مشهور "بعدا كه اي نويسنده هاي مشق سياه
شد
شد افشا ها محرمانه
مشهور "بعدا كه اي نويسنده هاي مشق سياه
شد
صبح ساعت 6 راس روز هر كه زني" كتاب انتشار بهانه به
ماركز از اثري "ميآمد
بداعتها ، از بسياري ظهور سرآغاز را جديد هزاره اگر
هزاران از يكي ميتوان پس بدانيم ، وارونگي و شگفتيها
و كنشها جايي جابه را ، نورسيده قرن اين وارونه پديده
و فرهنگي اجتماعي ، مختلف مسائل با مواجهه در واكنشها
.دانست سياسي حتي
در ناشران سريع واكنش جابهجايي ، اين مصاديق از يكي
يك شهرت.است مشهور نويسنده يك از اثر يك ترجمه مقابل
را ادبيات هميشگي طرفداران آنكه از پيش جهاني رماننويس
را مترجمان و ناشران كند ، زده هيجان آن خواندن براي
و اشتياق پيشترها.ميكند نشر و ترجمه كار دستپاچه
بود ناشران عرضه شوق كتاب ، مخاطبان و خوانندگان تقاضاي
ميآويزند دستاويزي هر به ناگزير ناشران روزها اين اما
با حقيقت در.كنند تحريك جوانان در را خواندن اشتهاي تا
.است رفته بالا -ناچار به -كيفيت تقاضا ، ميزان آمدن پايين
به فقط كه دارد ترتيبي و آداب كيفيت ، اين بالارفتن اما
بدين.شد خواهد تضمين معنوي و مادي موفقيت آن ، رعايت شرط
شناخته نويسنده يك از كتاب يك چاپ كار در تعجيل كه معنا
مادي موفقيت است ممكن آن بازاري و ظاهري آراستن و شده
به بيعنايتي اما بياورد ، ارمغان به ناشر براي موقتي
متن ، حروفچيني و ويرايش در سهلانگاري و ترجمه كيفيت
در كه خيانتي ;نويسنده حق در است جبرانناپذيري خيانت
ميكند فراهم را علاقهمند مخاطب دلزدگي اسباب مدت كوتاه
بدتر هزاربار ماندن ناشناخته از شدن بدشناخته البته و
.است
از كه سال چندين از پس -ماركز گارسيا گابريل از كتابي
يك دسترس در ناگاه به -ميگذرد آن اصلي نسخه انتشار
نويسنده ، فريباي نام از متاثر مترجم.ميگيرد قرار مترجم
.ميشود فارسي به اثر برگردان كار به دست هيجان و هول با
و تامل دقت ، جاي بودن "اولين" براي شوق و شور و شتابزدگي
جا همين به هيجان و هول داستان.ميگيرد را ويرايش حتي
و سواد با مترجم ، آن شده سرهمبندي ترجمه.نميشود ختم
كه است آنجا كار اشكال اما.است شدني اصلاح ناشر ، سليقه
آب و خوش به كه شود نويسنده شهرت فريفته چنان نيز ناشر
و كسب رونق ديگر سوي از.كند اكتفا كتاب جلد كردن رنگ
با.دارد بستگي زيبا خورده ورني جلدهاي همين به نشر كار
هر كه زني" زيباي چهره كه است بديهي اصول همين به توجه
و منطقيتر كتاب ، جلد روي ،"ميآمد صبح ساعت 6 راس روز
.ميرسد نظر به !تر حرفهاي
برطرح انتشاراتي موءسسه يك سليقه و حوصله تمام كه زماني
براي حوصلهاي ديگر شود ، متمركز مالي آيندهنگري و جلد
تغافل ، اين حاصل و نميماند باقي كتاب مضمون در تعمق
و تيره فضاي و جلد جذاب و شاد رنگهاي ميان كه است تضادي
نه نگاه يك با.دارد وجود كتاب داستانهاي وهمآلود
نه و ناشر نه كه زد حدس چنين ميتوان هم موشكافانه چندان
را "..كه زني" داستان ، مجموعه هيچكدام جلد طراح حتي
.نكردهاند مطالعه دقيق و كامل طور به يكبار
كاربردن به ويرايش ، عدم شتابزدگي ، اين ديگر حاصل
وجود و نامانوس تركيبهاي ناشيانه ابداع منسوخ ، رسمالخط
به ميتوان املائي غلطهاي از.است املائي آشكار غلطهاي
.كرد اشاره ارضاء جاي به "ارضاع" و مستور جاي به "مسطور"
دستوري اشكالات و ناآشنا و غريب رسمالخط براي مثال شاهد
