ارشاد و فرهنگ وزير مهاجراني دكتر
چهرههاي از منصفه هيات گزينشگران :اسلامي
ميكنند حمايت سياسي جريان يك به نزديك
قوه : مطبوعات آزادي از دفاع انجمن
عليه غيرقانوني تضييقات به قضائيه
دهد خاتمه مطبوعات
نيستيم؟ شاد چرا
هيولا افسون
ميدهد نشان ايران در پژوهش يك نتايج
ميبرند لذت زندگي از زنان از بيش مردان
در بهزيستي سازمان اجتماعي امور معاون
به آمنه شيرخوارگاه همشهري با گفتوگو
ميشود تبديل خانواده شبه مركز
ارسال آماده "5+ پكن" اجلاس نهايي سند
شد عمومي مجمع به
ارشاد و فرهنگ وزير مهاجراني دكتر
چهرههاي از منصفه هيات گزينشگران :اسلامي
ميكنند حمايت سياسي جريان يك به نزديك
تبليغات سازمان روءساي كه سليقهاي با :اجتماعي گروه
هيات اسامي بحث در جمعه ائمه سياستگذاري شوراي و اسلامي
به مورد اين در ما آوردند ، وجود به مطبوعات دادگاه منصفه
كه آقاياني ميكنم ، احساس چون ;رسيد نخواهيم آراء اتفاق
پيوستند ، منصفه هيات انتخابكننده هيات به تازگي به
به كه ميكنند حمايت و مطرح را چهرههايي و افراد بيشتر
.هستند نزديك سياسي جريان يك
در اسلامي ، ارشاد و فرهنگ وزير مهاجراني عطاءالله دكتر
تصريح با ،(ايسنا) ايران دانشجويان خبرگزاري با گو و گفت
را مختلفي تدابير آرا ، اتفاق به رسيدن براي وي اينكه بر
بوده جامع بايد منصفه هيات چهره:افزود است ، نموده مطرح
اين اسامي ليست به كه زماني يعني نباشد ، جناحي و خطي و
افراد اين كه نشود متبادر ذهن به زود ميكنيم نگاه هيات
همه است لازم همچنين.هستند جناح يك سياسي چهرههاي از
دوره در كه طور همان شوند ، انتخاب آرا اتفاق به افراد ،
افراد اسامي مورد در كه اين ديگر.بود صورت اين به گذشته
.عكس بر نه و كنيم مذاكره آنها با سپس و برسيم توافق به
شاهد من شده ، مطرح اسامي بحث در متاسفانه:گفت وي
و اسلامي تبليغات سازمان رئيس) جديد شدگان دعوت سختگيري
در نيز خاطر همين به بودم ، (جمعه ائمه سياستگذاري شوراي
ادامه مهاجراني دكتر.نرسيديم نتيجه به دوم و اول جلسه
مطبوعات ، دادگاه منصفه هيات دعوتشدگان اگر:داد
قرار جناحي و خطي گرايشهاي در و نبوده جامعي چهرههاي
مسئوليت و بود نخواهم دعوتكنندگان جزو من باشند ، داشته
از حاضر حال در كه ميگذارم كساني دوش بر را منصفه هيات
هستند علاقمند و داشته اكثريت مطبوعات ، جديد قانون سوي
عطاءالله.نمايند عمل خود اكثريتي بينش با متناسب كه
شده نيزتصريح قانون در كه است حالي در اين:گفت مهاجراني
فرهنگ وزير عهده بر اول درجه در منصفه ، هيات دعوت كه است
اسلامي ، ارشاد و فرهنگ وزير شخص اگر و است اسلامي ارشاد و
ارجاع دادگستري رئيس به امر اين زند ، باز سر كار اين از
.ميشود
كه مطلب اين به اشاره با اسلامي ارشاد و فرهنگ وزير
خود فعاليت گذشته ، سال مهرماه از قبلي منصفه هيات اعضاي
اتفاق به مذكور ، منصفه هيات:افزود بودند ، كرده آغاز را
اسلامي ، ارشاد و فرهنگ وزير سوي از آرا ، اكثريت نه و آرا
شده تشكيل تهران استان دادگستري رياست و شهر شوراي رياست
اصلاحيه اما ميكرد ، فعاليت سال دو بايد قانون طبق و بود
ابلاغ و نموده منتفي را امر اين عملا مطبوعات ، قانون
