عرب روشنفكران نقد
عرب انديشمندمعاصر و نويسنده حرب ، علي دكتر با گفتوگو
از لبناني انديشمند و نويسنده حرب ، علي دكتر :اشاره
.است عرب معاصر دنياي فكري و فلسفي نامدار چهرههاي
و يوناني فلسفه تدريس به سال 1993 تا سال 1967 از وي
تمام آن از پس كه داشت اشتغال لبنان دانشگاههاي در عربي
.داد اختصاص تاليف و نويسندگي به را خود وقت
و متن حقيقت ، و تاويل":از عبارتند حرب علي آثار مهمترين
يا "نخبگان توهمات" ،"هويت گفتمان" ،(جلد سه در)"حقيقت
."هويت بنبست و جهانگرايي فتوحات"،(روشنفكران نقد)
داده انجام وي با را زير گفتگوي "الوطن" عماني روزنامه
:ميخوانيم هم با كه است
نظر در را مفهومي چه فرهنگ براي ;كنيم آغاز فرهنگ از *
داريد؟
قدرت كارخانه و معنا نظام فرهنگ ، كه بگويم اختصار به
و قدرت و دانش يا ثروت و ارزش توليد با انسان يعني است ،
كه اينجاست از.ميسازد را جهانش و خود آن ، واسطه به
عرصههاي در آفرينش و خلق براي انسان توان در فرهنگ
را پيرامونش و انسان دنياي كه مييابد تجلي سهگانهاي
دلالت و معنا مراجع كه نمادها و زبانها ابداع:ميسازد
عرصههاي كه نهادهايي و قواعد تدوين ;ميدهد تشكيل را
اختراع و ;ميبخشد سامان را مبادله دواير و همزيستي
تشكيل را تاثير و كنش زمينههاي كه افزارهايي و ابزارها
.ميدهند
علمي يا ادبي فرهنگ يعني كلمه ، محدود معناي به فرهنگ *
ميگيرد؟ جاي كجا ، در
فرهنگ كه گفت ميتوان باشيم وسيعتر تعريفي پي در اگر
به كه اوست شكوفايي يا انسان تحول و رشد روند همانا
:ميگيرد انجام زير عرصههاي در توليد و آفرينش واسطه
نهادها ، و نظامها قواعد ، و ارزشها مناسك ، و عقايد
و افزارها و ابزارها نيز و فلسفه و علوم هنر ، و ادبيات
كه نيستند روشنفكران فقط معنا اين با.تكنيكها و وسايل
را كشتزاري يا بسازد ابزاري كه هركس.آفريناند فرهنگ
اندازه همان به و ميگيرد قرار فرهنگ دنياي عمق در بكارد
بايد بنابراين.ميشود سهيم انسان جهان شكليابي در نيز
با رابطهاش تغيير در انسان توان همانا فرهنگ ، كه بگويم
.اوست خود پيرامون و محيط با يا ديگري با يا خود
برابرند؟ هم با زمينه اين در فرهنگها آيا *
تحول و آفرينش براي خود توان نظر از فرهنگها بيگمان ،
و ابتكارات به دستيابي براي قدرتشان نظر از يعني
از بهرهبرداري يا امكانات بهكارگيري با دستاوردها ،
.دارند اختلاف هم با توانها مصرفكردن يا منابع
يا بسته و جامد يا محافظهكار و سنتي فرهنگهاي
و شكست فرهنگها ، اين اهالي.دارند وجود كند و ملالآور
در اما ميكنند ، توليد را جازني در و ناتواني يا ناكامي
سريعي و متجدد و خلاق و متحرك و زنده فرهنگهاي مقابل ،
اين اهالي.باثمرند و كوشا هماكنون كه دارند وجود
و حضور يا شايستگي و ابداع ازطريق را خود فرهنگهاوجود
درفرهنگ كه است چيزي همان اين و ميدهند بروز شكوفايي ،
.ميبينيم فرانسوي يا آمريكايي ژاپني ،
ميدهيد؟ قرار كجا را عربي فرهنگ تقسيمبندي اين در *
به.است اول نوع از عربي فرهنگ بگويم كه ندارم هراسي
