توسعه با اجتماعي عدالت نسبت
مهاجراني ، عطاءالله دكتر حجاريان ، سعيد دكتر حضور با ميزگردي
مصباحي حجتالاسلام و نبوي مرتضي مهندس
است موضوعي بالعكس ، و عدالت بر توسعه تقدم بحث :اشاره
تحقق زاويه از گروهي ، و جناحي تعصبات از فارغ بايد كه
آن به مكان و زمان به توجه با يك هر اولويت و مردم منافع
توسعه و اسلام همايش نخستين ميزگرد مهمترين در.پرداخت
شد برگزار تهران بهشتي شهيد دانشگاه در سال 1375 در كه
اين در شد ، گذاشته بحث به اجتماعي عدالت و توسعه موضوع
بود معتقد رسالت روزنامه مسئول مدير نبوي مرتضي ميزگرد
قابل شدهاند مواجه بنبست با توسعه نظريههاي اغلب چون
نبايد است معتقد نيز مهاجراني دكتر مردودند ، و ترديد
با وقتي كه كنيم تلقي اصيل آنقدر را توسعه نظريات برخي
شده نقصان دچار دين كه كنيم گمان افتاد ، تعارض در دين
توسعه الگوي در كه است معتقد مصباحي حجتالاسلام است ،
حجاريان سعيد دكتر.ندارد وجود عدالت دغدغه مطلقا غربي
با توسعه و عدالت از مختلف قرائتهاي به اشاره با نيز
تا است معتقد عدالت ، تعريف ارائه و روايت و آيات به توجه
بحث نشوند ، معلوم كلامي پيشفرضهاي و عملياتي مفاهيم
:ميگذرد نظرتان از ميزگرد اين يافت ، نخواهد سرانجامي
انديشه گروه
:رسالت روزنامه مسئول مدير نبوي مرتضي
استفاده انتقادي نكته چند تقديم براي فرصت اين از
.ميكنم
رشد از وسيعتر ابعادي با توسعه سپس و اقتصادي رشد -1
داشته هم دستاوردهايي و گذرانده دنيا در را سيري اقتصادي
.دانست منزل وحي را آن نبايد علم چماق با البته كه است
استفاده حسن و افكند نظر بشر تجربيات به مداقه با بايد
.هرگز وحي چراغ بدون اما داشت هم را
بايد كه دنيايي هم آن دنيا تدبير براي بشر عقل اگر -2
وحي انزال و رسل ارسال فلسفه بود كافي باشد عقبي مقدمه
.ميگرديد منتفي
برميآييم؟ دنيا ديني تدبير انكار مقام در چرا لذا
عقلاني تدابير كنيم قيد كه است علمي اصل يك اين آيا -3
كنيم اضافه و نباشد شرع احكام مخالف دنيا سامان براي
موافقت لزوم نه كرديم شرط را شرع با مخالفت عدم آگاهانه
كه -اول قيد با چطور برداشتيم را موافقت لزوم اگر.را
-باشد دين عاليه اهداف سوي به بايد دنيوي تدبير جهتگيري
.شد خواهد برقرار سازگاري
بسيار شناخت يا شناختهاند يا را انسان كه كساني -4
آنها مديريت علم اصطلاح به چگونه دارند انسان از ناقصي
قبل.برگرديم قبل سال چند بهكنيم غالب علم اسم به را
صنعتي مديريت عنوان تحت دانشگاهها همين در انقلاب از
ميكرد فرض ماشين مثل را انسان ميآموختند ما به كه علمي
اين ميساخت مطرح پايه اين بر را مديريت نظريههاي و
براي بايد لذا نبود شرع احكام صريح خلاف كه هم نظريهها
.ميپذيرفتيم دنيا تدبير
شده مواجه بنبست با دنيا در نظريهها اين چون هم امروز
مطرح بعدي نظريه ميكنيم ، رد را آنها نميدهند جواب و
جدا بايد.ميگردند تلقي علم اينها امروز و ميشود
حوزه به ناكرده خداي دانشگاهها نبودن اسلامي بود مراقب
نفع به را غربي توسعه و تكليف تعارض امروز.نكند رخنه
تعارض عدم آن از رندان و ميكنيم برطرف غرب سياسي توسعه
تساهل و تسامح اصل و گرفت خواهند نتيجه را كفر و اسلام
تبع لمن الا ولاتومنوا)كرد خواهند جاري سخاوتمندانه را
.(آيه73 آلعمران ، ) (هديالله الهدي ان قل دينكم ،
و سياسي انديشه تدوين براي كه است درستي حرف اين -5
علم اقتصاد ، علم سياست ، فن و علم تدوين اسلام ، اقتصادي
