ابوريحان جويي ماهيت
قوم يك پيشينه به نگاهي
ابوريحان جويي ماهيت
پاياني بخش - بيروني ابوريحان وبينش روش
زندگي ايجاد منظور به بايد فنون و علوم ابوريحان ، نظر از
.يابد ترويج كرده ، تجويز اسلام كه هدفي به نيل و اسلامي
علم ارزش ملاك مادي ، و عملي فايده البته" او ، نظر از
تحقيق اعتبار بلكه نميكند تعيين را اشياء فضيلت و نيست
انسان قرآن ، در كه است خداوند گفتار بر مبتني علوم ، در
كند ، تفكر زمين و آسمانها خلقت در اينكه به فرموده امر را
نصر ، ) ".است كرده خلق حق به را جهان خداوند كه آنجا از
بين فرقي "ابوريحان براي كه است گونه اين.(1359 ، 180
قرار مطالعه مورد او آنچه و نيست غيرديني و ديني علوم
خود به ديني جنبه طبيعي و تاريخي مطالب از اعم ميدهد ،
است دانشمندي او ترتيب بدين.(نصر ، 1359 ، 258) ".ميگيرد
در ديني ايمان با را تجربه و استدلال طريق كه متشرع سخت"
عقل از است نازلي مرتبه بيروني نظر از استدلال...آميخت
به محسوسات عالم از انسان آن ، طريق از كه است نردباني و
.(نصر ، 1359 ، 185) ".ميكند صعود معقولات جهان
دو عنوان به را "تاريخ و طبيعت" ابوريحان آنكه ، گفتني
تاييد از ناشي را آنها پذيرش اما ميپذيرد ، معرفت منبع
ميشود باعث امر اين.ميداند وحي و دين ناحيه از آنها
تلقي خود معرفت اصلي منبع و مرجع را دين يكسو ، از او كه
قائل بالذات و مستقل وجودي علم ، براي ديگر سوي از و كند
وجودش كه ميشود تلقي منبعي علم او نزد در لذا ;نباشد
.ندارد مستقل هويتي و است وابسته
بطور گاهي طبيعت افعال در" كه است معتقد همچنين ابوريحان
طبيعت ، كه شود دانسته تا ميدهد روي اشتباه و غلط نادر ،
و عجز درك با فقط انساناست آن از غير خدا و نيست خدا
به ميتواند الهي اراده به شدن تسليم و خود ناتواني
تصورات به اكتفاي با نه ببرد ، پي طبيعت زيبايي و هماهنگي
بعد او ، اظهارات اين.(نفس ، 1359 ، 198) ".بشري فكر محدود
شمرده غيرعادي ابوريحان نظر از كه ميآيند مواردي ذكر از
از پارهاي كه امور اين":ميافزايد ابوريحان.شدهاند
علل و است مطبوع موجودات ، در كه است خاصياتي شد ، گفته آن
منتهي جهان آفرينش و تاليف آغاز و بسيط جواهر به آن
را آن شخص كه نيست ممكن باشد ، قبيل اين از آنچه و ميشود
.(نصر ، 1359 ، 197) ".دريابد علم به
اول.شد متذكر ميتوان را نكته چند عبارات ، اين مورد در
كه طبيعي ، امور فهم و درك در انسان توانايي به باور آنكه
جهان شده پذيرفته اصول از است ، ابوريحان نظر با متفاوت
خطائي از پرده بالا ، عبارات آنكه دوم است ، جديد
مستقر ابوريحان كار در كه خطايي برميدارد ، روششناختي
گفته به خطا آناست شده دچار آن به نيز ابنخلدون و است
دروني منطق با خاص موضوع يك كه زماني":است چنين فوكو
قرار بررسي مورد خود ويژه زمان در و خود بسط و تحول
كه وجود از ناحيهاي احكام به تمسك هرگونه ميگيرد ،
خارج استقلال از را علم باشد ، موضوع آن ماهيت از بيرون
از منقول عبارات در.(طباطبايي ، 1373 ، 189) "ميكند
و طبيعي امور تبيين براي او كه ميشود مشاهده ابوريحان ،