غيرموجه با وي.شود تشكيل جديد منصفه هيات بايد كه كردند
بود ، غيرموجه مذكور ، ابلاغيه:افزود ابلاغيه اين خواندن
بدان ما بود ، درآمده قانون بصورت اينكه به توجه با ولي
اسلامي تبليغات سازمان رئيس ديگر سوي از.گذاشتيم احترام
به بعدا كه - جمعه ائمه سياستگذاري شوراي نماينده و
به مطبوعات جديد قانون با - شد انتخاب شورا رئيس عنوان
.شدند اضافه انتخابكنندگان ليست
اسلامي ، شوراي مجلس نمايندگان كه اين به اشاره با سپس وي
جاي بنابراين:افزود هستند ، مطبوعات قانون اصلاح صدد در
كه هستند منصفهاي هيات انتخاب خواستار چرا كه است سئوال
شايد.داشت خواهد سرنوشتي چه ديگر ماه يك نيست معلوم
انتخابكننده ، هيات اعضاي كه بود اين كار شكل بهترين
ديگر نفر هفت و شده تاييد كنوني منصفه هيات كه بپذيرند
.شوند اضافه مجموع اين بر نيز
.نشد انجام متاسفانه كه بود نظر مورد بحث منطقي شكل اين
انتخاب منصفهاي هيات باشيم اميدوار بايستي حال هر به
جهت در و كرده كمك مطبوعات كلي فضاي به بتواند كه شود
.ننمايد عمل مطبوعات محدودكردن
قوه : مطبوعات آزادي از دفاع انجمن
عليه غيرقانوني تضييقات به قضائيه
دهد خاتمه مطبوعات
صدور با مطبوعات آزادي از دفاع انجمن :اجتماعي گروه
نمايد فراهم شرايطي خواست قضائيه قوه رئيس از اطلاعيهاي
.شود داده خاتمه مطبوعات عليه غيرقانوني تضييقات به تا
قوه غيرمنتظره اقدام دنبال به:است آمده بيانيه اين در
هفده همزمان توقيف خصوص در تهران دادگستري و قضائيه
تمامي با حقوقي كارشناسان اكثر اعتقاد به كه نشريه
تعارض دليل به و بود ناسازگار موجود مقررات و قوانين
مورد در قضائيه قوه رئيس گفتارهاي با اقدام اين آشكار
اين قضايي ، دستگاه در اصلاحات
تمهيدات قضائيه قوه جديد مديريت كه داشت انتظاروجود
و حقوق جدي تحديد كه اقدام ، اين از اثر رفع براي مناسب
تدارك ميشود ، محسوب مطبوعات مشروع و قانوني آزاديهاي
اين با.نمايد همت مطبوعات قانوني حقوق احقاق به و ديده
نارواي تعطيلي و توقيف از ماه يك از بيش گذشت از پس حال
قضايي دستگاه مديريت سوي از موءثري واكنش تنها نه مطبوعات
نشده ابراز منتقدان و مطبوعات حق به و علمي ايرادات به
قانوني آزاديهاي عليه تضييقات ايجاد دامنه بلكه است ،
.است گسترش به رو همچنان قضايي مقامات سوي از مطبوعات
و مسئول مديران احضارهاي اخير ماه يك طول در
روبهرو بيسابقهاي افزايش با دادگاه به روزنامهنگاران
به "قانونا كه حالي در باقي عمادالدين آقاي.است شده
نه است كيفري مسئوليت فاقد مطبوعاتي نويسنده يك عنوان
نيز منصفه هيات حضور از حتي بلكه درآمده محاكمه به تنها
ورود از دادگاه جلوگيري با و گرديده ممانعت وي دادگاه در
به او دادگاه "عملا محاكمه جلسه در مطبوعات خبرنگاران
مكاتبهاي در اين بر علاوه.شد برگزار غيرعلني صورت
اصلاح قانون استناد به تهران دادگستري معاون بيسابقه ،
نمود اعلام اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت به مطبوعات قانون
انتشار تاكنون و كرده اخذ انتشار مجوز "قبلا كه نشرياتي
انتشار حق دادگستري از استعلام از پيش نيافتهاند ،
"اولا مطبوعات قانون اصلاحيه كه است حالي در اين.ندارند
در و نشده ماسبق به عطف حقوقي ، اصول بديهيترين مطابق
