شريعتي فكري انقلاب
پيكر بر صدر موسي امام امامت به ميت نماز برگزاري مراسم
شريعتي دكتر شادروان
گذشت در روز چهلمين گراميداشت در صدر موسي امام سخنراني
شريعتي علي دكتر شادروان
امام سخنراني مشروح آمد ، خواهد زير در كه متني :اشاره
گراميداشت باشكوه مراسم در كه است ، (حفظهالله) صدر موسي
روز در شريعتي ، علي دكتر شادروان درگذشت روز چهلمين
عامليه فرهنگي موسسه اجتماعات سالن در و مرداد 1356 24
از تن صدها كه تاريخي ، جلسه اين.گرديد ايراد بيروت ،
از تن دهها و عرب جهان ايراني ، لبناني ، مسلمان مبارزين
آن در ياسرعرفات جمله از آزاديبخش ، جبهههاي نمايندگان
احزاب ، اسرائيل ، ايران سابق رژيم شديد واكنش جستند ، شركت
تشيع جهان روحانيت سنتي لايههاي برخي و راستي دست مسيحي
آقاي ايراني تابعيت لغو به نهايتا و داشت همراه به را
مراسم اين برگزاري با صدر موسي امام.گرديد منجر صدر
احياگران از يكي از تجليل:ميكرد دنبال را مهم هدف چهار
دامن به جوان نسل بازگشت در اساسي نقشي كه ديني ، تفكر
ديار در مظلوم خانوادهاي به دادن تسلي ;نمود ايفا اسلام
شديدا افرادديگر برخي و سابق رژيم سوي از كه غربت ،
جوان نسل ميان شكاف تعميق از ممانعت ;داشت قرار فشار تحت
;بودند شده سرخورده برخوردها برخي از كه روحانيت ، و
اسلامي انقلاب به لبنان شيعيان جنبش اتصال زمينهسازي
فقيد جمهور رئيس اسد حافظ شخص از بايستي اينجا در !ايران
تدفين و تشييع مراسم برگزاري در كه شود ، ياد نيز سوريه
با را همكاري نهايت ،(س)زينب حضرت حرم در شريعتي دكتر
.نمود مبذول صدر موسي امام
والصلاه ربالعالمين ، الحمداللهالرحيم الرحمن بسمالله
علي و محمد ، رسله خاتم و خلقه خير علي والسلام
صحبه و بيته آل علي سلامالله و المرسلين ، انبياءالله
.يومالدين الي باحسان اتبعهم من و الطاهرين ،
همسر بزرگوار ، بانوي !احسان برادرم !انديشمندم برادران
بر خدا درود !خواهران و برادران !رفته دست از بزرگ آن
.باد شما
مراسمي و يافتهايم حضور اينجا چرا آمدهايم؟ هم گرد چرا
مبارزان ، زنان ، مردان ، از آن در كه داشتهايم ، بپا
پيش در اينك هم من جستهاند؟ شركت انديشمندان و روحانيان
برادر فرحات ، محمد دكتر حقوق دانشكده رئيس خودم ، روي
.ميبينم را متعهد انديشه پيشگامان از گروهي و منيرشفيق ،
پا به را مراسم اين و شدهايم جمع اينجا در چرا
واقع به چيست؟ شريعتي دكتر با ما نسبت و ربط داشتهايم؟
و مينگرد ، افق به چون ما روزگار آرماني و بلندنظر انسان
نمييابد ، راضيكننده را جامعهاش و زندگي و حال و وضع
مصمم بنيادين تغييرات ايجاد براي و ميكند فراز گردن
درباره شريف حديث اين كه است كسي همان انسان اينميشود
پيامبرانند ، مردم گرفتارترين و پربلاترين:است گفته او
و ايشان ، از پس افراد شايستهترين سپس خدا ، اولياي سپس
تغيير پي در كه كساني شريف ، حديث اين به بنا..همينطور
پيرامونشان نابسامان وضع و هستند ، خويش جامعه تحول و
قرار مشقت و رنج در ديگران از بيشتر نميكند ، قانعشان
طرف از پيشتازيشان ، و آرمانخواهي ميزان طبق بر و دارند ،
.ميگيرند قرار فشار تحت جامعه ، در منافع صاحبان
را امروزمان حال و وضع تا مينگريم ، افق به اينجا در ما
همچون امروز ، مادريابيم جهان در و منطقه در لبنان ، در
چنين در.نيستيم روبهرو رضايتبخش وضعيتي با گذشته ،
:ميشوند تقسيم گروه سه به مردم وضعيتي
با ميشود ، حل آن در ميشود ، موجود وضع تسليم كه گروهي
فلسفي مباني آن براي ميكند ، همنوايي و همراهي آن
