زمين ايران در هنر
مرزبان پرويز استاد با گو و گفت
ميبينيد ، كه را منظرهاي ايراني ، مينياتور در شما
اسلامي -ايراني هنر در.ديدهايد چشم با كه نيست هماني
داريم سروكار هندسي و انتزاعي اشكال ارقام ، حروف ، با
هزاره از ايرانزمين ، در هنري نمودهاي نخستين :درآمد
هر بسان ايران ، در هنر.است بازمانده ميلاد از پيش چهارم
قدسي اسطورهايو باورهاي ناگسستنيبا پيوندي ديگر جاي
بنمايههاي بازتابگر ايران ، هنر رو اين از.است داشته
.است باورشناختي و ژرفاسطورهاي
بيان و طبيعي بازنماييهاي پايه بر نه هنري گونه اين
انديشههاي بيان بنيان بر بلكه آن ازمشاهده جزيياتناشي
به درآمدن از پس ايراني اقوام.است تخيلي انتزاعيو
برارزشها ميراث ميلادي ، نخست هزاره در ايران پهندشت
.شدند ايران اقوامبومي هنري ونمودهاي
اسلامي ، آموزههاي بنيان بر آوردن ، اسلام از پس ايرانيان
هنر ومبدع دادند گسترش را خود نمودهايهنري از بسياري
پرويز استاد با.گشتند اسلامي -ايراني هنر نام به نويني
در ونويسنده مترجم و ايران هنر مرزبانمتخصص
.ميخوانيد پي از كه داشتيم اينبارهگفتوگويي
هنر و هنر دربارهموضوع كتاب چندين تاكنون مرزبان استاد
جمله آن از.است فرستاده نشر بازار به و ترجمه ايران
جايزههاي كه ايران هنرهاي كتابهاي ترجمه به ميتوان
به را سال ترجمه بهترين و فرهنگي ميراث سال 1375 ، كتاب
(ايران مينياتور سال هفتصد) خيال باغهاي داد ، اختصاص خود
"ايران هنر" كتاب هماكنونكرد اشاره هنر تاريخ وخلاصه
به بهزودي شدهكه ترجمه مرزبان استاد توسط پوپ پروفسور
.رسيد خواهد چاپ
محمدرضاارشاد :از وگو گفت
فرهنگايرانزمين ، برآيند و هنر كه ميدانيم استاد ، *
رو اين واز است بيشماريبوده تمدنهاي و فرهنگها برخورد
بفرماييد.ميدانند آسيا فرهنگ و هنر پيوند پل را ايران
دوراني چه از -نخست هزاره در -آمدنآرياييها از پيش كه
روبهروييم؟ پهندشتايران هنريدر نوعآفرينههاي چه وبا
هزاره به ايران ، در يافتشده هنري آثار نخستين *
رودان ميان درنواحي آثار اين.ميرسد ميلاد از چهارمپيش
و كاشان سيلك فارس ، و خوزستان ، شوش ،(بينالنهرين)
از متنوعي موجهاي ايران پهندشت در.شدهاند زيوهپيدا
گوناگوني آيينهاي و دينها زبانها ، آن پي در و اقوام
پيش) ايران در ساكن اقوام هنر.داشت وجود
اعتقاداتآنها باورداشتهاو از برگرفته (ازآمدنآرياييها
اشياء سفالينهها ، نخستباردر آنچه واقع در.است بوده
به واول هزارهدوم در آنگاه عاجيو و واستخواني سنگي
مختلف اقوام باورهاي و تخيلاتديني رسيده ، بازتاب فلزها
.است بوده وانسان طبيعت درباره
ميراثبر منطقه ، اين به آمدن در پس ايرانينيز قوم
اين روي هر به.گرديد شده ياد هنري ويژگيهاي و ارزشها
اجسام نه شكلميبخشيد معتقداتخويش به هنري آثار
.خويش پيرامون
هنر را هنري گونه اين ميتوان واقع در يعني *
انگارشامر بيانو به كه هنري.ناميد (Sacred art)قدسي
ديگرينامتناهيميپردازد؟ آن و بيپايان
جنبه و است بوده باوري و آيينداري هنر همان بله ، *
معتقداتشانشكل از هنرشاناست ملموسنداشته و مشهود
يا ستاره و خورشيدوماه تصاوير اگر شما.ميگرفتهاست
سفالينههاي و كوزهها روي بر را طبيعي عناصر ديگر
به هيچكداماشاره ببينيد ، دوران آن از بازمانده
پيكرينههاي براينمونه.شناختيشانندارد ويژگيطبيعت