بدين و ميجويد بهره طبيعي ماوراء استدلالهاي از دنيوي
.ميسازد خدشهوارد طبيعي علوم استقلال به ترتيب
يا "طبيعتگرايي" نشاندهنده فوق عبارات آنكه ، سوم نكته
علت" مقابل در ،(قدما كلي بطور و) ابوريحان "ماهيتجويي"
قناعت نشاندهنده عبارات اين همچنيناست امروزيان "كاوي
در نشدن آن تغيير كار به دست و عالم از صرف تفسير به او
دست و طبيعت بر كنترل و تسلط به امروزيان تمايل با تقابل
كه ابوريحان بيان اين.ميباشد شدن ، آن تغيير كار به
بشري صنعت قدرت از دهد ، انجام نميتواند طبيعت كه امري"
.ميكند تاييد را فوق مدعاي ،"است خارج
داراي را جهان تاريخ ادوار از دورهاي هر بيروني (2
يك را زمان و ميدانسته دوره آن به مخصوص و معين شرايط
نميدانسته محسوب يكنواخت و تبديل و تغيير بدون كيفيت
طبيعي علوم نظريه" ميگويد ، نصر حسين كه آنچنان.است
چنانكه طبيعت قوانين كه است اين موارد اكثر در جديد
آزمايشگاه در را آن ميتوان و است محسوس و مشهود امروز
جهان تاريخ طول در و بوده منوال اين به هميشه سنجيد ،
را جهان و زمان صيرورت قدما.است نشده حاصل آن در تغييري
در بيروني كه هنگامي لذا...ميشمردهاند كلي قانون تابع
مواجه خارقالعاده و عجيب و غريب موجودات با قدما آثار
كه ميكند سعي زمان ، گذر اصل بر [تكيه] با هميشه ميشود ،
با كه را آنچه و كند قضاوت بينظري با را مطلب سقم و صحت
"فورا نيست مطابق حال ، زمان در طبيعت عالم وضع با قياس
.(نصر ، 1359 ، 187) ".نشمارد مردود
قضاوت بينظري مورد در نصر سيدحسين نظر كه است روشن
معيار نادرستي عجيب ، و غريب امور با مواجهه در ابوريحان
در.است پوشانده را "طبيعي جهان تغيير" يعني ابوريحان ،
تحول و تغيير چگونگي درك پي در جديد معرفتشناسي كه حالي
به تغيير كردن منتسب است ، شناخت تئوريهاي و نظريهها
كنار را جهان ثبات بر مبني علم ، اساسي اصل طبيعت ، عالم
با آن امروزين معناي به علم تنها نه گونه ، اينميگذارد
نيززير تعليم و آموزش فلسفه بلكه ميشود ، روبهرو چالش
در خود مطالعه ، "موضوع" كه شرايطي در چه ميرود ، سوءال
و روشها بودن ثابت جاي چه ديگر است ، تطور و تغيير حال
تعليم؟ و آموزش جاي چه ديگر لذا ،
اوليه ادوار بشر قديم ، عهد و سلف علماي همچون بيروني" (3
را آنها زندگي و نزديكتر آسماني مبدا و اصل به را تاريخ
بعضي در حتي و ميشمرد جامعتر معنوي لحاظ از و شادتر
برتر نيز دانش و علم در متاخران از را قدما موارد ،
كه آنچنان البته.(نصر ، 1359 ، 192) "است ميدانسته
معناي به را تقدم فضل يعني ايده ، اين ميگويد ، طباطبايي
ما از بهتر گذشتگان اينكه به بودن قائل) گرفتن ، فضل تقدم
.است بوده جاري نيز ميانه سدههاي اروپاي در ،(ميفهميدند
تصوري ، چنين اين كه است روشن(طباطبايي ، 1374 ، 189)
.است بوده پيشرفت به ميل و ترقي نافي
بر حاكم بينش كه جامعه ، و طبيعت سامان ديدن طبيعي (4
اين حكومت ، موضوع در است ، (آن متفكران و) قديم دنياي
با اجتماعي مراتب سلسله قياس منجربه كه داشته را پيامد
