همايش شد آغاز مهاجراني دكتر پيام با
شاهنامه و فردوسي سراسري
تبلور "جمعه كتابهاي" در شهري جامعه آيا
مييابد؟
و ناشران به وام اعطاي شرايط
شد اعلام چاپخانهداران
شد منتشر شهريار
هفته كتاب گزارش
همايش شد آغاز مهاجراني دكتر پيام با
شاهنامه و فردوسي سراسري
شاهنامه ، و فردوسي سراسري همايش سومين :فرهنگي علمي گروه
در اسلامي ارشاد و فرهنگ وزير پيام با چهارشنبه روز
.شد آغاز لرستان اليگودرز شهرستان
كشوربرگزار شاهنامهشناسان و اساتيد حضور با همايش اين
وزيرفرهنگ پيام لرستان وارشاداسلامي فرهنگ ومديركل شد
.كرد قرائت همايشرا بهاين وارشاداسلامي
سال در كه است خوشوقتي بسي جاي:است آمده پيام دراين
سومين برگزاري بهانه به عرفان و اسوهتقوي (ع)علي امام
كه شدند وصلي ماحلقه همكاران شاهنامه ، و فردوسي همايش
اليگودرز انس مجلس در فرهيختگان و شمادانشمندان
و نقد رامورد سخن بزرگ حكيم شخصيتي تاابعاد گردهمآئيد
.دهيد قرار بررسي
افزوده مهاجراني دكترعطاءالله پيام از ديگري دربخش
تلاش مديون فارسي ژرفايزبان ترديد بدون:شدهاست
.ايراناست سراي حماسه شاعر بزرگترين فردوسي ، اعجابآور
حكيم:است كرده اضافه درپيامش وارشاداسلامي وزيرفرهنگ
را فارسي زبان در نظم از رفيعي فردوسيكاخ ابوالقاسم
.برافراشت خود حكيمانه بامعماري
قرون درطول تنها نه كه كاخي:افزودهاست مهاجراني دكتر
شيوائي و سادگي با همچنان بلكه باقيماند ازبلايا گذشته
.ايرانميدرخشد ادب و پرافتخارشعر برتارك تمام
همايش اين در:اظهارداشت سخناني طي همايش اين دبير
نفر پنج كشور اساتيدشاهنامهشناس نفراز ازميان 20
.شد خواهند برگزيده
اجراي خواني ، شاهنامه درسهبخش همايش اين:افزود بيات
برگزار شاهنامهشناس اساتيد سخنراني و ومحلي ملي موسيقي
.ميشود
جلالالدين چون مجربي اساتيد همايش اين در:كرد اضافه وي
.دارند حضور كشور مجرب شاهنامهشناسان از كزازي
ادامه اليگودرز فرهنگي روزدرمجتمع دو مدت به همايش اين
.داشت خواهد
شهرستان دراين نيز وشاهنامه فردوسي همايش ودومين اولين
.بود شده برگزار
تبلور "جمعه كتابهاي" در شهري جامعه آيا
مييابد؟
نويسندگان رويكرد بعد از جمعه كتابهاي مجموعه به نگاهي
شهري مسائل به آنها
; اشاره
براي جيبي قطع در و مجموعه صورت به كه "جمعه كتاب"
در كه ابتكاري وجود با ميشود ، منتشر نوجوانان و كودكان
نتوانسته تاكنون ميخورد ، چشم به آن پرداخت و توزيع
ارائه كتابهاي در.كند وپا دست خود براي مناسبي جايگاه
داده اختصاص ترجمه به كتابهايي مجموعه ، اين از شده
.است شده منتشر داخلي نويسندگان از نيز وكتابهايي شدهاند
رويكرد تامل ، قابل موضوعات از يكي داخلي نوشتههاي در
تضادهاي به نگاه و شهري جامعه مسائل به نويسندگان
رويكرد همين بررسي ميخوانيد آنچه.است فرهنگي و اجتماعي
.است "جمعه كتاب" مجموعه در
جمعه كتاب در شهري جامعه
نسل دو نويسندگان قصههاي از مجموعهاي "جمعه كتابهاي"
يكي مجموعه اين انتشار.ميدهد تشكيل را انقلاب از بعد
سياسي ساختهاي درنيازها ، تحول آغاز نشانههاي از