.كرد مشاهده بهوفورميتوان ايناقوام هنر در را زن عريان
زيباييهاي دادن نشان قصد به هيچكدام تنديسكها اين
براينشان بلكه نبوده آن جزييات تصويرپردازياز و جسماني
شكل در جاودانگي حيات ، اسطورهباروري ، اهميت دادن
.است ميكرده باروريجلوه و زندگي ايزدبانوي
آفرينههاي و درباورداشتها بانو ايزد اين وجود آيا *
كهين ، مركزيو آسياي در حتي يا ايران در ساكن اقوام هنري
برخي چنانكه است؟ بوده وجودساختارمادرسالارانه بر دليلي
ساختارمادرسالارانه اين كه باورند اين ايرانشناسانبر از
اين كوچندهبه ايرانيان فرهنگي و اجتماعي ساختار بر
.است داشته بسزايي مناطقتاثير
.ساخت مطرح را ادعايي چنين نميتوان دقيقا من نظر به *
داشته وجود اقوام همه زندگيبخشدر باروريو ايزدبانوي
از بسياري البتهنبودهاند استثنا نيز ايرانياناست
مهاجر برآرياييهاي اقوامبومي هنري فرهنگيو دادههاي
.گذاشت تاثير
انديشهاسطورهاي به سخت هنريكه انگارههاي اين آيا *
يا بودند باورها آن بازتابگر تنها بودند ، وابسته وقدسي
ميشدند؟ جلوهگر آيينينيز رفتار و عمل حكم در كه آن
واعتقادات باورها منعكسكننده تنها كه ميرسد نظر به *
اخلاقي و رفتاري نتايجعملي ، كننده القاء بلكه نبودند ،
گونه اين در كه پيشترگفتيم.بودند نيز آن بر مترتب
بلكه نميشدند ، تقليد پديدارهايطبيعي و هنريجانوران
استواز بوده باوري و انديشه بيان آنها ، تصويرگري از هدف
در.ناميد نيز هنرانتزاعي را هنر اين شايدبتوان رو اين
گرفته قرار خورشيد نماد شير و ماه نماد گاو هنرمثلا اين
را آثارهنري اين هستهبنيادين ومرگ مسالهزندگي چون.است
شكلي با جمشيد تخت در نمونه براي رو اين از ميداده ، شكل
از خوب.است جسته گاوي گرده بر شيري كه هستيم روبهرو
در شير بوده ، مسالهمطرح اين روزگار آن انسان براي
تصوير پسآن زمستان ، فصل در وماه ميشود نيرومند تابستان
.است(گاو) ونيستي مرگ بر(شير) زندگي غلبه انديشه بيانگر
زندگيبخش جنبههاي از برخي انسان كه است بوده رو اين از
دوري آفرين نيستي و مرگزا جنبههاي واز ستايشميكرده را
.ميگزيدهاست
اول هزاره آريايياندر ازورود پس زمينهها ، اين همه خوب
در.آنهامنتقلميشود به پهندشتايران ، ميلادبه از قبل
ومردم وزاگرس لرستان مفرغ با كه است هزاره همين آغاز
ومعتقداتاين آيينها در.هستيم روبهرو كوهپايهنشين
پايه ، اين بر.ايزدينمادجانوريدارد و هرخدا اقوام ،
وآرايهها دستساختهها هنريتا ازآفرينههاي
نقش و نگارهها... و دستبند سنجاقسر ، وزيورهاييچون
.ميخورد چشم به آنها در جانوران
ورودآرياييان ، آستانه در را لرستان مفرغ آيادوره *
آن از) وهنرجديد ايران بومي هنر ميتوانيم ، حلقهميانجي
بدانيم؟ (آريايي مهاجران
از هنريپيش نمودهاي دنباله لرستان مفرغ دوره هنر نه ، *
.نداريم ناب آريايي هنر عنوان به هنري ضمن در.خودشاست
مهاجر اقوام از پيش رايجدر هنري شكلبنديهاي اين همه
هنر به وفزود بيكاست ايراني ،
شكلبنديهاينمادين اين.تازهواردانآرياييمنتقلميشود
از است ، مانده باقي نيز كنوني زمان تا ايراني هنر در
... و موسيقي فرشبافي ، شعر ، در مينياتور ، در جمله
داشته فراطبيعيوجود تصورات نمادهاو از آبشخوري همواره
نيست ، هدف طبيعت از تقليد و پيروي هنر نوع اين در.است
