!كرد بايد وقوع از قبل واقعه علاج
"مه در زندگي" براي جايزه چهاردهمين
يونان تلويزيون در "سفيد بادكنك"
خوانندگان نگاه از اعتراض
!كرد بايد وقوع از قبل واقعه علاج
سينمايي فيلمهاي توليد در نويسنده جايگاه به نگاهي
آن و بود ساخته مشغول خود به مرا فكر سوالي كه بود مدتها
گريز راه و چيست ما تلويزيون و سينما اصلي معضل اينكه
كه جا هر به سوال ، اين به پاسخ پي در است؟ كدام آن از
خواندم ، را نقدهايي و مقالات كردم ، رجوع ميتوانستم
هم گاهگاهي البته و كردم گوش اخبار به ديدم ، را فيلمهايي
بعد هم من بالاخره اينكه تا زدم ، سري فيلمسازي دفاتر به
و متن وجود عدم ما سينماي اصلي مشكل كه دريافتم همه ، از
بزرگ چراي يك با كه بود اينجا و است جاندار و قوي قصه
آيا نداريم؟ شدن فيلم براي خوب متن ما چرا شدم ، روبرو
فكر خوش و مستعد جوانان آيا ناتوانند؟ ما سناريستهاي
آيا بالاخره و...آيا است؟ كم كار اين سواد آيا نداريم؟
از ترفندي هر به هستند ، نوشتن به قادر كه آنها اصولا
نشدهاند؟ خارج گود
فيلمهاي تعداد.زدم آماري تهيه به دست آخر سوال اين با و
آن تاي فقط 6 كه ميرسيد فيلم به 39 سال 77 در شده ساخته
يا آنها درصد يعني 75 مابقي ، و بوده مجزا نويسنده داراي
نويسنده مشترك محصول يا واحد ، كارگردان و نويسنده داراي
نهايي پرداخت با دستآخر يا و گروهي كار يا كارگردان ، و
حضور تحميل يعني اين و بود رسيده اكران به كارگردان
همه در متن ، در كارگردان حضور البته.متن به كارگردان
محصول بازنويس ، :عناوين تحت اما دارد ، وجود دنيا جاي
معني به نياز كه) مشابه عناوين يا نهايي ، پرداخت مشترك
(است اساسي نيازي نيز ، ما سينمايي محافل در اصطلاحات اين
تعريف كس هر وظايف دنيا در كه چرا.ميخورد چشم به كمتر
استعدادش و نبوغ خود حرفه در ميكند سعي هم كس هر و شده
همه با ولي ديگري ، حيطه در نه و بكشد ديگران رخ به را
در نويسنده كه ميدانيم هم خوب و ميدانيم اوصاف ، اين
عيب كه فرض به و است خوب فيلم يك پايه و پي دنيا جاي همه
را نقصش بايد كه اوست خود هم باشد ، كارش در هم ايرادي و
حيطه كارگرداني آن ، به موظف و اوست حرفه اين كند ، رفع
.نميكند دخالت نيست مربوط او به كه كاري در و دارد ديگري
و ميداند خدا است ، خبر چه مملكت اين سينماي در حال
!...خدا بندگان از برخي
فوتبال بازي مثل هم سينما به كه دارد اشكالي چه راستي به
مذموم بودن ، نفره تك كه سالهاست هم بازي اين در بنگريم ،
چه راستي به.است اعتبار و ارزش داراي تيمي بازي و شده
زدن ، گل هوس و بكند را خودش كار دروازهبان دارد ، اشكالي
است موفق تيمي نكنيم فراموش نكشاند ، باخت به را او تيم
و ميجويد سود خود جاي در كس هر استعداد و وجود از كه
چرا ندارد ، گلزني عشق بودن ، كاپيتان صرف به كاپيتاني هيچ
و كند تازي يكه بخواهد اگر ميداند عاقلي بازيكن هر كه
صاحب و حرفهاي هم چقدر هر نجويد ، سود سايرين تخصص از
از كم خوب فيلم يك آيا است ، شكست به محكوم باشد ، كه نام
دارد؟ خوب تيم يك
جز چارهاي خوب اثر يك خلق براي هم كارگردان يك بنابراين
.و خوب بازيگر خوب ، فيلمبردار خوب ، سناريست يك از استفاده
اين سينماي در گاه متاسفانه آنكه حال داشت ، نخواهد.
