تحول خلال در شدن اجتماعي فرايند
( آخر بخش ) گروهي آرمانهاي تحقق در اجتماعي تعامل
آرمانهاي تحقق در اجتماعي تعامل مقاله نخست شماره در
آن بر موثر عوامل و شدن اجتماعي فرآيند تعريف به گروهي
تحول خلال در شدن اجتماعي فرآيند شماره اين در شد ، اشاره
ميانبيني خود و همسانسازي يعني آن زيرمجموعه مباحث و
به دارد سعي بحث نتيجهگيري بخش در نهايت در و ميپردازد
تبديل براي روش بهترين اينكه بر مبني بنيادين پرسش اين
مباحث اساس بر "است؟ كدام خوب شهروند" يك به كودك يك
نهايت در نويسنده بپردازد ، مقاله در گفته پيش تئوريك
به شخصيت ساختن شكفته تربيت ، هدف اگر" كه است معتقد
و اخلاقي عقلي ، ميانبيني خود از فرد كردن رها معناي
هر لازمه كه است متقابلي روابط به وي رساندن و اجتماعي
مگر نميشود حاصل مهم اين است ، اجتماعي مترقي زندگي نوع
از ، واگرايي ميان به ميانبيني خود از فرد حركت آنكه
شمرده محترم استقلال به وابستگي از و جدايي به همزيستي
جاي به بايد اجتماعي نهادهاي ديگر و مدرسه والدين ، و شود
متكثر به مستبدانه ، و شده تحميل يكراهه ، مسيري انتخاب
را آنها و بپردازند تحول در افراد اجتماعي روابط ساختن
محترم و گرفتن نظر در خويشتن ، تناقضهاي پذيرش براي
".كنند آماده ديگران عقايد و حقوق شمردن
انديشه گروه
دادستان پروين دكتر
تهران دانشگاه استاد
از كودك كه ميشود آشكار نكته اين شد ، گفته آنچه اساس بر
به شكلدهي در كه است فطري آمادگيهاي داراي تولد بدو
از عمدهاي بخش بيترديد اما;دارند مشاركت وي شخصيت
اجتماعي رشديافتگي با و است شدن اجتماعي نتيجه نيز شخصيت
.دارد مطابقت ديگري ، با واقعي مبادله توانايي و فرد
حفظ و خود ارزش به نسبت هشياري ثبات ، و فرديت احساس
شخصيت زيربنايي و اصلي عناصر خويشتن ، عميق من با رابطه
از يك هر كه است باديگري روابط در اما ;ميدهند تشكيل را
سازمان مراحلي اساس بر و ميشوند تحكيم عناصر اين
.مييابند
وجود شدن اجتماعي تحول فرايند ظريف تحليل امكان اينجا در
گشايش و همسانسازي نقش اجمالي بررسي به بنابراين ;ندارد
بسنده شخصيت ، شكلگيري در (واگرايي ميان) خودميانبيني
ايثار ، بر را راه كه فرايندهاست اين تحقق كه چرا ;ميكنيم
ضروري نكته اين بر تاكيد اما.ميگشايد تقابل و گذشت
طرح و تنيدهاند هم در كاملا فرايندها اين كه است
اين در تحقيقات عظيم گستره علت به سويي از آنها ، جداگانه
برجستهساختن منظور به ديگر ، سوي از و زمينهها
.است شدن اجتماعي فرايند در مختلف ، ديدگاههاي
همسانسازي 31
فرايند چهارچوب در همسانسازي جايگاه تعيين منظور به
رابطه شكلگيري چگونگي به كوتاه اشارهاي شدن ، اجتماعي
چنين شكلگيري.ميرسد نظر به لازم انسان ، در موضوعي
رفتارهاي مجموعه نيازمند انساني ، نوزاد در رابطهاي
نخستين در نوزاداست كودك و مادر سوي از پيچيدهاي
را محيط افراد بين تمايز ايجاد توانايي زندگي ، هفتههاي
دروي را سازيهايي صوتي يا لبخند ميتواند هركس و ندارد
يافتگيها تمايز اولين ماهگي حدود 5 از اما.برانگيزد
مانوس چهرههاي برابر در كودك حد ، اين در.ميشود آغاز
چهرهاي هر به نسبت قبل ، مانند ديگر و ميزند لبخند
و برانگيختن به مادر ، چهره تدريج به.نميدهد نشان واكنش
