آفريقاي واقعي چهره ادبيات سرانجام ،
داد نشان را جنوبي
نهضت نويسنده و شاعر پيتون ، آلن آثار و زندگي به نگاهي
آپارتايد ضد
:باشيد داشته ياد به را نكته اين چيز هر از پيش..."
انساني هر كه است آن جهاني عدالت و صلح به خدمت بزرگترين
.باشد برقرار او خود كشور در عدالت و صلح كه كند كاري
عاملي درآيد عمل به چون اما است نيرومندي عامل عدالت فكر
به جهان مردم همه احوال در ميتواند و ميشود نيرومندتر
و سرزمين" كتاب سطرهاي آخرين جملات اين ".كند تاثير شدت
خود دغدغههاي پيتون آن در كه است "جنوبي آفريقاي مردم
در فقط چه اگر جملات اين.ميكند عرضه ديگر يكبار را
.است داشته بازتاب او آثار همه در اما مذكورآمده كتاب
زندگي در بسياري نيكوكارانه اهداف پيتون چه اگر زيرا
كمال به رسيدن سرلوحه او براي عدالت مفهوم اما داشته
.است انساني
و جنوبي آفريقاي سفيدپوست نويسنده پيتون استوارت آلن
شهر در ژانويه 1903 در 11 آپارتايد نظام سرسخت مبارز
جنوبي آفريقاي در "ناتال" ايالت در "مارتيزبورگ پيتر"
بودكه الاصل اسكاتلندي "پيتون جيمز" پدرش.آمد بهدنيا
آلننيز مادر.بود كرده مهاجرت جنوبي آفريقاي به در 1895
.بود مهاجر انگليسي يك دختر كه داشت نام "واردر يونيس"
و بود سختگير و متعصب بسيار مسيحي يك پيتون جيمز
اعمال همين و ميكرد ايجاد آلن براي بسياري محدوديتهاي
تمركز و استبداد نوع هر از خردسالش پسر تنفر باعث او
به نيز مثبت جنبههاي آلن بر او تاثير البته.شد قدرت
علاقه و مطالعه به عشق ميتوان جمله آن از كه داشت همراه
و زياد فعاليت سبب كه عاملي دو ;برد نام را طبيعت به
فاصله در آلن.بود مشكلات برابر در آلن خستگيناپذيري
در در 241919 و مارتيزبورگ كالج در سالهاي 181914
دريافت آن حاصل كه پرداخت تحصيل به ناتال دانشگاه
بارتبه فيزيك و رياضيات ليسانس و تربيت و تعليم دانشنامه
يك به" عنوان با را شعرش نخستين در 1920 او.بود ممتاز
به در 1924 و كرد منتشر ناتال دانشگاه مجله در "عكس
لندن شاهنشاهي كنفرانس در كشورش دانشجويان نماينده عنوان
.شد انتخاب
در شيمي و رياضيات تدريس به سالهاي 281925 در پيتون
با در 1927 ميان اين در و پرداخت "ايكسوپو" شهر دبيرستان
.بود خردمند و آگاه مردي كه شد آشنا "هوفماير هندريك جن"
با آشنايي نتيجه در پيتون و شد او الگوي كمكم هوفماير
را ثروتمندان فرزندان براي تدريس يكباره به مردي چنين
به پيتون.آورد روي اجتماعي فعاليتهاي به و كرد رها
حال در 1964شرح نيز سرانجام و داشت خاصي دلبستگي هوفماير
دوريساليو" با در 1928 او.منتشرساخت كتابي در را او
براي آن دنبال به و كرد ازدواج "ايكسوپو" در "فرانسيس
در.كرد مكان نقل شهر اين به مارتيزبورگ كالج در تدريس
سال اين در پيتون.آمد دنيا به ديويد فرزندش نخستين 1930
و درآمد جنوبي آفريقاي نژادي مناسبات موسسه عضويت به
جوان مجرمان تهذيب بنگاه مديريت نيز بعد پنجسال
بعد چندماه.گرفت عهده به "ژوهانسبورگ" در را "ديپكلوف"
"جاناتان" را او و شد پسرش دومين صاحب اتفاق اين از
به اعزام داوطلب دوم جهاني جنگ آغاز با پيتون.ناميد
پيرامون تحقيق به بنابراين.شد رد صلاحيتش ولي شد جبهه
به آن از پس و پرداخت جنوبي آفريقاي در نژادي مناسبات
