در فرهنگ اهل از تن هزاران مشايعت از پس
در "گلشيري هوشنگ"مهر بيمارستان جلوي
شد سپرده خاك به كرج طاهر امامزاده
خوانندگان نگاه از شوكران
دوستان با
واقعيت از تصويري
تاثيرگذار و غيرمتعارف پاياني
است؟ مقصر كسي چه
در فرهنگ اهل از تن هزاران مشايعت از پس
در "گلشيري هوشنگ"مهر بيمارستان جلوي
شد سپرده خاك به كرج طاهر امامزاده
عرصه سبك صاحب نويسنده گلشيري هوشنگ پيكر :هنري گروه
انبوه حضور با و گذشته روز صبح ايران داستاننويسي
در و تشييع ايرانمهر بيمارستان مقابل از ادبدوستان
.شد سپرده خاك به كرج طاهر امامزاده
بيماري اثر در دوشنبه روز بامداد گلشيري هوشنگ مرحوم
زمينه در وي.درگذشت تهران ايرانمهر بيمارستان در ريوي
اين در و داشت تاثيرگذاري فعاليت نقد و داستاننويسي
.گذاشت برجاي خود از نيز متعددي آثار زمينه
.بود "هميشه مثل" داستان مجموعه نويسنده اين اثر نخستين
پس و كرد منتشر را "پنجم معصوم" كتاب سال 1358 در گلشيري
پنج رخ ، دوازده فيلمنامه "ديو و ماهيگير حديث" آن از
گلشيري اثر آخرينكرد منتشر را دردار آينههاي و گنج
باغ در باغ عنوان با كه بود وي نقدهاي و مقالهها مجموعه
در كه است احتجاب شازده گلشيري اثر مهمترين.شد منتشر
هوشنگ.است ويژهاي اعتبار صاحب ايران داستانويسي عرصه
.بود ايران نويسندگان كانون فعال اعضاي از همچنين گلشيري
به خاكسپاري براي تشييع از پس گلشيري هوشنگ مرحوم پيكر
.شد داده انتقال كرج در واقع طاهر امامزاده
خوانندگان نگاه از شوكران
شعار از خالي تلخ ، جسور ،
از تنها شايد دارد ، نمود شوكران فيلم ساخت در كه جسارتي
.بس و برآيد افخمي بهروز مانند كارگردانهايي عهده
واندرزدادنهاي پند به حال عين در تلخ است فيلمي شوكران
.ميگيرد فاصله زدگي شعار از و نميپردازد اخلاقي
در كس هر و باشند بايد كه هستند همانهايي فيلم شخصيتهاي
حس هستند ، جامعه در كه همانگونه.است خويش واقعي جاي
ميكند ، تهيه مخدر مواد سيما پدر براي كه مردي برادري
آينده به نسبت حال همان در ولي است ، معتاد كه سيما پدر
او آينده به نسبت و ميكند مسئوليت احساس خود دختر
پدر اعتياد جيره تهيه خود كه سيما ميدهد ، خرج به حساسيت
كه محمود نميپردازد ، او موعظه به ولي ميكند فراهم را
نه شخصيتها كه دارد آن از نشان همه...و است طلب جاه
خاكستري طيف در بلكه سفيد "مطلقا نه هستند سياه "مطلقا
افخمي آقاي واقعبيني از نشان اينها همه و دارند قرار
جامعه عرصه در واقعگرا سينماي يك پويايي نويد كه دارند
.ماست امروزي
بيوگي دوران عاطفي انزواي چمبره در كه است زني سيما
او اما است شده كشته تصادفي در شوهرش.است افتاده
هميشه و بماند محبوس غلط سنتهاي قالبهاي در نميخواهد
به و كند بازي را وفادار فعلي بيوه و قبلي همسر يك نقش
عزادار هميشه براي است داشته "قبلا كه همسري احترام
را شدن مادر حتي و بودن جوان لذت ميخواهد او بماند ،
تصادفهاي امابچشد وجود تمام با را آن طعم و كند مزمزه
