گفتوگوي بر حاكم حقوقي و اعتباري مباني
تمدنها
اساسي حقوق مدرس و حقيقيمحقق رفتار دولت محمدرضا
نبرد تئوري با سرد جنگ از پس امريكا كه زماني :اشاره
زد ، مي را آينده اتمي نبردهاي جرقههاي تمدنها ،
جمهوري رياست كرسي بر را مردي ايران خرداد دوم انتخابات
ابزار خود ، تمدنهاي گفتوگوي تئوري با كه نشاند ، ايران
را نويني فصل و ساخت بياثر را هانتينگتن تمدنهاي نبرد
و ضعيف و قدرتمند دول سران ميان گفتوگوي فرهنگ ايجاد با
امريكا ، خشونتطلب سران بيترديد.گشود آنها ملتهاي
جنگ از آنچه از ديگر ، ملل به زدن ضربه براي بودند مايل
مرگبار سلاحهاي يعني بود ، مانده باقي برايشان سرد
و نمايند استفاده خوبي به..و اتمي هيدروژني ، ميكروبي ،
بر را چيزي هر جهان ، بر بلامنازع و قطبي تك رهبري براي
.كنند ويران خود هدف اين راه سر
و متفكر خرداد 76 دوم در كه بود آن مقدر گويي اما
ايران يعني اسلامي انقلاب مهد و ديار از انديشمندي
و خود منطق با را ستارگان جنگ جهنمي پتانسيل و برخيزد
چنين.سازد بياثر جهاني و داخلي عمومي افكار پشتوانه
تضمين آينده تا دارد شكافي كالبد به نياز بيترديد قدرتي
تحول هيچ ما ، تلاش و فهم بدون كه باشيم مطمئن بايد شود ،
حاضر ، مقاله نويسنده رويكرد اين با.داد نخواهد روي مثبتي
و اعتباري مباني به توجه با را تمدنها گفتوگوي موضوع
به است مايل و ميدهد قرار بررسي مورد آن بر حاكم حقوقي
بين گفتوگوي امكان اصولا آيا اينكه نظير سوالهايي
چه تمدنها گفتوگوي يا و نه؟ يا دارد وجود تمدنها
.بدهد درخوري پاسخ برميگيرد؟ در را مباحثي و لايهها
احتمال كه ميداند امر اين را خود بحث مفروض يك نويسنده
رو اين از و دارد وجود تمدنها و فرهنگها بين گفتوگو
.ميپردازد گفتوگو اين اعتباري قواعد به
انديشه گروه
تمدنها وگوي گفت موضوع طرح -1
جهاني سطح در قدرتها بين روابط تبيين براي تئوريسينها
تلاش داشته ، وجود جهان در قدرت و حاكميت بحث كه زماني از
خاصي تئوري آن مقتضيات به توجه با مقطعي هر در.كردهاند
روابط جديد نوع.است گشته تبيين روابط ، و گرديده ارائه
كشور و شده شروع (1)وستفالي 1648 كنگره از كه بينالمللي
مستلزم است ، شده ايجاد Nation state يعني جديد مفهوم به
از جهاني سطح در را قدرت روابط كه بود تئوريپردازي نوعي
امپراطوري)...و اروپايي خاندان چند پيوسته بهم قدرتهاي
مليت بستر در كه آن سرزميني مفهوم به ،(...و (2)مقدس
چند بين روابط اينجا در.ميداد انتقال ميشده خلاصه
با بعضا كه ملي منافع از حوزهاي احيانا و كشور دولت
كشور آن ملي منافع تحت كشوري ، دولت برتر قدرت به توجه
قرن) ديگر بار بالاخره.بود توجه مورد ميگرفت قرار
امري به (خاص مليت) ملي منافع حوزه از بحث (بيستم
و شد تبديل ايدئولوژيها قدرت بين روابط يعني فرامليتي
بهنحوي را بينالمللي روابط كردند سعي تئوريسينها
بين ارتباط نحوه نشاندهنده كه نمايند تبيين
از بعد حوزه اين در.باشد (غرب و شرق) مسلط ايدئولوژيهاي
جامعه بر حاكم روابط تبيين شرق ايدئولوژي فروپاشي