و دستاوردها از بيش را ركود و ناتواني كه معنا اين
در كه است چيزي آن برعكس درست اين و ميكند توليد معجزات
.داد رخ آنان تمدن شكوفايي ، دوران در و گذشته
مكاتب و مذهب كثرت با كه آوردند پديد را فقه علم عربها
اما.بود انديشه غناي و عقل سرزندگي بيانگر و شد شكوفا
اسير و گشته كلامي يا فقهي "تقريبا عربي ، فرهنگ امروزه
مخترع عربها ، نيز.است شده گذشته عقايد يا احكام و متون
و انديشه جهش و عقل گشايش ، بيانگر كه بودند جبر علم
دستاوردهاي روزيخوار امروزه ما و بود علم شكوفايي
عرصههاي در غربيان خلاقيت با رويارويي در و گذشتگانيم
از.ميكنيم صحبت فرهنگي تهاجم از معرفت ، و انديشه
توسط كه كنيم توليد را چيزي نتوانستهايم تاكنون اينرو
قدرت نمايش و معنا نقشه روي بر را خود متمايز عرصه آن
.كنيم مشاركت جهاني منظر شكيبايي در نوعي به و كنيم اشغال
در قرنها و آفريدند معجزهها گذشته در عربها گرچه
اما بودند ، تمدنساز كوششهاي و معرفت توليد پيشاپيش
مدرنيسم توليد در خلاق و غني مشاركت از اكنون "ظاهرا
اين از را نقاشي و رمان و شعر بتوان شايد.ناتوانند
و اطلاعات ابزارهاو عرصه در چه آنان.كرد مستثنا مقوله
.غيرموءثرند و مصرفگرا هنوز نظريهها و علوم عرصه در چه
الگوهاي و سياسي مكتبهاي حكومتي ، بايدنظامهاي اينها به
چيزي عرصهها اين همه در.كنيم اضافه نيز را توسعه
تا بشكافيم را سقف و بشكنيم را حصار كه نكردهايم اختراع
و فرآوردهها واز كنند پيدا نياز ما به ديگران شايد
از خروج براي رو اين از.نمايند استفاده دستاوردهايمان
تا داريم فرهنگيمان ساختار تشريح و نقد به نياز بحران ،
خودخواهي محافظهكارانه ، ذهنيت شكل به كه را موانعي
نيز و فرهنگي ميراث وسوسههاي اتوپيايي ، زبان خشكسرانه ،
از است يافته تبلور متنها و نامها بتسازي بهصورت
انديشهورزي توان كه است موانعي اينها همه.برداريم ميان
اين از.ميسازند فلج را خلاق و غني آزاد ، زنده ، صورت به
بلكه نداريم ديگري تحقير و بزرگبيني خود به نياز رو ،
خرد مصادره از رهايي و فكري پيشداوريهاي افشاي به نياز
ارائه را نويني سيماي تا داريم ايدئولوژيك دوگانگيهاي و
شكلي به را آن ممارست امكان ما ، هويت كه سيمايي ;دهيم
.ميدهد ما به موءثرتر و غنيتر
وي نقش و كيست روشنفكر روشنفكران ، قضيه به بازگرديم *
است؟ كدام
خاص حرفهاي داراي وي كه است آن روشنفكر كلاسيك تعريف
از رشتهاي به او اشتغال همان حرفه ، .است عام ماموريتي و
يا نقاش رماننويس ، يا شاعر همانند است فرهنگ رشتههاي
به وي اهتمام همانا ماموريت امافيلسوف يا دانشمند
مسائل به مربوط عمومي بحثهاي در واردشدنش و عمومي مسائل
عرصه در يا جامعه و كشور سطح در هم امر اين.است روز
يا جهاني شكلي روشنفكر ، رو ، اين از.ميگيرد انجام جهاني
.دارد وطني جهان
يا متنور نخبه بهعنوان خود به پيوسته روشنفكران ،
كه كردهاند نگاه برگزيده نخبه يا جلودار پيشگامان
خرد يا ملت آگاهي يا جامعه وجدان بيانگر ميتواند