.ميشود منجر وي در اجتماعي و عاطفي واكنشهاي تقويت
نيازهاي ارضاي درچهارچوب عاطفي مبادلههاي نخستين اگرچه
به كودك دلبستگي نميتوان اما ;ميكنند بروز فيزيولوژيكي
نشان تحقيقات.داد كاهش مبادلههايي چنين به را مادر
مادر دايم ، شي شكلگيري از قبل حتي كه (بل 1970)دادهاند
ادامه خود موجوديت به نيز كودك ادراكي ميدان از خارج در
داراي كه كودكاني و اشيا و افراد دوام آنكه ضمن ;ميدهد
دست به زودتر بودهاند ، مادر با رضايتبخش و پايدار روابط
راه اجتماعي ، حساسيت كه ميدهد نشان نكته همين و ميآيد
.ميگشايد جسماني جهان برابر در حساسيت بر را
تجربههاي براي كه عاطفي روابط نخستين استقرار از بعد
.هستيم ديگري با روابط سريع گسترش شاهد است ، ضروري بعدي
آنها به و ميگيرد درنظر را ديگران كودك كه شيوهاي
كه انتظارهايي و ميدهد نشان كه اعتمادي ميشود ، نزديك
به.ميگيرند قرار وي تجربههاي نخستين تاثير دارد ، تحت
و بزرگسالان تعامل نتيجه شدن اجتماعي فرايند ديگر ، عبارت
.است يكديگر بر آنها متقابل تاثير و كودك
فعاليتهاي به مادر ، از تدريجي فاصلهگيري با كودك
اكرمن)مشاهدات.ميپردازد گستردهتري پيش از بيش اكتشافي
اكتشاف در ماهه كودكان 10 رفتار درباره (گلد ، 1974 رين و
و نگاه كه دادهاند نشان ناشناخته ، اشخاص و بازيچهها
و كردن لمس با اشخاص ، اكتشاف ابزار عنوان به لبخند
.دارند مطابقت اشياء اكتشاف قلمرو در دستكاري
جامعهگرايي زندگي ، سال دومين خلال در و نخستين پايان از
براساس و مييابد استقرار "من" تدريجي اكتشاف با همراه
پيش از بيش را خود كودك تجسمي ، جديد امكانات و عقلي تحول
كودكان زندگي ، از وهله اين در.ميبيند محيط از متمايز
و شباهتها به و كنند تجسم بازشناسند ، را خود ميتوانند
ميتوانند همچنين.پيببرند اطرافيان با خويشتن تمايزهاي
اطرافيان چهره حالت و بازخورد جنس ، سن ، با را خود رفتار
من ، به نسبت هشياري و عقلي تحول اين پيامد.كنند منطبق
به نسبت فزاينده تمايل و گسترده پيش از بيش فعاليت
هنگام به اگر حتي كودك كه گونهاي به ;است بروني واقعيت
دهد ، نشان را خود استيصال و نااميدي والدين ، از جدايي
ميكند ، ترك پيراموني محيط اكتشاف هدف با را مادر وقتيكه
بنابراين ، .(هال ، 1980 و شل) نيست چنين وجه هيچ به
همزمان ميتواند وابستگي قطع بازخورد يك كه گفت ميتوان
تحقيقات.باشد داشته وجود كودك در واقعي دلبستگي يك با
كه نكتهاند اين مبين ،(همكاران ، 1978 و ماتاس) مختلف
رابطه وي ، اجتماعي و شناختي تحول طراز و كودك ايمني بين
كودكان 2 دلبستگي سطح بودن بالا و دارد وجود تنگاتنگي
آزمونهاي در كودكان اين كه ميشود موجب مادر ، به ساله
به وقتي آنكه ضمن ;شوند موفق بهتر مراتب به شناختي
ديگر كودكان از بهتر عاجزند ، مسالهاي حل از تنهايي
.شوند بهرهمند مادرانشان كمكهاي از ميتوانند
تضاد وهله وارد كودك زندگي ، سال دومين پايان حدود در
خواستههاي برابر در نظامدار صورت به و ميشود ورزي
وي تمايل دهنده نشان كه مقاومتي ;ميكند مقاومت والدينش
منزله به بزرگسال زمان ، اين تا.است وابستگي كاهش به
به كودك تدريج به اما ميكرده عمل كودك جاي به ابزاري
گرايش پيش از بيش و پيميبرد خويشتن تواناييهاي تاثير
.كند عمل مستقل صورت به و تنهايي به تا مييابد