اين تصويب از پس كه است متقاضياني به ناظر فقط نتيجه
طبق "ثانيا و ميكنند نشريه مجوز اخذ درخواست اصلاحيه
متقاضيان براي بايد كه مرجعي مطبوعات قانون اصلاح قانون
است دادگستري وزارت گيرد قرار استعلام مورد نشريه انتشار
.استان دادگستري و قضائيه قوه نه
با سو يك از اخير ماههاي در قضائيه قوه كلي طور به
متعدد پروندههاي تشكيل و مطبوعات گسترده تعطيل و توقيف
برابر در روزنامهنگاران و مسئول مديران عليه تكراري
موانع و ناامن "كاملا فضايي مطبوعات قانوني كار ادامه
دادگستري معاون نامه با ديگر سوي از و آورده بهوجود جدي
.ميشود جلوگيري جديد نشريات كار به شروع از تهران
عليه قضا مقدس مقام نام به كه اقدامات اين مجموعه
موارد متضمن است شده اعمال روزنامهنگاران و مطبوعات
و 156 و 168 و 24 اصول 9 و مطبوعات قانوني حقوق نقض مكرر
و است اسلامي جمهوري اساسي قانون سوم اصل و 7 بندهاي 6 و
از است موظف "قانونا قضايي دستگاه كه حالي در متاسفانه
از حتي كند جلوگيري ملت حقوق به خدشهاي گونه هر
خودداري نيز روزنامهنگاران قانوني اعتراضات به پاسخگويي
به شروع مدت طول در كه حالي در ترتيب ، اين به.مينمايد
اثبات براي فراواني فرصتهاي قضائيه قوه جديد مديريت كار
داشته وجود جديد مديريت اصلاحطلبانه ديدگاههاي عملي
اجراي و مطبوعات حقوق احقاق براي عملي اقدام عدم اما است
دادگاهها در روزنامهنگاران فعاليت به ناظر مقررات صحيح
و توقيف) مطبوعات حقوق نقض موارد تزايد و تشديد حتي و
و "روزنامهنگاران" بازداشت و محاكمه نشريات ، تعطيل
به باور براي جدي موانع (جديد نشريات انتشار از ممانعت
فراهم قضائيه قوه در اصلاحات تحقق براي ارادهاي وجود
.است آورده
رعايت لزوم بر تاكيد با مطبوعات آزادي از دفاع انجمن
رئيس از مصرانه قضائيه ، قوه سوي از مطبوعات قانوني حقوق
ايرادات ملاحظه با ميكند درخواست قضائيه قوه محترم
و مطبوعات توقيف و دادگاه اعمال بر وارد حقوقي متعدد
"فورا كه نمايند فراهم شرايطي روزنامهنگاران ، محاكمات
.شود داده خاتمه مطبوعات عليه غيرقانوني تضييقات به
اسلامي شوراي مجلس محترم نمايندگان از همچنين انجمن
مبني عمومي افكار خواستههاي با همسويي در كه ميخواهد
آزاد ، و مستقل نشريات طريق از اطلاعات آزاد جريان بر
و مطبوعات قانوني مقررات در عميق و جدي اصلاحات انجام
خاص اولويت در را مطبوعات فعاليت براي امنيت ايجاد
قانونگذاري با و دهند قرار اسلامي شوراي مجلس برنامههاي
قانون تاكيد مورد كه را مطبوعات آزادي زمينه اين در جديد
.نمايند تضمين هست نيز اساسي
نيستيم؟ شاد چرا
خوانندگان زبان از
روزنامه راهم سر برگشتم منزل به كاري انجام از پس وقتي
شروع مناسب وقت در منزل در و خريدم را همشهري 16/12/78
مورد صفحه كه "اجتماعي" صفحه به وقتي و كردم خواندنش به
دوست هميشه كه يافتم آن در را مطلبي رسيدم ، است علاقهام
مطلب اين.شود تحقيق و بررسي مباحثه ، موردش در داشتم
:تحتعنوان
"!نيستيم؟ شاد ملتي چرا"
مجيد آقاي از گفتگويي بهصورت نظرطلبانه قالبي در و
.بود شده درج سروش عبدالكريم دكتر با موحدخواه
با بيائيد بگوئيم ، را نظراتمان هم ما بيائيد اما و..