.است اجتماع تازه وخواستههاي
دستگاههايرسمي عضو يا كه مترجماني و نويسندگان وجود
كنار در كردهاند ، فعاليت آن در سالها يا بودهاند ، ادبي
به را انقلاب از بعد نسل دو ديدگاههاي جوان نويسندگان
و "موضوع" به نويسندگان گرايش و است ساخته هويدا خوبي
نشان را متفاوت كاملا دغدغه دو آنها ، پرداخت نحوه
.ميدهد
فرصت وچنانچه يابد استمرار چنانچه مجموعه اين رو ، اين از
... و عقايد و ايدهها بيان براي جوانتر نسل براي بيشتري
مهم منابع از يكي بيشك بنهد وداستان قصه قالب در خود
.شد خواهد بعد به دهه 70 در ايران جامعه شناخت براي
جمعه قصههاي در شهري جامعه به نگاهي
براي را متفاوتي بررسيهاي قابليت جمعه قصههاي
.ميآورد فراهم پژوهشگران
بررسي نويسندگان ، توجه مورد موضوعات فراواني درصد بررسي
سني گروه ارزيابي نويسندگان ، سياسي اجتماعي ديدگاههاي
جمله از.. و يكديگر با آنها آثار وتفاوت نويسندگان
مورد مستقل طور به را كدام هر ميتوان كه است موضوعاتي
.قرارداد ارزيابي
نوعي ، به كه را آثاري تا است شده تلاش بررسي دراين
مورد كشاندهاند تصوير به درخويش را جامعه از چهرهاي
براساس بررسي اين در شهري جامعه.دهيم قرار ارزيابي
قرار محور شخصيتهاي شخصيتپردازي ، تصويري ، نشانههاي
نويسنده عمومي گرايش و آدمها روابط داستان ، در شده گرفته
.است گرفته قرار ارزيابي مورد آدمهايش به
عزتي مهدي خرامان ، مصطفي حسنزاده ، فرهاد باباخاني ، خسرو
هستند نويسندگاني خاكبازان ، و يوسفزاده حبيب قلعه ، چهار
.كشاندهاند تصوير به را جامعهاي يك هر خود ، اثر در كه
مكان ميدهند ، تشكيل جوانان عروج ، در را باباخاني آدمهاي
اينرو از.است دبيرستان يك درس كلاس نيز داستان رويداد
پديد باباخاني ميدهدكه نشان را جواني نسل چهره "عروج"
.است آورده
اجتماعي روابط بر كه قصههايش ديگر برخلاف باباخاني
افكنده نقادانهاي نگاه اجتماعي تلخ واقعيتهاي و آدمها
ميدهد قرار محور را جوان يك فردي احساسات عروج در است ،
همسالانش ديگر حس از نمايندگي به نميتواند كه احساساتي
.گيرد قرار توجه مورد
آدمهاي ديگر نيست ، متحرك و پويا باباخاني قصه در اجتماع
قرار مرگ آستانه در كه جلال بيماري و مشكل به داستان
مهم جامعه اين افراد براي آنچه نميانديشند ، است گرفته
شخصيت.است قصهنويسي لابد و نوشتن و خواندن شعر استخوب
حداقل كه هستند احساساتي آدمهاي باباخاني ، قصه محوري
يافتگي توسعه و مدنيت با مرتبط و عقلاني امور به كاري
با بيربط و ناآشنا مظاهر و نشانهها مقابل در ندارند ،
.يافت قصه متن در ميتوان را يافتگي توسعه
. است جدي دغدغهاي جامعه ، براي سرودن شعر و نوشتن هنوز
و ادبيات درس هميشه قصهنويسي ، فرهنگ بر حاكم انديشه در
مدرس و رياضي درس مقابل در و است گرامي و عزيز آن مدرس
و ادبيات درس مكرر و حكايت عروج ، در... و نامهربان آن
مصطفي كه همانگونه.ميشود تكرار آن فهميم و خوب مدرس
"عقرب ساعت" در بيش و كم حسنزاده و "نامه -كار" خرامان
.پرداختهاند آن بازگويي به
نشانهها