تاييد به تمايل و خود مستقل موجوديت به نسبت كودك هشياري
به نسبت فزاينده گرايش والدين ، از تدريجي جدايي و خويشتن
روابط و بازي كه است حد اين از و پيدارد در را استقلال
به و درميآيند شاديآفرين منابع صورت به همسالان ، با
دارد ، جهان از كه مفاهيمي و خود از كودك تصويريكه
حد اين به دستيابي حال ، اين باميبخشند تازهاي ابعاد
تقابل ، بر مبتني اجتماعي روابط كردن برقرار و تحول از
.است بزرگسالانه الگوهاي با همسانسازي مستلزم
در همسانسازي فرايند نقش روانشناختي ، مكاتب تمامي چه اگر
نظام ، هر كه گفت بايد اما ;ميپذيرند را شخصيت شكلگيري
بدين ميدهد ، نسبت فرايند اين به را متفاوتي كنش و نقش
به همسانسازي ، پديده به سنتي تحليلگري روان نظام ترتيب ،
مينگرد والدينش با كودك جنسي -رواني تعارض انحلال منزله
به همجنس ، والد با كودك همسانسازي كه است باور براين و
نگري ، رفتاري ديدگاه.ميشود منجر وي شخصيت بازساختدهي
ميدهد پيوند يادگيري كلي فرآيند با را همسانسازي فرايند
منزله به فرايند اين شناختي ، نماي در و (ميشل ، 1968)
تلقي وسيلهاي عنوان به و شناخت تحول از خاص جنبهاي
مهارتهاي اكتساب با تا ميدهد اجازه كودك به كه ميشود
.(گهلبرگ ، 1969) بخشد بهبود خود كارآمدي به ديگران ،
كنش و مبنا درباب نظري تفاوتهاي اين رغم به اما
:همراياند زير نكات درباره نظام سه هر همسانسازي ،
شدن اجتماعي فرايند در همسانسازي نقش -
كودك توسط جديد رفتارهاي اكتساب در همسانسازي نقش -
تقليد براساس
.جنسي هويت و نقشها اكتساب در همسانسازي خاص اهميت -
نظريهپردازان تمامي كه است دليل بدين اتفاقنظر اين
شدن اجتماعي فرايند آنكه وجود با كه باورند براين
خود به مختلف جنبههاي فرهنگي ، سنتهاي برحسب ميتواند
كودكاني در مشتركي اجتماعي و فردي انگيزشهاي اما ;گيرد
;دارند وجود مييابند ، پرورش مختلف فرهنگهاي در كه
پي در كه گونهاي به را آنها ميتوان كه انگيزشهايي
:برشمرد ميآيد ،
و گرفتن قرار احترام مورد شدن ، داشته دوست به ميل -
;شدن پذيرفته
;ديگران اعمال از تقليد به ميل -
احترام آنها به كودك كه خاصي افراد به شباهت ميل -
آنها به خصوص به و ميكند تحسين را آنها ميگذارد ،
.است علاقهمند
متحقق و متجلي همسانسازي ، فرايند براساس اميالي چنين
شخصيت شكلگيري در را مهمي نقش آنها ، از يك هر و ميشوند
يا اميال اين به تا ميكند كوشش كودك وقتي.ميكنند ايفا
موضوع كه فردي رفتار با و بخشد تحقق بنيادي انگيزشهاي
خود اوج به شدن اجتماعي فرايند شود ، منطبق اوست تحسين
.ميرسد
خودميانبيني 32
بر مبني پيرامون ، اشياي شناخت و توصيف خردسال كودك در
بتواند وي تا ميكشد طول مدتها و است برآنها مادي عمل
اينهلدر ، پياژه ، ) كند تصور خويشتن وجود بدون را محيط
پيرامون جهان از كودك زندگي ، دوم سال پايان در(1966
دست زماني و فضايي استقلال از سطحي به و ميشود متمايز
باقي خودميانبين وي فكر از اعظمي بخش اما ;مييابد
هفتم تا دوم سالهاي در كه خودميانبيني اين.ميماند
شدني مشاهده آشكارا كودك زندگي قلمروهاي تمامي در زندگي
ميشود متجلي ديگري ديدگاه پذيرش در ناتواني براساس است ،
:(هوتو ، 1985)
خودميانبيني) ميبيند ديگري آنچه ديدن در ناتواني -
