شهود خودآگاه ضمير نه عقل ، نه
باطني خود به خود
مير ايستگاه فرانسوي فضانورد همراهان تنها
شهود خودآگاه ضمير نه عقل ، نه
باطني خود به خود
فرانسوي نويسنده ((پروست مارسل)) آثار و زندگي به نگاهي
رمان براي درآمدي
رمان از خارج كه دنيايي و ميكند خلق رمان كه را دنيايي
واقعيت ولي باشند ، داشته هم با تفاوتهايي گاهي شايد است
آدمي هستي از خارج چيزي نميتواند رمان كه است اين
و آدمي هستي از همه دارد رمان كه چه هر بلكه بيافريند ،
دنياي در او زندگي و آدمي اگرميشود مشتق او پيرامون
ديگري خانواده به رمان گاه آن باشد ، نداشته وجود رمان
افسانه ، بلكه ، نيست ، رمان حقيقت در وديگر ميگيرد تعلق
ساختار حفظ عين در رمان ولي.است اسطوره و فولكلور قصه ،
داشته فوق مولفههاي از بهرهاي گاهي خودميتواند خاص
رمان در.. و قصه افسانه ، از اندك بهره آن فقط باشد ،
رمان ميكند ، رها خود بسته حالت از كمي را رمان كه است
و است ، آدمي زندگي از تصويري سخن ديگر به يا و عضوي چون
پس وجوددارند ، اسطوره و فولكلور قصه ، هم آدمي زندگي در
قصه و اسطوره سكانسهايي پلانهاو در ميتواند هم رمان در
.است آدمي زندگي استكه همان رمان ، همه اما بزنند ، نقش
آدمي از را... و اسطوره فولكلور ، قصه ، نميتوان گرچه
بشر به متعلق باز بشري آفرينههاي دست اين زيرا جداكرد ،
همين دارندو تفاوت هم با آنها ونماهاي قالبها اما هستند
رمان آيند ، گرد خاص ظرفي در كدام هر كه ميشود سبب تفاوت
در كه رمانهايي در.اسطوره ظرف در اسطوره و رمان ظرف در
انسان خود و بشريت شدهاند ، نگاشته اخير قرن دو
تولد آغاز از خود مقوله اين چه گر.است داشته نقشيمحوري
.است داشته وجود رمان
پديد كيشوتي دون انسان ميشود ، نوشته ((كيشوت دون)) وقتي
و ميشود وارد آدميان حيات عرصه به صباحي چند و ميآيد
((كيشوت دون)).ميشود همسخن آنان با گاه و آنان همراه
چه و ميگذارد تاثير جامعه بر و ميگيرد قرار محوررمان
از چه رمان پس ميدهد ، ادامه خود حيات به قرنها بسا
وتفكرات خيالات تصويرگر و بگويد سخن دونكيشوت
بيندازد ، نظر ها((كور بوف)) به چه و باشد او ماليخوليايي
را آن چه و است بشر گونه اسطوره هستي نمايشگر صورت هر در
دولتآبادي ، هدايت ، تولستوي ، چه و بنويسد ، ديكنز چارلز
مختلف جوانب بررسي كلام يك در همه پروست ، مارسل و رولان
آثار و زندگي به جستار اين در.است بشري روحيات و زندگي
خلق كهبه پرداخت خواهيم فرانسوي بزرگ نويسنده ((پروست))
بعضي زعم به و بودن طولاني وجود با كه گماشت همت اثري
زندگي كه زيرا است ، مختصر وحرفش سخن باز ها((درازگويي))
همين در را آن بتوان كه نميشود تمام مجلد درچند آدميان
و ماه كه همانگونه بشري زندگي كرد ، خلاصه مجلد چند
به دسته دسته آدميان و هستند گردش در زمين و خورشيد
دارد ، جريان ميبازند ، جان گروه گروه و دنياميآيند
و هميشگي كه چيزي وهميشگي ، پايا وهستي ناتمام جرياني
كه چه آن پرداخت ، نميتوان آن كليت به هرگز است مستدام
به آدمي زندگي و.بس و است آن جزء پرداخت ، بدان ميتوان