نظام در تحول و تغيير نوع هر و شده انساني مراتب سلسله
تصوري ، كل چنين با.ميكردهاست رد را قشربندياجتماعي
اين از و ميگرديده (حاكم)آن راس به معطوف جامعه ساختار
شخص خصوصيات باب در همه اين گذشتگان ، آثار در كه روست
گرفته انجام آن تبع به جامعه از بحث و است رفته سخن حاكم
از دور لذا.است داشته را اهميت از نازلتري مرتبه و
تحقيق نهم فصل در كه هنگامي كهابوريحان ، نيست انتظار
است ، كرده مطرح ايدهآل جامعه درباره را خود نظر ماللهند ،
خصيصههاي به را ايدهآل جامعه خصلتهاي فارابي ، همانند
نيرومند بايد حاكم" كه ، نمايد بيان و كند مرتبط حاكم
كه تصميماتي در و [شود نيرومند جامعه آن تبع به تا] باشد
تزلزل به جامعه تا] باشد نداشته تزلزل ميكند اتخاذ
به بتواند كه باشد ظرفيتهايي و وواجداستعدادها [نيفتد
موقعيتهاي از و كند پيدا راهحل مشكلات براي آساني
.(توسلي ، 1369 ، 117) ".آيد بيرون موفق دشوار
فلسفه ، در او كه برميآيد چنين بيروني آثار خلال از" (5
بوسيله كه روشي آن يعني خويش ، عهد متعارف روش پيرو
بايد.(صفا ، 1352 ، 163)نيست ، شده ، تحكيم فارابي و الكندي
طي را ايراد ده فلسفه ، زمينه در او كه كرد اضافه
.ميداند وارد ارسطو مكتب بر بوعليسينا ، با مكاتبهاي
پي در بوعلي سوي از كه پاسخي با مكاتبه اين ميشود گفته
ابوريحان احترام مورد كه) زكريا به نسبت آن در و داشته
صفا ، ).است تداومنيافته چندان شده ، بياحترامي (بوده
ابوريحان و ابوعلي تحقيق كلي روش ميان.(و 211 1331 ، 168
در" ميگويد ، همايي جلالالدين چنانكه.است بوده تفاوت
بگذار امكان محل در شنيدي را هرچه ميگفت ابوعلي كه حالي
تو بر قاطع برهان و دليل با خلافش تا بشمار ممكن را آن و
را هرچه ميداشت اظهار او برخلاف ابوريحان معلومشود ،
بر برهان و دليل با خلافش تا بگذار انگار بوته در شنيدي
در مستقل اثري چه اگر.(همائي ، 1353 ، 82) ".گردد ثابت تو
نيست ، دسترس در ابوريحان از آن اخص معناي به فلسفه زمينه
سينا ابوعلي با بوده ، هرچه او فلسفي مكتب گفت بايد
تحت ابوريحان.(اذكائي ، 1374 ، 121)است بوده متفاوت
زكريا گرايشات گرچه بودهو رازي زكرياي تجربي روش تاثير
علاقهمندي او اما نبوده ، او پسند مورد مانويت ، به نسبت
او عقايد محتواي در و كرده حفظ زكريا به نسبت را خود
.است نموده فراوان تحقيق
پاياني سخن
در ابنخلدون غزنه ، در ابوريحان وفات از بعد قرن سه قريب
از پيش زماني دير اسلامي تمدن(هجري 732) شد متولد تونس
از مانده بجا "مقدمه" در.بود يافته زوال ابنخلدون
نام فارابي از بار چندين اينكه عليرغم او ابنخلدون ،
جايي در حتي.ندارد ابوريحان به اشارهاي هيچ است ، برده
او پيرو كه كساني و ميبرد نام اول معلم از او كه
خطاب گمراه را (فارابي و بوعلي مانند كساني) شدهاند
اين در "ظاهرا و است ارسطو ناقد كه ابوريحان از ميكند ،
.نميكند يادي دارد ، او با فكري اشتراك زمينه
.(ابنخلدون ، 1375 ، 1091)
هجري سوم قرن اواخر از كه پرافتخاري دوره" صفا ، گفته به
مرداني پذيرفت ، پايان پنجم قرن ميانههاي به و شد آغاز