(فضايي
آنچه تصور در ميفهمد ، ديگري آنچه فهميدن در ناتواني -
خودميانبيني) وي مقاصد زدن حدس و ميكند تصور ديگري
(شناختي
ميكند احساس ديگري آنچه كردن حس در ناتواني -
(عاطفي خودميانبيني)
(اجتماعي خودميانبيني) گروه قواعد از تبعيت در ناتواني -
عنوان به را افراد و اشياء سنين ، اين كودكان چه اگر
از برخي و ميشناسند باز خود از متمايز جسماني جوهرهاي
مرتبطند آنها روزمره زندگي با كه را معلولي و علت روابط
وقتي اما ;(دوچرخه چرخ شدن سوراخ علت مانند) ميكنند درك
آنها به دادن معنا در و ميشوند مواجه ناشناخته امور با
متوسل علي -پيش استدلالهاي به ميآورند ، عمل به كوشش
چيز ، هر به كه معنا بدين.(برزانسكي ، 1971) ميگردند
برحسب را چيز همه و ميدهند نسبت را نياتي يا مقاصد
منطقي عليت و مشاهده بر كه روابطي يعني فاعلي ، روابط
وجود با كودكميسازند مرتبط يكديگر با نيستند ، مبتني
نظر به اما نميبرد ، پي خود تناقضهاي به حد ، اين در آنكه
براي محركهايي منزله به تنها نه تناقضها اين كه ميرسد
كسب به ميل تا ميشوند موجب و ميروند شمار به عقلي تحول
وي بلكه ;آيد وجود به كودك در موضوع درباره جديد اطلاعات
بپردازد ، خود ديدگاههاي بازنگري به تا واميدارند را
.شود آماده ديگران عقايد پذيرش براي و كند درك را قواعد
و ميان افزايش صورت به تحول زمينهها ، اين تمامي در
برخي كه جايي تا (شانتز ، 1975) ميشود داده نشان اگرايي
لازم شرط منزله به را شناختي واگرايي ميان مولفان از
(دوستي ديگر و سخاوت مانند) جامعهگرا رفتارهاي
رفتارهاي و ميانبيني خود بين رابطه وجود و دانستهاند
كل در.(چاندلر ، 1973) كردهاند ثابت نيز را اجتماعي ضد
بر زندگي ، سالهاي نخستين در گروهي روابط كه گفت ميتوان
ديدگاههاي با مواجهه در و موثرند بسيار شناختي تحول
خويشتن تفكر شيوه به كودكان بزرگسالان ، و همسالان متفاوت
.ميدهند شكل
يعني شدن ، اجتماعي مختلف عوامل كودكي ، دوم نيمه خلال در
تحول بر را خود تاثير جامعه ، و بازي همسالان ، والدين ،
در.ميبخشند تداوم وي متفاوت رفتارهاي و كودك شخصيت
ايفاي بديع جنبههاي ديگري ، با مواجهه در كودكان واقع ،
خود خواستههاي بين و كشف را مفاهيم از استفاده و نقشها
كه صورتي در.ميكنند ايجاد مصالحه ديگران خواستههاي و
غير در و مثبت آنها خورد باز يابند ، توفيق راه اين در
مثبت ، بازخورد يك نمونه عنوان به.بود خواهد منفي اينصورت
حاليكه در آورد ، ميان به سخن دوستي ديگر از ميتوان
.(وهال ، 1980 شل) است منفي بازخوردي معرف پرخاشگري ،
سه ميرسد ، نوجواني حد به كودك وقتي كه گفت بايد بالاخره
نهادهاي و همسالان گروه خانواده ، يعني اجتماعي ، پايگاه
ويژگيهاي و است كرده تجربه را مدرسه مانند گستردهتري
چگونگي بر مبتني عمدتا نوجوان ، اجتماعي تحول و شخصيت
ترتيب ، بديناوست پيشين تجربههاي و شدن اجتماعي فرايند
و تحصيلي تحققهاي خود ، ظاهر خود ، درباره قضاوت به نوجوان
توسط شده تعيين هنجارهاي پرتو در خود اجتماعي مهارتهاي
كردهاند ، تعيين اجتماعي گروه هر در را نقشها كه كساني
همسانسازيهاي دوباره توحيد و مجدد بررسي به مينشيند ،
چارچوب در را "خود" مفهوم و ميپردازد كودكي دوره