به و نيستيم؟ شاد ملتي ما چرا "واقعا باشيم ، روراست هم
هستيم؟ غمگين مردمي ما چرا ديگر عبارت
كه طبيعت اعجابآور عطر و رنگ شگفتي ، -زيبايي همه اين
بينصيب ، را ديگر مخلوقات نه و مانند بيبهره را گلي نه
و كملطفي به زيبايي همه اين با ما زيباطلب روح چرا پس
همانا كه اثرش و ردپاي كه ميكند برخورد بيتفاوتي با
اين ، چرا ميشود پديدار نادر اينچنين است شادماني و وجد
يخ ، از بلوري چون و نميآورد شعف و وجد به را ما شگفتيها
شدهايم؟ نابينا و لاادراك جامدي به تبديل سست و بيحس
كني بهخود كني هرچه
كني بد و نيك گرهمه
هستيم؟ غمگين ملتي ما چرا بهراستي
دكتر دانشمنديچون از را سوءال اين ، شما موحدخواه آقاي
دچار كه آدميان انبوه از كه دارد آن جاي و نموده سروش ،
از خموش درياي اين دل به و بيائيد بپرسيد ، نيز آنند ، درد
نيستيد؟ شاد چرا مردم اي بپرسيد و بزنيد احساس
لطايف به ما ، روح هستيم حساس و هنردوست -هنرمند ملتي ما
در و است بوده انساني تمدن و فرهنگ شهره همواره ظرافت و
زيباجوي چشم و لطيف روح همين توجه تاريخ از برههاي هر
دعوت اشتياق و وجد به را مخاطبي هر كه كرده خلق آثاري ما
براي وجود يكتاي هنر از برگرفته هنر همه اين و ميكند
.است شده گذاشته هديه به كه نه ، ميراث به جهان مردم
بتههاي و گلها به كه برانگيختهاي و شادمان روح
و سادگي گبههايمان و گليم به عطر ، و طراوت قاليهايمان
در و آهنگين و ملون شيوههاي و سبك اشعارمان به و رنگ
سبز خيال شادماني ، از غني ترانههاي قصههايمان و آهنگها
ميگذارد ، شنود و نمايش به ملاطفت و توجه فرهيختگي ، زندگي
چرا بپرسند خود از بايد امروز چرا مردم اينگونه
غمگينيم؟
صفات برديم ، خاطر از را زيبايي و شديم غافل ،"زيرا"
به كتابخانههايمان كتابهاي لاي لابه در را انساني عاليه
يعني بردن ياد از را زيبايي بپرسيم اگر و سپرديم گردوخاك
:كه داد پاسخ ميشود آنوقت چه
بسياري كه مسلمانيم جماعتي بگوئيم ، دروغ يكديگر به يعني
و فحش و بيادبي -تهمت -غيبت -ربا -ريا -مادروغ از
ميان در بهراحتي مذهبمان بزرگان سفارش عليرغم را ناسزا
.شديم پذيرا خود
آن كه هستيم (ص)محمدي پاك و اولي شريعت به معتقد جماعتي
كه خداوند مخلوق بهترين شفاف سينه از برآمده رباني آيات
نظر خدا مخلوقات و نعمتها در ;است فرموده بار هزاران
اسراف و بياشاميد و بخوريد -بگرديد خدا زمين در -كنيد
از داريد ، اميد خدا لطف به نكنيد فساد زمين در -نكنيد
با -برادرند و برابر انسانها -نشويد نااميد خدا رحمت
مال كنيد ، رفتار و بگوئيد سخن خوشرويي و نيكي به يكديگر
دروغ -نكنيد پايمال را ديگران حق -نشويد نزديك را يتيم
انفاق -نخوريد حرام مال -نزنيد تهمت -نكنيد غيبت -نگوئيد
.شدهايم بيتفاوت نه كه فراموش را.و و ، و ، كنيد
كه لرزش پاي آنوقت ميكنيم ، بد ديگران و خود به چون و
اين به علم با او رسول و خدا و مينشينيم است شدن غمگين
و -بارها ميشود خشنودي و بركت باعث نيكي و خوبي كه
و داشتهاند برحذر بدي از و كرده بهخوبي موعظه بارها
مينوي سپنتا و مينو انگره از بوده ، همواره جنگ اين
.(ص)رسولالله ختميمرتبت تا زرتشت خدا پيامبر
بيادبي و گستاخي به همديگر با چون نيستيم شاد ما اما و
نمينشيند ، استراحت به زبانمان منزل در ادب ميگوئيم ، سخن
و خودخواهي زيرا نداريم را خود از كوچكتر و بزرگان حرمت
به را افراد مرتبت كه نميگذارد ديگر خود به عشق و نخوت
را خود مسلمان برادر وقتي كنيم ، رعايت عقل و تجربه و سن
منت به را خود اندك مال ميبينيم محتاج تنگدستي و فقر به
را سفرهمان و بدهيم او به كه نزول و ربا به ثروت دنياي
ميدهد ، دست ما به مروت احساس تازه كنيم رنگين خونش از