كه جهاني نوين نظم.شد مواجه جدي خلاهاي با بينالمللي
را امريكا رهبري و شد مطرح امريكايي تئوريسينهاي طرف از
علمي تئوري يك اينكه از قبل ميكرد طرح نوين نظم اين در
جديد قطبهاي مخالفت با و بود سياسي استراتژي يك باشد
لذا و آورد بدست موفقيتي نتوانست عملا و شد مواجه قدرت
علت به كه شد واقع توجه مورد غرب تمدن و بنيادگرايي بحث
جايي نتوانست تئوريك تبيين حوزه در قوي پشتوانه نداشتن
عين در و آورد بدست بينالمللي روابط تئوريپردازيهاي در
مخالف ابزارهاي ديگر نتوانست نيز سياسي منافع نظر از حال
كه بود ضروري نظر اين از.برگيرد در را امريكا حاكميت
به خود تئوريپردازي در (امريكايي) غربي تئوريپردازان
تمامي تقريبا اينكه بر كهعلاوه يازند دست ديگري تئوري
به امتيازهايي دادن با برميگرفت ، در را امريكا مخالفين
نهادينه امريكا در را رهبري سابق ، غرب بلوك كشورهاي
روابط تبيين جهت در تمدنها برخورد تئورينمايند
از خاصي طيف استراتژي عنوان به عملا ولي) بينالملل
ساموئل طرف از (امريكا منافع جهت در امريكا در قدرت
توليد حيث از عمدتا مخالف تمدنهاي.گرديد طرح هانتينگتن
به توجه با.داشتند قرار نازلتري وجه در (Science) معرفت
ميتوان است معرفت و اطلاعات در رقابت كه قرن 21 رقابت
را (امريكايي) غربي تمدن با قطبهايمتضاد شكست حالا از
با فرهنگ و تمدن يك شدن جهاني ترتيب بدينكرد پيشبيني
و استراتژي اين اصلي اهداف از متحده ايالات رهبري حفظ
.بود تئوري ظاهرا
اين مقابل در ايران اسلامي جمهوري رئيس خاتمي آقاي جناب
عملياتي برنامه نوع يك احتمالا حقيقت در كه تئوري
.كردند طرح را تمدنها گفتگوي تئوري ميشد ، محسوب امريكا
.بود مهم ويژگي چند واجد تمدنها وگوي گفت بحث
بلكه تقابل حالت در نه تمدنها تئوري اين براساس اولا ،
وضعي در آنها تاثيرپذيري و ميگيرند قرار تعامل حالت در
.ميگيرد صورت آگاهي با توام و مختارانه
بتواند تمدن يك كه نحوي به تمدن يك بودن مطلق ثانيا ،
.ميشود نفي كند عمل مسلط و برتر فرهنگ يا تمدن بهعنوان
نوع يك آن مباني و تمدن يك بودن چندگانه به توجه با بعكس
هر كه ميشود مطرح آن از برون و تمدني داخل پلوراليسم
و برتري حوزه آن در و باشند برتر وجهي در ميتوانند كدام
.بشوند واقع موثر تمدن ، يا فرهنگ
اعتباري قواعد و تمدنها وگوي گفت مفهوم -2
امكان اصولا ايا)) كه است اين ميشود مطرح كه سوالي اما
((نه؟ يا است متصور (فرهنگها) تمدنها بين وگو گفت يك
در را مباحثي و لايهها چه تمدنها وگوي گفت نهايت در و
باشد بهتر فوق سوالات به جواب براي شايدبرميگيرد
وگوي گفت در آيا كه شود داده پاسخ پرسش اين به ابتدا ،
نوع يك اينكه يا است مدنظر حقيقت به دستيابي تمدنها
ميگيرد؟ قرار توجه مورد هويتيابي
:ميگويد زمينه اين در ديني معرفت حوزه صاحبنظران از يكي
كه است اين غرب تمدن و اسلام تمدن وگوي گفت معناي))
و محتوي درباره غربي جامعههاي متفكران و مسلمان متفكران
منظور به غرب و اسلام تمدن بر حاكم فرهنگ دو ويژگيهاي