دهه اواسط در.درآمد انگليكان اسقفهاي كميسيون عضويت
كيفري قوانين و تبهكاري پيرامون مقالاتي نوشتن به 1940
نبود كافي اطلاعاتش كه علت اين به و زد دست آن به مربوط
نوشتن به سفر اين حين در و كرد سفر كانادا و آمريكا به
.پرداخت "من محبوب سرزمين كن گريه" نام با رمانش نخستين
ناگهاني شهرتي و يافت انتشار فوريه 1948 در رمان اين
لندن تايمز روزنامه ويژه جايزه كتاب اين.زد رقم او براي
:گفت مصاحبهاي طي كتاب انتشار از پس پيتون.كرد تصاحب را
كار به اگر كه نبردهام پي مساله اين به هنوز من"
مشغول جامعه در فعال فرد يك مانند و دهم ادامه قبليام
علت بدان اين و نه؟ يا نوشت خواهم بيشتر آيا شوم كار به
در و بكشم كنار كه نيستم افراد دسته آن از من كه است
و تفكرات از پر من ذهن.بپردازم كتاب نوشتن به انزوا
بمانند ، استفاده بدون دهم اجازه نبايد كه است ايدههايي
غمانگيز داستانهاي...كنم استفاده آنها از بايد من
داستانهاي با من.شوند روح تصفيه باعث ميتوانند
زندگي و تراژدي كه معتقدم زيرا نيستم مخالف غمانگيز
بشر زندگي كه دارم اعتقاد ولي هستند ، ناشدني جدا انسان
و فساد از داستان يك نوشتن صرفا و است هدفمند و معنا پر
كه ميكنم فكر من.باشد ارزش با نميتواند بشر ، تباهي
براي كه نيست دلربايي و قدرتمند چيز بشر تباهي و فساد
".شود استفاده نوشتن
در مليگرا حزب گرفتن قدرت با سال همين مه ماه در
حزب ، اين انساني ضد سياستهاي اجراي و جنوبي آفريقاي
موسسه مديريت از او.كرد اتخاذ تازهاي تصميمات پيتون
فقط پس اين از كه كرد عهد خود با و داد استعفا ديپكلوف
كرد ملاقات آمريكايي چند با سپس.بپردازد نويسندگي به
گمشدهاي" نام با موسيقي قطعهاي ساختن مشغول آنها زيرا
.بودند من محبوب سرزمين كن گريه رمان براساس "ستارگان در
سرزمين كن گريه نمايشنامه همراه به بعد چندي قطعه اين
.گرفت قرار استقبال مورد و شد اجرا آمريكا در من محبوب
فيلمنامهاي نوشتن به داشت لندن به كه سفري طي پيتون
!مهاجر پرنده" رمان در 1953 او.پرداخت رمانش براساس
قبلي رمان موفقيت با كه كرد منتشر را "است دير خيلي ديگر
پيوست كشورش ليبرال حزب به پيتون سال همين در.نشد مواجه
در 1968 اينكه تا يافت ارتقا آن رياست تا تدريج به و
.گرديد منحل حكومت سوي از حزب و شد تصويب جديدي قانون
تن چند و "ماندلا نلسون" سوي از دهه 1950 اواسط در پيتون
اعتماد مورد فرد عنوان به كشور اين سياهپوستان رهبران از
پس -در 1958 و شد برگزيده دفاع و حمايت صندوق اداره براي
با را خود روزنامه اجتماعي ، -تحليلي كتاب چند انتشار از
در ي"كلوميانر" داستان سپس.كرد تاسيس ليبرالي مشي خط
اواخر دردرآمد نمايش به جنوبي آفريقاي "دوربان" شهر
مهار براي شديدتري تدابير جمهور رئيس تغيير با دهه اين
حالت اعلام جمله آن از كه شد اتخاذ آزاديخواهي
از او دربازگشت پيتون گذرنامه توقيف و فوقالعاده
نزديكي كه ميباشد درآمريكا روشنگرانهاش سخنرانيهاي
.داشت همراه به آپارتايد با مبارزه در را ماندلا و پيتون
بعد سال اكتبر و شد توقيف دفاع و حمايت صندوق در 1966
پيتون در 1969.داشت دنبال به را پيتون همسر مرگ نيز
مارگارت آن" همچنين و كرد آغاز را مجلهاي انتشار