داستانها از يكي بررسي به كه است زياد آنقدر كتاب متن
/ش نشستن:كردهايم اكتفا "سگ رنگ آبي چشمان" عنوان با
اين تلاش در /ص 85 او ، مشابه به /ص 85 ،!نمايي لمش را آن
آيا ص 86 باشد ، گرفته قرار نامنحوس خلائي در /ص 90 م ،
در كه چاپي غلط يا و است ابداعي جديد تركيب "نامنحوس"
كسي آن معناي به ، دريابندهي /!است؟ بوده "نامحسوس" اصل
ص ناممكنها ، معناي به !امكانها قابل غير /درمييابد كه
./ص 92 داد ، جاي دستخويش انگشتان دو ميان در /96
مجموعه "ميآمد صبح ساعت 6 راس روز هر كه زني" كتاب
جايزه برنده و كلمبيا سال 1999 مرد ماركز از است داستاني
"سگ رنگ آبي چشمان" كتاب اين اصلي نام.ادبي 1982 نوبل
است ، آمده مجموعه اين در كه كوتاهي داستان يازدهاست
تا سالهاي 1947 طول در كه است پراكندهاي داستانهاي
"تسليم سومين" كه داستان قديميترين.است شده نوشته 1980
ماركز 20 سال اين در.است سال 1947 به مربوط دارد ، نام
تصميم ناگهان كافكا "مسخ" خواندن از پس ندارد ، بيشتر سال
تحت را "تسليم سومين" بنابراين شود نويسنده ميگيرد
پس.مينويسد "مسخ" مطالعه از ناشي هيجان و احساس تاثير
است اوليهاي و ابتدايي تمرين مرگزده كوتاه قصه اين
پيچيدگيهاي از سرشار اگر و نويسندگي آغاز براي
اين به نخست است ، بيربط و سياه تصاوير و اغراقآميز
ديگر و است نشده "نويسنده" هنوز نويسندهاش كه است دليل
كافكا "مسخ".است شده نوشته "مسخ" خواندن از پس اينكه
ذهني موقت آشفتگي دچار خواندن ، از پس را خود مخاطب
هم در را ذهن شده تعيين پيش از ضوابط تمام.ميكند
سخن شبيهاند "مرگ" به كه ناممكنهايي از و ميريزد
از پس بلافاصله احساساتي و پرشور جواني اگر حال.ميگويد
داستان بزند ، سرش به شدن نويسنده هوس اثري چنين خواندن
آب از جنونآميز و بيسروته نوشتهاي او ، تقليدي
پذيرفتني تمرين و مشق سياه مرز و حد در فقط كه درميآيد
از پس هم آن شده چاپ داستان مجموعه يك قالب در نه است
!جهاني شهرت
تا 1980 زماني 1947 فاصله در نيز كتاب داستانهاي بقيه
.نيست ماركز كار پختگي حاصل و است درآمده تحرير رشته به
دل از كردهايم عادت ما كه آنجا از اما
بزرگ ، نويسنده يك چركنويسهاي و تمامدستنوشتهها
ميتوان بكشيم ، بيرون عميقتر معاني و بزرگتر پيامهاي
نيز كتاب اين گنگ و وهمآلود داستانهاي كمعمق بركه از
از مترجم يك تعبير "مثلا.كرد صيد !فربه اخلاقي پيامهاي
:است چنين جمله يك در "احمق سه نابسامانيهاي" داستان
را پير انسانهاي قدر و نپذيرد را شدن پير كه كس آن هر"
بر را بنا اگر."ميشود ناميده احمق ماركز ديد از نداند ،
ميشود بگذاريم ، ماركز آثار خواننده ذهن شيفتگي و خلاقيت
و اخلاقي اجتماعي ، پيامهاي دست اين از بينهايت تا
بيرون حاضر كتاب مكان و بيزمان داستانهاي از فلسفي
.كشيد
و زمان حس ، "..كه زني" داستان مجموعه تشكيلدهنده عناصر
از يا اطراف محيط با داستان شخصيتهاي ارتباط.است صدا
بينايي حس.لامسه حس يا و شنوايي يا است بويايي حس راه
در سهگانه حس اينندارد زيادي كاربرد محيط شناخت در
شده گرفته كار به محسوسي شكل به "شب نيمه در لكلكها"
ندارند ، مشخصي منشا كه صداهايي مبهم شنيدن و است
.است كوتاه داستان اين اتفاق مهمترين
ميشكند درهم زمان.است بيزماني شده ، تاكيد مفهوم دومين
.است مرگ با مترادف زمان شكستن و
