افتخار
جشني [.شد اشاره بدان نيز "قبلا كه] (ATTIS) آتيس الهه و
بهاري اعتدال هنگام و حمل برج به خورشيد رسيدن هنگام در
در شاه آگوست زمان در آن برگزاري از مورخان ميشد برگزار
.ميدهند خبر آناتولي و ليدي و يونان و فريژي سرزمين تمام
مارس تا 28 روز 25 سه در كه بزرگي شادي و جشن از بويژه
.[فروردين تا 7 ]4
و تاجيكستان در نوروز جشن برگزاري درباره عيني صدرالدين
فارسي عموم عيد كه را نوروز بخارا در":ميگويد بخارا در
به ديني ملاهاي حتي و ميكردند حرمت بسيار است زبانان
مسلمان از بعد ميبود عادت اسلاميت از پيش كه عيد اين
اسلامي ديني رنگ و نكرده ترك را عيد اين مردم هم شدن
.ميبردند فايده وي از و داده
ايراني قديم ترتيب تنها نه كه دارند وجود كوچكي قوم"
ملي شماري گاه بلكه است متداول آنها نزد زمان محاسبه
اوستايي يا مزديسنايي شماري گاه صحيح ادامه "دقيقا آنان
قوم اينداشتند رواج وسيع صورت به زماني كه است جديد
عراق در بيشتر كه است زبان سامي و سامينژاد مردم جماعتي
اروپائيان نزد كه است قوم همين افراد و ميبرند بهسر
شماري گاه همان درست و...ناميدهميشوند منداييان
خسرو زمان در استعمال مورد ساساني دوره اواخر ايراني
هيچ بدون كه باشد (ميلادي ششم قرن) انوشيروان يعني كبير
اختلاف تنها يافته امتداد حاضر زمان تا تغييري و انقطاع
".شدهاند ناميده مندايي كلمات با كه ماههاست اسامي در
داشتهاند نگاه را ايراني شماري گاه تنها نه منداييان"
تعبيرات و آداب و عادات و ديني معتقدات از بسياري بلكه
".كردهاند حفظ نيز را ايراني
آفتاب طلوع از را روز ساعات ايرانيان مانند منداييان"
نام به خاصي شيريني نان نو سال اول شب در.ميكنند شماره
رسم و اسم و ميپزند (است كلوچه ميرسد نظر به كه) كليچه
به منداييان نيز سال اول روز 10".است ايراني دو هر آن
يا دهورپ مندايي صورت به نيز و (نوروز) فارسي صورت
(ZETA) كوچك نوروز را سال ششم روز ميخوانند DEWARABA
بزرگ نوروز ايراني سال ششم روز كه تفاوت اين با مينامند
".داشته نام
دارد ادامه
|