ديني عالمان اجتماعي موضع
اعتبار قافله ز خاكستري
ديني عالمان اجتماعي موضع
شادروان خدمات و اجتماعي و علمي منزلت و مقام در گفتاري
محلاتي مجدالدين آيتالله
گذشت در روز چهلمين با بود مصادف اخير جمعه :جستارگشايي
خدمات به اقدام وافر جديتي و تلاش با فرزانهكه عالمي
تظاهر معرض در را خود هيچگاه و مينمود اجتماعي و علمي
را دنيا دور آنكه با داشت درويشانه تضلعينميداد قرار
همين به.بود ديده عيان را عالم بزرگ و كوچك و گشته
و بزرگ عالم آن ياد و نام ويژه معارف امروز صفحه مناسبت
بلند روح خويش كرم به خداوند.است فارس مردم محبوب
رحمت غريق و مخلد جنت در را محلاتي مجدالدين آيتالله
.كناد
معارف گروه
ثقفي سيدمحمد دكتر :نوشته
شناخته چندان خود ، حيات در فردي ، شخصيت ابعاد گاهي
پرده معاصران ديده بر "معاصرت" حجاب و نميشود
و فضايل ديدن ياراي كه ميكشد اهمال و ناديدهانگاري
ولي.كنند مشاهده و ببينند نميتوانند را فرد وجود شعاع
آئينهوار كه است مطرح ديگري منظر و معيار ديگر ، طرف از
و ميدهد نشان را فرد انساني ابعاد و معنوي شخصيت نمودار
باز او ، انساني فضائل شمردن به را مردم نخستين زبان
.ميكند
شخصيت كه كرد تلقي ميتوان معياري تنها را معيار آن آري ،
را سره و سنجيد و زد محك آن با را انسانها حقيقي و واقعي
.كرد تقدير و داد تشخيص "متقلب" از را صاف ناسره ، از
و فراز در آنها تمايلات بيان و مردم "داوري" محك اين
به و است زمان شخصيتهاي و اشخاص مورد در روزگار نشيب
:نهجالبلاغه در (ع)علي امام تعبير
عليالسن لهم يجريالله بما عليالصالحين نستدل وانما"
آنچه از شايستگان اصالت به (مالكاشتر عهدنامه) "عباده
و ميگيرند شاهد ميكند ، جاري بندگانش زبان بر خداوند
كساني جمله از محلاتي ، مجدالدين آيتالله.آورند دليل
.بود دارا را بودن بعدي چند و بودن وجوه ذو چنين كه بود
يكپارچه همگان ، او ، جنازه تشييع و وفات هنگام در تنها نه
او فقدان در دل صميم از و ميريختند اشك فراقاو در
از داوريهايي چنين نيز ، او حيات در بلكه بودند ، سوكناك
شيرازي ، مكارم آيتالله بيان به".ميشد شنيده مردم جانب
".است نديده خود به عظمتي با تشييع چنين حال به تا شيراز"
دنبال به "بيپناهان" گروه بانوان ، خيل و زن و مرد اگر
شعر سرودوار اشكريزان و بودند روان او ، تابوت
نشان "محلاتي آيتالله مستضعفان ، حامي" كه ميسراييدند
بلكه نخبگان ، و مردم توده ذهن در فقط نه او ، كه بود آن
خصلت بهجهت و است داشته نفوذ "بيپناهان" روح و ضمير در
و همراه بود ، وي طبيعت در كه "خدمتگزاري" و "بزرگواري"
دلي و بود جامعه درماندگان و بيپناهان و متوسطان همدم
به او ، بود آورده بهدست را دلها همواره و نشكسته را
.بود روييده عالمان ، تبار از كه بود وارستهاي مرد راستي
گرد وجودش در توامان "خدمتگزاري" و "تقوي و علم" فضيلت
عالمي.بود آشكار همگان بر او شخصيت بعدي چند و آمده
خدمتگزاري و اصلاحگر روشنفكري زمانشناس ، فقيهي وارسته ،
.بود دلسوز
تعريف معاصر ، جامعهشناسي در بالا عناوين اين از كدام هر
آنها يك يك به كه است مناسب كه دارد را خود تميز ملاك و
هر نقش و شود اشاره فرهنگي و رواني مشخصات و ويژگيها با
.گردد روشن اجتماعي فرايند در آنها از يك
عالمان اجتماعي موضع
"روحاني" واژه مسلمان ، جامعهشناسان از برخي نظر به
اسلام ، جهان به مسيحيت از كه بود اصطلاحي Saint معادل
و ميكرد ايهام را "آخرتگرايي" نوعي كه كرد پيدا رسوخ
بلكه دنيوي ، امور به پرداختن نه را ديني رجال رسالت تنها
و گناه بخشش توبهپذيري ، كردن ، دعا:قبيل از موضوعاتي به
.ميدانست جهاني اين ماوراء امور به پرداختن
.است همين مسيحيت جهان در دين رجال وظيفه و كار هم ، راستي
