كرج در تئاتر جشنواره
زيست محيط شاعر سپهري سهراب
كرج در تئاتر جشنواره
هنري حوزه همت به "فردا نمايشگران تئاتر جشنواره نخستين"
برگزار تيرماه 79 شهرستان آن هنرمندان ويژه كرج شهرستان
.خواهدشد
است كرده دعوت تئاتر هنرمندان عموم از كرج هنري حوزه
تا حداكثر را خود هنري آثار جشنواره ، اين در شركت براي
اطلاعات كسب براي يا و دهند ارائه حوزه محل به خرداد 20
.كنند حاصل تماس و 471783 تلفنهاي 235997 شماره با بيشتر
زيست محيط شاعر سپهري سهراب
سپهري درگذشت سالروز ارديبهشت اول مناسبت به
كه است خصيصهاي سپهري شعرهاي در ستايي طبيعت :اشاره
.يافت نتوان روشني بدين معاصران از كدام هيچ شعر در شايد
يگانه معبود به طبيعت از كه وارسته است عارفي سپهري
شببوها ، لاي است ، نزديكي همين در او خداي.خودميرسد
آن قبله و گياه قانون روي آب ، آگاهي روي بلند ، كاج پاي
.اوست سجاده دشت و نور مهرش چشمه ، جانمازش است ، سرخ گل يك
لازمه دارد وجود طبيعت در كه آنچه هر سپهري ديدگاه در
به حقيقت در است ، خداوند يگانه ذات وجود مظاهر و زندگي
يگانه معبود جستجوي پي در طريق اين از او.است نزديك خدا
.است جهان خالق به پيوستن و خود
بيشترين گفت ميتوان حق به كه "آب پاي صداي" در سهراب
ميگويد ما به ميخورد ، چشم به آن در سهراب ستايي طبيعت
خانههاي و ميگذارند حراج به را گلي آن در كه شهري در
و عشق مظهر كه پروانه و درخت و گل رويش و روستايي و گلي
"سنگ و آهن سيمان ، هندسي رويش" به را خود جاي هستند محبت
عاشقانه كس هيچ است ، داده بياحساسياند و خشونت مظهر كه
را زمين وحشيانه چنين كه انساني.نميشود خيره زمين به
كردن زندگي براي جايي تنها نه ببرد بين از و كند لگدكوب
حقيقت در.ندارد هم شدن آواره براي جايي حتي كه ندارد
از.ميبرد بين از را خود ريشه زمين ، كردن ويران با انسان
حرمت تنها نه طبيعت عناصر سهراب ، نظر در ديگر ، ديدگاهي
با پيوند در درخت يك اجزاء مانند همه ، بلكه دارد
بقيه حرمت نقض اجزا ، اين از يكي حرمت نقض.يكديگرند
.اجزاست
لحاظ به و يكديگرند اعضاي آدم بني" سعدي ، شعر در اگر
دگر /روزگار آورد درد به عضوي چو گوهرند يك از آفرينش
و طبيعت عناصر تمام سپهري شعر در " قرار نماند را عضوها
نيست عجيب پس.گوهرند يك از و يكديگرند اعضاي هستي جهان
:بشنويم او زبان از كه
"مرد خواهم بكنم ، را سبزهاي ميدانم ، "
:بشنويم اينكه يا و
"ميشكفد من شور هست ، برگي هركجا"
:اينكه يا و
نميآيد باد آن در كه كتابي نخوانيم و..."