صورتهاي در آنها تركيب وانديشهو ساختنمضامين بلكه
مثلا هنر اين در.ميگيرد قرار هدف هنري مختلف
مطرح بز و گاو طبيعتشناختي بهعنوان بز و هيچگاهگاو
.است نبوده
با آريايي فرهنگ همكنشي و برخورد از روي هر به خوب *
نظر به است ، گشته فراهم آنها از آميزهاي بومي ، فرهنگهاي
از را آن داشتهكه تازهاي مشخصه چه نوپديد هنر اين شما
است؟ ميساخته متمايز پيش دورههاي
از مشخصههنري هيچ مهاجر ، تازه اقوام من ، نظر به *
درتختجمشيد ، كه آنها معماري اوج حتي.نداشتهاند خودشان
ازويژگيهاي ميآيد ، آميزهاي چشم به ديگر جاهاي و هگمتانه
اين آرياييان فقط است ، بوميمنطقه اقوام معماري هنر
.آوردهاند گرد مجموعه يك در را ومشخصهها دادهها
پايه بر واقتصادآنها يكجانشين چونقومي آرياييان
هنري آثار در جنبه بود ، مسلمااين وچوپاني شبانگردي
جنگلي نهايت تختجمشيد ، در !ببينيد.است داشته آنهابازتاب
تا كردهاند برپا را درختها صورت هر به ولي ستون از است
گنبدي بام هنوز ما استو تخت هنوز بام دارد ، نگه را سقف
.نداريم ميگيريم ، رودان ميان از بعدها كه را هلالدار و
سقفي با نتيجه در بودهاند ، شبانگرد قومي چون هخامنشيان
در نيز را شيوه همين ميكردند ، زندگي درختان پايههاي از
از بهرهگيري با البته بردهاند ، كار به تختجمشيد عمارت
معماري هنرهاي تلاقي محل تختجمشيد.خارج تزئيني عناصر
هنر اين البتهاست...و سوريه عيلام ، بابل ، مصر ، سومر ،
مثال براي است ، درآمده ايراني صورت به التقاطي ، معماري
قرار تختجمشيد ستونهاي سر در كه را گاوهايي تنديس شما
.نميكنيد پيدا ديگري جاي هيچ در ميگيرد ،
و نقشها ديگر جاهاي يا تختجمشيد ديوارهاي برروي
باورشناختي مضمونهاي همان باز كه ميبينيد را نگارههايي
همان دنباله ايرانيان ، هنر روي هر به.دارند اسطورهاي و
.است بومي اقوام هنر
دوره آغاز و ايران به يونانيان تاز و تاخت با آيا *
نابود و تباه سراسر هنري ميراث اين سلوكي ، گرايي يونان
آميخت؟ هم در يوناني هنر ويژگيهاي با آنكه يا شد
و توصيف از بهرهمند ايران ، هنر برخلاف يوناني هنر *
تقليد بنيان بر ديگر عبارت به.است طبيعت جزيي بازنمايي
محور را انسان يوناني هنر.بود گرفته شكل طبيعت از
پيكرهسازي ، در روي همين از و بود داده قرار آفرينشخود
هنر كه حالي در.جلوهگرميساخت انساني صورت به را طبيعت
هنر در كه شكلي آن به اصلا را انسان يا حيوان شكل ايران
فرمانروايي با.نميگرفت نظر در ميشد ، متجلي يوناني
ايراني هنر و فرهنگ بر يوناني هنر و فرهنگ يونانيان ،
و اندامها اجزاي تشريح و تصويرگري ايرانيان.نهاد تاثير
وام يونانيان از را..و لباس خوردگيهاي چين آنها ، تناسب
يوناني سبك به سرستون و ستون ساختن و پيكرهسازيگرفتند
يوناني عبارات و واژهها نيز سكهها روي بر.يافت رواج
.ايران در پارتي دولت آغازههاي تا حتي ميشد ، ديده
چه راندند ، بيرون را يونانيان كه پارتيان روي هر به *
يوناني هنر دنباله آنها هنر آيا آوردند؟ راپديد هنري نوع
بود؟ سلوكيان ماب
به (ماوراءالنهر) فرارود و ايران شرق سمت از كه پارتها *
بيرون به ايران مرزهاي از را يونانيان آمدند ، غرب سوي
جانشين ايراني ، قوم يك عنوان به پارتها ، واقع در.راندند
هنر شديد تاثير زير آغاز در پارتها هنر.گشتند هخامنشيان