و كنند منصرف حق اين از را او ميخواهند عاميانه و سطحي
بنمايانند تقديرش از جزئي و اجتنابناپذير را او تنهايي
ويرانگري نيروهاي كه ميرود پيش آنجائي تا كشمكش اين و
حالت خودش حتي و مردم به نسبت او و گيرند شكل او وجود در
.كند پيدا ستيزهجويي
سرعت به را ترقي مدارج كه است مهندسي محمود ، او مقابل در
نشان علاقه آن به كه است خانوادهاي داراي و ميكند طي
اقساط بار زير -ترانه -همسرش دل خاطر به حتي ميدهدو
حال عين ودر قانع است زني او همسر.ميرود كرهاي ماشيني
نقطه به كه است گونهاي به محمود زندگي و فداكار و دلسوز
او كشش باعث عاملي چه اوصاف اين با.است نزديكتر دلخواه
منتفي اغفال بحث "مسلما ميشود؟ سيما با رابطه ايجاد به
كار اين به تن كه است آن از هوشيارتر محمود كه چرا است
خيابانگرد زني كه سكانسي در را آن عامل شايد.دهد
.جست بتوان ميشود ، محمود ماشين سوار "اشتباها
يك از فراتر دهد مي نشان موضوع اين به محمود كه توجهي
باحس را آن بتوانبهنوعي شايد و است ساده كنجكاوي
كافي بهانهاي تنوعطلبي همين و زد گره محمود تنوعطلبي
است محافظهكار سخت او اما.سيماست با رابطه ايجاد براي
"دائما و.ميهراسد شود فاش رابطه اين اينكه از "دائما و
ميداند اصول به مقيد را خود او.ميكند گوشزد سيما به
ميخواهد كه را غذائي بودن وحرام حلال رعايت كه آنجا تا
همين بر تكيه با ميخواهد حتي و ميكند نيز را بخورد
...بزند شرعي رنگ را خود تنوعطلبي اصول
زعم به -دارد نيز ضعفي نقاط شوكران فيلم متاسفانه
ميشود نمايانده گونهاي به سيما فيلم اين در -نگارنده
از و دارد مردها انداختن دام به در خاصي استعداد كه
اينگونه ميبرد كار به محمود نظر جلب براي كه تمهيداتي
.اوست بيدفاع قربانيان از يكي شايد محمود كه ميشود تلقي
كشته فرزندش همراه فيلم آخر در كه وقتي خاطر همين به
واقع در و برنميانگيزد را تماشاگر همدردي حس ميشود ،
سبك و هوسبازيها قرباني سيما كه ميكند احساس تماشاگر
.است گشته خود سريهاي
ميان منطقي رابطه و ميشود داده نشان كمرنگ او روحي تحول
.نميگردد برقرار محمود با آشنائي با زندگي به او بازگشت
مقصر سيما مرگ در را محمود كسي كمتر خاطر همين به
.ميكند همدردي سيما با و ميشناسد
سليمي جمشيد
اجتماعي روابط به تازه نگاهي
توجه با افخمي ، بهروز نويسندگي و كارگرداني به شوكران
جسورانه نگاه با همراه اجتماعي ساختاري از برخورداري به
يكي عنوان به سال 79 آغاز از معاصر ، اجتماع به تازهاش و
.است بوده مطرح تماشاگرپسند و جذاب فيلمهاي از
تاروپود لاي درلابه رمانگونهاش ، ساختار با فيلم اين
به فيلم پيام انتقال در كه دارد همراه به را نكاتي خود
داستاني بيانكننده يكسو از شوكراناست موءثر تماشاگر ،
سوي از و ميدهد تشكيل را آن اصلي ساختار كه جذاب است
داده جاي خود در را نظرياتي و واقعيتها نكتهها ، ديگر
نكات اينميدهد قرار بيشتري تامل مورد را ، فيلم كه است
آنها مهمترين از كه ميخورند چشم به فيلم جاي جاي در