و نخبهگرايانه نقش اين به توجه با آنان.باشد انسانها
صاحبان بهعنوان يا آزادي و حقيقت از دفاع شعار تحت
پيشرفت ، و يارهايي نوزايش و اصلاحات براي مدني طرحهاي
از اينها.كردهاند اعمال مردم بر را خود قيمومت
ميكند ، دفاع مردم حقوق از او.است روشنفكر شگفتيهاي
نظر از -وي برتري جز معنايي نخبهگرايياش كه درحالي
تودهها رهايي به سو يك از روشنفكر.ندارد -نوع و جايگاه
گويي كه ميكند رفتار طوري ديگر سوي از و ميخواند فرا
با همراهي خواهان او.است نزديكتر خودشان به آنان از
نمايندگي ادعاي كه درحالي است ، مردم مسائل و دردها
روشنفكران طرحهاي رو اين از.دارد را نخبگان و پيشگامان
گرفتن قرار حاشيه در و گوشهگيري يا استبداد به
طرحها ، روشنفكران ، زيرا نيست عجيب اين.ميانجامد
آن حمل توان كه ميكشند دوش به را ارزشهايي و انديشهها
مستلزمات بر تسلطي و نمييابند در را معنايش و ندارند را
خود مقولات پيچيدگي و انديشهها درون از آنان.ندارند آن
.غافلاند ممارستها ظلمت و رغبتها دام از يا ناآگاهند
در كه تغييراتي و تحولات و رخدادها سبب به بههرحال ،
دست از را خود مصداق نقشي چنين داده ، رخ جهان مختلف سطوح
با كه ميبينيم را فروپاشيهايي اينجا ، در.است داده
برخورد پيشرو و انقلابي سياستهاي و ايدئولوژيك طرحهاي
علوم عرصه در معرفتي جهشهاي شاهد ديگر سوي از.است كرده
نويني نظامهاي برآمدن بيانگر ميتواند كه هستيم فلسفه و
انقلابهاي بويژه ، و سرانجامباشد تفسير و قرائت از
نيز آنها از برخاسته اجتماعي و اقتصادي تحولات و فنآوري
نوين روشنفكر نهايت بيانگر رخدادها اين همه كه دارد وجود
و حقوق از دفاع پرچمدار و ارزشها نگاهبان كه است
.آزاديهاست
روشنفكران مبارزهجويانه مواضع درباره شما نظر *
دبره رژيس يا بورديو پيير چامسكي ، نوام همچون برجستهاي
چيست؟ جهاني رويدادهاي برابر در
در فاعلي اثر چامسكي مواضع و ديدگاهها نميكنم فكر
با قياس در را اين.باشد داشته (امريكا) كشورش عرصه
ساير در اجتماعي كنشگران كه ميگويم ديگري مهم نقشهاي
در كه نويني كنشگران بويژه.ميدهند انجام بخشها
;دارند مشاركت كنوني جامعه ساختن و چشماندازها شكلگيري
نظر به اطلاعات برنامهريزي و ارتباطات شركتهاي همانند
.دارد اندكي برد و است كمتاثير جهاني عرصه در چامسكي من ،
و ميدهد فريب را [آرمانخواهان] قضايا صاحبان او ، آري
باورهاي با و بزنند چنگ خود ضعف نقاط به تا ميشود باعث
تمسك مصرفشده ابزارهاي به يا روند خواب به واهيشان
از ناشي تبليغاتي غوغاي رغم به بورديو پيير اما.جويند
و مهاجران و حاشيهنشينان سود به دخالتهايش و مبارزات
تغيير آنان سود به را چيزي بتواند نميكنم فكر بيكاران ،
دبره رژيس اما.ميافزايد خود قدرت و شهرت بر فقط و دهد
وي تبديل و روشنفكر بودن بيتاثير به كه بود كسي نخستين
جنگ هنگام به و "اخيرا وي.كرد اعتراف توهمات فروشنده به
و است بازگشته اوليهاش مبارزهجويانه زندگي به كوزوو
.باشد داشته قابلتوجهي مواضع نميكنم فكر