و ضعيف افراد اين از ما.ميكند همكاري آن وبا ميتراشد ،
را اينان با شدن روبهرو اجازه ما شرافت و نيستيم زبون
.نميدهد
را جاري وضع است ، برتر نخست گروه از كه هست ديگري گروه
ميكند ، هجرت ميگريزد ، آن با رويارويي از ولي نميپسندد ،
يا اروپا يا آمريكا را ، ديگر جامعهاي ميرود ، سفر به
پي در همواره و برميگزيند ، را ، ديگر جاي هر يا آسيا
.است ديگر اقامتگاهي و پناهگاه
هنگام ، اين در)...است قويتر گروه دو هر از سوم گروه اما
ابراز به حاضرين اجتماع ، سالن به ابوعمار ورود دليل به
قطع لحظهاي چند موسيصدر امام سخنان و پرداختند احساسات
تسليم گروه از كه نپسنديدهايم هيچگاه ما...(گرديد
از گريزان گروه از نه و باشيم موجود وضع برابر در شونده
خود شما.شماست كنوني وضع همين ما انتخاب گواه !مسئوليت
و يافتيد ، بود غريب كه بزرگي فكري رهبر فقد مصيبت در را
نشستتان اين يكباره به اما.شديد غرقه فراوان اندوه در
و جنبش رهبر چون چرا؟.گشت بدل شادماني و سرور مراسم به
حضور شما جمع در ابوعمار برادر انقلاب ، فروزان شعله نماد
شود چيره شما بر مرگ اينكه از داريد ابا اينگونه و يافت
را شدن تسليمكند سايهافكن دلتان بر اندوه و
و بهتر آيندهاي بشارت به را اندوه اين و نميپذيريد
و زدن كف به را چهره كردن هم در و موفقيت به را ناكامي
گروه از ما بنابراين.ميكنيد تبديل كردن ، شادماني
.نيستيم رويارويي صحنه از غايب گروه نيز و تسليمشونده
را او سرزمينش و منطقه كشور ، وضعيت كه هست سومي گروه
خواهان گروه اين ازاست تغييرات پي در پس.نميكند راضي
از اما برميخيزند ، رويارويي به كه هستند كساني تغيير ،
به را احزاب از برخي سلاح ميگيرند ، بهره ديگران سازوكار
اينان.ندارند ما سرزمين با نسبتي هيچ كه ميگيرند كار
و تغيير راه در كه كسي.متفاوتند دوم و نخست گروه با
برميگزيند ، نامقبول راهي اشتباه به اما ميكوشد ، اصلاح
را حق كه كسي آن" كه است (ع)علي امام سخن اين مصداق
باطل كه است كسي از غير پيمود ، اشتباه راهي اما طلبيد ،
چند هر نيستيم ، اينان با ما."شد نائل بدان و طلبيد را
آرمانخواه جواناني را آنان و مينهيم ارج را مقامشان
انتخاب در اما برآمدند ، اصلاحات پي در كه ميدانيم ،
.افتادند اشتباه در سازوكار و وسيله
.نداريم رضايتبخش وضعيتي كه درمييابيم اينجا در ما
سوم ، جهان در موقعيتمان و عرب جهان كشورمان ، داخلي اوضاع
و واعتقاد ايمان با و نميكند تامين را ما خواستهاي
ما ، ايمان نمود اولين.نيست سازگار و همخوان ما مباني
عدالت و حق به ما ايمان.است نامتناهي خداي به اعتقادمان
و داخل در دشواريها قدر هر بنابراين.است نامتناهي هم
دنياي ما.بمانيم راه از نميتوانيم باشند ، زياد خارج
با موقعيت در بگويم ، است سخت برايم كه ميبينيم ، را عربي
در تروريست ، گروه يك كه هنگامي ما.ندارد قرار كرامتي
احساس ميشود ، تعيينكننده منطقهمان در و زندگيمان
ميخواهد تروريست يك كه آنگاه.ميكنيم زبوني و خواري
مقدس مساله و كند تبديل دنيا مهم مساله به را خود خشونت
نيز دنيا در و كند تفسير و برگرداند خشونت به را ما
دچار عميق دردي به مييابد ، پذيرا دلهايي و شنوا گوشهايي
ميبينيم ميسنجيم ، را عرب دنياي وضع كه هنگامي.ميشويم
گفتوگو و ديدار ميرود ، و ميآيد امريكا خارجه وزير كه
اعراب از ميشود ، روبهرو ناكامي با چون و ميكند
بيشتر عرب دنياي راستي به !آيند كوتاه بيشتر كه ميخواهد
و همه اين با كند؟ تقديم ميتواند را امتيازي چه اين از
مواضع وجود با و دنيا برابر در حسننيت اظهار رغم به