قصه شعر ، رمان ، قالب در وگزارشهايي است كل يك او همراه
كه است زندگي دركهكشان آن ناچيز و ريز بسيار اجزاء.. و
كلي دقت كه آن نه و بود آن كليت تماشاگر گاه ميتوان فقط
كه كس آن و است بينهايت زندگي ژرفاي.داشت آن ژرفاي بر
به و جدا آدمي دايره از و نموده عادت خرق يابد ، دست بدان
ديگر چون پروست مارسل.ميپيوندد آدمي از فراتر جرگه
تصوير به را كل ونه اجزاء آن از جزيي توانست نويسندگان
.بكشد
جهانآراي عادل
پروست مارسل آثار و زندگي
((اوتوي)) در سال 1871 ژوئن دهم روز در پروست مارسل
روز چهل درست يعني.آمد دنيا به پاريس حومه در (Auteuil)
و طبيب پدرشپاريس كمون تاريخي واقعه پايان از پس
.بود فرهنگ با و ثروتمند زني بودومادرش برجستهاي نويسنده
در مارسل
زندگي همه در تقريبا كه شد دچار آسم بيماري به سالگي 9
جدي طور به سال 1892 در.ميبرد رنج بيماري همين از
Lebanqei نشريه ودر ميكند آغاز را خود ادبي فعاليتهاي
اثنا همين در و خودميپردازد داستانهاي و مقالات چاپ به
.ميشود آشنا فرانسوي نامدار نويسنده فرانس آناتول با
آشنا نيز اسكاتلندي نويسنده وايلد اسكار با سال 1894 در
روشنفكران و اشرافي محافل به او آمد و رفت و ميشود
گونهاي به ;ميكند بازي او زندگي در عمدهاي نقش معاصر
حشر به سرمايه صاحبان با وهم هنر و ادب بزرگان با هم كه
.ميپردازد ونشر
((معاصر زندگي)) نشريه در را ((بياعتنا)) نوول سال 1896
را ((روزها و خوشيها)) كتاب سال همين در و ميسازد منتشر
سال در.ميفرستد كتاب بازار به فرانس آناتول مقدمه با
سرخ ، گويچه سفيد ، گويچه:شامل ((جستجو)) از بخشهايي 1912
روزنامه در را... و روستا كليساي بالكن ، روي آفتاب پرتو
((برنارگراسه)) انتشاراتي بعد سال يك.ميكند شروع فيگارو
پروست خرج به را ((سوآن راه)) يا ((سوآن خانه طرف)) رمان
را زيادي ونظرهاي نقدها اثر اين چاپ.ميكند منتشر
راه ميشودكه سبب عامل همين و دارد دنبال به آن درباره
آندره و ريوير ژاك مانند وقت نويسندگان به پروست نزديكي
دوشيزگان سايه در ((جستجو)) دوم جلد سال 1918.شود باز ژيد
جايزه اثر اين از بعد پروست.ميكند چاپ نيز را شكوفا
را او ناگهان جايزه واين ميكند تصاحب را ((گنكور)) ادبي
اول بخشهاي تا 1922 سال 1920 از.ميرساند جهاني شهرت به
((عموره و سدوم)) ودوم اول بخشهاي همچنين و گرمانت طرف ودوم
دچار برونشيت به پروست سال 1922 درميكند منتشر را
بوده ((گريخته)) نوشتن مشغول كه بود درحالي اين ميشود ،
.ميگويد حيات بدرود نوامبر 1922 در 18 سرانجاماست
كه ميرسند چاپ به او اثر چندين پروست مرگ از بعد
جلد دو در گريخته (1923) جلد دو در اسير:از عبارتند
ژانسنتوي رمان (1927)جلد دو در بازيافته زمان ،(1925)
.(1954)بوو سنت عليه ناتمام اثر چاپ و (1952) جلد سه در
عزلت دچار نوعي به نفس تنگي بيماري سبب به پروست
اما ميداد ، آزار را او گرچه آسم بيماري.شد وگوشهنشيني
او هم كه بزند اثري خلق به دست او تا شد سبب عزلت همين
.باشد او بيماري تصويرگر آنكه هم و برهاند عزلت از را