ريختن هم به "ماكوندو بارانهاي زير ايزابل مشكلات" در
توصيف مرگ آشكار ويژگيهاي از يكي عنوان ، به زمان نظم
به نيز "آيينه با گفتگو" در زمان بر غلبه آرزوي.است شده
.است شده مطرح مبالغهآميزي شكل
داستانهاي تمامي مشترك موضوع آن ناشناخته دنياي و "مرگ"
مفهوم اين "تسليم سومين" در اما.است كتاب اين كوتاه
تشريح.است شده توصيف ممكن شكل مشمئزكنندهترين به مشترك
مرده و بودن زنده ميان بلاتكليفي و جسد شدن تجزيه جزئيات
بلكه ميگذارد صحه مرگ بودن چهره كريه بر تنها نه بودن ،
:ميدهد جلوه ترسناكتر و زشتتر برابر چندين را آن
تا شود متلاشي سريعتر هرچه كه كرد آرزو لحظهاي"
استفراغ وي شده قطعه قطعه پيكر ديدن از بدرقهكنندگان ،
مرگ از چندشآوري توصيف كه تصاوير اين مشابه "...كنند
نيز "تنهايي سال صد" و "پدرسالار پاييز" رمانهاي در است
ديو با سرانجام ندارد قصد ماركز انگاراست فراوان
!درآيد آشتي در از مرگ پريچهره
كدام هر طولاني نام "...كه زني" كتاب توجه قابل نكته
يك بلند عنوان ميتوان.است مجموعه اين ازداستانهاي
.كرد تعبير داستان ، آن سطري يك چكيده را ، كوتاه داستان
مصداق كتاب ، اين داستانهاي مورد در -بويژه -تعبير اين
ناقص قصه ، پيام درك عنوان ، حذف با زيرا ميكند پيدا
ويژگي همان نامها ، اين بودن طولاني راز شايد.ميماند
عنوان با كتاب داستانهاي از يكي در.باشد "بودن توضيحي"
"داشت نگه انتظار در را فرشتهها كه سياه مردي":نابو"
از پس تنها كه است پنهان و نامرئي قدري به فرشتهها حضور
انتظارشان و آنها وجود به ميتوان داستان عنوان در تامل
.برد پي
مانيفست كه باورند اين بر ادبي منتقدان از عدهاي
آن خواندن و نيست بيشتر "يكي" نويسندهاي هر (اعلاميه)
درشت و ريز آثار همه خواندن از را مشتاق مخاطب تنهايي به
"تنهايي سال صد" اگر حال.ميكند بينياز نويسنده آن
نه امروز پس باشد ماركز گارسيا گابريل مشهور مانيفست
شدن محروم بلكه بينيازيم او آثار ديگر خواندن از تنها
احتراممان كه دارد را ارزش اين كم دست او ديگر آثار از
باقي كاست و بيكم نويسندهاش و "تنهايي سال صد" به
!ميماند
زرلكي شهلا
شد افشا ها محرمانه
محرمانه خبرنامه طنز مجموعه بررسي
سخن ، 1379 ، انتشارات صدر ، رويا خبرنامه
خبرنامه" هم يكي شده ، منتشر تازگي به كه طنزي كتابهاي از
كتاب مقدمه در صدر رويا.است صدر رويا از "محرمانه
اخير سال چند طي كه است كارهايي گزيده" كتاب كه مينويسد
بيشتر ذهني ، فضاي تناسب به" و "شده مرتكب طنز زمينه در
طبقهبندي اسناد جزو جهت اين از و دارد سياسي درونمايه
اين در كه آثاري جمله از (ص9) "ميآيد شمار به طنز شده
بر رهيافتي" ،(ص 144)"آرزوهايم كاخ" گردآمده مجموعه
و (ص 43)"فمنيسم انگاره پروسه و پسامدرنيستي راهكردهاي
در ترتيب به كه است (ص 18)"مطبوعات قانون تغيير طرح"
برگزيده اثر عنوان به و 1378 جشنوارههاي 1374 ، 1376
.شدهاند جايزه برنده و معرفي
شبه" اول بخش.است چهاربخش شامل "محرمانه خبرنامه"
حادترين از خروج راههاي به كه است "راهبردها و راهكارها
"مطبوعات قانون" و "سياسي توسعه" مانند روز اجتماعي مسائل
.ميپردازد
به آن در و است "ضدنظري و نظري مباحث" شامل دوم بخش
مانند مصطلحاتي به فرهنگنويسان سياق و سبك با اصطلاح
نظاير و "غيرخودي" ،"روشنفكر شبه" ،"مزدور نويسنده"
