ابزاري دموكراسي و آرماني دموكراسي
روحاني امير
اشاره
ميان تمايز مييابند؟ سامان چگونه دموكراتيك جوامع
جوامعي با مينگرند روش بهعنوان دموكراسي به كه جوامعي
چيست؟ در ميانديشند هدف و غايت بهعنوان دموكراسي به كه
بر الزاماتي چه فوق ، نگاه دو از يك هر پذيرش صورت در
در محافظهكار نيروهاي بعد درمرحله ميشود؟ آنمترتب
جوامع در نيروهايمحافظهكار با دموكراتيك جوامع
از يك هر و دارند تفاوتي چه گذار حال در و استبدادزده
به است درصدد زير مقاله دارند؟ توسعه به نگرشي چه آنها
.دهد پاسخ فوق سوءالهاي
انديشه گروه
در آن نخستين اشكال برخلاف گرچه دموكراسي تعريف در
از بهرهگيري ضرورت و وجود به نسبت نميتوان تاريخ ،
چشم نمايندگي سيستمهاي از نيز و انتخاباتي مكانيسمهاي
بنياديترين از رفتن طفره و اهمال وجود اين با پوشيد
كلي بهطور دموكراسيها سرشت در كه موءلفههايي و مباني
.ميكند مضاعف را انتخابي نظامهاي زيانمندي دارد ، وجود
سلطهاي اعمال در منتخب حكومتهاي استعداد وضعيتي چنين در
دستگاه آنكه بهانه به تنها اقليتها حقوق بر مستبدانه
.است بيشتر ميشود محسوب اكثريت آراء از سنتزي سياسيشان
است تاييداتي مبتنيبر همواره نقاديها ، به دولتها پاسخ
.ميكنند انباشته صندوقها در شهروندان كثيرياز آراي كه
روحياتي خور در آنكه از قبل دولتهايي چنين چرا اما
دموكراتيك روشي به را خود معضلات رفع و باشند دموكراتيك
مييابند؟ پيوند استبدادي خصايل و سنتها با نمايند ، فراهم
آفتهاي اساسيترين كه شود سوءال است ضروري اينرو از
چيست؟ انتخابي حكومتهاي در موجود
دموكراسي تعريف به نياز فوق پرسشهاي از يك هر به پاسخ
و متفاوت "كاملا رويكرد دموكراسيهادو درباره.دارد
اولين ;دارد قرار بنياديتر پرسش دو قالب در ناهمگون
يك شيوه به ميتوان آيا را دموكراسيها كه است اين پرسش
نظامي بهمثابه را استقرارشان و گرفت درنظر آرمان و هدف
دموكراسي از مقصود برعكس ، يا و كرد؟ تصور بينقص و كامل
آن رهگذر از كه است شيوهاي و ابزار بلكه آرمان يك نه
كرد؟ آزمون و تعقيب را مختلفي هدفهاي ميتوان
نهفته تودهاي دموكراسي در دموكراسي آرمانگرايانه تغيير
يك انتخاب در مردم مشاركت را آن اوج نقطه زيرا است ،
اساسيترين.ميدهد قرار عيار تمام ارزشي عنوان به حكومت
و كمال به طرفدارانش عقيده تودهاي دموكراسي در فرضيه
دموكراسيها ، از نوع اين پيرواناست تعالي انديشه
درنظر كامل و مطلوب نظامي تاسيس مثابه به را آن استقرار
چنين ساختن مستقر با كه اعتقادند اين بر و ميگيرند
امكان آن در كه آورد پديد را مطلوبي جامعه ميتوان نظامي
.است فراهم "كاملا بيعدالتي از خلاصي و نابرابري رفع
ميرسد بهنظر خوشبينانه ابتدا در كه چندان مذكور پندار
ضرورت دموكراتيك نظامي از آرماني تلقي نيست ، خطا از عاري
جامعه در كه تحولاتي و تغييرات اعمال به پاسخ لزوم و
نظامي در" ديگر تعبيري به.ميسازد زايل را ميشود احساس
و تغيير از "اساسا ميدهد قرار كمال بر را اصل كه
خواستار كه كسي هر ناگزير و ميشود تصور بينياز دگرگوني