را "خدا" و "قيصر مال" تفكيك نخست ، (ع)مسيح كه زيرا
هر به مسيحيان هم انگيزه همين به و (1).بود كرده اعلام
اما.بپردازند دنيايي كارهاي به نبايستي دليلي ، و علت
فرهنگ در كه تعبيري.است ديگر گونه به اسلام جهان در وضع
"عالم" واژه ميشد ، اطلاق ديني معارف كارگزاران به اسلامي
حديثي متون و كريم قرآن در كه اصطلاحي دقيقا.بود
يعلمه آيتان لهم اولميكن].است شده وارد بههمينعنوان
197/شعراء [علماءبنياسرائيل
كه شده نازل يهودي رجل سلام ، عبداللهبن مورد در آيه اين
.است يافته تشرف اسلام دين به
"تفقه" در كه اسلامياند امت از گروهي دين ، عالمان آري ،
و داشته روا برخود عميقي رنج آئين ، عميق فهم و دين در
و يابند دست اسلام عميق درك به كه كردهاند سپري را عمري
رسالت ابلاغ عهدهدار كماليابي و كمالجويي از پس
.[رجعوااليهم اذا قومهم ولينذروا].شوند انبياء
بوجود عدهاي اسلامي ، فرهنگ در كه است رهگذر اين از
.بپردازند آن تحصيل به ديني معارف حوزه در كه آمدند
ويژگيها
:كه است اين بيشتر گروه اين ويژگيهاي
كسب براي نه و آموزند خدمت براي و علم براي را علم -1
;مدرك يا و شهرت
نه و است انتخابي حوزهها ، اين در استاد گزينش -2
;انتصابي
;شخصيت كيش نه و است محبت دانشجو و استاد ميان -3
;تفهم و فهم براي كه حفظ براي نه درسها -4
و زندگي عادي روند شاگردان ، ميان هممباحثگي و رفاقت -5
;است تحصيل در پيشرفت رمز
در ذهني آمادگي با و ميشود مطالعه پيش غالبا درسها -6
;دارند حضور كلاس
;است علمي بيشتر تلاش و روشن ذهن برحسب اجتماعي برتري -7
اجبار نه است علاقه و ميل روي از تحصيل انتخاب -8
;محيطي و اجتماعي
اجتماعي متوسط طبقات بيشتر گروه ، اين اجتماعي خاستگاه
آرند ، آن سوي به رو نيز ديگر طبقات از احيانا اگر و است
اجتماعي ، احيانا و مذهبي گرايشهاي و ديني انگيزه قطعا
.ميباشد اراده و ميل چنين عامل
كاركردها
عرصه در را كاركرد چند ديني ، دانشمندان از گروه اين
:ميدهند انجام ديني معارف و اجتماع
;ديني متون تفسير و تبيين -1
اصطلاح به و كجفهميها و تحريف از آن صيانت و حفظ -2
;"راي به تفسير" از جلوگيري
;اسلامي ميراث حفظ و ديني فرهنگ انتقال -3
;آن فرهنگي غناي و باروري و جديد نسل تربيت -4
و اخلاص بر علاوه رسالتها ، و وظايف اين كه است طبيعي
مشقات و زحمات تحمل و استقامت و پشتكار به دروني ، تقواي
ميراث كه است روال همين بر و است نيازمند طاقتفرسا
دين ، عالمان و يافته دوام نسلها و سالها اسلامي فرهنگ
آن و بودهاند اهلبيت معارف و اسلامي فرهنگ تداومبخش
.ميدهند گسترش اسلامي جهان پهناي در را
تفسير ، بلكه اصول ، و فقه فقط نه علميه حوزههاي در البته
معارف ديگر و عرب ادبيات اسلامي ، حكمت تاريخ فلسفه ،
بيشتر البته.است يافته تداوم نيز اسلامي تمدن و فرهنگ
.حاضر عصر تا پيشين قرنهاي در
خطيب ادريسها ، ابن طوسيها ، شيخ زحمات و تلاشها
ديگر و كاشانيها غياثالدين و خوارزمي تبريزيها ،
گوياي شاهد اسلامي ، ادب و فقه و حكمت و علم بزرگان
.است اسلامي تمدن پويايي
آگاهي و علم بر تنها نه دين عالمان كه است اين راستي
و بشري معارف اكثر به بلكه داشتند ، اطلاع ديني ، معارف
به آگاهي با و داشتند چيره دست نيز خود زمان آگاهيهاي
حل را اجتماعي مسائل خود ، جامعه مشكلات زمان ، مقتضيات
روشنگر يك رسالت و نقش نيز ، اينجهت از و ميكردند
.كردهاند ايفاء را اجتماعي
دارد ادامه
:پانوشت
عبارت22-باب 22-"متي انجيل"-1
اعتبار قافله ز خاكستري
محلاتي الله آيت رثاي در سوگسرودي
رضوي مسعود
.داشت عجيبي تلالوي نورانياش چهره در دائمي شادماني
رخصت مخاطبان به نمكين لبخندي با كه داشت وقاري و شكوه