گفتگو به است پوشيده آنها از كه حقيقتهايي به دستيابي
(3)((.مينشينند
مسلمانان سوي از وگو گفت اين)):ميشود متذكر همچنين وي
تحكيم و اسلامي جديد هويت به دستيابي موضع از نميتواند
مجادله جز هويتيابي موضع از وگو گفت زيرا بگيرد صورت آن
است نتيجهاي هويت تجديد...نيست ديگري چيز كور و عظيم
(4)((.شد خواهد حاصل وگو گفت اين از ناخواسته كه
نيستند متمدن تمدنها اصولا است معتقد ديگري صاحبنظر
ايشان نظر به لذا و.ميكنند برخورد هم با وحشيانه بلكه
متذكر وي نيست برخورد جز نتيجهاي است تمدن از بحث اگر
اديان و اسلام بين وگو گفت وگو ، گفت از منظور اگر ميشود
و شود جدا هويت اسلام از حقيقت ، اسلام بايستي باشد ، ديگر
(5).است متصور تفاهم و وگو گفت امكان حقيقت اسلام حوزه در
يافتن انساني علوم مباحث ساير همانند ميرسد نظر به
.ميكند صدق نيز موضوع اين در بسيط مفهومي از واحد تعريف
به پرداختن قصد حاضر نوشتار اينكه به توجه با بنابراين
اين دانستن مفروض با صرفا ندارد را مفهوم اين تعريف
است ، متصور تمدنها و فرهنگها بين وگو گفت احتمال كه نكته
.ميپردازد وگو گفت اين اعتباري قواعد موضوع به
انساني روابط حوزه در لاجرم باشد كه سنخي هر از وگو گفت
نيز رابطه اين بر حاكم قواعد بنابراين ميگيرد قرار
بودن قاعدهمند.است انساني روابط بر حاكم قواعد همانند
يك آن فلسفي و نظري مباني از صرفنظر انساني روابط
قانونمندي اين نويسندگان از بعضي حتي.است خارجي واقعيت
را طبيعت و دادهاند تسري نيز انساني روابط غير به را
(6).دانستهاند قانونمند كلي بطور
از ناشي را انساني روابط در قانونمنديها چه ايحال علي
يا و نماييم فرض بالاتر مرجعي طرف از حاكم قواعد وضع
از نشان باشند ، آن موجد خويش اراده با افراد خود اينكه
اگر حال.است انساني روابط حوزه در قواعد عيني وجود
منافع افزايش و انتفاع موضع از انساني واحد دو بين رابطه
ضروري ديگري امر هر از قبل دقيق اعتباري قواعد وجود باشد
طرفه يك و است منتفي رابطهاي نوع هر آن بدون و است
بين وگوي گفت و رابطه از بحث است ممكن گاهي.بود خواهد
صورت اين در.باشد حقيقتيابي موضع در انساني واحد دو
قواعد اينجا در زيرا خواهدبود ، متفاوت حاكم قواعد نوع
باشند صرف اعتباري اينكه از قبل) است علمي معيارهاي حاكم
رابطه اين در نميتوان چه اگر (معرفتياند رهيافت نوعي
اين يقينا ولي گرفت ناديده را اعتباري قواعد وجود نيز
قواعد اين حال عين در..دارند استثنايي حالتي قواعد
حقيقت گفتوگوي حوزه در متعارض منافع دخالت از ميتواند
رفتار براي را قواعد از حداقلي و نمايد ممانعت طلبانه
.نمايد ايجاد موثر واحدهاي طلبانه منفعت احتمالي
كه باشد داشته وجود است ممكن نيز گفتوگو از ديگري نوع
.است طلبانه منفعت و حقيقتيابانه رابطه نوعي حقيقت در
دخالت اصولا كه است توجه مورد جهت آن از رابطه اين
لذا و است انكارناپذير انساني واحدهاي گفتوگوي در منافع
مقوله اين نفوذ حوزه كاهش جهت در قواعدي وجود