اجتهاد و پژوهش تلاش ، بايد انساني علوم ساير و مديريت
را خطيري راه هم با دانشگاه و ، حوزه آورد بهعمل زيادي
ولي صحيح راه كه نميشود دليل اين اما دارند پيش در
و سهل سياسي عمل و روش به كنيم تلاش و كنيم رها را دشوار
ما بود اين شعارش اجرا صحنه در كه -جريان يك دسترسي قابل
تقديم ، لايحه ميگيريم تصميم نداريم كاري شرعي احكام به
و كند اعلام نگهبان شوراي بود شرع مغاير جا ، هر ميكنيم
.بپوشانيم نظريه جامه -ميشود برطرف مغايرت نحوي به
از علم ميگويد ما به (ع)صادق امام قول از روحانيت -6
.ميشود منتشر دنيا در ميگردد علم معدن كه قم شهر
و نماند باقي زمين روي ديني نظر از مستضعفي كه بهطوري
قم خداوند پس ميشود ، نزديك مهدي حضرت ظهور هنگام اين در
اين از علم و ميدهد قرار خود حجت قائممقام را آن اهل و
خدا حجت كه ميشود پراكنده غرب و شرق به نحوي به سرزمين
رسيد خواهد همه به خدا دين و ميگردد تمام خلق بر
.(جلد20 بحارالانوار ، )
هدايت به را آن راغب مفردات كه است قرآني واژه يك رشد -7
.دارد قرار ضلالت يعني "غي" درمقابل و كرده تعبير
و هدايت راه به كه هستند كساني راشدون يا رشديافتگان
شرط كريم قرآن يافتهاند ، دست جامعه و انسان سعادت
است داده قرار خدا به ايمان را رشد به دستيابي
(آيه186 بقره) (يرشدون لعلهم بي وليومنوا لي فليستجيبوا)
ميگردد رشد راه انتخاب مانع زمين روي استكبار و تكبر
وان الحق بغير الارض في يتكبرون الذين آياتي عن ساصرف)
لايتخذوه الرشد سبيل يروا بهاوان لايومنوا آيه كل يروا
كذبوا بانهم ذلك سبيلا يتخذوه الغي سبيل يروا وان سبيلا
.(آيه146 -اعراف سوره) (غافلين عنها وكانوا باياتنا
و ايمان شيفته و عصيان و فسوق و كفر مخالف رشديافتگان
كثير في يعطيعكم رسولالله فيكم ان وعلموا) هستند تقوا
في وزينه الايمان اليكم حبب ولكنالله لعنتم الامر من
هم اولئك والعصيان والفسوق الكفر اليكم وكره قلوبكم
.(آيه7 -هجرات سوره) (الراشدون
;نميآيد بهدست ايمان بدون مادي توسعه كنم عرض نميخواهم
آيه كه همانطور اما است شده پيشبيني قرآن در هم آن
.داشت نخواهد درپي خوش عاقبت دارد اشاره هم فوق
اهدافي چنين به رسيدن براي است ذكر به لازم خاتمه در -8
ديني وظيفه بهعنوان مردم عموم مشاركت كريم قرآن نظر از
اجتماعي احكام از بسياري در كريم قرآن ، زيرا است واجب
كتب انزال و رسل ارسال فلسفه و گرفته كار به جمع خطابهاي
است كرده ذكر مردم توسط زمين روي قسط برقراري را ميزان و
وانزلنا بالبينات رسلنا ارسلنا ولقد):ميفرمايد قرآن
مشاركت اين و (بالقسط الناس ليقوم والميزان الكتاب معهم
در كه امور اولياي و رسول و خدا از آنها كامل تبعيت با
معلوم ندارد منافاتي هيچ ميشود انجام خدا از اطاعت جهت
حكم انزلالله ما مطابق كه رهبري از مومن مردم كه است
متقابل حقوق حفظ با وليامر و نميكند ، مردم تبعيت نكند
كند پيدا تمكين زمين در خدا دين كه ميكنند مشاركت هم با
.شود برپا عدل و قسط و
: مهاجراني عطاءالله دكتر
دست در كه است پژوهشي از بخشي ميكنم عرض بنده كه نكاتي
نظريه بررسي:از است عبارت پژوهش عنوان كه دارم تهيه
.(ع)علي امام اميرالمومنين سياسي
در كه است حاشيهاي نكات درواقع ميكنم عرض من كه نكاتي
شده مطرح تفصيل به و گرفته قرار جدي موردتوجه پژوهش آن
سه ميتوان حداكثر در 15دقيقه كه است طبيعي منتها است
نكات به داشت ضرورت اگر هم بعدا و كرد مطرح را نكته
.گفت خواهيم پاسخ شده مطرح