است ساخته باباخاني كه جوانهايي:"شب يك و هزار قصههاي"
و ذهني تلاش هرگونه عدم و رياضي درس به بيعلاقگي بهرغم
قصههاي شيريني از ، بيمارشان دوست به مساعدت براي عيني
داشتند دوست همه":نماندهاند بيخبر شب يك و هزار
".مييافت ادامه شب يك و هزار قصههاي مانند نوشتههايت
الكترونيكي زنگ دبيرستان:دبيرستان امكانات و شرايط
صفحه بر چكش كوبيدن با قديم عهد مدارس مثل هنوز و ندارد
اعلام را آن از كشيدن دست و پايان و علم تحصيل آغاز فلزي
.ميكنند
اينجا و خورشيد طلوع تا [يكشب هزارو قصههاي در] آنجا"
ص 9 "..زنگ فلزي صفحه بر چكش كوبش تا
لذت در غرق را آدمهاوخواننده ميتواند متن يك خواندن
است ، گرفته قرار آن در كه شرايطي به كه بيآن كند ،
علاقهبه] يافت ادامه ماه سه حدود اوضاع اين":بيانديشد
عميق درياي در غرق مدت اين درتمام تو و [انشاء خواندن
ص 10 ".بودي بيپايان سعادت و خوشي
جستجو نويسندگي و شاعري در را كسري و كم حتي چيز همه
:كردن
خدا لطف به هم آن كه داشتيم كم شاعر داشتيم ، نويسنده ما"
ص 14".شد جور
:ميكند غليان قصه و شعر قطعهاي با شورشان جوانها همه و
".لرزيد بچهها شوق و شور از ديگر بار يك كلاس"
:ميآيد متن در كه اشعاري و
آتش دل وندر /شو ديوانه شو ، ديوانه عاشقا كن رها حيلت
شو پروانه شو پروانه درآ ،
:ميشود دل ضد جامعهاي چنين در عقل و
زندگي دلهايشان با كه بزرگسالاني از دسته آن تازه"
ص 25".معيشتيشان عقل با نه ميكنند ،
بيارزش واسطهاي به حيات و زندگي كه است چنين واين
:ميشود
ص 32 ".نيست مهم كند ، زندگي سال چندين انسان كه اين"
عقب چهره بيشترين حسنزاده ، عقرب ساخت در شهري اجتماع
شعر بيمدد نيز زاده حسن ميكشاند ، تصوير به را ماندگي
با كارافتاده ، از و پير آدمهاي.نميپردازد را آدمهايش
رابطه بلكه قانون ، مدار بر نه كه اجتماعي روابط شبكه
اما عروج مثل است تصميمات محورواساس احساس ميچرخد ،
رفتار متناقض و عجول هستند احساساتي هم پير آدمهاي اينجا
عهد ساعت يك آدمها آمدن در حركت به اصلي عامل ميكنند ،
از هم بيمار و سالخورده و پير ساز ساعت حتي كه است بوقي
هندوستان سازندهاش كشور كه ساعتي است ، عاجز آن تعمير
ساعت سر هنرش همه كه است كارمندپيري دست ابزار باز است ،
زنگ ساعت كه حالا و بس و كارست محل به آمدن و رفتن
غيبت نخوردن يعني زندگيش.است شده مختل زندگيش نميزند ،
.نشدن اخراج يعني و غيرموجه
واسطه به را واهدافش منظورها پي در پي كه ساعت مالك
تعمير سر بر ميكند ، بيان شعر مدد به و اديبانه افاضات
مياندازد ، خطر به را خودش از پيرتر ساز ساعت جان ساعت يك
ميزندو سرباز واقعيت گفتن از دليل هر به ساعت مالك پسر
به آوردن هنگام او را ساعت زيرا پدر ، از ترس سر از لابد
شاهد و است مانده ساكت حالا و است زده زمين بر خانه
.ماجرا
ساعت تا است قدرتي يافتن پي در زياد بحث و جر از پس پدر
با داشتن رابطه از بهتر چيز چه و.بنشاند جايش سر را ساز
حسنزاده كه جامعهاي در كارمند يك انديشه در !مامور يك
كاري ميتواند باشد كه نوعاش هر از مامور است ، آفريده