.است شده پرداخته اينها
آن از هم كتاب نام كه دارد نام "محرمانه بولتن" سوم بخش
ماموران بررسي و تحليل گزارش ، خبر ، شامل و شده اقتباس
.است مشكوك افراد فعاليتهاي و وضع از اطلاعاتي و امنيتي
صدر رويا و است "غيره و نمايشنامه داستانها ، " چهارم بخش
روز سياسي مسائل به باز قالبها اين دادن قرار دستمايه با
قبول كتاب مقدمه در نويسنده همه ، اين با.است پرداخته
تنگ دام" از بخش اين به مربوط آثار آخرين كه ميكند
"مينوازند جداگانه سازي كتاب ، در خود و گريختهاند سياست
(ص 9)
آثار اين كه نيست معني اين به فوق مطلب آيا اما
از نويسنده "ذهني فضاي" عليرغم و بودهاند خودجوشتر
تحميل نويسنده به را خود نهايت در و برآمدهاند وي درون
كردهاند؟ بروز آثار اين صورت به و
در گردآمده آثار زيباترين از كه است علت همين به شايد
قضاوت اين در هم صدر رويا كه ميرسد نظر بههستند كتاب
را آثار اين كه نداشت دليلي وگرنه است ، همعقيده ما با
و دهد قرار مجموعه اين در "مينوازد جداگانه سازي" كه
سازهاي جمله از "آرزوهايم كاخ".بزند هم به را همنوايي
جشنواره" برنده سال 1374 در گفتيم چنانكه كه است جداگانه
.شد "سوره طنز
همين و آدمهاست چيزترين بي حتي سرمايه "اميد" و "آرزو"
نگه سرپا شرايط بدترين در را آدمي كه آرزوهاست و اميد
كه باشد قدري به تلخ واقعيت فشار كه بسا چه ولي ميدارد ،
كه دريغ و بميرد اميدهايمان بميريم ، اينكه از پيش حتي
گور به را آرزوهايت الهي" كه نميشويم هم نفرين آن مصداق
آن صدر رويا خود و است نو "كاملا اثر ، شعر و قالب "!ببري
آن نميتوانسته ميدهد نشان كه است خوانده "واره شعر" را
اين امابگنجاند متداول و مرسوم قالبهاي از هيچيك در را
.نيست طنز كه ميرسد نظر به زيباست ، و پرمعنا اگرچه اثر
آن كلي ساخت و قالب اما نيست ، عاري طنز از كه است درست
اين كه "سوره طنز جشنواره" مسئولين "احتمالا.نيست طنز
زيبايي و نويي همين مقابل در كردند اعلام برنده را اثر
و معنا همه آن بر چشم نميتوانستند و دادهاند جايزه آن
از گزيدهاي خواست كه وقتي هم صدر رويا.ببندند لطافت
از نتوانست باز كند ، منتشر "طنز زمينه در" را كارهايش
چيزي ميخواهيم ما هم وقتي چنانكه بگذرد ، اثر اين كنار
از نميتوانيم باز بنويسيم ، "محرمانه خبرنامه" درباره
!بگذريم آن كنار
در.است "نميميرد هرگز عشق" مجموعه اين آثار ديگر از
Y تا گذاشت ملي باغ ديوار پاي را نردبانX داستان ، اين
باتشكر X كرد ، اعتراض و رسيد Z وقتي رفت ، اما بالا آن از
را نردبان Z با هماهنگي براي ،Y خودگذشتگي و زحمات از
(ص 112).برداشت
و است ملتي چشم جلوي در كه واقعيتي از "طنزي" پرداخت
و باشد گفته را مطلب همه كه جور و جمع طرحي در آن ريختن
شازده" در.است مشكلي كار باشد ، نگذاشته ناگفته را چيزي
سياره از اگزوپري سنت كوچولوي شازده مثل كه "كوچولو
ميخواهند همه تو ، سياره در":ميخوانيم آمده ، ديگري
مجله و ميكنند چاپ روزنامه حال اين با بمانند ، زنده
(ص 111)"...درميآورند
قانون تغيير طرح" نوشته بهترين شايد كتاب ، اول بخش در
:است شده تدوين فصل شش اين در ترتيب به كه باشد "مطبوعات
حدود مطبوعات ، حقوق مطبوعات ، رسالت مطبوعات ، تعريف
صدور مراحل و متقاضي شرايط مطبوعاتي ، جرايم مطبوعات ،
.پروانه
عطارپور اردلان
|