كار ، امكانات اخلاقي ، ارزشهاي شناختي ، فزاينده ظرفيتهاي
اين شكلگيري نوجوان ، در.ميكند بازنگري بازي ، و عشق
ديدن يعني -خويشتن آينهاي ادراك كردن رها مستلزم مفهوم
سود به معلمان ، يا همسالان والدين ، انعكاس منزله به خود
و استقلال ارزشهاي كه است فرديتر و مستقلتر هويت يك
از.ميدهد پيوند اجتماعي تعاون و تعامل با را فرديت
كننده حمايت و باز رقابتآميز ، محيطي كه اينجاست
متعادل بزرگسال يك موقعيت به را نوجوان دستيابي ميتواند
.سازد فراهم خوشبخت و
پيشنهادها و نتيجهگيري -4
در كه تجربياي يافتههاي و نظري دادههاي براساس
از ميتوان شد ، اشاره آنها به اختصار به پيشين قسمتهاي
يك به كودك يك تبديل براي روش بهترين كه پرسيد خود
است؟ كدام كشور ، خوب "شهروند"
تاثير درباره سنتي تحليلگري روان موضعگيري بيترديد ،
دروني بر آن تاكيد و كودك -والدين روابط نخستين معنادار
ما تصور هم هنوز رفتار ، اجتماعي هنجارهاي تدريجي سازي
اين با.دارد خود سلطه تحت را شدن اجتماعي فرايند درباره
رفتارهاي استقرار چگونگي و فرايند اين تبيين براي حال ،
اجتماعي فرايند يك دهنده نشان كه موقعيتهايي و جامعهگرا
كه است لازم بنابراين.نميكند كفايت هستند ، واقعي شدن
شناختي پژوهشهاي اجتماعي ، يادگيري تحقيقات از حاصل نتايج
اين نيزبا دلبستگي فرايند تحول چگونگي و مفهوم همچنين و
شوند تصريح همسانسازي مكانيزمهاي تا يابند پيوند نظريه
.(همكاران ، 1986 و وارترز)
همسانسازي -دلبستگي الگوي را آن ميتوان كه الگويي چنين
بخش ايمني دلبستگي روابط كه است استوار فرض براين ناميد ،
كيفيت مهم كنندههاي تعيين از يكي كودك ، -والدين
وي استفاده چگونگي و مشاركت چارچوب و است كودك تجربههاي
تحول براساس.ميكند مشخص را ديگران با ارتباطي نظام از
;مييابد افزايش كودك تعهد ارتباطي ، نظام اين گسترش و
هنجارهاي به نسبت دلمشغولي اطاعت ، به تمايل كه تعهدي
.است آن مبين وسيعتر ، گروههاي در فعال مشاركت و اجتماعي
دلبستگيهاي كيفيت كه شود تاكيد نكته اين بر بايد معهذا
;نيست بعدي تحولهاي كننده تعيين يا كننده تضمين نخستين ،
وضعيت كننده منعكس بخش ايمني دلبستگي رابطه يك بلكه
با تعامل فرايند از خاصي نوع كه است تحول از برههاي
الگوهاي نخستين ديگر ، عبارت به.ميكند مشخص را اطرافيان
خلال از كه ميدهند تشكيل را صافيهايي ديگران ، و خود
خود بعدي تجربههاي تفسير و گزينش به كودك آنها ،
معمول موارد در.ميبخشد تداوم آنها به و ميپردازد
در و يابند تداوم الگوها اين كه داشت انتظار ميتوان
ديدگاه از اما ;شوند منتهي جامعهگرايي به نهايت
ميدان وارد ميتوانند ديگري متعدد عوامل فردي ، تفاوتهاي
رفتارهايي اغلب.هستند سرآمد عقلي تحولي الگوهاي و شوند
به شناختي سطح در را آنها ميتوان كه ميخورند چشم به
.(لافت ، 1972) كرد توصيف بين ميان خود رفتارهاي منزله
دوستي ديگر واگرايي ، ميان كه باوريم براين ما اين ، بنابر
تحتتاثير و تحول جريان در جامعهگرا رفتارهاي انواع و
اما.مييابند استقرار و ميگيرند شكل مختلف عوامل
تحول باطراز بايد تربيتي هدفهاي و شده اتخاذ راهبردهاي
را مفاهيم عميق درونسازي امكان تا باشند متناسب كودك
ارضاي بهينه زمان بايد ديگر ، عبارت به.كنند فراهم