فرانس ، آناتول بالزاك ، ، استاندال نفوذ پروست آثار در
را پروست كه آنچه.ديد ميتوان را راسكين جان و برگسون
به و ساخت خارج خانهاش تنگ فضاي از يا و پاريس حومه از
از جستجويزمان در)) بزرگ ميكردرمان مرتبط خارج جهان
در Cycle-novel يا دورهاي رمان اين كه اوست(( رفته دست
بهطور.بزند رقم او براي جهاني شهرتي توانست جلد پانزده
:از عبارتند كه است بخش هفت شامل فوق رمان مدون و كلاسه
-21)گرمانت راه ،(1918) دختران سايه در ،(1913) سوآن راه
و سدوم -است شده ترجمه گرمانت طرف ايران در كه -،(1920
يا - گريخته آلبرتين ،(1923) اسير ،(211920) عموره
.(1928) بازيافته زمان و (1926) -گريخته
پروست آثار بر تحليلي
به نميتوان كه است طبيعي پروست مارسل آثار تحليل در
از زمان جستجوي در)) چارچوب از خارج نوولهايي و مقالات
اثر همين پروست سترگ و بزرگ كار زيرا پرداخت ، ((رفته دست
رمانهاي زمره در را آن ميتوان بيترديد كه است دورهاي
از ((رفته دست از زمان جستجوي در)) داد ، جاي جهان بزرگ
به است ، برخوردار ((انديشهها و احساسات گسترده پيوستگي))
.ميباشد نويسنده ذهني شبكه نمود كه گونهاي
روان و روح در دقت همچنين و شخصيتها استثنايي مجموعه
كه ميشود سبب پروست بديع روانكاويهاي و رمان اشخاص
.شود برخوردار خاصي گيرايي از رمان
خاص داستانهاي از گرچه فوق كهرمان است اين واقعيت
نقد مورد خود جايگاه در را آنها ميتوان و است شده تشكيل
و وحدت نوعي دورهاي رمان اين در ولي داد قرار بررسي و
جدايي و استقلال نوعي از آنكه ضمن ميشود ، ديده يگانگي
.برخوردارند هم
انحطاط توانست خود روانشناختي شيوه با اثر اين در پروست
كشور اين در طبقاتي امتيازات لغو و فرانسوي جامعه اخلاقي
و ((بورژوازي)) ،((اشراف)) طبقه سه.بكشد تصوير به را
و سوآن))،((خانوادهگرمانت))كهدرسيماي((ثروتمندانجديد))
مييابند ، ظهور و نمود ((وردورن خانواده)) و ((مسلكانش هم
سه اين كه شدند كشيده تصوير به بهگونهاي اثر اين در
انحطاط دوران نوعي به كردار و رفتار در وحدت عين در طبقه
.ميگذرانند نيز را خود
-اوست خود نام هم كه -را مارسل يعني رمان ، قهرمان پروست
بدين و ميفرستد سهگانه طبقات اين از يك هر مجالس به
بخش گرچه ميبخشد ، خود اثر به بيشتري هنري وحدت طريق
وي علاقه و مارسل عاشقانه ماجراهاي بيان به او رمان عمده
اين واقعيت ولي ميپردازد ، ادبيات و موسيقي نقاشي ، به
پشت كه است آن بر جايگاه ، تصوير و ماجراها شرح در كه است
پروست كه معني بدين.كند تصوير را فرانسه وقت جامعه صحنه
و جلوگيري خود سكون از جامعه در قهرمان دادن حركت با
كلينيكي فضاي گرفتار و بسته خود كه هرچه ميكند ، فرار
حركت مشخصه وجه از او قهرمانان و قهرمان است خانهاش
پروست ، .دارند قرار زندگي تلاطم در نوعي به و برخوردارند
بيان به و ميگيرد قرار رمانش شخصيت قالب در خود بيشتر
.ميپردازد خود خواستهاي و منويات
ميكند ، تصوير خود دورهاي رمان در پروست كه دنيايي
ميان آسيبشناسي و روانشناسي ميان پيوسته دنيايي))
در ((حافظه غيرعادي تهييج)) و ((فراموشي)) از مرتبطي شكلهاي