همچنين و آن معضلات و فوايد موقت ، ازدواج به ميتوان
هر كه برد نام آن ، نتايج و عواقب از طرفين عكسالعمل
.است بيشتري توجه مستلزم خود جاي در كدام
گفتههاي به توجه با و داستان گردانندگان نقش نظر از
اين در (زن اول نقش) سيما اينكه بر مبني افخمي آقاي
مقابل در و است داشته را مظلوم و منفعل نقشي داستان
در است ، بوده فرصتطلب و صفت گرگ ،(مرد اول نقش)محمود
بيان ساختار با متفاوت ساختاري كه ميشود مشاهده فيلم
بياني با يا فيلم ابتداي در اينكه يعنيدارد وجود شده
با تماشاگر محمود ، و سيما آشنايي ابتداي در بهتر
كه ميشود روبهرو محمود آوردن بهدست در سيما فرصتطلبي
مسئله اين در را طرف دو نقش نميتوان جا اين در البته
بر دراينجا ، فرصتطلب اصلي نقش حال هر در ولي كرد انكار
ديدن با محمود فيلم پايان در نيز و است بوده سيما عهده
است ، نبوده فكرآنها به خيلي كه اعمالش نتايج و عواقب
با نگاه اين با و شده تبديل صفت گرگ فردي به يكباره
كه سيما او مقابل در و ميكند برخورد آمده بوجود مساله
نميتواند و ميبيند ناتوان محمود اعمال برابر در را خود
وي كردن راضي در سعي شديدي عكسالعمل با كند ، راضي را او
.دارد
با ارتباط ايجاد حيث از را شوكران ميتوان پايان در
.دانست موفق فيلمي مقصودش بيان ودر مخاطب
حشمتي خاكباز احسان
دوستان با
نظرهاي و نقد از نمونه چند گاهي از هر كه صفحه اين در
خاطر به بار اين ميرسد ، چاپ به جوانمان سينمادوستان
رسيده دستمان به شوكران فيلم درباره كه نوشتههايي انبوه
كه يادداشت چند اين وبا دارد اختصاص فيلم اين ، به است
بسته شوكران نقد ، دفتر است آن نويسندگان سخن و حرف فشرده
.شد خواهد
انتظار گفتهايم ، نيز اين از پيش كه همچنان حال هر به
اين به خود نظرهاي و نقد ارسال بههنگام كه داريم
:فرماييد توجه نكتهها
را خودتان دريافتهاي و درك راي ، استقلال با كنيد سعي
بازنويسي و تكرار از خود نقدهاي در بفرستيد ، ما براي
جا كمبود به توجه باكنيد خودداري "حتما فيلم شناسنامه
به مجاز را خود نوشتاري نارساييهاي پارهاي وجود و
همه در و ميدانيم رسيده نقدهاي ويرايش و چكيدهنويسي
به "الزاما را جوانمان دوستان نظرهاي و نقد چاپ حال
همه آثار راه به چشم همچنان.نميدانيم آن تاييد معناي
.هستيم سينمادوستان
هنري گروه
واقعيت از تصويري
دارم ، كارگردان با آشنايي نه و هستم فيلم منتقد نه من
و ديدهام را شوكران فيلم كه هستم دختر بيننده يك تنها
"معمولا است ، شده اجحاف بسيار فيلم اين مورد در بهنظرم
و دارند ميبينند كه فيلمهايي از بالايي درك مردم
مختلف فيلمهاي مورد در روزنامه اين در كه نقدهايي
نيست شك جاي البته.ميباشند مطلب اين گوياي خواندهام ،
.دارد را خود مخصوص مخالف و موافق نظرهاي فيلمي ، هر كه
ديدهام ، ديگران مانند هم من كه فيلم اين از برداشتها ولي
.است فيلم اصلي موضوع مقابل نقطه درست
برخوردار بالايي بسيار كارگرداني از فيلم اين من نظر به
ميخورند بهچشم جامعه در كه واقعياتي از قسمتي و بوده