نيست تر شبنم پوست آن در كه كتابي و
.بيبعدند ياختهها آن در كه وكتابي
.بپرد طبيعت سرانگشت از مگس نخواهيم و
بيرون برود خلقت در از پلنگ نخواهيم و
داشت كم چيزي زندگي نبود ، كرم اگر بدانيم و
درخت قانون به ميخورد لطمه نبود ، خنج اگر و
ميگشت چيزي پي در ما دست نبود مرگ اگر و
ميشد دگرگون پرواز زنده منطق نبود ، نور اگر بدانيم و
"درياها انديشه در بود خلايي مرجان ، از پيش كه بدانيم و
عشق اين در او اما است زيست محيط عاشق سهراب ، كه گفتيم
كمي ممكنها عالم در شايد كه ميزند كارهايي به دست گاهي
:بيايد نظر به غيرمتعارف
"كند مي نصف را ماه فلسفهاي اگر نميخندم و"
!!كائنات همه به عشق يعني نخنديدن اين و
:ميگويد ديگر درجايي و
نزديكم علف نمناك گمنامي به خانه اين در من"
... ميشنوم را باغچه نفس صداي من
نزديكم زمين آغاز به من
ميگيرم را گلها نبض
"درخت سبز عادت آب ، سرنوشتتر با هستم آشنا
عالم وارد ناممكنها عالم از ميخواهد سهراب يعني اين ، و
را طبيعت بتواند كه دهد انجام را كارهايي و شود ممكنها
.دارد نگه
به را خوانندهاي هر "آب پاي صداي" منظومه به نگاهي
تمامي به او عشق و سپهري دوستانه انسان انديشههاي اعماق
همه اين از انسان كه بهطوري ميبرد خاكي عالم موجودات
و تحسين به خلقت آفريدههاي تمامي به او علاقه و محبت
.مينشيند شگفتي
زيباي موجودات و گياه و گل شامل تنها محبت و علاقه اين
حتي احساس ، فوران و عاطفه و شور اين در نيست ، طبيعت
:دارند ويژهاي جاي او محبت پندار در كريه و زشت موجودات
نميدانم من"
است ، نجيبي حيوان اسب:ميگويند چرا كه
كبوترزيباست
"نيست كركس هيچكسي قفس در چرا و
مردار او غذاي كه "لاشخور" يا "كركس" ميدانيد چنانكه
نفرت ديده به همگان نظر در "معمولا و است حيوانات و آدمي
زشتترين جزو نيز ظاهري شكل نظر از و ميشود نگريسته
و اسب رديف در سهراب نظر از ميآيد ، حساب به مخلوقات
و قناري همانند كه است شايسته "حتما و گرفته قرار كبوتر
.شود گذاشته تماشا به قفس در زيبا ، حيوانات ديگر و بلبل
كه ميرود پيش حد آن تا حيوانات به علاقه ابراز در سهراب
:ميسرايد
" داشت كم چيزي زندگي نبود ، كرم اگر بدانيم و"
ميتواند تاثيري چه آدميان زندگي در كرم وجود راستي به
آدميان زندگي كمبود باعث آن وجود عدم كه باشد داشته
!ميشود؟
در آن مظاهر تمامي و زيست محيط دوستداري و طبيعت به عشق
همانند سهراب.دارد پايا و هميشگي نمودي سپهري اشعار
و زيبا را كائنات و طبيعت پديدههاي همه ، خوشبين فلاسفه
با طبيعت پديدههاي به نبايد او نظر از و ميبيند دلپسند
:نمود برخورد منفي نظر
"داريم تب اگر مهتاب به بدنگوييم"
بر مادي روابط كه هستند انسانها اين طبيعت نظام در
را انساني روابط همه و است انداخته سايه افكارشان تمامي
نبات و حيوان طبيعت در ولي مينگرند مادي مسائل دريچه از
:نيست پذيرفتني و است مطرود مسائل گونه اين
زمين به بفروشد را سايهاش بيدي ، نديدم من"
دشمن هم با را صنوبر دو نديدم من
"كلاغ به را خود شاخه نارون ميبخشد رايگان
القا را خفقان و تيرگي از مفهومي فارسي شعر در "شب"
معرفي وحشتانگيز و شوم عنوان به نيما شعر در شب ميكند ،
استاده در سخت كردهايست ورم تن" نيما قول بهميشود
اشعار در و دارد "خونين گلويي" شاملو قول به يا و "هوا
.ميكند القا را نفرتانگيز مفهومي نيز معاصر شاعران ديگر
در را شب حتي هستي كائنات به علاقه به بنا سهراب اما