عدم و بيقانوني بهتر چه كه باشد آدم فاميل اگر و بكند
را داستان چرخ تا ديگريست عامل و بهانه ضوابط به احترام
.درآورد گردش به
او نزد است ، رانندگي و راهنمايي مامور خانم ، برادر
از بخشي.درآورند ساز ساعت روزگار از دمار تا ميروند
قبل از آشفتهتر داستان راوي و فرزند نگاه از شهري جامعه
.درميآيد تصوير به
كاري و چهارراه وسط سايهبان چتر زير ايستاده حسين دايي"
را خودش راه هم ماشيني هر.ندارد ماشينها كار به هم
"...خلاف راست ، چپ ، .ميرود
را جامعه اين مابقي حكايت كه آن يعني نقطه ، تا چند آن و
.بزنيد حدس خودتان
كاري بتواند كه نميبايد و نبايد كه هم راهنمايي مامور
ترك را كارش محل بالاخره بدهد ، انجام خواهر شوهر براي
!آقا حسين نميكشد طول زياد" چون ميرود و ميكند
ص 9 ".بگيرم باباييرو يه حال ميخواهم
دلخوشي چندان قانون و مدنيت از كه سنتي جامعه آدمهاي
سعي گرفتهاند ، بسيار فاصله يافتگي توسعه با و ندارند
برداشتهاي و احساسات منظر از آن اجزاي و جهان بر ميكنند
و ميآشوبند كه سرعت و شدت همان به لذا بيفكنند ، نظر حسي
چشمانشان بر اشك و ميگيرند آرام ميشوند ، برافروخته
.ميشود جاري
را آنها مسايل و نوجوانان "نامه -كار" در خرامان مصطفي
و برادر -جوانان آنها كنار در.ميدهد قرار داستانش محور
دو به متعلق مدرسه ، مدير و مادر و پدر و نوجوان دو خواهر
دو با را نامه -كار در جامعه اگر.هستند آنها ماقبل نسل
به باباخاني خسرو جوانان و حسنزاده بزرگسالان جامعه
خرامان كنيم ، مقايسه قصه آدمهاي سني گروههاي لحاظ
.ميآفريند را جامعتريناجتماع و كاملترين
زدگي رياضيات يكي جامعهها ، ديگر با خرامان جامعه شباهت
و سنتي نشانههاي ديگري و روابط تاثيرپذيربودن و
نشانههاي دادن قرار آن آشكار تفاوت اما است ، عقبماندگي
.است عقبماندگي از نمادهايي كنار در يافتگي توسعه
.است كارساز "نامه -كار" در اجتماعي روابط
بگو و برسون سلام حميدي آقاي به":گفت فرهاد به پدر"
را كارنامه كرد خواهش بگو.بياد نتونست.داشت كار بابام
ص 4".بدين من به
شده !كامپيوتر به مجهز كه مدرسهاي مدير حميدي آقاي زيرا
ولايتي هم حميدي آقاي".است فرهاد پدر قديمي دوست است ،
و ده كمرهاي و كوه در بچگي دوران همبازي ;بود پدرش
ص 4 ".چوپاني روزهاي
و پيشرفت پايه و نماينده كه دارند مشكل درسي از نوجوانان
از حالي در آنها.است بوده جوامع ديگر توسعهيافتگي
در يكي هم آن تحصيلكرده دو كه گرفتهاند كم نمره رياضي
.ميكنند خودنمايي قصه جايجاي در كامپيوتر رشته
كامپيوتر ، رشته سوم سال دانشجوي حسين برادر حسن"
".بود خواهرش خواستگار
خوبي به هم ، كنار در پيشرفت و سنت خرامان ، جامعه در
كه مدرسه مدير.ميكنند دنبال را مسالمتآميزي زندگي
آن با را مدرسهاش است ، بوده پدر چوپاني دوران دوست
مدرسه مدير يك عنوان به او خود اما است ، نموده تزيين
در مربوطه امور و مدرسه به رسيدگي جاي به تابستانها
آدمها.بيابد مدرسه در را او نميتواند كسي و است بيرون
در يكپايشان و است روستا و كشاورزي در پايشان يك هنوز