تعريف انتقادي شكلي به را روشنفكر بخواهم اگر اينرو از
است ، خوردهاي شكست حرفه داراي وي كه بگويم بايد كنم
سرزنش و خويش قضاياي فقدان جز نميكند كاري روشنفكر زيرا
.تغييرات از هراس يا واقعيت
دارد را استحقاقش كه چه آن از بيش را خود نقش او ،
آنها توان كه ميكند مطرح را طرحهايي و ميكند ارزيابي
.ندارد را
و روشنفكران به پس اين از كه است آن معناي به اين آيا *
نيست؟ نيازي آنان نقش
اساسي نقد به نياز روشنفكر وضع كه است آن نقد معناي
تفكيك هم از مسلماتش و بريزد فرو آن پايههاي تا دارد
پرتو ودر پيكارگرانه رسالت بازسازي قصد كاربه اينگردد
.است آن گواه جهان كه ميگيرد صورت تحولاتي و تغييرات
پيرامون بيهوده جدلهاي در شدن وارد ما ، رسالت اكنون
تكنيكي روشنفكر و (ارگانيك) انداموار روشنفكر دوگانگي
انداموار روشنفكر چگونه كه است آن برسر صحبت بلكه نيست
از پس زيرا.كند حفظ را خود بودن معاصر و تاثير متعهد ، و
ديگر آنان رسيدن بنبست به و روشنفكران طرحهاي فروپاشي
با آن تغيير براي كوشش و جهان به نزديكي مبارزه و دانش
سنتي ، جويانه مبارزه ذهنيت و رايج مفهومي ابزارهايي
.ندارد فايده
بيشتر كسي چه كه است آن ميشود مطرح اينجا در كه پرسشي
آزادي شده مصرف شعار كه كسي ;ميكند كار جهان و جامعه در
با رهايي اراده زدن پيوند با كه كسي يا ميدهد سر را
و شكوفايي با و حاكميت و فاعليت با و توليد و خلاقيت
موءثرتر كسي چه ميكند؟ نوسازي را آزادي مفهوم حقانيت ،
كه كسي يا است تكنيك دوران انسان سوگوار كه كسي است؟
وي توحش رخدادهاي تا ميكند تفكيك را انسانياش مقومات
به و ميكند مبارزه كسي چه بگويم ، اختصار به بفهمد؟ را
به كه كسي ميدهد؟ تغيير را اوضاع فعال ، و موءثر شكل
خود عقيم مواضع و خورده شكست نقشهاي و واهي مقولههاي
تصور جهاني عرصه تغييرات پرتو در كه كسي يا ميزند چنگ
كه كنيم اعتراف ميدهد؟ تغيير مبارزه و تغيير از را خود
شعارهاي به پايبندي از نتيجهاي و دارد وجود بنبستي
كه همانگونه درست.ندارد وجود تحقق قابل غير و توخالي
.ميشوند ميخكوب محالشان خواستههاي درمرز كودكان
است؟ تطبيق قابل غربي روشنفكر مورد در فقط نقد اين آيا *
انديشه كنندگان توليد شامل "اساسا روشنفكران ، از من نقد
و فلسفه اصحاب منظورم.است غربي روشنفكران ميان در
براساس كه است غربي مكتبهاي و مدرسههاي يا نظريهها
افرادي.گرفتهاند شكل مبارزهجويانه طرحهاي آنها ،
.بورديو و دريدا چامسكي ، سارتر ، ماركس ، هگل ، همانند
درخور كه آنند از ضعيفتر و سستتر عرب ، روشنفكران اما
در آنان زيرا.ميپردازد انديشه اصحاب به كه باشند نقدي
از من انتقاد لذا.نيستند كننده توليد عرصه اين
به بلكه انديشمند روشنفكران عنوان به نه عرب ، روشنفكران
و مقولهها با اينان زيرا.است مبارز روشنفكران عنوان
ضد به و رسيده خط انتهاي به كه كردهاند زندگي طرحهايي
مفاهيم با آنان رابطه شامل امر اين.است شده تبديل خود
و روشنگري يا علماتيك ، سوسياليسم ، دموكراسي آزادي ،