نگاهي مورد در ميكنم عرض شما خدمت كه نكتهاي نخستين
شده بحث بسيار آن مورد در و دارد انسان به اسلام كه است
تعيينكنندهاي نسبت يك ميكنم عرض من كه نكتهاي.است
حضرت از است يادگاري كارساز نكته واين دارد توسعه بحث با
عربي ، متن جلد 22 ، الميزان مبارك تفسير در طباطبايي علامه
متعال خداوند آيه اين در.مومنون سوره چهاردهم ، آيه
علامه مرحوم كه فرمودهاند مطرح را انسان آفرينش مراحل
آيات كليدي مباحث جزء انسان آفرينش بحث داشتند اعتقاد
مهمي بسيار نكته من نظر به كردم مطرح كه ، نكتهاي هست
:به است رسيده تا شده ذكر انسان آفرينش مراحل وقتي است
.الخالقين احسن الله فتبارك آخر خلقا انشاناه ثم"
است فرموده خداوند چرا كه است اين علامه مرحوم دريافت
يعني خالق است؟ بسته جمع را آفريننده چرا الخالقين؟ احسن
غير مگر استآفرينندهها؟ فرموده خداوند چرا آفريننده ،
استنباط.هست هم ديگري آفريننده تعالي و خداوندتبارك از
ما اگر.هست آفريننده هم انسان بله ، كه است اين ايشان
دارد خلاقيت انسان يعني است آفريننده انسان كه بپذيريم
خلاقيت دستاوردهاي از يكي (مختلف حوزههاي در بالطبع)
خبري فيلمهاي در روزها همين.است توسعه انسان
.هست فضا در كه تلسكوپي تعمير فيلم جهاني تلويزيونهاي
توسط تلسكوپ اين تعمير نحوه و جهان تلسكوپ عظيمترين
از يكي دارند كه امكاناتي با هستند خلا در كه فضانورداني
من البته.است امروز انسان فني و علمي توسعه تصويرهاي
به آپولو و بودم دانشآموز كه روزگاري يك در هست يادم
سوره مباركه آيات اين به گاهي موقع آن.بود رفته ماه
ان الانس و الجن معشر يا:كه ميشد استشهاد الرحمن
فنفذوا الارض و السموات اقطار من تنفذوا آن استطعتم
.بسلطان الا لاتنفذون
نمايند عبور زمين و آسمانها قطر از ميتوانند انسانها
سال حدود 20 بعد مدتها البته.سلطان به اتكاء با البته
تيم يك همراه سعودي شاهزادههاي از يكي آپولو سفر از بعد
از يكي (سلطان شاهزاده) رفت ، فضا به امريكايي فضانورد
لاتنفذون كه بود زده جلد روي الحوادث نام به عربي مجلات
است كرده اشاره مجيد قرآن كه سلطان اين يعني بسلطان ، الا
نشان اين خود كه است بوده سعودي شاهزاده سلطان همين لابد
و (اسلام) جهان از بخشي يك در است نيافتگي توسعه دهنده
هم امانتدارانه البته.جهان از ديگر بخش يك در است توسعه
اين كه است اين طباطبايي علامه تعبير كه كنم عرض اينجا
خطاب آن خطاب و قيامت به ناظر كه است آيهاي واقع در آيه
كه استنباطي و تعبير حال هر به.دنيوي آيه نه است تاجيزي
است آفريننده انسان كه پذيرفتيم ما اگر دارند ايشان
مباني.بود خواهد مختلف حوزههاي در انسان آفرينندگي
با دو اين وقتي.ودانايي است دانش انسان آفرينندگي
و گرفت خواهد شكل انسان آفرينندگي خوردند گره يكديگر
مفهوم به ميكنم عرض بنده كه دانايي و دانش كه است طبيعي
.نيست دين از منفك دانايي و دانش
(امير حضرت توحيديه خطبه) نهجالبلاغه نخست خطبه در وقتي
را پيامبران خداوند كه است شده مطرح انبياء بعثت فلسفه
.العقول دفائن لهم ليسيروا نعمته سي من يذكروهم و:فرستاد
او به را انسان گمشده خرد گنجينه كه آمدند پيامبران
هست امير حضرت نظر مورد كه خردي كه است طبيعي بدهند نشان
دانايي ، اين نيست ، دين با متعارض و ايمان با متعارض
ايمان از و متعال خداوند از را انسان كه نيست دانايي
.ببرد ديگري جاي به و ببرد آخرت به توجه از و مذهبي