نتايج كه داد ارائه بوعلي و بيروني فردوسي ، رازي ، چون
و دانش راه در ساساني عهد اواخر از ايرانيان كه زحماتي
لواي در را زحمات آن دنباله سپس و كشيده آن دايره توسعه
".بود رسيده ثمر به هيئتي بهترين با بودند ، گرفته خلافت
.(صفا ، 1352 ، 4)
ظهور عمومي جهل تيره آسمان در كه ستارهها تك اين
آنها كار تا ميكردهاند پيدا پيرواني كمتر ميكردهاند ،
فكري و علمي مكتب يا و نظام يك ايجاد با و دهند ادامه را
علمي رشدآورند فراهم را علم استمرار و تداوم موجبات
آنچنان هيچگاه اسلامي ، تمدن در پنجم و چهارم و سوم قرون
ثروت و قدرت صاحبان هوسهاي گزند از كه نيافت عميقي بنيان
حاكمان ، احوال بسط و قبض كه شود چنان و بماند مصون
ميراث از بهرهگيري چگونگي نيفكنده آن اوضاع در تاثيري
پيش در كه است ديري پابرجا ، و ژرف پرسشي همچون گذشتگان ،
.ماست چشمان
ماخذ و منابع
پروين محمد ترجمه ،"مقدمه" عبدالرحمان ابنخلدون ، (1
.هشتم چاپ فرهنگي ، 1375 ، و علمي انتشارات گنابادي ،
نو ، طرح انتشارات ،"بيروني ابوريحان" پرويز ، اذكائي ، (2
.اول چاپ 1374 ،
منوچهر ترجمه ،"ماللهند تحقيق" ابوريحان ، بيروني ، (3
فرهنگي ، تحقيقات و مطالعات موءسسه انتشارات سها ، صدوقي
.1362
اكبر ترجمه ،"آثارالباقيه" ابوريحان ، بيروني ، (4
.اميركبير ، 1363 انتشارات داناسرشت ،
جديد ، دوره ،"اجتماعي علوم نامه" غلامعباس ، توسلي ، (5
.زمستان 1369 شماره 1 ، دوم ، جلد
انتشارات ،"اسلام كارنامه" عبدالحسين ، كوب ، زرين (6
.اميركبير ، 1348
،"اسلامي تمدن در عقلي علوم تاريخ" ذبيحالله ، صفا ، (7
.اول چاپ تهران ، 1331 ، دانشگاه انتشارات اول ، مجلد
كل اداره ،"بيروني آثار و احوال" ذبيحالله ، صفا ، (8
.هنر ، 1352 و فرهنگ وزارت نگارش
،"اجتماعي علوم و ابنخلدون" سيدجواد ، طباطبايي ، (9
.اول چاپ نو ، 1374 ، طرح انتشارات
،"طبيعت درباره اسلامي متفكران نظر" سيدحسين ، نصر ، (10
.سوم چاپ خوارزمي ، 1359 ، انتشارات تهران ،
سخنرانيهاي مجموعه ،...و همايي مجتبايي ، كوريانكي ، (11
.، 1353"بيروني يادنامه" فارسي ،
قوم يك پيشينه به نگاهي
ايران گرجيهاي
كه است سرزميني از منشاءشان كه است قومي از سخن :مقدمه
موقعيت كه مردمي.است شده واقع سياه درياي ساحل در
گشته آنان بدبختيهاي و فلاكت باعث سرزمينشان جغرافيايي
و اسكندر چون جهانگيراني سرسختانه حملات دچار گاهي است ،
نزاعهاي موجب طولاني بس زماني و بودهاند تيمور و چنگيز
سخن.گرديدهاند روس و عثماني ايران ، دولتهاي بين خونين
سربازان هميشه دولاواله پيترو قول به كه است مردمي از
لمباردي استان به اصليشان سرزمين و هستند و بوده شجاعي
تجار قوم اين كه است معتقد تاورنيه.دارد شباهت ايتاليا
مهارتشان وكمان تير فن در و هستند ماهري و بزرگ
و سرباز بهترين كه اين به معروفند و است حيرتانگيز
.هستند آسيا تمام جنگجوي
بردهداري به بيشباهت گذشته در گرجيها دادن انتقال
باشد ، داشته آن با ميتواند كه فرقي تنها و نبوده
انتقالات اينگونه نمونه.است ملت اين بودن سفيدپوست