يا برود بهخواب گرسنگي رنج از كودكي اگر غم ، چه را ما
برهنهاي اگر درد ، چه را ما بريزد ، فراق اشك يتيمي بچه
لجن و گل به گرسنهاي نان تكه يا بلرزد زمستان سوز به
و حامي پيرزني يا بيوهزني ، اگر ربط چه را ما بغلتد ،
ما.باشد نداشته درمان وجه و تيمارگر بيماري و نانآور
.شده رسممان بيغمي ، ديگران محنت از كه غم ، چه را
اينكه از ما از بسياري زيرا نيستيم شاد مردمي ما اما و
و ميوهفروش و سبزيفروش و بقال از فردا و ديروز و امروز
را توهيني هر و ببينيم را بيحرمتي هر محلمان گوشتفروش
مادر يك -سالمند زن يك -معلم يك لباس در خواه بشنويم
عاري ديگري ، لباس هر با...يك -كارمند يك -خانهدار
آنكه براي ايشان مقابل در تواضع و تعظيم هيچ ، كه نداريم
مشتري آداب از كنند ، رعايت را انصاف جانب شده كه هم كمي
ما از مرامبرخي در ديگر حال خريداربودن ، و بودن
-گرانفروشي -بردن سنگش و ترازو در دست -كمفروشي
غيرقابل جزئي كه نيست ننگ و عيب نهتنها تقلب بدفروشيو
.شده آنان فروش مديريت در تفكيك
ميشود چه ميدانيد ميرسد بازار و خريد به كه مقوله و
ميشويم؟ غمگين كه
ما اقتصاد پيمانه به ما انساني شرافت:ميشود اينطور
خجلت از مادري يا پدري اگر باك چه آنوقت ميشود قياس
شبنم لالهاي گلگوني به فرزندش درخواست تامين در ناتواني
.شود چشيده
از عدهاي بلكه نيستيم غمگين ملتي ما ديگر اينجا آه ،
سوءال اين فراگيري خوشبختانه و ميشوند غمگين ما ملت
اگر كه ميشويم اميدوار و ميشود ديگري سوءال به تبديل
خودش فراگيري به همچنان ما فراگير سوءال نبود استثناء اين
اقتصاد فراوان فاصله مدد به اكنون اما ميماند باقي
از بعضي چرا:ميشود ديگر سوءال اين به تبديل مختلف اقشار
هستند؟ غمگين ما مردم
***
به را معطر و الوان طبيعت چون نيستيم شاد ما اما و
.فروختهايم آهن به و دود بوي و رنگ به تاريكي -سياهي
به صنعتي و تجارتي رنگهاي به را گلها شاد و متنوع رنگهاي
زيبايي و طراوت مدل ، آخرين و اولين اتومبيل انواع رنگهاي
را گلها عطر بوي رنگين ، خارهاي و خشك گلهاي با را گلها
همه اين از را خود و كرده بدل عرق و دود و بنزين بوي به
.كردهايم بينصيب
ما مغز از را دستوري هيچ "منالايمان النظافت" جمله
خاك و تيره لباسي با اگر دارد اهميت چه و نميكند ساطع
رد هم كنار از عرق بوي از تند بدنهايي با چروك ، و گرفته
بينندهاي هيچ ذهن در "موءمن" از تصوري هيچ و ميشويم
خورده خيس و مچاله اسكناسهايي آنوقت.نميكنيم جلوهگر
حلقوم تا كه تاكسيهايي شوفر براي را دستهايمان كف در
پرت چسباندهاند هم به بدن به بدن را مسافران ظرفيتشان ،
واحد كوچكترين حتي بودن زياد يا و كسر براي و ميكنيم
نشان و خط و ميكنيم اهانت هم به رايجمان خرد پول
عادت سكنات و حركات و ظاهر آن به تكرار براثر و ميكشيم
.كردهايم
سرگذاشتن پشت از پس كه نيستيم چونمطمئن نيستيم شاد ما
هويت اكتساب براي لازم مهارتهاي كسب و تحصيل رنج
شد خواهد استفادهاي ما مهارت و علم از آيا اجتماعيمان ،
نه؟ يا
، سروش عبدالكريم دكتر آقاي و موحدخواه آقاي حالا
يافت؟ ميتوان دنيا كجاي در و چگونه را شعف كه نميدانم
خود نصيب را واقعي و قلبي شادماني و وجد ميتوان چگونه
همه اين كه كنيم نگاه را خود دوروبر عينك كدام با كرد؟
سانسور مجموعهاي با كهنه يك با و كند؟ حذف يكجا را ،
و بهخودمان است الهي موهبت كه زندگي يكبار فرصت شيرين
آن خوش طعم از و كنيم تجربه حلاوت به خودمان بهاطرافيان
. شويم شادمان
گريه چاه در سر شب هر و نداشت بهچشم خواب (ع)علي چرا
و نامردميها درك همانا او گريه و او غم اگرچه ميداد سر
بود شاد آيا بود (ع)علي امروز ، اگر بود انسانها رنج از
:و...ميداد؟ سر گريه هم باز يا