.برگزيد خود دوم همسر عنوان به را "هاپكينز
توقيف از خستگيناپذير نويسنده اين گذرنامه در 1970
زندگي درباره كه "اسقف و آپارتايد" كتاب بعد كمي.درآمد
سال دو.شد منتشر بود تاون كيپ شهر سراسقف "كليتون جفري"
"گاردنر كالين" توسط پيتون كوتاه نوشتههاي نيز بعد
جوايز سالها اين در كه پيتون.گرديد چاپ و جمعآوري
هاروارد ، همچون جهان معتبر دانشگاههاي از متعددي
همراه به در 1977 بود ، كرده دريافت ناتال و ادينبورو
ممنوعيتهاي عليه "برينگ آندره" و "گورديمر نادين"
بعد سال يك.داشت وسيعي بازتاب كه كرد اعتراض انتشاراتي
"كوه برطرف" عنوان تحت را اتوبيوگرافياش جلد نخستين هم
و گرفت جشن را خود سالگي هشتاد در 1983 او.كرد منتشر
مجموعه او ، زحمات از قدرداني براي نيز كيپتاون دانشگاه
به "پيتون آلن سالگي هشتاد جشن" نام با را سخنرانيهايش
و ميشد نزديك راه انتهاي به پيتون ديگر اما.رساند چاپ
در آوريل 1988 دوازدهم در پروردگارش امر به نيز سرانجام
سراي به و گذاشت برزمين قلم بوتاسهيل شهر در واقع منزلش
جلد دومين نوامبر ماه در او مرگ از پسشتافت باقي
.رسيد چاپ به "سفر ادامه" نام با اتوبيوگرافياش
،(1948) من محبوب سرزمين كن گريه:از عبارتند او مهم آثار
سرزمين و مردم ،(1953) است دير خيلي ديگر !مهاجر پرنده
(گالي در دهكدهاي) كلوميانر ،(1955) جنوبي آفريقاي
گريستند مردم ،(1958) جنوبي آفريقاي براي اميدي ،(1957)
بروگمشو !دني ،(1961) آشفته سرزمين داستانهاي ،(1958)
دور چشمانداز ،(1964) هوفماير هندريك جن زندگي ،(1961)
اسقف و آپارتايد ،(1968) (پيتون مقالات مجموعه) دست
است زيبا تو سرزمين اما !آه و (1975) دقالباب ،(1973)
.(1981)
كه -طاقت پر ولي لاغر و نحيف اندامي و كوتاه باقدي پيتون
كه بود محترمي شخص -بود ضعيف بسيار افراد به شبيه
و روشن و شفاف ذهني او.برميانگيخت را مردم احساسات
مختصر ، و كوتاه او سخنان.داشت محكم و قوي بسيار ارادهاي
سخن كنايه با هرگز و بود بيطرفانه و زينت و آرايش بدون
آهني ، فكري:بود آهن از او وجود سراسر ولي نميگفت
سفيدپوست عليرغم -را اوآهني عضلاتي و آهني ارادهاي
آفريقاي در آپارتايد مبارزان برجستهترين از يكي -بودنش
.است نشده او نصيب ناحق به عنوان اين كه دانستهاند جنوبي
و هنرمندان محافل با را خود ارتباط كه حالي در او
پيوسته ارتباط به نميكرد ، قطع جنوبي آفريقاي روشنفكران
.داشت تكيه او ياران و ماندلا نلسون با خود ثمر پر و
:است شده تشكيل مجزا كاملا مرحله سه از پيتون آلن زندگي
. رفت همگان راه به كه است دوراني اول مرحله
حتي و آورد دست به چشمگيري موفقيتهاي تحصيلات ، در
مناسبي درآمد به ثروتمندان فرزندان به تدريس با توانست
كه شد آغاز هوفماير با او برخورد با دوم مرحله.يابد دست
وقف را خود و كشيده دست تدريس از ناگاه به پيتون شد سبب
انتشار با كه نيز سوم مرحلهكند اجتماعي فعاليتهاي
او فكري بلوغ اوج دوران شد آغاز من محبوب سرزمين گريهكن
نوشتاري فعاليتهاي با گرفت تصميم پيتون زمان اين در.بود
اگرچه.دهد ادامه بيعدالتيها با مبارزه به فرهنگي و
او.نگذاشت كنار كامل طور به هم را اجتماعياش فعاليتهاي
جنجال اجتماعي بيعدالتيهاي با مبارزه براي كه شد معتقد