كه داشت بيان ميتوان كبير شاهعباس زمان در را اجباري
كوچانيده مازندران به را خانوار هزار دوازده پادشاه اين
خراسان به نادر دستور به كه نفر هزار شش همينطور و است
عباس شاه مدتي از بعد.شدهاند كوچانده نادر زادگاه و
نواحي به بودند مازندران در كه را مهاجرين از تعدادي
اصفهان راه در ايزدخواست ناحيه در "مخصوصا ايران مركزي
سكونت و كوچانده فعلي آباد عباس به را جمعي و فارس به
مينمايد انتخاب خويش لشگر تقويت براي را جمعي و ميدهد
دستهاي دادن مهاجرت به اقدام باز سياسي عوامل به بنا و
كه ميكند فريدونشهر به داشتند سكونت عباسآباد در كه
لنگ چهار ايلات حملات مقابل در سدي ايجاد اصلي غرض
زمان از كه هستند گرجيها همان اينها.است بوده بختياري
و خراسان و گيلان و مازندران نواحي در تاكنون صفويه
پراكنده فريدونشهر و ايزدخواست و دزفول و فارس و اصفهان
بالاخره و آوردن اسلام و ايراني مليت قبول با شدهاند
ذوب ديگر ملتهاي ميان در ايراني اقوام ساير با آميزش
و اصالت كه يافت ميتوان را جايي كمتر اكنون و شدهاند
ساكن گرجيهاي البته باشند ، كرده حفظ را گرجي زبان
ايران نقاط ساير گرجيهاي از بيشتر مراتب به فريدونشهر
گرجي زبان به اكنون وهم كردهاند حفظ را خود اصالتنژادي
مردم گرجي گويش با رابطه در كه ذيل مقاله.ميكنند تكلم
نوشته "مقالات مجموعه" كتاب از ميباشد ، فريدونشهر
اندكي با ايران در سفيرگرجستان گيوناشويلي جمشيد پروفسور
.است شده برگردانده فارسي به تلخيص
فريدونشهر گرجيهاي گويش
(فارسي و گرجي زبان دو به تكلم از نمونهاي)
اصفهان غربي جنوب و غرب در فريدن و فريدونشهر شهرستانهاي
شهرستانها اين روستاي دوازده تا ده در شدهاند واقع
قرن نخست سال پنج و بيست در كه هستند ساكن گرجيهايي
به شرقي گرجستان از (16291587) اول عباس شاه توسط هفدهم
"فريدنيها" آنها كلي عنوان.شدهاند تبعيد مكان اين
.هستند شيعي مسلمانان فريدونشهر ساكنان اكثر.ميباشد
حاضر حال در متخصصان ، توسط تقريبي ارزيابيهاي طبق بر
فريدونشهر از قسمتهايي در گرجي زبان متكلم هزار 2725
در تدريجي پيشرفت تاثير تحت.دارند فريدناقامت
فريدونشهر ساكنان از تعداد همين "اخير ، تقريبا دهههاي
در حاضر حال در و كردهاند ترك را مناطق اين فريدن و
.شدهاند ساكن ايران شهرهاي ديگر و پايتخت
ناآشنا ، و بيگانه زباني محيط يك با طولاني تماس عليرغم
آداب بعضي و منطقه جغرافيايي اسامي زبان ، فريدونشهر مردم
مساله اين دلائل بعضي.نمودهاند حفظ را خود رسوم و
:از عبارتند
اصفهان ، مثل بزرگي شهر به نسبي نزديكي عليرغم (1
با صعبالعبور و كوهستاني مناطق در گرجينشين روستاهاي
نزديك دورافتاده جنگلهاي و (سردسير) طولاني زمستان
تحت "عملا و 1960 دهههاي 1950 تا و شدهاند واقع يكديگر
مدرن تكنولوژي و علمي اجتماعي ، فرهنگي ، فرايندهاي تاثير
.نبودهاند
برون ازدواجهاي از فريدونشهر مردم قاعده يك بهعنوان (2
و پدري خانههاي گرجي زنان ;نمودهاند امتناع قومي
آبرومندانهاي زندگي و نكردهاند ترك را خود بومي روستاي