حس اينها همه با نظامي ، و سياسي نفتي ، اقتصادي ، مثبت
ما بر برتريجويي و فزونخواهي پي در متكبر دشمن ميكني ،
.هستند ما نمايندگان و سران و رهبران و
رد توان تمام با را وضع اين و ميكنيم ناراحتي احساس ما
و حال براي را وضعيتي چنين نميتوانيم و ميكنيم
تغييرات به دست سرعت به بتوانيم اگر.بپسنديم آيندهمان
راه اين در كه است آن مهم نتوانيم ، هم اگر و ميزنيم
.برداريم را گام اولين اصلاحات ، طولاني
از پس و نزاع و خونريزي دراز مدت اين در ما ، داخلي وضعيت
بيهيچ و بيدليل و ندارد پيروزي هيچ كه كثيفي جنگ اين
نگرانكننده بسيار است ، شده تحميل ما بر توفيقي و فرجام
تداوم يا و شدن تسليم پي در كه هستند گروههايي هنوز.است
را آنان گذشته ، دردناك و تلخ تجربه گويا و هستند بحران
.نميباشد بس
تحركات ، همه در و مناطق همه در نيز جهاني بعد در
تسليم آياميبينيم بسياري نواقص محافلمان ، و فعاليتها
ديگران ايدئولوژي آيا !هرگز كنيم؟ كوچ آيا !هرگز شويم؟
كنيم؟ اذعان خود ورشكستگي و نداري به و برگزينيم؟ را
!هرگز
آسمانمان ، و زمين درون از كه آنيم پي در بنابراين
در ما ايمان و سنت دلها ، با كه كنيم ، بپا فكري انقلابي
كه روست اين از مينهيم ، ارج را شريعتي اگرباشد ارتباط
سازوكار و توانايي كه بود ، اين بر او فكري و فلسفي تلاش
با باعظمتش ، تاريخ در امت اين كه كند ، برجسته را فكرياي
به و است آورده دست به تمام مرارت با و دورانديشي قدرت ،
ايمان ، به را كفرش روشنايي ، به را جاهليتش آن مدد
را سنگدليش قدرت ، به را زبونيش همبستگي ، به را پراكندگيش
پيشرفت براي تلاش به را عقبماندگيش و مهرباني و رحمت به
لابلاي از كه موفق ، تجربه اين.است ساخته بدل ديگران
فكري سرمايه است ، نموده رخ همفكرانش و شريعتي علي سخنان
و فتح كه همچنان مينهيم ، حرمت بدان ما كه است بزرگي
است انقلابي فتح چون چرا؟.ميگذاريم ارج را فتح انقلاب
در انقلابي.نيست شده تقليد و اقتباسي وارداتي ، كه اصيل ،
اين !گمراهان و الهي مغضوبان راه در نه است ، مستقيم راه
چنگ آن بر و ميكنيم افتخار و اذعان بدان كه است چيزي آن
.ميزنيم
است ، شريعتي تكريم براي كه را بزرگ مناسبت اين رو ، اين از
و اصيل انديشهاي از راه ، اين از و ميداريم گرامي
كانون ميتواند كه انديشهاي.ميكنيم تجليل متعهد
در كه را شده بلوكه توانائيهاي و شود دنيا توجهات
.كند فعال دارد ، وجود خانهها و تجارتخانهها عبادتگاهها ،
ميتواند كه شدهاي رها خود حال به اما عظيم تواناييهاي
مبارز و متعهد جنبشي به اگر كند ، متحول را ما جامعه
.شود تبديل
گرامي را اصيل انديشه اين تا آمديم گرد اينجا در ما
هجرت نه ميشود ، تسليم نه كه را چهارمي گروه اين.بداريم
، اصولي است انقلابي صاحب بلكه تقليدگراست ، نه و ميكند
شريعتي از را الگو اين ما.است جامعه تغيير دنبال به كه
امروز تجمع منشاء كه او وفات در واينك گرفتيم حياتش در
.برميگيريم را همان ماست ،
لبنان ، تا فلسطين از ريشهدار ، و مبارز متعهد ، انقلابهاي
زيمبابوه ، زنگبار ، اريتره ، تا آفريقا ، و آسيا مناطق تا
به يا چهارم گروه ديگر ، جاي هر تا..و ايران فيليپين ،
همواره را ما.ميدهند تشكيل را چهارمي جهان ديگر تعبير
جهانسومي را ما ما ، موقعيت زيرا ناميدهاند ، سوم جهان
و نميآوريم فرود سر جباران برابر در ما چون.است كرده
رو اين از.نميكنيم اذعان بزرگ قطب دو به جهان تقسيم به
اما.داشتيم تعلق سوم جهان به جغرافيايي ، بندي تقسيم در
تقسيم گروه دو به خود سوم جهان بگوييم ، ميتوانيم اينك