گفتوگو صحيح و منطقي رساندن سامان به و (منفعتخواهي)
بيشتري سنخيت شد بيان كه رابطه آخر نوع شايد.است ضروري
.باشد داشته تمدنها گفتوگوي نوع با
گفتوگوي در اعتباري قواعد وجود ضرورت اينكه به توجه با
چه كه ، است اين ميشود مطرح كه سوالي شد ، ثابت تمدنها
به و باشد؟ رابطه اين بر حاكم ميتواند اعتباري قواعد
اعتباري قواعد كدام حوزه در رابطه اين ديگر عبارت
بگيرد؟ قرار ميتواند
تمدنها گفتوگوي بر حاكم قواعد نوع -3
از مرتبط انساني واحدهاي بر حاكم قواعد نوع تعيين براي
كه دانست بايد اولا ;كرد نگاه آن به ميتوان زاويه چند
يك در يا متفاوتند تكليف و حق درجه حيث از واحدها آيا
از يكي طرفه دو رابطه يك در است ممكن).دارند قرار درجه
ديگر طرف كه باشند ويژهاي اختيارات و حقوق داراي واحدها
متفاوت درجات با شهروند كه كشورهايي مانند است آن فاقد
شهروند آنها از يكي كه انساني متفاوت واحد دو يا و دارند
(حاكمان از ديگري و است عادي
قرارداد مدنظر نيز را قواعد اعمال حوزه بايستي ثانيا
يا ملي محلي ، محيط در قواعد اعمال واحد كه كرد مشخص يعني
كه را اعتباري قواعد ميتوان نظر اين از.است بينالمللي
دانست داخلي قواعدي ميشوند اعمال محلي سرزميني ، حوزه در
همچنين.است داخلي حقوق همان آن بر حاكم اعتباري قواعد و
همانند آن بر حاكم قواعد كه ملي محيط بر حاكم قواعد است
فرامليتي محيط اگر حال.است داخلي حقوق قواعد محلي محيط
فوق ويژگي واجد نيز آن بر حاكم قواعد باشد International
حقوق آن به حقوق اصطلاح در.بود خواهند فرامليتي و شده
.ميشود اطلاق بينالمللي
قواعد تشخيص براي بيان ، اين با-International Law
و نماييم مشخص را رابطه نوع است ضروري حاكم اعتباري
بين درجه حيث از آيا كه دهيم جواب اول سوال به همچنين
خير؟ يا دارد وجود تفاوتي رابطه طرفين
قدرت واحد منشا فقدان:الف
تمدنها تمام بر حاكم فائقه قدرت يك وجود عدم دليل به
در تفاوت زيرا است منتفي تمدنها در متفاوت درجات وجود
.است متمركز قدرت ازيك ناشي عموما تكاليف و حقوق ميزان
مسئله اين به حدودي تا حاكم اعتباري قواعد قسمت در)
(.شد خواهد اشاره
آنها بين گفتوگوي و تمدنها فرامليتي حالت:ب
يك داخل در يعني دارند داخلي غير حالتي عموما تمدنها
رابطه لذا و نيستند كشور -دولت بنام مشخص جغرافيايي واحد
قرار فرامليتي اعتباري قواعد حوزه در (گفتوگو) آنها بين
شامل نيز تمدنها از يك هر است ممكن آن بر علاوه.ميگيرد
طرف از نمايندگي نحوه صورت اين در كه باشند كشور چند
در) تمدن يك داراي كشورهاي بين ارتباط طريقه يا تمدنها
قواعد و است فرامليتي امر يك (تمدنها گفتوگوي زمينه
قرار بينالمللي اعتبارات حوزه در نيز آن بر حاكم
.ميگيرد
بين گفتوگوي بر حاكم قواعد ميتوان توضيحات اين با
همان كه فرامليتي روابط بر حاكم اعتباري قواعد را تمدنها
نوع هر ديگر عبارت به.كرد فرض ميباشد بينالملل حقوق
استفاده مورد تمدنها گفتوگوي حوزه در كه اعتباري قاعده
به كه ميگيرد قرار حوزهاي در عليالاصول ميگيرد قرار