را مهم كارهاي همه تقريبا كارگردان كه ميبينيم مملكت
نوشته چنين كه تيتراژ در لااقل يا گرفته عهده به شخصا
...كار حاصل اما !ميشود
هيچ و است خوب نقشه يك منزله به خوب سناريوي حال هر به
بناي شده حساب نقشه بدون نميتواند نابغهاي معمار
چنين به بايد چگونه و چيست؟ چاره اما و بسازد ماندگاري
يافت؟ دست نيست هم كم تعدادشان كه نويسندگاني
قصهاي از كنندهاي تهيه كه شنيدهايم يا ديده بارها
صرف را سرمايهاش ميتواند آنكه با و ميآيد خوشش
فرهنگ به خدمت دليل به اما كند ، پولسازتري بسيار كارهاي
از كه او اما بسازد ، فيلم ميخواهد شده ، كه هم مملكت
چرا) دارد هم حق و است نگران فيلمش فروش و سرمايه بازگشت
(دارد هزينه تومان ميليون يكصد حدود در فيلم يك ساخت كه
راه تنها و شود مطمئن آن فروش از فيلم ساخت از قبل بايد
اين در اما و است كارگردان يك با مشورت او براي ممكن
پا تازه نويسندگان متون و ميافتد اتفاقاتي چه مشورتها
كننده تهيه چرا و ميشود قضاوت چگونه كار كهنه حتي يا
تمايل هم من كه است چيزي ميشود ، ترديد دچار ناگهان
منجر مشورتها اين اگر البته دارم ، آن دانستن به بسيار
تشكر و تقدير جاي هم بسيار ميشد ، بهتري فيلمهاي ساخت به
پرده روي اينك هم كه فيلمهايي به سري اگر ولي داشت ،
ثابت شما به عملا مشورتها اين نتايج بزنيد ، هستند
برخي كه است بسته كارها برتازه حدي به عرصه حتي ميشود ،
كارگردان يك نام به گاه متاسفانه كه فيلمسازي دفاتر از
غريبه متن يك قبول از حتي رسيدهاند ، ثبت به هم !مولف
بحث نكرده خداي يا آن ، خواندن به رسد چه ميكنند امتناع
مقابله بحث كه آنجا از حال هر به !نويسنده با مشورتي و
بگويم ، بايد است ، بيتعارف و جدي بحثي فرهنگي ، تهاجم با
كه مملكت اين نويسندگان به اين از بيش داد اجازه نبايد
و داده اجحاف اجازه هستند نمايشي اثر هر اصلي پايههاي
را قلم كه كرد مجبور را آنان مالي ، دغدغههاي خاطر به
كه اينجاست هم و كنند تعطيل را كردن فكر گذاشته ، زمين
به كه چرا ميشود ، بيشتر هنري -فرهنگي سازمانهاي مسئوليت
اول آنكه مگر داشت ، سينما اين از انتظاري نميتوان راستي
را كاپيتاني بازوبند دوم ، و گذاشت كنار را تكنفره بازي
آنها و داده بها آنها به بايد بست ، نويسندگان بازوي به
بايد زدود ، را آنها مالي دغدغههاي بايد پروراند ، را
...بايد برداشت ، را آنها تفكر موانع
كه فيلمسازي مراكز كليه ميكنم ، پيشنهاد همينجا من و
مركز يك به تبديل ميزنند را خودشان يكساز هر متاسفانه
پرورش و شناسايي هم كارشان اولين و شوند ثروتمند و قوي
ساير در الحمدلله كه) باشد زمينه اين در ناب استعدادهاي
(هستند هم زياد فعال ، نيروهاي نيز فيلمسازي رشتههاي
كه نويسندگان ، اين از معنوي و مادي حمايت با آنگاه
تمام هم بيمصرف درجه 3 فيلم يك ساخت از ارزانتر بسيار
اين اول وهله در.كرد سينما در تحول به شروع ميشود ،
نويسندگان ، همه كه كند طراحي را سيستمي بايد مركز
حتي و نمايند ثبت و ارائه مركز اين در را سناريوهايشان
راستي به بگيرند ، هم پول كشيدهاند كه زحمتي فراخور به
قلمش با ميتواند كند احساس جوان يك كه دارد اشكالي چه