پي در و دارد اذعان خود ورشكستگي به كه گروهي.ميشود
كه گروهي و آنجاست و اينجا از ايدئولوژي و انديشه اقتباس
و اصيل انديشه بر و ميزند سرباز ورشكستگي به اعتراف از
از انديشهاي و ايدئولوژي ;دارد تكيه ريشهدار ايدئولوژي
.است برگرفته خودش آسمان و زمين
اين آمدن گرد مايه وفاتش در شريعتي ، كه دكتر از اگر
بگيريم ، الهام بخواهيم است ، شده متعهد و مبارز جنبشهاي
در و كنيم حس ضعف و غربت روزگار در را خودمان قدرت بايد
و پهناور دنيايي نمادهاي كه بزنيم ، حلقه كساني پيرامون
مرتبط بلكه و موفقيت از سرشار تاريخي و جغرافيا با مرتبط
از كه برخوردارند دلهايي از و هستند زمين همه و آسمان با
آكنده است ، مبارزه و انديشه سرچشمه كه خدا ، به ايمان
سستي به و ديدن مصيبت شدن ، محروم از پس بايدهستند
و لطف اين بنابر.بازيابيم را خود اصالت و قدرت گراييدن ،
.ماست قرين وفاتش در هم و حياتش در هم شريعتي فضل
!عزيز برادران
در ميآوريم ، نظر در را كلي وضعيت چون درجامعهمان ما
به ميبايد مبارز ، قهرمانان خدا ، به مومنان كه مييابيم
راه و بكوشند اخلاص با بدهند ، ياري دست بپيوندند ، يكديگر
سرزمينشان و خانه اعماق در صورت ، اين غير در.بپويند
مصيبت در لبنان در كه چيزي همان.شد خواهند جنگ گرفتار
و بوديم آن شاهد گذشته سال دو در و داخلي جنگ بزرگ
و وطن عربيت يكپارچگي ، وطن ، از دفاع موضع آن ، در موضعمان
.بود فلسطين مساله
پي در كه آن بدون داريم ، موضعي چنين ما كه هنگامي
براي را دستمان باشيم ، زمين در طلبي فساد و برتريجويي
پي در دنيا ، كه است درحالي اين و ميكنيم دراز همكاري
و خودمان سوي و سمت به مبارزاتمان برگرداندن و ما تضعيف
.است همبستگيمان پاشيدن هم از
!گرامي برادران
را جنبشي يا نهاد انسان ، يك ميتواند كه چيزي بيشترين
گسيختگي هم از و پراكندگي دچار كه است اين كند ، تضعيف
راه تنها من نظر به ما ، جبهه و صفوف يكپارچگي.شود
ما رسيدهايم ، بدان مدت اين در كه وضعي آيا.است بيبديل
نخست كه نشنيدهايد آيا !بزرگوار برادران نيست؟ بس را
را مسيحيان اسرائيليها ، است ، اسلحه گفته اسرائيل وزير
آنان نابودي مانع و داده قرار حمايت مورد لبنان درجنوب
و طرح اين لبنان در مسيحي ، و مسلمان ما ، آيا است؟ شده
هزار طول در ما است؟ درست اين آيا ميپذيريم؟ را گفته
يكديگر يار و برادر و زيستهايم يكديگر با بيشتر ، يا سال
كجا در پيش قرن يك از بيش يا قرن يك اسرائيل !بودهايم
كه است اسرائيل سلاح اين !بودهايم برادر هم با ما بود؟
از يا ما ، از آنكه نه است ، ساخته جدا يكديگر از را ما
نظارهگر اسرائيليها برعكس ، !باشد كرده دفاع مسيحيان
دوباره گراييد ، آرامش به كه آن از پس تا بودند ، اوضاع
كشيدن آشوب به و ريختن هم به براي را سلاحها و گروهها
.دارند گسيل كشورمان به اوضاع
به كه كساني هستند باشد ، ضعيف مردم از برخي حافظه اگر
راستين پاك ، مرد اين خريش ، پاتريارك جناب از.آورند ياد
كشيش حيفا و عكا يافا ، در كه هنگامي !بپرسيد امانتدار و
مسلح گروههاي دولت و يافت تسلط مناطق آن بر اسرائيل بود ،
به و انداختند تفرقه مسيحيان و مسلمانان ميان گرفت ، شكل
ما ناحيه از آسيبي نداريم ، كاري شما با ما گفتند مسيحيان
چون اماميجنگيم مسلمانان با تنها ما و نميرسد شما به
ميان و رفتند مسيحيان سراغ كردند ، آواره را مسلمانان
ميان سپسانداختند جدايي روميها و كاتوليكها مارونيها ،
آواره و هتك را همه تا افكندند ، تفرقه اينان فرقههاي
. ام شنيده پاتريارك جناب از بارها كه است چيزي اين كردند
دارد ادامه
|