ريشه آرامي به بايد بلكهندارد فايدهاي كردن پا به
مصاحبهاي در وي.كرد قطع بن و بيخ از را بيعدالتيها
:كرد خاطرنشان چنين داد انجام شاهكارش انتشار از پس كه
اسم ، آن و است خوب بسيار و نقادانه اسم يك داراي من كتاب"
كه آنقدرها كتاب كه معتقدم من البته.است ملايم اعتراضي
به ملايم اوقات اغلب كه چيزي.نيست ملايم ميرسد نظر به
جار آن بوسيله كه است چيزهايي از قويتر خيلي ميرسد نظر
اين با كه است من آرزوي اين و مياندازند راه جنجال و
هدف يك من.كنم بيدار را جنوبي آفريقاي وجدان و ضمير روش
هدف كه دارم اعتقاد همچنين.نميكنم دنبال را اخلاقي
جنوبي آفريقاي واقعي چهره كه است بوده اين بر كوششهايم
.ساختگي و خيالي چهره يك نه بدهم ، نشان آن ساكنان به را
".جذاب و مهيج بسيار است هدفي اين
تقسيم عمده گروه چهار به را جنوبي آفريقاي مردم پيتون
به جنوبي آفريقاي در قديم از كه كساني اول دسته:ميكند
در كار به كمكم و ميكردهاند زندگي قبيلهاي صورت
مزارع روي بر كه افرادي دوم دسته.آوردند روي معادن
با افراد گروه ، اين بين از ميكردند كار سفيدپوستان
.دادند تشكيل را سوم دسته و آوردند هجوم شهرها به هوشتر
بيشتر آگاهي و باز ذهنيت كه بودند افرادي نيز چهارم دسته
وزيران ، دكترها ، معلمان ، همچون داشتند ديگران به نسبت
كساني تنها و است بسيار مطالعاتشان كه...و روشنفكران
نجات محروميت از را سياهپوستان همه ميتوانند كه هستند
.دهند
من محبوب سرزمين كن گريه
است كشيشي درباره آن ماجراي و است پيتون شاهكار رمان اين
در خواهرش ميشود خبردار كه "كومالو استفن" نام به
و سرعت به بنابرايناست شده بيمار سختي به ژوهانسبورگ
روستاي از بود گريبان به دست آن با كه شديدي فقر وجود با
سخت را او آنجا هرجومرج و ميرود ژوهانسبورگ به خود
به كه است بار نخستين براي زيرا ميكند زده حيرت و آزرده
به ابتدا (كومالو) سياهپوست كشيش.است آمده شهري چنين
زيرا.ميشود شرمسار وي فلاكت از و ميرود خواهرش سراغ
كومالو.ميكند خودفروشي زندگي گذراندن براي او خواهر
به مذهب از او كه ميبيند و ميرود برادرش ديدار به سپس
سياست وارد اندوخته كه ثروتي با و گرفته كناره كامل طور
ميپردازد "آبسالم" پسرش جستجوي به آن از پس.است شده
اما بخواند درس تا بود آمده ژوهانسبورگ به آبسالم زيرا
به زندان در آبسالم كه ميشود معلوم بسيار تحقيقات از پس
"جارويس آرتور" نام به شخصي قتل جرم به هم آن ميبرد ، سر
به سياهپوستان حاميان از و بود شهر معروف مهندسان از كه
اينكه با و ميشود غمگين بسيار كومالو.است ميرفته شمار
عهده به را آبسالم وكالت مزدي هيچ بدون خبره وكيل يك
جارويس اينكه بدون كه ميكند اقرار آبسالم اما ميگيرد
موقعيت يك در و رفته خانهاش به سرقت براي بشناسد را
اعدام حكم بنابراين.بود شده او كشتن به مجبور ناگهاني
-عروسش و خواهر همراه به نيز كومالو و ميشود صادر آبسالم
خود روستاي به -بود كرده ازدواج آبسالم با تازگي به كه
.برميگردند
طور به را كشورش در نژادي مشكلات داستان اين در پيتون
با است مذهبي و خداشناس مردي كومالو.ميكند تحليل عمقي
با ژوهانسبورگ در كه محدوديتهايي دليل به پسرش حال اين
و ميآلايد دست سرقت به بار چندين بوده مواجه آنها