و مردم دشمن يا و خائن بايد ميشود آن در وتغييري تحول
(1)".باشد ديوانه فردي يا
دموكراسي از تودهاي و آرمانگرا رويكرد در كه ديگري نقص
ايجاد.نيست فوق اشكال از كماهميتتر ميخورد بهچشم
يكي اجتماعي اصلاحات به نسبت عمومي افكار نااميدي و ياس
نسبت نقادانه نظري بايد كه است اساسي معايب همين از ديگر
وسيع پشتوانههاي با كه نظامهايي.داشت روا آن به
مدعي حال عين در و يافتهاند استقرار مردم تودههاي
را جامعه اذهان رفته رفته هستند خود بودن بينقص و برتري
و غيرتودهاي دموكراتيك نظامهاي اشكال تمامي به نسبت
ميكنند عمل آرمانگرايانه معيارهاي برخلاف كه نظامهاي
به آرماني دموكراسيهاي آنكه بويژه ميسازند ، بدبين
و خود به كارگزارانشان ايقان از كه آميختهاند استبدادي
چون ميكنند فكر اينان.ميگيرند سرچشمه خود تفكر
عاري درنتيجه ;ميشود انتخاب اكثريت بهوسيله حكومتشان
اين از.ندارند نيازي نيز تغيير به و انتقادند و نقص از
احساساتي به آميخته تصوري سياسي ، نظام در تغيير تصور رو
از كه غيرخودي و خودي چون تعابيري.است بدبينانه
محسوب جوامعي چنين سياسي فرهنگ تعبيرهاي مرسومترين
كه معنا بدين.فوقاند عبارات تاييدكننده ميشوند
بقاي براي تضمين از حداقلي فاقد همواره مذكور نظامهاي
.دراقليتند كه ميشوند محسوب گروههايي
به توسل با است ممكن تودهاي دموكراسي در موجود اكثريت
تفسيري و جمعي هويت از ناشي ستمگرانه استبداد نوعي
توسعه و پيشرفت برابر در را موانعي خود ، از مطلقگرايانه
از يكي شايد.كنند ايجاد اقليتها حقوق و فردي آزاديهاي
اين (تودهاياش مفهوم به) دموكراسيها اساسي خصلتهاي
و منطق از قابلتوجهي رهايي اجازه خود مردم به كه است
در را آنان و ميدهد را زندگي به نسبت عقلاني نگرش
فرو جمعي روح از برخاسته عواطف و هيجانات از قلمروهايي
يافتن رسميت و گرفتن درنظر موضوع بنابراين ;ميبرد
قرباني بهسهولت مذكور سياسي نظام منتقدين و مخالفان
تجربه.ميگيرند قرار تودهها هيجاني و نامعقول احساسات
بهوجود تودهها وسيع مشاركت با كه انقلابهايي از پس
آرمانگرا و تودهاي نظامهايي مستقركننده و آمدهاند
واله پيروان كه دارند خطاهايي از نشان بهخوبي بودهاند
قليانهاي و جمعي هيجانات گرماگرم و هنگامه در آن شيداي و
نشان بارها تجربهها اين آفريدهاند ، آن از ناشي
كسب و مردم جمعي هيجانهاي كردن فروكش با كه دادهاند
و خطاها ماهيت سهولت به ميكند ظهور آن از پس كه آرامشي
و شيداگونه تمايلاتي با گذشتگان كه تندرويهايي
رفتهرفته را جايشان ميورزيدهاند عشق بدان افتخارآميز
احساس بيشترين.ميدهد شرمساري و خجلت از حالتي به
كارگزاران كه باشد نهفته موضوع اين در شايد فوق شرمندگي
هيجانهاي و التهاب كردن فروكش از پس لحظاتي در جامعه
فشار و قبيلهاي و گروهي تعلق سلطه از آرامي به جمعي
قرار معقولتر شرايطي در و ميرهند خود جمعي وجدان
نقادي دريچههاي ميتوان كه است شرايط اين در.ميگيرند
كه است دليل بههمين.گشود سياسي نظام و جامعه بهروي را