است؟ محالي امر اين آيا بچرخاند؟ را زندگياش
را بهترينها نويسندهها اين ميان از مركز اين آنگاه
خود حتي. دهد قرار جريان در را كنندگان تهيه و برگزيده
حقوق حفظ با و نويسنده براي را سناريو ميتواند مركز اين
اين از تازه و بفروشد كننده تهيه به او معنوي و مادي
كه چرا باشد ، كارگردان دنبال به كننده تهيه بعد به مرحله
و بحث و داده انجام را لازم كارشناسيهاي مركز ، اين
يك حالا و رسانده اتمام به را اينكار خاص جدلهاي
ساخت در مشاركت حتي و كافي تضمين با و رفته شسته سناريوي
گذشت نخواهد زماني دير آنگاه ميكند ، عرضه كننده تهيه به
.كرد خواهد خودنمايي مرور به سياست اين مثبت آثار كه
مينمايد ، تخيلي كمي پيشنهاد اين كه موافقم هم من البته
آن از دارد امروز بشر كه چيزي آن همه قسم بخدا ولي
كه تخيلي است ، بوده تخيل يك فقط روزي ، ميكند ، استفاده
.ميخنديدند آن به بقيه و داشته وجود نفر يك ذهن در فقط
.كرد بايد وقوع از قبل واقعه علاج:گفتهاند قديم از
احمدي.م
"مه در زندگي" براي جايزه چهاردهمين
جشنواره در قبادي بهمن ساخته " مه در زندگي" مستند فيلم
"تگزاس 1999 سينما" ويديويي و كوتاه فيلمهاي بينالمللي
همراه به داوران هيات ويژه جايزه برنده و درآمد نمايش به
.شد جشنواره طلايي پلاك
يابد ، 13 راه مذكور جشنواره به اينكه از قبل فيلم اين
ايتاليا ، آلمان ، فرانسه ، جشنوارههاي از را ديگر جايزه
و (اروپا اتحاديه) RTP تلويزيون آمريكا ، روسيه ، پرتغال ،
لادرديل فورت سالانه فيلم بينالمللي جشنواره چهاردهمين
.بود كرده دريافت آمريكا
سينما" ويديويي و كوتاه فيلمهاي بينالمللي جشنواره
شهر در مسابقه ، بخش در فيلم حضور 32 با "تگزاس 1999
.است شده برگزار تگزاس ايالت از آستين
يونان تلويزيون در "سفيد بادكنك"
تلويزيون سوم شبكه از سفيد بادكنك ايراني سينمايي فيلم
.شد پخش يونان دولتي
بينندگان استقبال با يوناني ، زيرنويس با فيلم اين پخش
شمال در تسالونيك شهر در آن مركز كه تلويزيوني شبكه اين
.شد مواجه است واقع يونان
اين:گفت يونان دولتي تلويزيون سوم شبكه مديرعامل مشاور
فيلم بينالمللي جشنواره منتخب فيلمهاي از يكي فيلم
نظر در كشور اين تلويزيون در نمايش براي كه بود يونان
.شد گرفته
خوانندگان نگاه از اعتراض
...آزادي از و ميپرسند عدالت از آنها
مغرور ، جماعت سر بر است اعتراض بلند فرياد واقع در اعتراض
.اجتماع و سياست عرصه در تحميلگر قدرتطلب و متعصب
بخش روايت به اعتراض اين كشيدن تصوير به براي نويسنده
سياست اين لابهلاي در خورده ضربه و شده سركوب
با زيبايي و هنرمندانه طرز به روايت اين اما.ميپردازد
به (امير) مردي.ميگردد آغاز خود اجتماعي مطابق نمونه
(شريفه) زن يك برجان تملك اجازه خود ، افراطي تعصبات دليل
از دفاع و مردانگي نوعي را خود عمل اوميدهد خود به را
اعتراض فيلم از جايي در حتي.ميداند برادرش ناموس
امتياز خود به است ، بوده حامله او فهميدم وقتي":ميكند
."كردهام جلوگيري حرامزاده يك تولد از زيرا دادم ، بيشتري
فيلم.ميشود آزاد سال از 12 پس و ميرود زندان به امير