و او بزرگ حاميان از كه ميكشد را مردي نيز سرانجام
همچنين آبسالم.ميبرد سر به محروميت در كه است او امثال
زندگي ديگر مرد دو با نيز قبلا كه ميكند ازدواج زني با
براي و شده آلوده فساد به نيز كشيش خواهر.است ميكرده
را مذهب هم كشيش برادر.ميكند خودفروشي مخارجش تامين
پيتون.يابد دست دنيوي سعادت به لااقل تا ميگذارد كنار
قتل آن و ميگذارد انگشت مهمي نكته بر رمان اين در
براي او امثال و جارويس زيرا.است آبسالم دست به جارويس
روي از او امثال و آبسالم و ميسوزانند دل آبسالمها
پاي پيش از را آنها آني منافع كسب براي و حماقت
باشد برقرار چرخهاي چنين كه زماني تا و برميدارند
محرومان ميتوانند كه كساني زيرا نميشود برقرار عدالت
توسط ميكنند تلاش هدف همين براي و دهند نجات را واقعي
به همچنين پيتون.ميشوند برداشته ميان از جامعه محرومان
اينكه و ميكند اشاره كشورش ديني نمايندگان ضعيف كاركرد
كاهش مشكلات حجم كنند عمل بهتر وظايفشان به آنها اگر
اما است معتقد و مومن كشيشي كومالو رمان اين در.مييابد
باشد داشته خواهرش و برادر پسر ، در تاثيري هيچ نميتواند
خواهر چه اگر ميروند مذهب مخالف راه به آنها سه هر و
ميپيوندد كليسا به خودشان روستاي به ورود از پس كومالو
رمان اين در كشيش برادر.گيرد قرار الهي عفو مورد تا
را زندگيش محل كه كسي بيهويتي ;است بيهويتي از نمادي
پيوند نتوانسته نيز زندگياش جديد محل با و گفته ترك
در 1988 پيتون مرگ از پس تا رمان اين.كند برقرار مناسبي
سالهاي در نيز فيلم دو و كرد فروش نسخه ميليون از 15 بيش
.شد ساخته آن براساس و 1995 1951
است دير خيلي ديگر !مهاجر پرنده
ميآيد بهشمار پيتون داستاني مهم آثار از كه رمان اين
"من محبوب سرزمين كن گريه" از ضعيفتر هنري نظر از چه اگر
بالاتر بس مقامي در تحليلي و اجتماعي نظر از اما است
ميان آميزش ممنوعيت و آپارتايد درباره آن ماجراي و است
قهرمان "فلاندرن فان پيتر".است سفيدپوستان و سياهان
و -است ستوان كه -كارش در هم او.موفق است جواني داستان
را او همه.است ديگران حسادت مورد راگبي ، ورزش در هم
.بپذيرند را محبوبيت اين نميتوانند عدهاي و دارند دوست
محسوب او سرباز كه است "استين" گروهبان آنها از يكي
پيتر عشق از گروهباناست دوخته او مقام به چشم و ميشود
ميشود خبردار استفاني نام به هرزهاي سياهپوست دختر به
پيتر بنابراين.ميدهد گزارش بالا مقامات به آنرا و
هم از نيز او خانواده و ميشود دستگير قانون بنابر
آبرويي ديگر ماجرا اين شدن فاش از زيراپسميپاشد
.است نمانده باقي برايشان
را سوفي عمه مرتبا كه است تاسفي از كنايه رمان نام
افسوس ميكند روايت را ماجراها كه همچنان او و ميآزارد
جلوي ميتوانست بود كرده اقدام زودتر اگر كه ميخورد
قوانين از يكي عواقب داستان اين در پيتون.بگيرد را پيتر
اجراي مامور خود كه جواني مرد.ميكند ترسيم را آپارتايد
گرفتار ديده تدارك برايش قانون كه دامي در.است قانون
(كومالو) آبسالم پدر همچون نيز (ياكوب) پيتر پدر.ميشود
آيين خلاف جهت در ناخواسته پسرش اما.است مذهبي مردي
نقل پيتر عمه سوفي زبان از داستان.ميگيرد قرار مذهبي
نقل پيتر خصوصي يادداشتهاي از نيز قسمتهايي و ميشود
. ميشود
حاجيصادقي امير
|