.ميكنيم اطلاق بينالملل حقوق حوزه آن
تمدنها آيا كه است اين ميشود مطرح اينجا در كه سوالي
!خير يا ميشوند محسوب بينالملل حقوق جديد موضوعات
تشكيل كشورها اول مرحله در را بينالملل حقوق موضوعات
احيانا و بينالملل سازمانهاي آنها از بعد و ميدهند
.گيرند قرار بينالمللي حقوق موضوع ميتواند فرد
يادشده واحد سه بر ميتواند فقط بينالملل حقوق بنابراين
و باشد داشته حاكميت (افراد احيانا سازمانهاو دولتها ، )
شناخته بينالملل حقوق موضوع بهعنوان حال به تا تمدنها
.نشدهاند
بينالملل روابط حوزه در اعتباري قواعد واضع ديگر طرف از
منظر اين از.هستند مذكور واحدهاي نيز (بينالملل حقوق)
اعتباري قواعد واضعين عنوان به حال به تا تمدنها نيز
نيز خود بين گفتوگوي به حاكميت براي حتي بينالملل حقوق
تا كه واحدهايي براي ميتوان چگونه حال.نشدهاند شناخته
و نبوده بينالملل حقوق موضوع مستقل بطور حال به
است ، نداشته نيز مربوطه قواعد واضع عنوان به نقشمستقلي
كرد؟ جاري را بينالملل حقوق قواعد
(راهكارها) تمدنها گفتوگوي در بينالملل حقوق حاكميت -4
تمدنها رابط دولتي بينالمللي سازمانهاي و دولتها
دولتها -الف
و موضوعا بينالملل حقوق اصلي موضوعات فرض اين در
قواعد حال عين در ميگيرند ، برعهده را تمدنها نقش واضعا
قواعد با متفاوت آن حاصل كه ميكنند تنظيم بنحوي را
روش اين در.باشد صرف انتفاعي روابط براساس تنظيمي
و بود خواهند تمدنها بين گفتوگوي در اصلي بازيگر كشورها
در دولتها توسط كه -بينالملل حقوق قواعد ساير همانند
-مينمايند ، داخلي را تعهدات بنحومقتضي تعهد قبول صورت
كدام هر كشورها غالبا اينكه به عنايت با نيز امر اين در
وضع را قواعد هستند ، كشورها ديگر با متفاوت تمدني داراي
امر اين.ميكنند اجراء را آنها قواعد كردن داخلي با و
تمدني مختلف حوزههاي در شده وضع قواعد اجراء به منجر
مواردي به خود متعدد مواد در متحد ملل منشورشد خواهد
به رسيدن براي را كشورها بين گفتوگوي كه ميكند اشاره
كه مواردي.ميسازد ضروري عدالت و صلح چون آرمانهايي
نيازمند موارد اين در نيز مختلف تمدني حوزههاي بيشك
است همچنين.ميباشند جانبه چند و دوجانبه گفتوگوي
در فوق نكات بر كه دادگستري بينالمللي ديوان اساسنامه
.ميكند تاكيد متعدد موارد
دولتي بينالمللي سازمانهاي -ب
داراي نيز دولتي بينالمللي سازمانهاي كشورها ، بر علاوه
واضع يا يعني.هستند بينالملل حقوق در اساسي نقش
.ميگيرند قرار آن موضوع يا و قواعدند
اجراي و ايجاد در ميتوانند جنبه دو از سازمانها اين
لازم بستر اولا.كنند ايفاء نقش تمدنها گفتوگوي قواعد
سازمان مانند.نمايند ايجاد تمدني بين گفتوگوي براي را
در آن اصلي وظايف از يكي كه (يونسكو) متحد ملل فرهنگي
فرهنگهاي بين ديالوگ نوع ايجاد درگيري ، از جلوگيري جهت
(7).است مختلف
ارتباط در خاص تمدني نمادهاي عنوان به ميتوانند ثانيا
عمل قواعد اجراي و وضع در ديگر بينالمللي سازمانهاي با
با سازمانهايي جمله از اسلامي كنفرانس سازمانكنند