او آه با قياس هرگز كه دارد ديگري منشا ما غم اگرچه"
".كرد نميتوان
باتشكر
توفيقي نوشين
هيولا افسون
به را امريكا در اقامت پيش سال حدود 30 كه دارم دوستي
آن در كه هنگامي دارم ، ياد به.داد ترجيح وطن در ماندن
بفرما ، داني ، مي:گفت شدم جويا را آن دليل وي از زمان
انسان به اينجا در.دارد معنا يك سه هر بتمرگ و بنشين
و بنشين بنابر ايران در كه حالي در ميگويند ، بفرما
هم مرا دوست غرب هيولاي كه شدم متوجه همانجا.است بتمرگ
حدود موقع آن درنگفتم وي به چيزي اما.است كرده افسون
شما ازبودم مشغول تحصيل به ديار آن در كه بود سال 10
غرب هيولاي افسون اقامتم ، ابتداي سال دو يكي در پنهان چه
روزي ليسانس ، دوره در اينكه تابود كرده اثر هم من در
تلفنياش صحبت بودم منتظر و ايستاده استادم اتاق در پشت
طرفش با شنيدم ناخواسته طور به.ببينم را وي تا شود تمام
مشاوره خارجي شاگرد يك درباره است مهمي شخص بود معلوم كه
نابغه و منور او كه است درست:گفت وي به سرانجام.ميكند
وقتي.است "خارجي" يك وي همه اين با كه ميدانيد اما است
من به امريكايي يك روز يك شدم ، آشنا فرهنگ آن با بيشتر
از را غرب اين بايد كسي":ميگويد كه داريم مثلي ما:گفت
و غرب مردم منظور اول البتهغرب كه ".دهد نجات غرب دست
تعجب خيلي ابتدا در.است غربي دولتهاي معناي به دوم غرب
.شد روشن و افتاد جا برايم موضوع مدتي از پس اما.كردم
عين در و صداقت با اغلب آنجا معمولي مردم "واقعا ديدم
از پيش آنان كند ، بروز مسالهاي اگر.هستند تسليم حال
صاحبخانهاي پيرزن روز يك.ميدانند مقصر را خود كس همه
خود سر هيچوقت سپردهام پسرهايم به گفت من به داشتم كه
تير آماج كه نياورند بيرون عافيت و ايمني سنگر از را
ظاهرشان فقط هم اينها كه دريافتم آنجا در.شد خواهند
افسون نازك قشر زير والا است ، تعارف و سلام با و بيآزار
.است خوابيده ديرپا و وحشتناك بس هيولايي ظاهري ،
درسي ما به هم آنها ميكرديم خرج جيب از وقتي تا البته
كسب براي سلطنتي راهي هيچ:خودشان قول به اما.ميدادند
به رسيدن براي زحمتي بدون راه هيچ يعني.ندارد وجود علم
حق از.زديد خودتان سر به زديد كه گلي هر و.نيست دانش
هم كسي اگر.دارند خوبي كتابهاي آنها.گذشت نبايد هم
.ميكنند باز برايش را راه "فورا دهد ، نشان استعدادي
اعماق تا سرمايه حكومت كه است آن هم دليلش يك شايد
بتواند كه هر.دارند هم خوبي مديريت و كرده نفوذ وجودشان
حلوا حلوا و ميگذارند سرشان روي كند عايدشان بيشتري پول
ميخواستم من.نبود كافي من براي اينها اما.ميكنند
اين كه گرفتم نتيجه و بدانند خودشان از يكي هم مرا آنها
من همراه و من با هرگز آنها.است غيرممكن امر
.ميزدند پوزخند و نيشخند فقط بلكه نميخنديدند
خصوص به شرقيها همه اول برخورد در كه است معمول
( Camel Jockey ) "شترسوار" را خاورميانهايها
كمپاني زمان از "احتمالا كه دارند مثلي يا.ميخوانند
".هماند مثل هنديها همه":ميگويد كه است مانده شرقي هند
(All Indians are the same)
خود همنوع براي بايد كه را عميقي احترام آن اينكه خلاصه
در ميآيد ، يادمندارند باشند ، قائل انسان يك عنوان به
عنوان به هستهاي مهندسي دانشكده رئيس مهندسي ، همايش يك
!باخت؟ را چين كسي چه:كه كشيد پيش را موضوع اين سخنران
"عمدا آنها از يكي و بوده آقايان طلق ملك چين اينكه مثل
دست از و باخته را چين قماري در "سهوا يا
.است داده
ملي چين رهبر "چك كاي چيانگ" كه زماني ميآورم خاطر به و
اگر:بود گفته امريكايي دولتمرد يك بود تايوان جزيره و
از را چيانگ كند ، قلاده خطا پا از دست "دونگ مائوتسه"
كه آنهايي.مياندازيم جانش به را وي و كرده باز گردنش