آرمانگرا نظامهاي به كه نقدهايي مهمترين از يكي هميشه
وابسته بسيار نظامهايي چنين كه است موضوع اين است وارد
طريق از تا هستند ، هيجاني شرايطي جاودانسازي و احياء به
از بهرهوري لزوم و يابد دست تنش از حالتي به جامعه آن
آن در مطرح انديشههاي از يكي درنتيجه.شود منتفي كه نقد
كه -[تخيلي هرچند] -است حيلهگر و مشترك دشمني وجود تصور
از تصوري چنين.ماست غفلت منتظر خود كمينگاه در همواره
خود هيجاني حالت همواره جامعه كه ميشود باعث مشترك دشمن
.كند حفظ را
زوال و شدن زايل با كه است اين نظامها قبيل اين مشكل
ديگر زندگي ، آلوده فضاهاي شدن شفافتر و بحراني شرايط
خود جامعه در موجود پرسشهاي به پاسخگوبودن به قادر
چنبره از كه جامعهاي افكار ساختن متقاعد از و نيستند
و دوام.ميمانند عاجز گريختهاند هيجانات و احساسات
كه است جمعي هيجانات احياء در هميشه آرماني نظامهاي بقاء
پيدا نمود فرضي دشمني شكل به شيوهاش مرسومترين در
.ميكند
آميزه دارد وجود دموكراسيها درباره كه دومي رويكرد
نگرش با آشكاري تقابل در كه است دموكراسي ابزارگرايانه
اين در نكته اولين.ميگيرد قرار آرماني و غايتنگر
نظامي را دموكراسي كه است عقيدهاي نهادن كنار رويكرد
دموكراسي بينشابزارگرايانه.ميكند تفسير تمام و كامل
دموكراسيها آن در ميكندكه تمكين آميزهاي به حقيقت در
وسيلهاي يا شيوه مثابه به بيشتر بلكه هدف بهعنوان نه
نظام ميتوان آن طريق از كه ميشود نگريسته سودمند
.بخشيد سامان مطلوبتر وجهي به را جامع سياسي و اجتماعي
بطلان با كه نيست اين جز ابزارگرا انديشه تلويحي مفهوم
نظر تجديد و تعويض ضرورت وسيله يك سودمندي و كارآيي حدود
سياقي به دموكراسي وقتي.ميشود مطرح نيز آن ترميم يا
يك از آن استفادهكنندگان ميان "طبيعتا گردد تصور ابزاري
پيوندي سو ديگر از وسيله يك عنوان به دموكراسي خود و سو
با فرد وجدان تفكيك و كردن جدانميگردد برقرار اخلاقي
ممكن سادگي به دارند اخلاقي جذابيت و مطلوبيت كه اهدافي
شدن مشهود مجرد به فوق ابزاري نگرش در كه حالي در نيست
مرسوم ابزارهاي از بتوان بايد بيكفايتي از نشانههايي
قبيل اين مولفه مهمترين از يكي نتيجه در.پوشيد چشم
.آنهاست روي بر نقادي دريچههاي بودن باز دموكراسيها
از را اعتبارشان و كيان ابزاري ، رويكرد در دموكراسيها
.ميگيرند ميدهند بروز خود از كه كاركردهايي و كارآيي
و قابليتها به توسل با كه دموكراسيها از تصوري چنين
و انعطافپذيري ميشوند ، سنجيده جامعه در توانشان
كه است بديهي زيرا ميدهند آنها به ويژه امتيازهايي
و پويايي آماده را آن "اولا دموكراسي ابزارگرايانه تفسير
شرايط با تنگاتنگي و استوار پيوند "ثانيا ميكند تغيير
كه پيوندي ميسازد ، برقرار جامعهاي هر فرهنگي و اجتماعي
و است مذكور دموكراتيك نظام نابودي معناي به آن از گسستن
ميتوان كه است جامعهاي هر متغير شرايط با پيوند در
اگر".كرد توجيه را دموكراسيها نوع مناسبترين تفسير
است نسخهاي از عبارت فقط و فقط دموكراسي كه كنيم گمان
چند يا و انگلستان يا فرانسه اداره شيوه از ميتوان كه