كه بدهيد نشان من به را روشنفكر يك.ميشود عقلانيت
كرده تدوين را نظريهاي يا آورده پديد را نوين انديشهاي
و سياست يا جامعه يا روشنگري و عقل مفاهيم كه باشد
.باشد كرده نوسازي را كار و اقتصاد
انديشههاي وكالت يا نگاهباني عرب روشنفكران كار لذا
بلكه ندارد ، تكاملدهي و غنيسازي جنبه كه است ديگران
با متضاد واكنشي اينان كه اين يا.دارد فقيرسازي جنبه
طيف نزد را اين ما.ميدهند نشان خود از ديگران فهم
و دوران هجو جز كاري كه ميبينيم روشنفكران از گستردهاي
صحبت آن تباهيهاي و جهانگرايي يورش از يا ندارند تكنيك
.ميكنند
روشنفكر نقش حذف از عرب روشنفكران گفت بايد خلاصه طور به
چندان موقعيت در آنان.دارند هراس انداموار و متعهد
.كردهاند پيدا حاشيهاي نقشهاي زير ندارند ، قرار جالبي
دوگانه ، مواضعشان شده ، كمتر جايگاهشان و شان
سست مفاهيمشان و فقير تخيلشان و ناتوان انديشههايشان
شكل به واقعيت سرزمين در كوششهايشان لذااست شده
چالهها و تنگناها يا رسواييها و شگفتيها از زنجيرهاي
.ميگيرد دربر را آنان عمل هم و حرف هم كه مييابد تبلور
ميشود؟ متبلور چگونه امر اين *
شكل به اما برافراشتند ، را پيشرفت شعار آنان
كردند قلمداد پيشگام را خود.ميانديشند واپسگرايانه
.گرفتند قرار جامعه موءخره در نتيجه و تاثير نظر از اما
از امروزه كه صورتي در كشيدند پيش را تحول و تغيير ادعاي
سخن اجتماعي حركتهاي و تاريخ حركت از.ميترسند تغييرات
ميزنند چنگ خود جامد مقولههاي به كه صورتي در ميگويند
به.نميشوند خسته خود تغييرناپذير مواضع از دفاع از و
از يك هر كه حالي در ميكنند حمله غربمابي و غربزدگي
در يا است غربي انديشه ثمرههاي از ثمرهاي آنان
كشورهاي از كشوري در يا ميخوانند درس غرب دانشگاههاي
.هستند پناهنده غربي
با كه صورتي در ميكنند مبارزه چپاول و بهرهكشي با آنان
انديشههايشان به دستبرد و ديگران فرآوردههاي از سرقت
.ميپردازند تفنن به
به تا پيرامونياناند و ستمديدگان كنار در كه ميگويند
دارند ، روا سرپرستي آنها بر و كنند فكر آنان از نيابت
صورتي در ميكنند كار مردم رهايي براي كه ميكنند ادعا
.پايبندند خود خودكامه نخبگي به و ميپرستند را خود كه
اين كه حالي در كردهاند ، مبارزه سرمايهداري ضد بر
وحشي سرمايهداري به فكريشان اسلحه براثر سرمايهداري
مسايل سختترين اما ميگويند سخن برابري از.است شده بدل
دستاوردهاي و نقش به يا ديگران حق به اعتراف نظرآنان ، از
.آنهاست
را خود و ميگيرند قرار ميهني و ملي فعاليتهاي صدر در
مصلحت نهايت ، در اما ميدهند نشان خلق و ملت مصالح دلسوز
كشمكشهايشان در را اين ما.است آنان از يك هر هدف شخصي ،
در نمادينشان جنگهاي يا دستاوردها يا منصبها برسر
ارزشها براي آنان لذا.ميبينيم ديگران محو و حذف زمينه
كساني نخستين خوداز اما ميدهند نشان تعصب ايدهها و
.ميروند فراتر آن از و ميكنند نقض را آن كه هستند
عمانيالوطن روزنامه :منبع
بنيطرف عزيزي يوسف :ترجمه
|