از را شب سهراب ، حقيقت در.ميبرد سئوال زير معاصر شعر
آفريدههاي بين در را او واقعي هويت و ميآورد در بدنامي
:ميسرايد و ميسازد نمايان خدا
است بدي چيز شب كه نگوييم و"
"باغ بينش از خبر ندارد تاب شب كه نگوييم و
او.دارد بسياري فرق عادي آدميان نگاه با سهراب نگاه
احساس بايد ديدنش براي كه ميبيند زمين روي در چيزهايي
ميتواند كسي چه بهراستي.داشت سهراب همانند ويژهاي
:بگويد و ببيند
ميخورد بادبادك ديدم ، برهاي"
ميفهميد را يونجه ديدم ، الاغي من
سير ، ديدم گاوي "نصيحت" چراگاه در
"شما":ميگفت سوسن گل به خطاب ، هنگام ديدم شاعري
.بلور جنس از همه واژههايش ديدم ، كتابي من
"...بهار جنس از ديدم ، كاغذي
كائنات به عشق كه ميشود سيراب روحي از ديدگاه نوع اين
ويژه روحيه مخصوص برتر حس اين و ميزند موج دروجودش
ادبيات تاريخ شاعران از شعري كمتر در.بس و است سپهري
قانون به وفاداري و علاقه همه اين از نشاني ايران معاصر
اشعار از مردم استقبال كه روست اين از.است موجود طبيعت
رمز ميتوان را اين و ميشود افزونتر روزبهروز او
.اودانست اشعار جاودانگي
سهراب شعرهاي در را ديگري نمونههاي گفتار اين پايان در
:ميگذاريم شما عهده به را قضاوت و ميكنيم مرور
"پرسار چنار يك عيد ، بارش يك مثل بود ، چيزي زندگي"
"پر سنجاقك غربت از دلم"
خوشنودم سيبي به من"
بابونه بوته يك بوييدن وبه
دارم قناعت پاك بستگي يك آينه ، يك به من
ميتركد بادكنك اگر نميخندم من
ميكند نصف را ماه فلسفهاي ، اگر نميخندم و
ميشناسم را ، پربلدرچين صداي من
را كوهي بز پاي اثر را ، هوبره شكم رنگهاي
ميرويد كجا ريواس ميدانم خوب
ميميرد بازكي ميخواند ، كي كبك ميآيد ، كي سار
چيست بيابان خواب در ماه
خواهش ساقه در مرگ
"همآغوشي دندان زير لذت ، تمشك و
"هدهد؟ يك به ميرسم طرف كدام از من"
"ميكرد كم وقت حجم از چلچله عبور"
افتاد اتفاق چه"
"كردند درو سارها ترا خواب كه
سرو يك شاخه روي سار يك نشستن با و"
"خورد ورق فصل كتاب
نبود خيره زمين به عاشقانه چشمي ، هيچ"
نشد مجذوب باغچه يك ديدن از كسي
"نگرفت جدي مزرعه يك سر را زاغچهاي هيچكس
آب از زود آب ، در ميافتد كه پروانه چه هر باشد ، من ياد"
"درآرم
"پريد سار يك:يعني زندگي"
هست درخت كه وقتي"
"بود بايد كه پيداست
نكنيم گل را آب"
آب ميخورد كفتري انگار فرودست در
"...ميشويد پر سيرهاي دور ، بيشه در كه يا
محمدمكيآبادي
زيست محيط دانشجوي
والا نگارخانه
تا 30 /مهدوي صدر امينالله چوبي معرق آثار نمايشگاه
شمالي ، اميرآباد:نشاني /تا 20 ساعت 16 از /فروردين
تلفن8009355 /پلاك 67 دوم ، خيابان
الهه نگارخانه
/ارديبهشت ششم تا / اسفندياري احمد طراحي آثار نمايشگاه
/پلاك 47 گلفام ، آفريقا ، خيابان:نشاني /تا 20 ساعت 16 از
تلفن2059686
ايران عكاسان خانه
/"ايران عكاسان خانه" عكس نمايشگاههاي دوره هشتمين و چهل
-تلفن9 /سميه خيابان غربي انتهاي:نشاني /خرداد پنجم تا
8892001
شيث نگارخانه
از 28 /بهبودي عبادالله دستي صنايع و نقاشي نمايشگاه
:نشاني /تا 20 ساعت 16 از / ارديبهشت دوم تا فروردين
شيرزاد كوچه دانشجو ، پارك جنوبي ضلع عصر ، ولي چهارراه
تلفن6709185 /پلاك 41 شرقي ،
همايوني نگارخانه
ساعت 16 از فروردين تا 30 جليليان فرهاد نقاشي نمايشگاه
پلاك 47 مقدم ، فرشي شمالي ، كارگر خيابان:نشاني / تا 19
تلفن 8008171
|
|