راهكارهاي نيازمند خشكسالي بحران حل
است اساسي
چه بهزاد الدين كمال پاسداشت براي
كردهايم؟
اميد شهرك ساكنان تقاضاي
راهكارهاي نيازمند خشكسالي بحران حل
است اساسي
ابزار گرفتن حكم در كه آسيبديدگان از دام خريد جاي به *
طريق از حتي علوفه تامين با است بهتر آنهاست ، از كار
شود جلوگيري دامها مير و مرگ از واردات
سرزمين شرقي نيمه در خشكسالي طبيعي عارضه وقوع پي در
جهاد وزارت مسئولان كه شد اعلام خبرها در ايران اسلامي
گرفتهاند ، تصميم آسيبديدگان از حمايت راستاي در سازندگي
.نمايند خريداري اعتبار تامين صورت در را دامداران احشام
كنترل جهت در دولت شعارهاي از يكي كه است حالي در اين
و كشاورزان از حمايت شهرها ، به روستائيان بيرويه مهاجرت
در فوقالذكر وزارتخانه خصوص همين در و بوده دامداران
عشاير به نسبت شايستهتري و چشمگير خدمات گذشته سنوات
.است رسانده انجام به زحمتكش
تهران شهر كلان در و بوده تالش شهرستان اهالي از اينجانب
را خشكسالي تلخ مزه گذشته سال چهار سه ، در و دارم سكونت
كه شدهام مواجه آن از ناشي مشكلات با "عملا و چشيده
.است مشهود من زندگي در آن سوء آثار همچنان
ديگر مثل شهروندان اصطلاح به اين كه داريد استحضار
در فقط زندگي و دارند معيشت به نياز خاكي كره ساكنان
بر معيشتي هر.نميشود خلاصه كشيدن نفس و ماندن زنده
اقتضاي به آن افراد و شده پايهريزي خانوار اشتغال مبناي
كار اسباب اگر حال.مينمايند معاش امرار حاصله درآمد
به توجه با است نياكانشان ارثيه كه را دامداران و عشاير
معاش امرار بايد چگونه كنند ، سلب آنها از فوق سياستگذاري
نمايند؟
رويميدهد ، ازكشورها بعضي در اتفاقي چنين كه مواقعي در
كه ارتش نيروهاي حتي دولتي امكانات همه شاهداستفاده ما
و خدمات ارائه براي كه هستيم است ، كشور هر امنيتي ستون
دو مردمان كه اكنون اما.ميشوند بسيج آسيبديدگان نجات
چند اندازه به وسعتشان كدام هر كه كشور شرق پهناور استان
شاهد هنوز ميسوزند خشكسالي آتش در است اروپايي كشور
.نميباشيم زمينه اين در موءثر و اقداماساسي
شود ، كشورتوجه شرق در بهخشكسالي دقتبيشتري با اگر
ميتواند آتي سالهاي در عارضه اين خود كه يافت درخواهيم
كه چراكند ايجاد اجتماعي و امنيتي سياسي ، ناگواريهاي
وقتي اشتغال ، ايجاد راستاي در دولت كلي سياست برعكس
براي شوند ، بيكار استان سه يا دو ساكنين از بزرگي جمعيت
در كه زد خواهند اعمالي به دست "جبرا زندگي گذراندن
اموري ميتواند و شده نامگذاري كاذب شغل اجتماعي تعاريف
.و سرقت تكديگري ، دستفروشي ، مخدر ، مواد كالا ، قاچاق چون ،
و سوءسياسي تبعات "قطعا اعمال اين مجموعه و برگيرد در..
.داشت خواهد دنبال به نيز را اجتماعي
مذكور مناطق زحمتكشان از توجهي قابل شمار كه اكنون
كه است صحنهآزموني خود شدهاند ، طبيعي بلاي اين گرفتار
قرار كشور مسئولان و هموطنان ديگر براي متعال خداوند
زندگي اضمحلال از جلوگيري براي ميشود پيشنهاد است ، داده
توسط دام فروش و خريد از پيشگيري و كوچنشينان
جاي به اسلامي جمهوري كريمه دولت سودجويان ، و فرصتطلبان
به توجه با كه بانكي تسهيلات و وام اعطاي دام ، خريد
را سياستي بود ، نخواهد جوابگو زمان اندك در فعلي شرايط
و جهادسازندگي كشاورزي ، وزارتخانههاي تا نمايد اعمال
براي را نياز مورد علوفه معقول ، هماهنگي يك با بازرگاني
اختيار در واسطه بدون و نموده وارد خارج از مشخصي مدت
از بهتر كه ديگر اصولي طرحهاي يا و دهند قرار دامداران
.باشد مطلوبي بهرهوري داراي و بوده دام خريد
خواهند تلاش گذشته همچون نيز محترم مطبوعات انشاءالله
و سيستان خراسان ، استانهاي خشكسالي موضوع تا كرد
ممكن راهكارهاي همچنين آن جانبي عوارض و سمنان بلوچستان ،
گسترده بهصورت آسيبديده مردم ياريرساني جهت را عملي و
.شود منعكس
تهران -ج.م.م
چه بهزاد الدين كمال پاسداشت براي
كردهايم؟
است بهزاد حضرت زمانه استاد
است داده عالم به هنروري داد كو
دهر مادر از او بسان زاد كم
است بهزاد او از بهزاد كه بالله
"احمد قاضي"
نوادر مظهر و صور بدايع مظهر ايران ، مينياتور پدر را او
ايران مينياتور بزرگ هنرمند بهزاد.دادهاند لقب هنر