دوره پايان در بهويژه بعدها ولي دارد قرار يونانيان
از روي هر بهميگردد بر هخامنشيان هنر به پارتيان ،
.است نمانده برجاي توجهي شايان هنري آثار پارتها دوره
مطرح پارتيان هنر با رابطه در ديگري نكته استاد ، البته *
و ميانرودان هنر از آنها كه است تاثيري آن و ميشود
تاق ساختن در نمونه براي.گرفتهاند حضرايي هنر بويژه
.نماها
.است شده اشاره بهآن كمتر كه است مهمي مسئله اينبله *
دوران آن معماري هنر مهم مراكز از يكي حترا يا شهرحضرا
پارتي هنر بر توجهي شايان تاثير احتمالا و است بوده
.است نهاده
كه ميخوريم بر ساسانيان دوره به ايران هنر سير در خوب *
از.ميآيد بشمار ايران هنر تحول مهم دورههاي از شايد
تغيير رومي ، هنر با برخورد در ايراني ، هنر كه نظر اين
و ويژگيها به توجه با كه است اين من پرسش.مييابد
گونه شايد و هنر دوگونه اين روم ، و يونان هنر مشخصههاي
اثر ايران هنر كلي نمودهاي بر اندازه چه تا هنري ،
مشخصههاي آن از دوران اين هنري آفرينههاي آيا گذاشتند؟
و زميني خصلتي و شده جدا فراطبيعي و قدسي اسطورهاي ،
است؟ گرفته اينجايي
حتي و ميدانستند هخامنشيان جانشين را خود كه ساسانيان *
و درباري تجملات برپايه هنرشان بود ، فارس در آنها مراكز
اينكه آن و هست اينجا در مهم نكته يك ولي بود شاهانه
شكل حتي و ميشود نزديك طبيعت به ساسانيان هنري تصاوير
-ديني حالات از و ميگيرد خودش به زميني و عملي
طبيعتساز كاملا ولي ميآيد ، در به اعتقادي و اسطورهاي
با دوران اين در نمونه براي ما.نميشود نما طبيعت و
روبهرو زيورآلات و سيني روي بر پرندگان و مرغ نگارههاي
و ديد از گرفته ريشه و شده نزديك اشكال واقع در كه هستيم
برخي از هنر گونه اين در شماهستند ملموس مشاهده
از ديگر برخي ولي ميشويد دور قدسي و اسطورهاي اعتقادات
از قهرمان ، نجاتبخشي ، مانند اسطورهاي مايههاي بن
هنر در هنوز بهشت و فردوس شكل يا و منجي آمدن آسمان
مايههاي بن از بسياري اگرچه.دارند نمود ساساني
;پوپ پرفسور گفته به ولي رفتند ميان از هنر اسطورهاي
اسطوره به معتقد هميشه (هنر) آن از بخشي ايران ، هنرشناس
و پلكاني لوزيهاي كنگرهها ، شكل:مانند است مانده باقي
به.ايران مينياتور در سيمرغ مانند فراطبيعي جانوران يا
جدا اسطوره از را خودش جنبهها همه در ايران هنر روي هر
.نميكند
(ساسانيان) دوران اين تا ويژگيهايي چه بنيان ، براين *
برشمرد؟ ميتوان ايراني هنر براي
ايراني هنر ويژگيهاي از پردازي نگاره و انتزاع برش ، *
به تخيلي و اسطورهاي اشكال برپايه ايراني هنر.است
هنر درامروز به تا داشته گرايش بازنمايي غير و انتزاع
نيمي ايراني دارد ، بيدرنگ حضوري هست طبيعت اگر ايراني
.است آورده شكل همان به را آن نيمي و برده دست طبيعت در
.است بوده مهم بسيار ايراني يك براي آفتاب و آب مسئله
شكل به مسئله اين.است ميكرده جذب را او روشن نورهاي
.است ميشده ديده او هنري آثار در باغ و سبزه
گفتيد ، سخن ايران هنرهاي درباره كه اينجا تا استاد *
به وابسته و درباري حالت كه بود هنرهايي درباره بيشتر
چه تا اينكه حال.داشتهاند اشرافانه و شاهانه تجملات
آيا باشد ، مردم تودههاي نياز و خواست هنر ، اين اندازه
را تزئيني و درباري جنبههاي از بيرون هنري شما نظر به
كرد؟ مشاهده ايران هنر تاريخ در ميتوان