كه فيلمي چرا نميدانم.است كشيده بهتصوير بهخوبي را
شده ، ساخته زنها شده پايمال حق دادن نشان براي درواقع
.است كرده پيدا زن مخالف اينقدر
و شرع درظاهرپايبند كه ميدهد نشان را مردي فيلم ابتداي
زني مقابل ، در و است بيخطر كبريت خودش بهقول و قانون
داراي و قانون و شرع به پايبندي هيچ بدون سيگاري ، بيوه ،
فرزند دو و همسر داشتن وجود با مردمردها با باز روابط
پيشنهاد زن به زن ، با كاري ارتباط روز دو يكي با تنها و
مختلف دلايل به هم زن و شود او صيغهاي همسر كه ميدهد
دل مرد به نابسامان زندگي و معتاد پدري داشتن قبيل از
داراي ابتدا در كه زني.ميكند قبول را پيشنهادش و بسته
ميخورد ، پيوند مرد با وقتي است بيبندوباري نوع يك
زماني زندگي به علاقه اين.ميشود زندگي پايبند كمكم
در زناست راه در نيز بچهاي ميفهمد كه ميشود محكمتر
خود و داده تشكيل خانوادهاي "واقعا كه ميكند حس روز آن
مفهوم اين چادر خريدن ميبيند ، زندگي اين به پايبندتر را
...اينكه از غافل اما ميرساند ، خوبي به را
لبافي منصوره
تاثيرگذار و غيرمتعارف پاياني
در بهنوعي آن ، يافتن پايان از پس كه است فيلمي شوكران
ياد از سادگي به را آن هاي"آدم" و مييابد امتداد ذهن
بهسادگي و نيست كمي ويژگي فيلم يك براي اين و نميبريم
اثر بودن بينقص معناي به اين البتهنميآيد دست به نيز
مخاطب گيري ارتباط در ميرسد نظر به.باشد نميتواند نيز
برجسته و قابلملاحظه نقشي فيلمنامه ساختار اثر اين با
روشنگر ميتواند زمينه اين در تامل دليل بههمين دارد
شوكران فيلمنامه.گردد ارتباط اين عوامل مهمترين از يكي
روند در اول قسمت دركرد تفكيك قسمت سه به ميتوان را
فقط و نميدهد روي خاصي اتفاق دراماتيكي لحاظ از داستان
و خاكپور و همسرش محمود ، مانند داستان شخصيتهاي با ما
دوم ، قسمت در.ميشويم آشنا آنها اجتماعي موقعيت و روابط
اين در.ميشود سيما با محمود رابطه به معطوف داستان
رابطه يعني ميرود ، پيش كليشه نوعي سمت به داستان قسمت
مختلفي فيلمهاي در نوعي به كه ديگر زني با متاهل مردي
نمونه.است شده پرداخته آن به خارجي چه و ايراني چه
الگو اين از كه است "عشق2" فيلم آن دمدست و نزديك
محمود شخصيت از ديگري ابعاد اينبخش در.ميكند تبعيت
.ميشود معرفي
در كه زني ميشويم ، آشنا نيز سيما شخصيت با طرفي از
در و شده جدا خود همسر از ميكند ، كار بيمارستان
فرد چندان ما جامعه ذهني معيارهاي با اجتماعي رفتارهاي
رابطه اين شروع ميرسد نظر به بخش اين در.نيست مقبولي
اولين از پس ما زيرا باشد ، زمينهچيني كمي نيازمند
و رسمي برخوردي كه بيمارستان در سيما با محمود برخورد
و متفاوت لباس با را او بلافاصله بعد سكانس در است ، خشك
برخورد كه ميبينيم محمود "منزل؟ يا" كار محل در شيك
ناگهاني تغيير واين دارد محمود با صميمانهاي خيلي
قطع همچنين.است نامتعارف و توجيهناپذير كمي او برخورد
نيز داستان از بخش اين انتهاي در سيما با محمود رابطه
خاكپور با برخورد آخرين از پس او است باور غيرقابل كمي