آوازهاي و نام جهان هنر تاريخ در كه است كساني از بيشك
اين عظيم سنتهاي رساننده كمال به وي.يافتهاند بسزا
مينياتور هنر عمده قسمت كه بود او نام و بود ظريف هنر
.درآورد ايراني شيوه و سبك به وي از بعد را اسلامي
كودكي اوان در آمد ، دنيا به هرات در ق.-سال 854ه در وي
را او بايقرا حسين سلطان دربار نقاش هروي ميرك و شد يتيم
بهزاد در هنري نبوغ آثار چون و گرفت خود حمايت زيربال
دربار كتابخانه رياست ميرك درگذشت از بعد شد متجلي
هرات فتح از بعد صفوي اسماعيل شاه.رسيد وي به تيموريان
دربار كتابخانه رياست و آورد (تبريز) پايتخت به را بهزاد
ميداشت عزيز را بهزاد همواره اسماعيل شاه.سپرد بدو را
در را خويش محبوب هنرمند چالدران جنگ هنگامه در بطوريكه
.كرد مخفي امن غاري
را ايراني بيجان مينياتور كه بود كسي بهزاد كمالالدين
طبيعت با را ظرافت كه كرد ايجاد مكتبي و بخشيد حال و روح
عمري بهزاد.كرد آفاق شهره را او نام هنرش و آميخت درهم
در سرانجام و كرد سپري صفوي دربار در احترام و عزت با را
شيخ باغ بنام باغي در و درگذشت تبريز در ق.-سال 942ه
در و (تبريز قديمي محلات از) بيلانكوه محله در واقع كمال
بخاك (هجري هشتم قرن شاعر) خجندي كمال آرامگاه كنار
.شد سپرده
بزرگ نام و ياد سپردن فراموشي به كه باشيم داشته خاطر به
و هنر فرهنگ ، حق در است ظلمي "حقيقتا بهزاد همچون مرداني
نشستن شاهد كه روانيست عنوان هيچ به.ملت يك تاريخي هويت
بي هنر تاريخ طول در كه باشيم كساني نام بر فراموشي غبار
باعث و گشته متجلي خلاقشان پنجههاي سر از ايراني بديل
.است شده ايران نام اعتلاي
كه ايران مينياتور پدر مقام پاسداشت براي راستي به
خود به او از اثري داشتن به جهان مشهور موزههاي
شان خور در و باشكوه مقبره كدامين كردهايم؟ چه ميبالند
را كنگره كدامين يا ساختهايم مزارش سر بر را هنرمند يك
كردهايم؟ برگزار بهزاد نام و ياد نگاهداشتن زنده براي
در امثالهم و داوينچي پيكاسو ، چون نامهايي شده باعث آنچه
جاودانه آثار فقط و فقط شود جهانيان زبانزد هنر عالم
جهاني واعتبار شهرت اين از عمدهاي قسمت بلكه نيست ايشان
هنر عرصه نامي مردان اين همميهنان وقدرشناسي تلاش مرهون
سبقت گوي ما ، از هم مورد اين در اروپايي آري ، .است
برگزاري و فيلم كتاب ، از اعم ممكن وسيله هر با و ربوده
چهرههاي به را خود ملي مفاخر نمايشگاه و كنگره
هزاران و بهزاد با ما اما است كرده تبديل بينالمللي
داشتهايم؟ برخوردي چه هنر و علم عالم ديگر نابغه
در آينده نسلهاي اينكه آن و كرد غفلت نبايستي نكته ازيك
كرد؟؟ خواهند قضاوت چگونه كشورمان مفاخر با ما رفتار مورد
دستفروش بزاز مهدي
تبريز دانشگاه تاريخ دانشجوي
اميد شهرك ساكنان تقاضاي
از را بابائي شهيد اتوبان چراغهاي امر مسئولين همت با -1
و فقيه ولايت سازماني خانههاي مقابل تا نوبنياد ميدان
جاي كه كردند تبديل زرد نور و گازي به هوانيروز ستاد
اكرام اين بالاتمام ، الاكرام ، اما دارد ، امتنان و تشكر
تا كه بود اين حق حداقل كه چرا ميشود تلقي كاره نيمه
شرق سازماني خانههاي ورودي و اميد شهرك خروجي مقابل
تا يا و استخر خيابان به قوچك گردنه پل اول يا و لويزان
تبديل چراغها (ع)حسين امام دانشگاه و دانشگاه شهركهاي
فرد تقاضاي كه خواسته اين انعكاس با است اميد.ميشد
برطرف نقيصه اين زودتر چه هر است ساكنين جمع بلكه نيست
.شود
در بابائي شهيد اتوبان شرق به پاسداران خروجي اول -2
مقطع در درست و نيرو سازي باطري شركت ورودي درب مقابل
ازدحام مسافر كردن سوار براي راهي و مسافري خودروهاي پيچ
ايجاد سرعت حال در عبوري خودروهاي براي را خطر موجبات و
به نسبت كه است اين رانندگي و راهنمايي از توقعميكنند
.شود اقدام حادثه بروز از قبل تا مشكل اين رفع
"قاعدتا طبقات شكمسير نورچشمان هفته هر جمعه عصرهاي -3
شميراننو پل از بعد و پيچ سر پرشي موتورهاي با بيدرد
ميزنند غريبي و عجيب كارهاي به دست بابائي شهيد اتوبان
عبور حال در خودروهاي براي بلكه خود براي تنها نه كه
علاج ميخواهيمكه انتظامي نيروي از است ، حادثهآفرين
.بنمايد وقوع از قبل را واقعه
اميد شهرك از عماد مير
|