و غيروابسته و مردمي است هنري كه سفالگري هنر.بله *
و تحقيق براي است خوبي ملاك سفالگري آن ، از گذشته
دوام و نبوده تزئيني و گران كه چرا ملت هر هنر شناسايي
به.است رسيده ما به و بوده دورهاي هر در و داشته
هنرمند سفالگر.مردم و زندگي براي بوده مردم از عبارتي
ظرف در مردمان كه بود اين او كار حاصل.است نبوده درباري
است هنري رو اين از.بخورند آب است ، ساخته كه كوزهاي و
كه نميبينيد را مردمي سفالينهها در.كاربردي و مردمي
مثلا سفالينهها در.باشند مطرح تجملات و دربار در
ميشد آورده گوناگون معتقدات و گور بهرام تقليدي نقشهاي
منعكس خورشيد و ماه تقابل آنها ، از هيچكدام در ولي
.نميشود
عبارت كه ايراني هنر ويژگيهاي همين شما ، نظر به خوب ، *
در بود ، طبيعت بازنمايي از بودن دور و انتزاعيگري:از
يافت؟ تحولي چه -ايرانيان آوردن اسلام از پس- اسلامي دوره
آغاز ، همان از اسلام آيين در كه كنم عرض مقدمتا *
شما اينرو از.است بوده حرام شكلسازي و طبيعت بازنمايي
اين با دمساز كه هنري ديگر اشكال با اسلام از پس در
تزئيني ، هنر هندسي ، هنرهاي ;هستيد روبهرو آموزهباشند ،
كاشيسازي ، آرايي ، كتاب سفالگري ، فرشبافي ، خطاطي ، مانند
نمونه براي.يافتند شيوع تصويري غير هنرهاي و مينياتور
گونهگوني اشكال و رسيد خود اوج به هفتم سده در كوفي خط
وسيله اينجا در خط خوب.هنرمندانه و زيبا خطي.يافت
سقفها ، گنبدها ، مساجد ، تزئين.شد هنرآفريني و هنرنمايي
.يافت بسزايي رواج..و محراب و كاشيها
و روح كه ميگيرم نتيجه شما سخنان فحواي از من استاد ، *
هنري ارائه شيوههاي و هنري سبكهاي با اسلام آيين فطرت
از پيش در كه ايرانيان همينرو از.بود هماهنگ ايرانيان
خو طبيعتنمايي غير و انتزاعي شيوههاي آن با اسلام
يافتند موافق اسلام آموزههاي روح با را آن بودند ، گرفته
-داشتيد اشاره آنها به كه -هنري تازه نمودهاي گسترش در و
سازي ، گنبد مينياتور ، نگاري ، خط واقع در.كوشيدند
روح جلوه...و مساجد نگار و نقش فرشبافي ، كاشيگري ،
.ماست اسلامي -ايراني
تا نبودند يوناني كه ايرانيان.است درست كاملا.بله *
زيبايي مانند طبيعت دقيق مشاهده از حاصل تناسبهاي آن
كه نبود ايراني هنري طبيعت برخلافكنند مطرح را اندام
اسلامي دوره در واقع در.نكند شكلسازي اسلامي ، دوره در
به اسلامي هنر.درآمد اسلامي محتواي به ولي خصلت ، همين
خط ايراني.بود سازگار نبود ، طبيعتپرست كه ايراني ذوق
و يافته بعد و شده هندسي كه خطي ميآورد ، پديد را كوفي
اينكه براي شد؟ گونه اين چرا.است كرده پيدا گونه هشتاد
در شما.است داشته را آن آمادگي و زايندگي ايراني ذهن
نيست هماني ميبينيد ، كه را منظرهاي ايراني ، مينياتور
حروف ، با اسلامي -ايراني هنر در.ديدهايد چشم با كه
ايراني.داريم سروكار هندسي و انتزاعي اشكال ارقام ،
سه معتقدات اينكه براي ميپذيرد ، خوب را اضداد دنياي
.دارد خودش با را قبل سال هزار چهار
نميخواهد چوناست اسلامي فطرت با مطابق ايراني ، هنر
را طبيعت عين نميخواهد بكشد ، عينه به را چشم و دست
.بنماياند را ونزديك دور چشمانداز نميخواهد.كند پياده
كربلا ، صحنه پردهبرداريهاي يا قهوهخانه نقاشي در مثلا
بيشتر بلكه.نشدهاند داده نشان طبيعي شكل به نقاشيها ،