ايمان با متناسب عقل ، اين دانايي ، اين خرد ، اين دقيقا
در كه است ما افتخارات جزء اين و ميشود داده معنا مذهبي
شيخ)كافي مبارك كتاب ما ، فقاهي كتاب معتبرترين و نخستين
عقل بحث كه كرده مطرح مقطعي در را جهل و عقل بحث (كليني
اگر يعني.است نبوده جدي توجه مورد و مطرح دنيا در جهل و
نظر در چهاردهم قرن اول نيمه در را كافي تدوين تاريخ ما
نيست مبحثي يك عقل مبحث هم ، چهار قرن اول نيمه در بگيريم
گرفته قرار جدي توجه مورد مختلف مجامع در دنيا در كه
بعدي دو ودانش دانايي يعني بعد دو اين اجمالا كه باشد
توجه مورد توسعه اصلي مباني عنوان به هم امروز كه هستند
نكته)ميكنيم ، صحبت توسعه مورد در كه وقتي البته.هستند
امروزين مفهوم به توسعه (ميكنم عرض شما خدمت من را دوم
حوزه در ، چه شده مطرح كه مختصاتي با است عصري مقوله يك
گونه اين سياست ، عرصه در چه فرهنگ ، حوزه در چه اقتصاد ،
گونه هيچ بدون و روشن بحث يك توسعه بحث كه نيست هم
كه كساني و باشد تفكر اهل و نظريهپردازان بين در تعارضي
سه من نمونه عنوان به ;هستند توسعه بحث متخصصين مشخصا
شاخصهاي از يكي فرهنگ حوزه در.ميكنم عرض را موردش
آن آموزش كه كشوري لذا گرفتهاند نظر در آموزش را توسعه
حوزه در توسعه شاخص يك از دارد بيشتري عمق و گستردگي
و متفكرين از يكي.هست بهرهمند فرهنگ و آموزش
را كتابي ايليچ ايوان نام به اعتناء ، قابل صاحبنظران
و پرداخت مدرسه نقد به و "مدرسه بدون جامعه" نام به نوشت
در ما كه مدرسه در و فعلي آموزش نظام در آيا كرد سوال
ميكشيم زنجير را بچهها خلاقيت نخست معمولا مدارس اين
ميكنيم تقويت را آنها حافظه قدرت سپس و ميكنيم سركوب و
است؟ توسعه علامت شيوه اين و است همين ارتقاء و توسعه آيا
توسعه به رسيدن براي يا جامعه يك توسعه براي اينكه يا
يا ديد؟ تدارك بايد مدرسه بدون جامعه يك نظر ، مورد
شد مطرح توسعه درحوزه كه بحثهايي مجموعه اقتصاد درحوزه
كشورهاي) سوم ، جهان كشورهاي در كه توسعهاي مدلهاي حتي و
بگيريد ، نظر در شما را گرفت قرار توجه مورد (توسعه درحال
مطرح اقتصاددان يك عنوان به رابينسون خانم نظريات همچنين
و نظريات تمامي نقد به تقريبا كه را ، اقتصادي نظريات در
چون كرد فوت سال 1983 در او البته و پرداخت توسعه مدلهاي
چين كه بود چين مدل ميكرد توصيه رابينسون خانم كه مدلي
عملا يعني كرد پيدا ديگري چهره بعد به سال 1984 از هم
در يا هست شكل اين به بحثها اين مجموعه هم حوزه اين در
بحثها مجموعه باز سياست ، حوزه يا سياسي توسعه حوزه
وقتي نميتوانيم ما خود به خود كه هستند متنوعي بحثهاي
توسعه كنيم شناسايي را توسعه و دين بين نسبت است قرار كه
به داريم دين در كه اصولي اندازه هم و دين اندازه هم را
يا هستند همخوان هم با آيا كه ببينيم بعد بدهيم وزن آن
.است آنهاچگونه نسبت و نيستند همخوان
دچار گذشته دهههاي در اسلامي نويسندگان و متفكرين يكبار
به يعني بود ، دين و علم آن موضوع منتها بودند بحث همين
بيستم قرن اوايل و نوزدهم قرن اواخر در كه مباحثي دليل
كه ميگرفت صورت زيادي بسيار تلاش شد مطرح علم مورد در
اين من دوم نكته اجمالا.نيست متعارض علم با دين بگويند
و بگيريم اصيل را توسعه نظريات برخي نبايستي ما كه است
معارف مجموعه در مثلا نميتوانيم وقت ، يك ديديم اگر
كه تعاريفي اين بر دال بكنيم پيدا را نكاتي خودمان ديني
وجود كاستي يك دين در كه بكنيم گمان است شده توسعه از
.دارد
دارد ادامه
|