يكديگر پي از يا پيوستهاند ، هم به دو هر كه است نوسان
((.ميآيند
را ((رفته دست از زمان جستجوي در)) منتقدان از بسياري
آنكه ضمن ميدانند ، پروست غيرارادي خاطرههاي بازكاوي
در را چيزها غيرارادي خاطرههاي)):است معتقد خود پروست
همين و ((.ميكنند برقرار فراموشي و حافظه از درستي تركيب
و زندگي خلا ميان از را پروست توانست كه بود خاطرهها
تنهايي فضاي تصويرگر حقيقت در وي.بكشد بيرون آن واقعيت
تلاقي يك در كه است ديگراني مملو و پر فضاي با خود
از واقعي افتراقي در آنجا در و ميرسند وحدت به ناخواسته
نبايد نيز را واقعيت يك ديگر سوي از.ميشوند جدا هم
نگاهي بيشتر خود رمان در پروست اينكه آن و گرفت ناديده
براساس وي دارد ، روحي و جسمي بيماريهاي به ژرفكاوانه
كار اتاق يك در شدن دچار و خود فيزيكي و كالبدي موقعيت
در را پيرامونش جهان خويش خاطرههاي بازكاوي ضمن توانست
ميشناخت كه را شخصيتهايي و آورد گرد خانهاش كوچك فضاي
.نمايد هماهنگ خود ذهن شخصيتهاي با
دنياي در راوي ((گرمانت راه)) يا ((گرمانت طرف)) داستان در
افسانهاي جهان در سلوك سيرو از مرحلهاي و اشرافي محافل
در راوي گذار و گشت اين در.ميپردازد گذار و گشت به
يا.است جهان ((آستانه)) ميپندارد كه دارد قرار مرحلهاي
.است آن ((پايانه)) واقع در اما باشد ، چنين كه دارد آرزو
به و ميكند كشف را جهان ابتذال و پوچي مرحله اين در وي
پروست دورهاي رمان.مييابد دست آن گذرايي و بيهودگي
بيان را جهان يك آن تبع به و انديشه يك دگرديسي و تحول
و تركيبي اثري ((رفته دست از زمان جستجوي در))ميكند
نوشته مختلف زمانهاي در كه است عناصري از برساخته
ميبرد بين از را زماني فاصله آنها پيوستگي اماشدهاند
دو همزمان پروستميكند القاء را واحد زمان تصور و
روياهاي از آنكه هم ميكند كشف اثر اين در نيز را واقعيت
زندگي طبقات از يكي چهره ابتذال به و ميشود نااميد خود
درباره روياپردازي مدتها از پس)).مييابد كامل وقوف خود
ميبيند ، نزديك از را آنان اشراف خدايي نيمه چهرههاي
مايوسكننده پاافتادگي پيش به و ميشنود را گفتههايشان
آن مييابد در وي ((.ميبرد پي آورشان ياس جهل و ابتذال
نه)) گردد رهنمون حقايق سوي به را آدمي ميتواند كه چيزي
و است ((باطني خودبهخود شهود بلكه خودآگاه ، ضمير نه عقل ،
پستي و افلاس از را خويش خويشتن ميتوان شهود همين از
زمان جستجوي در دورهاي ، رمان كشش و جاذبه.رهانيد زميني
تا واميدارد را خواننده كه است گونهاي به رفته دست از
قهرماناني.بپردازد پروست قهرمانان روزگاران پيجويي به
.است قهرمانان آن همه قهرمان خود پروست كه
:منابع
مهدي ترجمه.و 2 كتاب 1 رفته دست از زمان جستجوي در -1
سحابي
گريخته ، اسير ، سوآن ، خانه طرف و 2 ، گرمانت 1 طرف -2
سحابي مهدي ترجمه
عربعلي ترجمه تراويك ، باكنر:نوشته جهان ادبيات تاريخ -3
رضايي
مير ايستگاه فرانسوي فضانورد همراهان تنها
شب يك و هزار قصههاي و خيام رباعيات
اول روز از كه فرانسوي فضانورد هنيوره پير ژان
((بايكونور)) هوائي پايگاه از سال 1999 (فوريه 20)اسفندماه