يك اگر را نقاشيها همان حال.است چيره برآن اعتقادي شكل
و فيزيكي قبيل از صحنه جزئيات تمام بكشد ، ميخواست فرنگي
.ميكشيد را جسمي
و مينياتور خاستگاه درباره كمي كه است خوب استاد *
فرماييد؟ بيان را نكاتي اسلامي ايران در آن تحول چگونگي
نظر بهاست تصويري هنرهاي از مينياتور روي هر به چون
شد؟ منطبق اسلامي روح با چگونه هنر اين شما
تزئينات و نويسي خطي نسخه آرايي ، كتاب رفته هم روي *
رواج اسلامي ايران در مينياتور و كتاب متن و حاشيه
رواج اسلام از پيش ايران در مينياتور هنريافت بسزايي
چهره بازنمايي اينكه تجويز با اسلام اما است داشته
كه شد سبب كرد ، كمك هنر اين رشد به نباشد ، واندام
(مينياتور) هنر اين در انسانها فيزيكي و جسماني خصوصيات
هشت يا هفت ما.شوند كشيده تصوير به مستورانه و عفيفانه
ه شد كشيده تصاوير.داريم بالنده و شكوفا مينياتور قرن
مثلا.است بوده آموزش و تعليم وسيله حتي مينياتورها ، در
.بود آموزش براي جانوران نگارههاي بغداد ، مكتب در
يا ميخواست تصوير پزشكي.شد كتاب نوشتن وسيله مينياتور
مختلف تصاوير تا ميشد كمك رو اين از.نيز گياهشناسي
پيگير و شديد آنچنان تحريم منابع بهراستي و شود كشيده
.نبود جاگير همه و
كه را تحولي همين ايراني ، هنر ميدانيم كه همانگونه *
هنري گوناگون نمودهاي با و كمابيش كرديد ، ترسيم شما
آشنايي و برخورد زمان ;نو دوره به نوبت اينكه تا پيگرفت
تغييري و تحول چه دوران اين از شما نظر به.شد غرب با ما
اين در را ايراني هنر سرنوشت و شده پيدا هنري نمودهاي در
ميبينيد؟ چگونه برهه
با و رفتند اروپا به نقاشاني صفوي ، دوره پايانه در *
و شيوهها مبدع سامان ، آن هنري سبكهاي از بهرهگيري
براي كه بود زمان محمد باري.شدند نويني سبكهاي
از پسآورد ايران به را نقاشي اروپايي مكتب اولينبار
شد پيدا ايران معاصر نقاش نامورترين كمالالملك نيز او
.آورد پديد را چهرهسازي اروپايي نقاشي از تقليد با كه
جور همه كمالالملك ، چهرهپردازي رواج از پس واقع در
نقاشان پس ، اين از.يافت رواج ايران در اروپا هنري مكاتب
غربي نقاشي نوع هر البته و ديدند صدمه كردند ، تلاش جوان
هنر از را خودشان كلي برداشتهاي اينان.نكردند تقليد را
هنر امروزه.افزود برآن چيزي كس هر و دادند ادامه تجسمي
به منحصر اين البته.نيست متمايز اروپايي هنر از ايراني
.شد غرب از متاثر هنرشان جهان جاي همه در.نيست ايران
در البته.يافت راه جا همه به اروپايي و آمريكايي مكاتب
و گرفته صورت زيادي تقليد غرب هنري مكاتب از كه حالي
اما شده بومي هنرهاي بنيادين ماهيت رفتن ميان از باعث
جديدي گونههاي به جوان نسل كارهاي در آن از بخشي
هنري مكاتب ميان در را راهي امروزه نسل.است انجاميده
نسل جوان ، و نو نسل اين كنار در.است يافته ايران و غرب
مانده گذشته آثار تقليد در هنوز آنها ، به وابستگان گذشته
است اجتنابناپذير جوانان براي ولينداشتهاند نوآوري و
از برآمده تازه تمايلات و خواستهها و جهاني هنر به كه
جهاني هنر اين به هم تازهاي سخن مسلما و بگروند آن
پيكرتراشي و معماري تجسمي ، هنرهاي امروزهافزود خواهند
حرف و گشته پديدار تازه صورت به و شده متحول..و
تحولات اين از نيز ايران امروز هنر.است يافته تازهاي
.است نبوده بيبهره و بيكنار جهاني
|