به ناچار پيچيد ، جامعهاي هر براي و برداشت ديگر كشور
از بسياري در دموكراسي استقرار كه رسيد خواهيم نتيجه اين
(2)".نيست امكانپذير كنوني جوامع
آن استقرار كه ميدهد نشان ما به دموكراسي ابزاري انگاره
فرهنگي و اجتماعي چارچوبهاي كردن ملاحظه با بايد تنها را
ظرفيتهاي افزايش نسبت به لذا و كرد بررسي و محاسبه جامعه
.داد تعميم نيز را آن چارچوبهاي و حدود ميتوان مذكور
ميگردد متولد دموكراسي از اخير تفسير از كه ديگري موءلفه
.است برگزيده نظام يك نهادن كنار در آن قابليت و توانايي
در شركت صرف از مهمتر بسي اهميت ، نظر از اينموءلفه
موءلفهاي چنين نفي زيرا است عمومي گيري راي و انتخابات
و است دموكراسي ابزاري تعريف كننده زايل خود به خود
.ميكند مبدل خدشهناپذير آرماني مثابه به را آن "عملا
كه ميدهد قرار مدنظر را شرايطي حقيقت در مهم موءلفه اين
نظامي يا حكومت كه سياقي همان به مردم آن چارچوب در
و خود آراء از استفاده با بتوانند برميگزينند را سياسي
خلاصي نامطلوب و نامناسب حكومتي شر از خشونت اعمال بدون
برميگزينيم را حكومتها كه شيوهاي به نتوان اگر.يابند
.داشت نخواهد وجود نيز دموكراسي بپردازيم نفيشان به
نهادهايي كه ميكند زندگي دموكراسي در هنگامي انسان"
بستن كار به بدون را حكومت تعويض كه باشند وجودداشته
كه نباشد نيازي يعني سازند ، امكانپذير زور و خشونت
اين برچيند ، عمومي طغيان با و زور به توسل با را حكومت
(3)".است دموكراسي سرشت
كم دست دموكراسيها كه كرد تصور چنين ميتوان اين بنابر
حكومتي يا دولت شر از را خونريزي بدون رهايي امكان بايد
احترامي خود قانوني وظايف و حقوق به كه نامطلوب
نادرست را آن سياستهاي "صرفا اگر حتي يا و نميگذارد
واجد ميتوان را جامعهاي چنين.سازد فراهم ميپنداريم
.كرد تعبير دموكراتيك خصوصياتي
انتخابات برگزاري يا و يافتن دست حاضر مقاله چارچوب در
هر فرهنگي و سياسي توسعه مهم گامهاي و مراحل از يكي
.نيست نيز آن ملاك تنها "يقينا اما ميشود تصور جامعهاي
كشور يك در موجود نظام كه ادعا اين درباره تحليل
ميزان و حدود با تنگاتنگي ؟پيوند خير يا است دموكراتيك
گرفتن نظر در و سو يك از آن برگزيدگان قابليت و توانمندي
ضمن بتوان آن وسيله به كه دارد ديگر سوي از مكانيسمهايي
در شده ، ارائه شعارهاي و اهداف تحقق فرهنگي شرايط تشخيص
به برنامهها بودن عملي غيرقابل و بيكفايتي مشاهده صورت
كه گونهاي همان به درست زد ، دست تعويضشان حتي يا ترميم
خلع بيكفايتيهايش شدن مشخص و استيضاح از پس را وزيري
با بيربط و بيكفايت نظامي سيطره از بتوان بايد ميكنند
.نهاد كنار را آنها و يافت خلاصي مضر "احيانا و زندگي
چند آموزنده انتخاباتي هر در شده عنوان شعارهاي به توجه
و كرد كار به توجه با را آنها ميتوان و است اساسي نكته
نكات مهمترين.كرد تقسيم منفي و مثبت گروه دو به هدفشان
كرد تفسير تكاملي به رو درك اول وهله در ميتوان را مثبت
.بيايد بوجود ميتواند جامعهاي هر شهروندي پديده در كه