فضانوردي و اسلواك فضانورد يك همراه به قزاقستان در واقع
فضانورد يك ماموريت بلندمدتترين انجام به موظف روسيه از
مدت طولانيترين را آن ميتوان كه گرديد فضا در فرانسوي
تلقي ((مير))روسي ايستگاه در نيز غربي فضانوردان اقامت
اختيار در فضائي سفر اين از پيش ركوردتا اين.نمود
ماموريت بود ، اقامت روز با 195 آمريكائي((لوسيد شانون))
نوبت نيز 2 و علمي آزمايشات از مجموعهاي شامل يادشده
آخرين ضمنا مذكور كيهاني پروژه.بود فضا در راهپيمايي
((مير)) فضايي ايستگاه در فرانسوي فضانورد يك ماموريت
فضانورد اين همسر كه است ذكر به لازم.ميشد محسوب
در و بوده فضانورد نيز دارد نام((كلودي)) كه فرانسوي
فضا به سال 1996 در كه است فرانسوي فضانوردان اولين شمار
عنوان به پرواز از پيش تا نيز يادشده ماموريت در و رفته
حادثهاي بروز صورت در)خود همسر جايگزين فضانورد
براي فرانسوي زن فضانورد اين ميگرديد ، محسوب (غيرمترقبه
ISS به موسوم بينالمللي كيهاني جديد ايستگاه در اقامت
.است گرديده انتخاب
فرانسوي روزنامه خبرنگار به پاسخ در پيرهنيوره ژان
را چيزهائي چه:ميكند سوال وي از كه فرانسه ليبراسيون
كتابي هيچ اولم سفر براي:گفت برد؟ خواهيد فضا به خود با
در كتاب يك من ، براي قبلي سفر در بودم ، نبرده خود همراه
و بود تفنني يا و رويائي شيء يك مانند كيهاني ايستگاه
بر كه وظايفي سنگيني به توجه با داشتم كه شرايطي در
محسوب تصور غيرقابل امري تفنن به پرداختن بود ، عهدهام
در كنم ذكر كه نباشد بيمورد نكته اين توضيح شايد.ميشد
سال ده پروازم زمان تا من انتخاب زمان از قبلي ماموريت
تا ماموريت آن در نميخواستم جهت همين به و بود گذشته
اكنون كه صورتي در بدهم ، دست از را ثانيهاي پرواز زمان
حق مير فضايي ايستگاه در اقامت ماه شش مدت در
.داشت خواهم را فراغت اوقات گذران و خيالپردازي
خواهد قيمت بسيارگران فضايي سفر در چيزي هر ديگر جانب از
فضايي ماهواره در بار كيلو هر دقيقتر عبارتي به يا بود ،
يك وجود اين با ولي ميباشد ، هنگفتي هزينه برگيرنده در
بر را عزيزانم از وعكسهائي افزار چندنرم و كوچك كامپيوتر
كتاب آنها 2 همراه به و آن مانيتور روي
افسانههاي و (ايراني رياضيدان و شاعر)اشعارعمرخيام
خواهم فضا به كرده اهدا من به همسرم كه را يكشب و هزار
.برد
ايستگاه زودي به: كه سوال اين جواب در پيرهنيوره ژان
و شد خواهد مير فضايي ايستگاه جايگزين ،ISS بينالمللي
ديدهاند ، تعليم روسي شيوه به كه شما مثل فضانورداني آيا
پرواز براي امروزه:گفت داشت؟ خواهند جاي ايستگاه اين در
كه آمريكائيها فيلتر از بايد بينالمللي ايستگاه به
از استفاده براي اروپائيها و گذشت هستند برنامهها راهبر
كه كردهاند امضاء آنان با قراردادهائي علمي پروژههاي
با قراردادي هنوز اما.شد خواهد شروع سال 2003 حوالي
كه قسمتي)ايستگاه اين روسي قسمت به پرواز براي روسها
.است نگرديده منعقد (شود مشخص آينده در آن وضعيت بايد
ليبراسيون روزنامه:منبع
فوريه 1999 مورخ 16
زيرك ماني:از ترجمه و تلخيص
|