را (Unleash Chiang) عبارت هستند آشنا انگليسي زبان به
.ميكنند درك خوب ميدهد را معنا همان كه
چيني كارگر يك امريكا پليس مامور كه انگليسي شعر يك در
كه خواندم بود آورده مافوقش اتاق به و كرده دستگير را
ببينيد "!!دارد؟ هم اسمي او آيا":ميپرسيد پليس افسر
ترجمه ميخواهم خاتمه در باشد؟ ميتواند حد چه تا تحقير
بياورم امريكايي ترانهسراي ديلان باب ديوان از را شعري
:است تفكر طرز اين از خوبي نشانه كه
ميسوزد بيچاره مهاجر آن براي دلم من
ميسوزد بيچاره مهاجر آن براي دلم من
بود ، مانده وطنش در ميكند آرزو كه
ميكند پليديها صرف را نيرويش تمام كه او براي
ميماند تنها آنقدر هميشه عاقبت در و
ميكند تقلب انگشتانش با كه مردي آن
ميگويد ، دروغ هرنفسش با و
است متنفر زندگياش از هيجان و شور با
ميهراسد مرگش از نيز و
ميسوزد بيچاره مهاجر آن براي دلم من
است رفته هدر به نيروهايش كه
نيست ارضا اما ميخورد غذا كه كسي
نميكند درك اما ميشنود كه كسي
ميشود ثروت خود عاشق كه كسي
ميگيرد ناديده مرا من ، به كردن پشت با و
ميسوزد بيچاره مهاجر آن براي دلم من
است مانده گل در خر مانند كه
ميكند پر خنده با را دهانش كه
ميسازد خون با را شهرش اما
كار آخر در شهودش و مكاشفه كه كسي
شود خرد و بشكند شيشهاي همچون بايد
ميسوزد بيچاره مهاجر آن براي دلم من
ميرسد پايان به خرسندياش كه
نائيني علوي سعيد دكتر
ميدهد نشان ايران در پژوهش يك نتايج
ميبرند لذت زندگي از زنان از بيش مردان
در موجود نگرشهاي" درباره پژوهش يك براساس :اجتماعي گروه
افراد ،"زندگي از مرد و زن بردن لذت ميزان به نسبت جامعه
.ميبرند لذت زندگي از زنان از بيش مردان كه معتقدند
محقق ، "محسني منوچهر" دكتر توسط كه علمي بررسي اين
حاكي گرفته ، صورت مدرس تربيت دانشگاه استاد و جامعهشناس
لذت مردان كه معتقدند افراد درصد كه 6/34 است آن از
.ميبرند زندگي از بيشتري
(مرد و زن) جنس دو هر درصد زنان ، 5/34 درصد همچنين 8/17
و بردهاند نام را هيچكدام درصد و 3/5 يكسان طور به را
.ندادهاند مشخصي پاسخ هم درصد 8/7
زنان ، فقط نه كه كرد نتيجهگيري چنين ميتوان مجموع در
زنان از بيش مردان كه دارند اعتقاد نيز مردان خود بلكه
.ميبرند لذت زندگي از
اعتقاد افراد سن رفتن بالا با كه ميدهد نشان بررسي اين
مردان با مقايسه در زندگي از زنان بردن لذت بيشتر به
بيشتر به اعتقاد پايينتر سنين در عكس بر و ميشود بيشتر
.مييابد افزايش زندگي از مردان بردن لذت
مردان از بيش زنان اينكه به اعتقاد سواد ، سطح افزايش با
.ميشود كمتر ميبرند ، لذت زندگي از
اينكه به اعتقاد سواد ، سطح افزايش با ديگر عبارت به
.ميشود بيشتر ميبرند ، لذت زندگي از زنان از بيش مردان
عنوان با پژوهشي مجموعه يك قالب در كه بررسي اين نتايج
،"ايران در فرهنگي - اجتماعي رفتارهاي و نگرشها بررسي"
معتقدند گرفتهها طلاق ميدهد ، نشان همچنين گرفته ، صورت
.ميبرند لذت زندگي از زنان از بيشتر مردان كه
اعتقاد همه از بيش (درصد 6/20) شدهها فوت همسر همچنين
حالي در ميبرند لذت زندگي از مردان از بيش زنان دارند ،
به كه هستند گروهي كمترين (درصد 5/12) گرفتهها طلاق كه
.دارند اعتقاد مساله اين
بر مبني افراد اعتقاد خانوار ، رئيس درآمد افزايش با
اعتقاد و ميشود افزوده زندگي از مردان بردن لذت بيشتر
.مييابد كاهش زنان بردن لذت به
افراد عقيده شدت به درآمد افزايش با ديگر ، عبارتي به
.ميشود اضافه مردان بردن لذت بيشتر بر مبني
در بهزيستي سازمان اجتماعي امور معاون
به آمنه شيرخوارگاه همشهري با گفتوگو
ميشود تبديل خانواده شبه مركز
آمنه شيرخوارگاه انحلال شايعه دنبال به :اجتماعي گروه