گهگاه اماميپردازد وي سرنوشت تعقيب به پس اين از
با ميزند ، امروز جامعه شرايط و سياست به هم گريزهايي
بيان براي را مسئوليت بيشترين كه !سياسي دانشجوي چند
.ميپرسند "عدالت" از آنها.دارند برعهده فيلم اصلي پيام
به "مدني" جامعه از صحبت.ميزنند حرف بيان آزادي از
اظهار (امير برادر رضا ، ) آنها از يكي.ميآيد ميان
كلمه اين از جامعي تعريف روزنامهاي هيچ در كه ميكند
از":ميگويد ازفيلم جايي در (علي) او دوست.است نخوانده
را يكديگر لادن و رضا."نوشتن نه كاركنم ميخواهم پس اين
.ترديدند دچار نهايي تصميم گرفتن براي اما دارند ، دوست
ميان اقتصادي زياد فاصله ;دارد وجود هم ديگري مساله زيرا
از علي.رضا وضعيف نابسامان وضعيت و لادن اشرافي زندگي
يك كتابهاي ترجمه به تصميم كه ميگويد صاحبخانهاش
نويسنده اين كشف از صاحبخانه.است گرفته خارجي نويسنده
آخر ، است شده شگفتزده ما "باش خودت فكر به" دنياي در
آن به كسي كه امروز دنياي عظيم مشكل.مينويسد فقر از او
از ديگري غمبار و تلخ حقيقت صحنه همين در.نميدهد بهايي
كه دانشجويان.است معتاد علي ميآيد ، در انعكاس به جامعه
نوعي خويشند ، كنوني اجتماع جوانان نماينده واقع در
سخنراني و است نوشته برايشان فقط كه سياست از درماندگي
سخن عملي تغييرات از آنان.ميكشند تصوير به را است كرده
كه (لادن) آنها از يكي فيلم از صحنهاي در.ميگويند
را عينك (رضا) دوستش اصرار به دارد ، چشم به سياهي عينك
تصوير اين.است نشسته چشمش زير در كبودياي.ميدارد بر
جامعه از غمانگيزي بحث كننده بيان غمانگيزي طرز به
آيا":ميپرسد ديگران از چشمان اين بعدگويي.ماست امروز
."بردارم؟ را سياه عينك اين داريد انتظار
به بدبيني و بياعتمادي سياه عينك پشت از گروهي اگر
گروهي هستند ، هم ديگري گروه اما مينگرند ، خويش پيرامون
خروسها جنگ تماشاي به تنها كه چيز ، همه از فارغ
برنده يك كدام ببينند تا ميكشند انتظار و مينشينند
صحنه در.نشدهاند آفريده مبارزه براي آنها.است ميدان
انسانيشان حقوق از دفاع براي ، دانشجوياني فيلم از ديگري
سئوال.كردهاند تجمع خود ، عقايد و انتظارات اعلام و
راه از آشنا سيمايي با تن چند.ميخواهند "جواب".دارند
.ميشوند حملهور جوانان از يكي به معمول طبق و ميرسند
.ميكوبند برسرش
كردم حس":ميگويد (است شده حمله او به كه شخصي) يوسف
را سرم ميخواستم.كنم فرار معركه اين از نميخواهم
ما فكري حيطه در فرار !آري ".دهم نشان آنها به و بشكافم
جز كاري بايد تحميلگري و زور برابر در آيا.نميگنجد
چشمانم جلوي در ديگري صحنه دهيم؟اكنون انجام " مقاومت"
به او. است رواني بيمارستان در يوسف. شود مي نمايان
...خندد؟ مي چه به او. است شده دچار خنديدن بيهوده بيماري
سياست كنوني نقطه در درست را خود سياسي روايت فيلم
ادامه آن اجتماعي روايت اماميكند متوقف ما جامعه
مردي.ميرسد امير سرگذشت انتهاي به كه آنجا تا.مييابد
دوست كه آن جان تقاص گرفتن براي است بوده شريف عاشق كه
حكايت ميشود ، القا بيننده به آنچه اما.است آمده ميداشت
چرا ندارد را خود عقايد تحميل حق كس هيچ كه دارد اين از
."نمييابد دوام زور و فشار تحميل ، " كه
بيان سميه
|