به جاهل و دانشور و زن و مرد جوان ، و پير.ميبخشيد حضور
و زيبايي با را عصر ولي مدرسه ساختمان.داشتند ارادت او
از آمادهاش اتاقهاي در و ميرساند اتمام به آرامش
.ميكرد پذيرايي دوستان و برجستگان
پس ميخواهند ، چه او از و ميخواهد چه ميدانست محلاتي
را مراجعان همه رضايت حال فراخور به و نميكرد تظاهر
.ميكرد تامين
به را تكيده پيرمردي با ديدارش خاطره سالها ، همان طول در
از و كرد بلند جاي از را وي چگونه كه ميآورم ، خاطر
را خانوادهاش و مرد آن داشت اختيار در كه وجوهاتي
پايان تا كه ميآورم خاطر به را تظلمي باز.ساخت بينياز
من كه مردي چهره بود اين.ننشست پاي از حق اعاده و كار
.است هزاران از اندكي تنها اين و ميديدم جامعه صحنه در
و كرد خصوصي درس ارائه به تصميم زماني محلاتي آيتالله
روش و فلسفه اصول" كتاب عقلي ، علوم قديم متون جاي به
و مينگريست دستها دور به هميشه.برگزيد را "رئاليسم
.بود او بارز ويژگي نوانديشي و نوگرايي
نسبت وجه هيچ به كه چيزي بود ، كتاب او علاقههاي از يكي
كمنظير و عظيم كتابخانه وي.نميداد خرج به تسامحي بدان
همراه و كرد خريداري را محلاتي آقاصدرالدين مغفور مرحوم
مدرسه كتابخانه اختيار در خود كتب از وسيعي حجم با
اول درجه گنجينههاي از يكي ترتيب اين به.نهاد وليعصر
كتابخانه اين اهميت در.شد فراهم عربي و فارسي كتابهاي
تا هند اقصاي در اسلامي شرق از آن كتب اغلب كه بس همين
و گردآمده مسلماننشين آفريقاي در يا دراندلس اسلامي غرب
اردو و تركي و عراقي و حجازي و سوري و لبناني و مصري كتب
در كمياب فارسي كتابهاي از غني مجموعهاي با همراه...و
كتابخانه اين به وي خاطر تعلق.ميشد ديده فراوان آن
جامعي اطلاعات زيرا نبود ، سرگرمي براي و ظاهر در تنها
كه اندرست خاطرم به.ميكرد رجوع بدانها مدام و داشت
كتابهايي و ميزد سر شيراز كتابفروشيهاي به دوبار ماهي
كتب به فقط خريدها اين انحصار.ميخريدند نوع هر از جديد
اقتصادي ، تاريخي ، مفيد كتابهاي همه بلكه نبود ، ديني
.ميشد شامل نيز را طب و تجربي علوم حتي و شناسي جامعه
ميتواند چگونه روحانيت كه ميدانست محلاتي آيتالله
و شكوه با جنازه تشييع به نگاهي.باشد محبوبالقلوب
با مردم كه بود الفتي عظمت نشانگر شيراز در وي بينظير
و گرايشها از فارغ را انسانها بود ، مردمدار.داشتند وي
.مينواخت يكسان را غني و فقير و ميداشت دوست عقايدشان
خوب را -انگليسي بخصوص -چند زبانهايي و داشت رواني طبع
مدرسه در تكيهاي هميشه صفر ، آخر دهه در.ميدانست
بينصيب نيز منابر حظ از اطعام ، ضمن و ايجادميكرد
و سخنراني براي فقيد آن كه نديدم هيچگاه من.نميماند
لحن و روحيه بتوان شايد را آن دليل برود ، منبر به خطابه ،
مسئله ، اين از جداي اما.دانست وي سخنان وظريف خودماني
.نميفرمود خودنمايي و نميورزيد تكبر اصلا
را برجسته عالماني پروردن آرزوي كه گفت ميتوانم بازهم
ادراك و بفهمند را زمانه روح كه داشت خود حوزه ظل در
داشتند ، استعداد از نصيبي كه روحانيون برخي از حتي.كنند
اجرايي پستهاي در شدن شاغل جاي به تا ميكرد جدي حمايتي
همه اما نميبرم ، نام.گردند باز خود اصلي رسالت سوي به
مدرسه در.كرد توان كتمانش كه نيست چيزي اين و ميدانند
براي ابدي لبخندي با و داشت كوچك زاويهاي (عج)وليعصر
و پست هيچگاه.ميكرد موعظه و طريق ارائه كنندگان مراجعه
به نيز را شيراز دانشگاه در تدريس و نپذيرفت را مقامي
مكتب دو تحصيلكرده او.گذاشت كنار ناملايمات برخي دليل
جز گفت ميتوان اوچه فقد در اينك.دانشگاه و حوزه.بود
:بگريانيم كاغذ بر را قلم فقيد آن حال زبان از آنكه
ماند روزگار دل به ما داغ و رفتيم
ماند اعتبار زقافله خاكستري
.نمايد محشورش خاصان و اولياء با خداوند و شاد روحش
|