كه چرا ;شود گرفته نظر در كودك اجتماعي يا فردي نيازهاي
رفتن دست از سبب دوره ، هر تربيتي امكانات از غفلت
نخواهد دست به زندگي در هرگز ديگر كه ميشود فرصتهايي
هر در كه اجتماعياي احساس آنكه با ديگر ، عبارت بهآمد
و پايدار عناصر از يكي منزله به است نهفته انساني موجود
و شود متحول بايد اما ميشود ، محسوب انسان طبيعت فطري
زندگي مختلف سطوح در متعددي عوامل مداخله مستلزم آن تحول
استحكام تحولي الگوهاي به ميتوانند كه عواملي ;است
:كنند منحرف خود مسير از را آنها يا و بخشند
چندين خلال در كه پژوهشي صدها بر تكيه با اگر آنكه ، اول
فرد آمادگي كه بپذيريم را نكته اين شدهاند انجام دهه
زمان از يعني تولد ، بدو از عمومي ، آسايش در مشاركت براي
اگر و ميشود آغاز مادر با نوزاد روابط نخستين شكلگيري
كودك به مادر با عاطفي رابطه از ناشي ايمني كه كنيم قبول
تحكيم به زند ، دست اكتشافي گريزهاي به تا ميدهد اجازه
جهان بر ميتواند كه متمايز و توانا فردي منزله به خود ،
اين از كه را گستردهاي اطلاعات و بپردازد باشد ، موثر
و متكثر پيش از بيش روابط در ميآورد دست به اكتشافها
نقش كه بگوييم بايد پس ;بخشد توحيد ديگري با يافته تمايز
در وي به كمك و كودك اجتماعي روحيه ساختن متحول در مادر
جامعهگرايي ، و ارزشها درونسازي استقلال به دستيابي
آموزش با تا است موظف جامعه هر اين بنابر.است بنيادي
موثر نقش به نسبت را مادران مادرگري ، شيوههاي بهترين
.كند هشيار خود
به عشق مستلزم گذشت ، و ايثار دوستي ، ديگر آنكه ، دوم
براساس عشق ، به نسبت فرد هر موضعگيري و است ديگران
مشخص زندگي سالهاي نخستين خلال در مادر با رابطه كيفيت
و لوس كودك مانند بزرگسال فرد اگر اين ، بنابر.شود مي
مانند بيش و كم بماند ، باقي وابسته مادر به نازپروردهاي
نيازهايش تمامي ارضاي همواره كه يافت خواهد پرورش انگلي
نياموخته هرگز او زيرا ;داشت خواهد انتظار ديگري از را
بازيچه منزله به و كند صرفنظر خواستهاي يا ميل از تا
است مانده باقي خويشتن نشده سركوب اميال براي دفاع بدون
دلبستگي معكوس ، وابستگي قطع اما ;(ويگيه ، 1990 و مورمن)
و شدن داشته دوست به تمايل سني ، هر در و كس هر در.نيست
به ميل همچنانكه ;دارد وجود گرفتن قرار توجه مورد
و ميشود ديده نيز جديد اكتشافهاي منظور به فاصلهگيري
.است مكمل نياز دو اين بهينه ارضاي مستلزم فرد ، هر تعامل
در استقلال ، به دستيابي و خويشتن تاييد به تمايل تجلي
تمايلي چنين اگر و ميكند حفظ را خود اهميت زندگي سراسر
دروني قدرت احساس يك نشود ، مواجه ديگران دايم مخالفت با
كه ميرساند باور اين به را وي و مييابد گسترش كودك در
.دارد را پيراموني و شخصي رويدادهاي كردن مهار توانايي
بمانند ، عقيم وي كوششهاي همه بالعكس ، اگر حاليكه در
به ميآيد ، پديد وي در موقعيت بر سلطه در ناتواني احساس
به را رويدادها و ميشود متوسل علي -پيش استدلالهاي
از كه كرد خواهد تلقي سرنوشتي يا بخت تصادف ، پيامد منزله
خود از ميتوان صورت اين در.است عاجز آنها كردن مهار
تمام و تام بهطور را خويشتن سرنوشت كسي وقتي كه پرسيد
را خود ميتواند چگونه ميدهد ، نسبت بروني عوامل به
بداند؟ ديگران آسايش و نيكبختي مسئول
بدانيم ، يادگيري از ناشي را دوستي ديگر خواه آنكه ، سوم