از ;كشيدهاند ريسمان به تسبيح دانههاي مانند به را
زبان به كردن صحبت توانايي در بيشتري تاثير آنها اينرو
شروع بومي زبان به فرزندانشان "طبيعتا و داشتهاند گرجي
شده پرورده و يافته توسعه گرجي زبان ;كردهاند صحبت به
متفاوت فارسي زبان از "مطلقا دستوري و آوايي نظر از كه
و قومي اهداف و مقاصد به را ميهنپرست گرجيهاي است ، بوده
را آنان ميهنپرستي احساس ايناست نموده متصل خود ملي
نوزدهم قرن پايان از.است نموده تواناتر زبانشان حفظ در
فريدونشهر مردم زندگي اسلوب و تاريخ مورد در محقق چندين
-آ آگنياشويلي ، -ل توسط مسائل اين.نمودهاند تحقيق
محمد اوبرلينگ ، -پ چيپاشويلي ، -گ چيچينادزه ، -ز چليادزه ،
مورد محققان ديگر و تودوا مگالي شنيدزه ، شارا -ز سپياني ،
سال از قبل تا زبانشناختي ، بعد در.گرفتهاند قرار بررسي
ديگر با پيوند فقدان كه است توجه مورد مساله اين 1927 ،
فريدونشهر مردم گويش ادبي ، گرجي تاثير از رهايي و گويشها
داشته گرجي گويشهاي ديگر بين در را فردي منحصربه جايگاه
بيگانه زبان دسته يك معرض در گرجي زبان كه هنگامي.است
در پايان تا آغاز از زبان اين كه را شكلي ميگيرد ، قرار
آشكار چگونگي و نمود تصور ميتوان ميگيرد خود به آينده
را آن بر بيگانه زباني محيط تاثير و اصلي ماهيت شدن
.بود شاهد ميتوان
مردم گويش مورد در مفصلي تحقيقات گذشته دهه دو در
چخيدزه -ت كه تحقيقي نتايج.است گرفته انجام فريدونشهر
:است شرح بدين است داده انجام
مردم گرجي زبان آوايي و ساختاري لغوي ، ريشه توصيف (1
.فريدونشهر
ادبي گرجي از كامل جدايي شرايط در كه آرايشهايي شناخت (2
فريدونشهر گرجي گويش توسعه روند به آن ، گويشهاي ديگر و
.است شده منجر
به مربوط كه جديد اشكال و شده گرفته عاريه لغات شناخت (3
.است بوده خارجي زبان محيط تاثير
ديگر به آلايش از "اساسا فريدونشهر مردم گويش ساختار
گويش كه گفت ميتوان مستند مدارك با.است دور به زبانها
.است شده حفظ صداقت با تاريخيشان سنن با فريدونشهر مردم
جمع شخص سوم افعال فرمهاي در (am,av) ريشهاي پسوندهاي
درm , v ترتيب به ساده آينده و ساده حال زمانهاي در
شخم حال در آنها" qn-v-en:ميكند تداعي را قديمي گرجي
از مثالهايي "گرفت خواهند" (gamaart-m-en) و "هستند زدن
مردم زبان در قديمي و غيرمصطلح دستوري پديده يك
با زباني و فرهنگي همبستگي نظر نقطه از.است فريدونشهر
واحد فرهنگ يك ايجاد زمينه قبل مدتها از فريدونشهر ، مردم
همين به.است داشته وجود فارسي و گرجي زبان دو تاثير تحت
متناوب طور به را فارسي و گرجي زبان فريدونشهر مردم دليل
و فارسي به گرجي از موقعيت به بسته:ميبرند كار به
حاضر حال در.ميدهند تغيير را خود گفتاري زبان برعكس
قابل طور به فريدونشهر مردم اجتماعي و اقتصادي وضعيت
خودكفايي به فريدونشهر منطقه.است كرده تغيير ملاحظهاي
.است تشديد حال در مهاجرت روند رسيده ، فرهنگي و اقتصادي
شبكههاي و افزايش حال در برونقومي ازدواجهاي درصد
كه (م -دبيرستان -راهنمايي -ابتدايي) مدارس ارتباطي
گسترش حال در است فارسي زبان به "منحصرا آنها در آموزش