مطلع سيما با رابطهاش از كه او صحبتهاي و بيمارستان در
علاوه درحاليكه ميكند رابطه قطع سيما با بلافاصله شده ،
از كه زيادي "نسبتا مدت دليل به باسيما ، موقت ازدواج بر
البته.است علاقهمند بسيار او به ميگذرد ، آنها آشنايي
بهخود را نيمساعت حدود زماني كه داستان از قسمت اين در
حاليكه در نيست ، محمود اصلي همسر از خبري داده ، اختصاص
را عمدهاي "نسبتا زمان در بداند كه دارد انتظار تماشاگر
و ميكنند چه فرزندانش و او ميگذراند سيما با محمود كه
.ندارد مناسبي توجيه قسمت اين در داستان از آنها كامل حذف
نقطه ميتوان بهجرات را فيلم و داستان سوم قسمت اما
افخمي بخش اين دركرد قلمداد داستان اوج و فيلم ثقل
قابلتحسين مهارتي كار ، نهايي فيلمنامهنويس بهعنوان
فاصله داستانها نوع اين كليشه از يكسره و داده بهخرج
كه ميكند عمل بهگونهاي داستان روايت در او.ميگيرد
قرار رابطه اين جريان در محمود اصلي همسر انتها تا
ذهني تعليقي و تنش ايجاد سبب مسئله ، همين و نميگيرد
"وجدانش" و "احساس" و "عقل" و ميماند محمود.ميگردد
كه زماني از (نميجويد بهره زياد آخري از البته كه)
داستان سير "واقعا ميگردد ، مطلع سيما حاملگي از محمود
خلق اصلي عامل مسئله همين و نيست پيشبيني قابل ديگر
قبل قسمت دو آرام "نسبتا و منطقي ريتم و ميشود تعليق
قرار سيال و ملتهب مسيري بر اينجا در (فيلم و) داستان
ابعاد سيما و محمود شخصيتهاي قسمت اين در.ميگيرد
قسمتهاي در آمده بهوجود تصورات كه مييابند تازهاي
در كه مظلوميتي حس و ميزند برهم زيادي حدود تا را قبلي
بخش اين در بود ، شده ايجاد مرد به نسبت دوم قسمت
سكانس.ميگردد پديدار (سيما) زن به نسبت بهتدريج
سيما آنكه از پس ميآيد بهحساب نيز داستان اوج پاياني
پس خوشحال و شاد زنش و محمود ميشود ، كشته و كرده تصادف
محمود.ميرسند حادثه وقوع محل به ساعته چند تفريحي از
از پس ميبينيم ، ماشين داخل را زن فقط ما و ميشود پياده
حالت درحاليكه ميشود سوار و برميگردد او دقايقي
زنش تاسف اظهار قبال در و شده دگرگون كلي بهطور چهرهاش
اما ميكند ، تاييد سر با فقط مقتول ، فرد بچه و زن براي
از بهسادگي داستان مختلف وقايع از پس محمود چهره حالت
بار چند سيما ، با رابطه قطع از پس او نميشود ، پاك ذهن
درميان زنش با را مسئله اين كه ميكند سعي نحوي به
و نميشود موفق اما يابد ، رهايي وجدان عذاب از و گذاشته
كه است بدينصورت و.وجدانش و ميماند او نيز انتها در
در پايانبنديها تاثيرگذارترين و غيرمتعارفترين از يكي
از مانع فيلم پايانبندي نوع و ميگيرد شكل ايران سينماي
.ميگردد آن اتمام از پس فيلم با تماشاگر ارتباط قطع
جوانبخت اميد
است؟ مقصر كسي چه
نبايد شوكران فيلم زن نقش براي پرستاري شغل به اشاره
شغلي بهترين زيرا.كند تهييج واكنش به را پرستار جامعه
.است پرستاري همين باشد ، داشته ميتوانست رياحي سيما كه
است ، پرستار سيما.است -خويشتن جز به -همه تيماردار او