آمادگيهاي تحقق شناختي ، تحول به آن تبيين براي خواه
اذعان بايد شويم ، متوسل ديگر عامل هر يا و زيستشناختي
حقوق به احترام و ديگران به كمك براي فرد گرايش كه كنيم
.(شنيدر ، 1974 و گرين) ميكند تغيير سن ، افزايش با آنان ،
در را خود امكانات كودكان كه ترتيبي به و تحول خلال در
مييابند دست احساس اين به ميكنند ، كشف مختلف موقعيتهاي
به جمعي ، منافع دانستن مقدم و ديگري به كمك سخاوت ، كه
اين با.جامعهاند تاييد مورد كه هستند ارزشهايي عنوان
از منفي ، يا مثبت بازخورد يك پذيرش به كودك گرايش حال ،
از و است وابسته موقيعتها و اطرافيان بر آن آثار به سويي
موفقيت درجه مانند عواملي و الگوها تحتتاثير ديگر ، سوي
.ميگيرد قرار اجتماعي حمايت و تحصيلي
زيادي اثر كودكان رفتار بر كلامي تشويقهاي آنكه ، چهارم
بنابر.ميدهند تغيير را گفتارشان شيوه تنها بلكه ;ندارد
كند ، عمل دوستانه ديگر گونهاي به كودك بخواهيم اگر اين
راشتون ، ) باشيم داشته دوستانه ديگر رفتاري بايد نيز ما
نوع هر تاثير رغم به كه بپذيريم بايد آنكه ضمن ;(1975
و گرم الگوي يك بخشي اثر كودك ، در بزرگسالانه الگوي
نظر بهبماند پايدار زيادي زمان مدت ميتواند عاطفي
گرم رابطه يك كه موثرند كودكان بر بيشتر الگوهايي ميرسد
رابطهاي چنين اگر و ميسازند برقرار آنها با صميمي و
.مييابد كاهش مراتب به الگو اثر باشد ، نداشته وجود
عقلي ، تربيت مسائل تفاوت ، اندكي با تقريبا آنكه ، پنجم
واقع ، درمشابهند مراتب سلسله نظر از اجتماعي و اخلاقي
در هوش موضوع خواه كه است اين در مسائل اين مقايسه وجه
همواره اجتماعي ، و اخلاقي پرورش مساله خواه و باشد ميان
خويش ميانبيني خود از را فرد بايد موارد از يك هر در و
كه چيزي آن يعني تقابل ، رعايت به را وي و بخشيد رهايي
ساختن آزاد اين اما.داد سوق است ، عينيت با مترادف عملا
مجاهدتهاي و مساعي مستلزم "ما" و "من" به نسبت ضروري
مانند) متعددي پژوهشگران.است فراواني اخلاقي و فكري
در ميانبيني خود تحليل براساس ،(شنيدر ، 1973 و روبين
كه كودكاني از گروه آن كه دادهاند نشان كودكان
گرايش ببينند ، ديگري ديدگاه از را چيزها ميتوانستند
ترتيب بدين.داشتهاند نيز ديگري به كمك براي بيشتري
تنها نه شناختي ، واگرايي ميان به دستيابي كه گفت ميتوان
ديگر و تعامل قلمرو در فرهنگي هنجارهاي شكلگيري زمينه
عدالت مفهوم درونسازي به بلكه ميكند ، فراهم را دوستي
.ميشود منجر نيز
شخصيت ساختن شكفته تربيت ، هدف اگر كه گفت بايد بالاخره
و اخلاقي عقلي ، بيني ميان خود از فرد كردن رها معناي به
هر لازمه كه است متقابلي روابط به وي رساندن و اجتماعي
مگر نميشود حاصل مهم اين است ، اجتماعي مترقي زندگي نوع
از ، واگرايي ميان به بيني ميان خود از فرد حركت آنكه
محترم استقلال ، به وابستگي از و تفرد -جدايي به همزيستي
بايد اجتماعي نهادهاي ديگر و مدرسه والدين ، و شود شمرده
به مستبدانه ، و شده تحميل يكراهه ، مسيري انتخاب جاي به
و بپردازند تحول در افراد اجتماعي روابط ساختن متكثر
و گرفتن نظر در خويشتن ، تناقضهاي پذيرش براي را آنها
.كنند آماده ديگران عقايد و حقوق شمردن محترم
:پانوشت *
.است موجود روزنامه دفتر در مقاله منابع
|