و است اسلامي تمدن و فرهنگ نمود كه است فوق ويژگي
خاصي تمدن نمود نحوي به كه سازمانهايي با ميتواند
اعتباري قواعد حيث اين از.بپردازد گفتوگو به هستند
آنها برخود و گرديده ابداع سازمانها اين توسط نيز لازم
.داشت خواهد حاكميت نيز
غيردولتي فرامليتي سازمانهاي
مورد بينالملل حقوق حوزه در است مدتي كه موضوعاتي از
باشد تاثيرگذار مواردي در است توانسته و شده واقع توجه
سازمان مانند.است غيردولتي بينالمللي سازمانهاي
كه سازمانهايي و (حدودي تا)سرخ صليب مرز ، بدون پزشكان
سازمانها اين به.ميكنند تلاش صلح و زيست محيط حفظ براي
گفتوگو و تقريب جهت كه سازمانهايي از تعدادي ميتوان
.كرد اضافه را ميكنند تلاش اديان بين
خود غيرانتفاعي ماهيت دليل به غيردولتي سازمانهاي
تمدنها بين گفتوگو ايجاد براي را لازم بستر ميتوانند
از چون آنها بر حاكم قواعد ديگر ازطرف و نمايند هموار
منافع مشروع تجميع آنكه از قبل نميشود وضع دولتها طرف
...و دوستانه انسان عموما عالي اهداف مشروع تجميع باشد ،
اين (ميباشد كلمه خاص معناي به ملي منافع از فارغ) است
خواهد موثر بسيار تمدنها بين گفتوگوي در بيشك قواعد
.بود
در دارند غيردولتي حالتي چون سازمانها اين ديگر طرف از
چند از كه آيد وجود به است ممكن نيز مشترك تمدني حوزه يك
كه است محتمل و است شده تشكيل جغرافيايي لحاظ به كشور
روش با ملي منافع بعضي لحاظ به مذكور كشورهاي از بعضي
قواعد يا و نباشند موافق تمدنها بين گفتوگوي از خاصي
غيردولتي سازمانهاي لحاظ اين از نپذيرند ، را خاصي
به چه را تمدني حوزه آن نمايندگي ميتوانند بينالمللي
در. گيرند عهده بر قواعد وضع طور همين و موضوعي لحاظ
گفتوگوي و دارد وجود حدودي تا وضعيتي چنين نيز حاضر حال
طريق از غالبا..و غرب و اسلام يا مسيحيت و اسلام بين
.ميگيرد انجام غيردولتي بينالمللي سازمانهاي
;كه است آن شود بيان زمينه اين در است لازم كه نكتهاي
موضوعه قواعد به روند يك در سازمانها اين موضوعه قواعد
غيرمستقيم آن تاثيرات لذا و ميشود عملي و تبديل كشورها
.مستقيم نه است
تمدنها فكري نمايندگان عنوان به نخبگان و افراد
نشده شناخته مستقل موضوع عنوان به بينالملل نظام در فرد
خاصي افراد خصوص در قواعدي موارد از بعضي در فقط و است
سازمانهاي اعضاء به مربوط قواعد مانند.دارد وجود
بشر حقوق درحوزه افراد بعضا و ديپلماتها بينالمللي ،
.(بشر حقوق اروپايي كميسيون)
قالب در فقط نيز تمدنها فكري نخبگان افرادو نظر اين از
حمايت موضوع ميتوانند...يونسكوو مثل سازمانهايي اعضاء
.گيرند قرار بينالملل حقوق
سازمانهاي مدعوين از تمدنها فكري نخبگان ديگر طرف از
و همايشها قالب در كه ميشوند محسوب دولتي و غيردولتي
ميبايستي نيز جهت اين در.ميآيند گردهم گردهماييها
مثل حقوقي از و باشند بينالملل حقوق حمايت مورد
.گردند بهرهمند ديپلماتها
دولتهاميتوانند كه است اقداماتي مورد اين در ديگر بحث
مانند دهند ، انجام گفتوگو زمينه به كمك و تسريع جهت در
در فكري نخبگان به حقوق اعطاء خاص ، كنوانسيونهاي وضع