ميكنند شركت انتخابات در كه مردمي كه موضوع اين تشخيص
در خود كنشهاي سياسي و اجتماعي اهداف از تفسيري چگونه
در كه نقادانهاي درك آن از مهمتر حتي و ميگيرند نظر
يا فرمانبران و فرمانروايان گروه دو از يك هر ذهنيت
نشانگر ميگيرد شكل جامعه متابعتكنندگان و دستوردهندگان
كه است جامعهاي هر سياسي فرهنگ در نويني مفهوم زايش
.مينامند "شهروند" بدان
در بتوان را ملت يك تاريخي رويداد افتخارآميزترين شايد
به جامعه اعضاي تك تك توانمندي آن در كه جست لحظاتي
خود حاكميت ، اعضاي سو يك از كه مييابد ارتقاء درجهاي
خود دست پايين فردي به حتي و مردم به پاسخگويي به راموظف
فضايي در نيز معمولي شهروندان ديگر سوي از و ببينند
موضوع اينگيرند قرار خشونت و تهديد از دور و نقادانه
در و مطلقه حكومتهاي در كه است نيازمند تواضعي به
كه چيزي ديگر تعبيري ، به نميشود يافت مستبد شخصيتهاي
مسالهاي هر از قبل را جامعه يك مباهات و فخر موجبات
و پذيرش توان از حاكميت گروههاي كه است اين ميدهد نشان
عملكرد به نسبت جامعه نگرش و انتقادات واقعبينانه قبول
بلوغ به و نهند كنار را خود نصيحتگرانه روحيات خود
حاكميت گروه ديگر عبارتي به.آورند ايمان مردم سياسي
مردم با را خود مشروعيت پيوند كه لحظهاي از "دقيقا
اجباري و تحميلي كردن مجاب دنبال به آنكه از بيش ميگسلد
خود نظريات و آراء صحت پذيرش به نسبت مردم متحكمانه يا
و تئوريك رويكردهاي در تجديدنظر به متواضعانه بايد باشند
طليعه اولين واقع در پديدهاي چنين.زنند دست خود هنجاري
از اخير نكتهاست شهروندي و دموكراتيك جامعهاي تبلور
نميتوان روحيهاي چنين تجربه بدون كه است مهم رو اين
آنان كه ادعا اين و انتخابات در مردم فعالانه حضور نقش
اثبات به را ميباشند نقش صاحب خود سرنوشت تعيين در
كنار و نقد به قادر را خود كه زماني تا مردم.رسانيد
عناصر يا عنصر تهديد از عاري و مسالمتآميز نهادن
تلقي نامطلوب كليشان اجماع در كه عناصري) نامطلوب
خويش گزينش بودن معنادار به هرگز نبينند را (ميشود
به گرچه دموكراسيها اينرو از.آورد نخواهند ايماني
ممارستي نيازمند ميشوند تصور تغيير قابل ابزاري عنوان
در و وسيع حدي در را دموكراسي تمرين بايد.فراگيرند
و كمترين از كه محدودهاي داد ، گسترش زندگي ابعاد تمامي
.دربرگيرد نيز را سياسي فعاليت ميزان بيشترين
بسي گرديد اشاره بدان نيز بالا در كه شهروند مفهوم
و انساني اجتماع يك در يكسويه "صرفا حضور از متفاوتتر
مقصود.است اصالت فاقد كه است سياسي برنامهاي در مشاركت
.دارد خود تاثيرگذاري به نسبت فرد كه است اصالتباوري از
تفوقشان اثبات در مردم توانمندي و نقادانه حضور با تنها
تمرين به و بازيافت را فوق اصالت ميتوان كه است دولت بر
را سياسي كنشگران اعمال اصالتمندي و زد دست دموكراسي
.داد نشان
دارد ادامه
:پانوشتها و مراجع
-1372-مركز نشر دموكراسي ، استبداد -همايون كاتوزيان ، -1
ص 17
ص 61 -منبع همان -2
نشر -وزيري هوشنگ -اصلاح يا انقلاب -پوپر و ماركوزه -3
صص 4542 - 2535-خوارزمي
|