سرمايه با همراه را نهفته عقدههاي و ميكشد سيگار اما
امروزي بسيار.ميكند دود هوا بر زندگاني و جواني
از و ديگر رنگي روز هر و ميپوشد رنگي لباسهاي.مينمايد
در سيما كار.ميفريبد را محمود شدنها رنگين همين
خانم خانه در نيز و است پدرش كنار در آنچه با بيمارستان
به محمود.دارد تفاوت بسيار محمود ، كنار در حتي و دكتر
نمودار چيزي آن از فليم در كه است اصولي به پايبند ظاهر
به او التفات و اعتنا كه خانواده و كار اهل ، انساني نيست
.ميكند عمل گذرا و سطحي كه حيف اما است ، تقدير قابل آنها
عقلاني مجللش ، ماشين بودن قسطي با او مرفه زندگي و خانه
.نميرسد بهنظر
تصوير را روابطي شوكران ، كشيدن بهتصوير با افخمي بهروز
كه همانطور و نميگذارد جاي بر چيزي انحطاط جز كه كرد
بسيار و سمي شوكران چون اينروابط برميآيد ، نامش از
پايبند اگرچه و اصول به معتقد ، مهندسي محمود.است مهلك
ضعيف زندگي سطح در آن بسط و تحليل از اما است ، تكنولوژي
بيبنيان ، لفاظيهاي جز كه مستاصل شخصيتي.ميكند عمل
اتكاي و بلوغ از كه خودخواه فردي.نيست زبانش بر چيزي
اصول مطابق را كاري هر ظاهر در.است بيبهره بهنفس
و نشود ايجاد كشمكشي زمانيكه تا البته ;ميدهد انجام
باطني با فريب ظاهر انساني.نگردد برپا زندگياش در آشوب
محمود.را دوروبرش جامعه نه و ميشناسد را خود نه كه زشت
هيچرو ، به مناسب شغلي و گرم خانوادهاي و مرفه زندگي با
او شدن بستري و مديرعامل تصادف.نيست اعتمادي قابل مرد
را ، او شد محمود و سيما آشنايي به منجر كه بيمارستان در
لذت آن در گرفتن قرار از كه ميدهد قرار موقعيتي در
.ميبرد
.ندارد را كسي معتاد پدري جز كه خانوادهاي دختر تك سيما
-فردي آسيبهاي درگير بيروني هم و دروني لحاظ از هم او
را خود دادن ، نشان متمول و ظاهر حفظ با اما.است اجتماعي
خود سيما.ميدهد نشان غني محمود از مادي استفاده براي
براي و مينماياند مستبد پرشور ، بهنفس ، متكي را
زندگي ميشودتا همراه او اعتقادات با محمود نگهداشتن
مجلل خانه از او.كند حفظ نديده ، برخود هيچگاه كه گرمي
محمود و سيماميبرد بهره اهدافش به نيل براي دكتر خانم
سعي رياكاري ، با دو هر كه چرا.ميخورند فريب يكديگر از
و تامل هيچ بدون محمود.دارند حقيقيشان خود كتمان در
به صيغه پيشنهاد با عملش ، انجام و پايانكار به تعقلي
منجلاب به براي را راه گناه ، از پرهيز بهدليل سيما
نيست حاضر ميان اين در.ميسازد هموار دو هر كشيدن
شانه مسئوليت از فرار براي و نهد گردن بر را او بارداري
ميدهد روي فيلم طول در دوبار تصادف واقعه.ميكند خالي
به كه اول بار.دارد كمك و ويراني جنبه بار دو هر كه
بروز و فوران براي را راه و ميانجامد مديرعامل جراحت
ارتقاي براي است راهي هم و ميكند باز محمود پليديهاي
نابسامان زندگي چنگال از را سيما هم دوم تصادف.او شغلي
و ويراني از را محمود زندگي هم و ميكند رها
سيما سرنوشت مقصر بهراستي..ميدهد نجات ازهمپاشيدگي
!كيست؟ او غمبار مرگ و
گوهريپور مهناز
|