(فكري نخبگان)انسانها افراد بيشك...و بينالمللي حوزه
نظر از كه ميباشند موجود تمدنهاي نمودهاي بهترين
خواهند را بازدهي بيشترين حقيقتيابي روند در تاثيرگذاري
.داشت
تمدنها گفتوگوي بر حاكم واصول قواعد -5
تمدنها برابري:الف
مبناي عنوان به آن از كه بينالملل حقوق در اساسي اصل
(8).دولتهاست حقوقي برابري قاعده ميشود ياد اصول تمامي
قواعد نيز تمدنها گفتوگوي عرصه در اينكه به توجه با
خوبي به قاعده اين حاكميت ضرورت است حاكم بينالملل حقوق
گفتوگوي در اينكه به عنايت با بنابراين.ميشود درك
حقوق در تمدنها معالواسطه موضوعيت نوعي به قائل تمدنها
اين بدون.پذيرفتهايم نيز را اصل اين هستيم ، بينالملل
نخواهد معنا حقيقتيابي جهت در گفتوگو اصولا اساسي شرط
ملاحظه متعددي درموارد ميتوانيم را اصل اين آثار.داشت
.كنيم
و نبوده عيني برتري و قدرت به متكي امر يك حقيقت اولا
زمينه و بود خواهد دسترسي قابل علمي خاص درچارچوب صرفا
.است عليالسويه گفتوگو طرف دو هر در آن برتري
وفاق صرفا نيز تاثيرپذيري و تاثيرگذاري در:ثانيا
امور نه بود خواهد مبنا كننده گفتوگو عالمان نظر و علمي
(...و نظامي برتريهاي مانند)عيني واقعي
تا منفعتطلبي زمينه حداقل حقوقي برابري وجود با:ثالثا
.يافت خواهد تغيير حقيقتخواهي نفع به زيادي حدود
صلح اصالت:ب
گفتوگوي در است لازم قاعده عنوان به كه ديگري اساسي اصل
و رابطه گونه هر بودن صلحآميز شود توجه آن تمدنهابه
در خشونت حذف به ناظر گفتوگو زيرا.گفتوگوست نتيجه
اين نقض به منجر گفتوگو كه صورتي در است آن انواع تمامي
.بود خواهد گفتوگو هدف با تعارض در حقيقت در شود هدف
...و است پيروزي گفتوگو از ما قصد كه اين مانند سخناني
هرگونه شرط زيرا گردد گفتوگو اصل نافي ميتواند
و (عليالاصول)است حقيقتيابي تمدنها عرصه در گفتوگويي
مسئله همين از ناشي نيز اوليه ضرورت عنوان به صلح حفظ
زمينه گفتوگو در پيروزي قصد و منافع تقدم اگر حال.است
گفتوگو ايده به توجه با نيز صلح تهديد احتمال باشد
گفتوگوي وهدف اصل با مغاير خود كه است امكانپذير كننده
.تمدنهاست
عدالت:ج
براي مشترك مخرج يافتن ولي است نسبي امري عدالت اگرچه
غيرممكن امري عدالت قاعده ايجاد جهت در گفتوگو طرفين
.نميباشد
:پانوشتها
نامتحد ، جهاني در بينالملل حقوق.كاسسه آنتونيو -1
ص 58601370 مرتضي ، كلانتريان ، ترجمه
ص 6061 همان -2
گفت چيستي همايش مقالات خلاصه.محمد شبستري ، مجتهد -3
ص 97 تمدنها وگوي
ص 99 همان -4
مورخ 22 شماره 51 آبان هفتهنامه عبدالكريم سروش ، -5
ص 8 آبان 1377 ،
ص 87 ، مهتدي علياكبر ترجمه روحالقوانين ، مونتسكيو ، -6
1362
:ميدارد مقرر سازمان اين اساسنامه -7
از دفاع دارد ، ريشه انسانها باطن در جنگ كه آنجايي از))
و باطن پرورش با بايد نيز (جنگ ايجاد با مقابله) صلح
((.شود محقق انسانها ضمير
جهت را گفتوگو انجام و تحمل آموزش ميتوان حقيقت در
دانست تمدنها وگوي گفت مصاديق از جنگ از جلوگيري
ص 165 همان كاسسه ، آنتونيو -8
|