نفوذ و برتري ايران ، فعلي اجتماعي شرايط در "...و است
نردبان در ترقي منظور به طبيعي طور به فارسي زبان
شرايط تاثير تحت.است اهميت حائز فريدونشهر مردم اجتماعي
سادگي به را فارسي تنها نه فريدونشهر مردم محيطي ،
اين.ميكنند پيدا تسلط آن به خوبي به بلكه ميآموزند ،
است ، گرجي بر فارسي زبان غلبه و تسلط در مهم عامل يك
رفتند فئودالي نيمه سمت به فريدونشهر مردم وقتي كه عاملي
كه حالي در.نداشت وجود شدند ، دور روستايي زندگي از و
برابر در فريدونشهر ساكن فرد يك موضع قبل سال چندين
دو هر به تكلم قابليت بود ، يكسان فارسي و گرجي زبانهاي
اجتماعي تفوق امروزه ولي بود ، مشابه گرجي و فارسي زبان
.ميشود حس فريدونشهر گرجي گويش بر فارسي مطلق
سپياني بهرام:از تنظيم و تهيه
انديشه تازههاي
|
ديني انديشه و روشنفكري
ريال 22000:بها قلم ، انتشارات توسلي ، غلامعباس دكتر
برخي تحليل و زندگي مختصر شرح كتاب اين در موجود مقالات
و دانشجويي مجامع در كه است شريعتي دكتر ديدگاههاي
با كتاب نخست بخش.شدهاند ارائه شريعتي شهادت سالگرد
جامع تحليلي و زندگي مختصر شرح كه ميگردد آغاز مقالهاي
دكتر نقش به بعدي ، مقالات است ، دكتر آثار و انديشه از
و ميكند توجه "فرهنگي انقلاب" آغازگر بهعنوان شريعتي
ديدگاهش و تاريخ بر او تكيه و دكتر علمي روش با رابطه در
...و اجتماعي دگرگونيهاي نهاد ، نهضت ، مفاهيم با رابطه در
.است يافته ادامه
كه دارد سخنرانيهايي مجموعه به اختصاص كتاب دوم بخش
.است شده ايراد تاريخ فلسفه و جامعه و دين درباب "عمدتا
صرفهجويي
كارنگ ، چاپخانه د ، فر توانايان حسن دكتر
ريال 14000:قيمت
ميتوان مشكل است ، كرده مصرف وقف را خود كه جامعهاي در
"ساختن هيچ با" چون فداكارانهاي معناهاي با را صرفهجويي
تشبيهات اين اما.ندانست يكي "نعمات از چشمپوشي" يا
معتدل مصرف مستلزم صرفهجويي كه است بديهي.است بيمورد
محض رياضت نيازمند امر اين ليكن.است ساده زندگي شيوه و
كه است ديدگاه اين از ناشي بلكه نيست ، ازخودگذشتگي يا
جنبههاي ساير بر تا ميشود موجب مصرف در صرفهجويي
و بيشتر فرد براي مصرف از آن فوايد "قطعا كه انسان تجارب
اين با صرفهجويي.شود بيشتري تاكيد است لذتبخشتر
آزادي مايه و دارد ازخودگذشتگي با زياد فاصلهاي مفهوم
ارزشهاي تعقيب به را خود جاي مصرف به محض توجهاست
سعي حاضر كتاب.است بيشتري سعادت مايه كه ميدهد ديگري
پيشنهادهاي ارائه همراه به موضوع اين به پرداختن با دارد
.كند آماده صرفهجويي بحث با را خود مخاطبان كاربردي ،
شريعتي اخلاق
ريال 3500:قيمت پژمان ، :چاپ شريعتي ، علي
كه اين طولاني ساليان گذشت از پس كتاب اين انتشار از غرض
درخواست طرفي از و رسد چاپ به دكتر آثار تمامي "اولا
اين.شود برآورده آثار اين به علاقهمندان و خوانندگان
مسايل به نسبت (دكترشريعتي) او احساس و درك ترجمان كتاب
تذكر به لازم.ميباشد اخلاقيش تعهدات و مذهبي و اجتماعي
به توجه با اكنون و نشده چاپ تجديد بعدها كتاب اين است
.ميشود منتشر و چاپ خوانندگان خواست
|
|