سازمان اجتماعي امور معاون طالبي دكتر با ما خبرنگار
:گفت ارتباط اين در وي.داد انجام گفتگويي كشور بهزيستي
اداره اردوگاهي شكل به كودك نفر با 235 آمنه شيرخوارگاه"
كوچكتر كانونهاي به محل اين تبديل دنبال به ما كه ميشود
خواهيم ايجاد روش تغيير درواقع و هستيم شبهخانواده و
عنوان تحت كودكان به كمك جهت بيشتري نيروهاي از و كرد
در اينكه جاي به و كرد خواهيم استفاده پدريار و مادريار
كودك هر.باشد داشته وجود پرستار نفر يك اطاق هر
كودك به را بيشتري فرصت بتواند تا داشت خواهد مادرياري
.دهد اختصاص
با شيرخوارگاه اين:افزود همچنين طالبي دكتر
اعمال دنبال به ما و ميشده اداره روشها عقبماندهترين
بحث.هستيم كودكان مشكلات حل براي شيوهها جديدترين
در و درآمده اجرا به ايران در كه است سال يك شبهخانواده
مدلي آخرين اين و.است شده راهاندازي مركز كشور 98 سطح
از حاضر حال در ما و شده كار آن روي دنيا در كه است
بيشتري پيشرفت خاص مورد اين در اسپانيا و انگليس
.داشتهايم
وظايف قبلي وظايف بر علاوه آمنه شيرخوارگاه
.داشت خواهد نيز شبهخانوادهاي
ارسال آماده "5+ پكن" اجلاس نهايي سند
شد عمومي مجمع به
زنان اجلاس كارشناسي چهارگانه گروههاي :اجتماعي گروه
به ديروقت تا جمعه روز خود فعاليت روز پنجمين در 2000
براي سند آمادهسازي و عمومي اجماع به دستيابي براي تلاش
.دادند ادامه ملل سازمان ويژه عمومي مجمع در نهايي تصويب
درپي نيويورك در پكن5 اجلاس در جهان كشور نمايندگان 180
گذشته ، نيمهشب در توافق يك به دستيابي جهت موفقيت عدم
از مسائلي مورد در نيز شنبه روز صبح ساعات نخستين در
يك در شده گنجانده محوري موضوعات ساير و جنين سقط:قبيل
امر تحقق به بخشيدن شتاب منظور به ملل سازمان برنامه
شركتكنندگان اما.شدند روبرو بنبست با جنسيت برابري
قبيل از اختلاف ، مورد موضوعات از شماري حل به توانستند
تحريمات منفي تاثير زمينه در كوبا و آمريكا بين اختلاف
حال ، اين با.شوند نايل كوبا ، كودكان و زنان روي بر آمريكا
در ويژه مشاور و ملل سازمان دبيركل معاون ،"كينگ آنجلا"
به ما":گفت شنبه روز ساعات نخستين در زنان پيشرفت امور
دست آن به كه زماني و هستيم ، حركت در نهايي مراحل سمت
برخي به كه كشورهايي.شد خواهد خشنود آن از جهان يابيم ،
تحفظ حق باشند ، داشته اعتراض عمل برنامه اين بخشهاي از
.ميدارند ملحوظ خود براي را
ميشود پيشبيني:ميگويند ملل سازمان بلندپايه مقامات
توالد ، و جنسي مسائل مورد در نيويورك اجلاس نهايي سند كه
.نباشد پكن اجلاس عمل برنامه از فراتر خيلي
و ملي سطوح در شده توصيه برنامههاي:گفت كينگ آنجلا اما
تدابير:قبيل از بنيادينتري بسيار گسترههاي فراملي ،
نيز و زنان قاچاق و محلي خشونت با مقابله براي شديدتر
.ميدهد پوشش را زنان بر شدن جهاني و ايدز تاثير
همچنين پيشنهادي نهايي سند متن در است ، حاكي گزارش همين
در آموزشي شكاف سال 2005 تا است شده خواسته دولتها از
و پسران بين حاضر حال در كه را دبيرستان و دبستان سطوح
ايجاد به چنين هم و ببرند ، بين از ميشود ، مشاهده دختران
ارتباط اين در مردان كه نحوي به جنسي آموزشي برنامههاي
اجلاس در شركتكنندگان.نمايند اقدام باشند ، پاسخگو
تعقيب تحت بر مبتني برنامههايي مورد در همچنين نيويورك
جمله از خانوادگي و محلي خشونت اشكال تمامي قراردادن
براي.رسيدند توافق به زن عليه شوهر جنسي آزار و اذيت
همگان ، توافق مورد بينالمللي سند يك در بار نخستين
قتل اصطلاح به و تحميلي ، ازدواج:قبيل از سنتي اقداماتي
پيشنويس در.است گرفته قرار توجه مورد شرافت خاطر به
گونه اين حذف و رفع براي قوانيني وضع نهايي سند متن
.است شده خواسته انساني ، حقوق نقض موارد
|