!پيشرفته جامعه آموزشي نظام مديريت و شهر
سراغ ده ، ميره تابستانها بيشتر حميدي آقاي":گفت فرهاد
نميشه را حميدي ميگه بابام با كشاورزي ، زمينهاي
ص 8".گيرآورد تابستانها
فني رشته يك شرح به باره يك به نوجواني مقابل ، در
.ميپردازد
سوم سال دانشجوي برادرش.شد تند حسين قلب ضربان ناگهان"
كارش يعني.بود سختافزار گرايش با كامپيوتر رشته
و بود كامپيوتر دستگاههاي ايرادهاي و عيب رفع و تعميرات
ص 11 ".جديد كامپيوترهاي ساختن و طراحي
شهري جامعه از تصوير زندهترين اسفند ،
واقعيتهاي روي بر را نگاهش قلعه ، چهار عزتي مهدي
حاشيه بچههاي عزتي آدمهاي.است گشوده جامعهاش خاكستري
برداشتهاند ، قدم خود واقعي بستر در كه هستند خياباني
فرم در زيباييشناسي وجه.نميكند كپي عينيت روي از عزتي
.گرفتهاند مدنظر نيز را قصه ساخت و
شهرهاي و روستاها از كه است بچههايي تلخ حكايت اسفند ،
راهي را آنها شدهانديا تهران بزرگ شهر كلان راهي كوچك
پول يا معاش ديگراني يا خود براي تا كردهاند شهر اين
و نوجوانان دنياي از نبايدهايي از او.آورند فراهم
نيست ، انساني جامعه يك شايسته كه نبايدهايي از كودكان ،
چند قصههاي در دليل هر به كه نبايدهايي.ميگويد سخن
.است شده ديده كمتر رايج و ساله
زشت واقعيتهاي بر پردهپوشي بر معيارهايي و تصوراتي اگر
به عمدا قصههايش در عزتي ميورزيد ، تاكيد جامعه تلخ و
و است افتاده راه جامعهاش در بيعدالتي چالههاي دنبال
غيرانساني و خشن روابط از قصههايش در راحتي به
است ويژهاي شهري جامعه محصول كه ميگويد سخن نوجواناني
علفهاي داراي تازه مطالبات يافتن و شدن بزرگ كنار در كه
بسياري چشم مقابل در آن در كه است غيرانساني هرز
راحتي به را دختري دست ميشوند ، گرفته كار به نوجوانان
.ميميرد كودكي و ميكنند داغ
ناگهان كه هست يادم ولي بودم ، رفته راه چقدر نميدانم"
بار چند نبي گويا.ميدوند سرم پشت از حليمه و نبي ديدم
اسفنددانش با نبي منرسيدند ، به كه وقتيبود كرده صدايم
زير از را بچه حليمه.بيايم حال تا كرد داغ را دستم پشت
پي رفته و زده يخ كه اين":گفت تعجب با و درآورد بغلم
".كارش
انگار.بود معلوم دهانش در بچه دندان.كردم بلند سر
ص 11 ".ميخنديد
اعضا از بخشي از كمرنگ چهرهاي كارشناسي در خاكبازان ،
عمل فاميلي بسته روابط شبكه در كه شهري متوسط ءطبقه
و عاطفي پيوند دليل به آدمها.است ساخته تصوير ميكنند
صورتبنديهاي و اجتماعي سنت در كمتر فاميلي
ايشان قصه اگرچه رو اين از ميگيرند قرار جامعهشناختي
از شايد و باشد داشته را خود ويژه جذابيتهاي ميتواند
با اما باشد ، داشته برتري ساختمان جهت به آثار برخي
ايجاد...و نامه -كار قصه كه گونه آن نوشتار ، اين موضوع
.است مانده كنار به و ناآشنا كردهاند ، رابطه
ناهيد مصطفي
و ناشران به وام اعطاي شرايط
شد اعلام چاپخانهداران
وزارت فرهنگي امور معاونت بين گرفته انجام توافق پيرو
رفاه بانك شد مقرر كارگران ، رفاه بانك عامل مدير و ارشاد
صنعت اختيار در اعطايي تسهيلات ريال ميليارد يكصد مبلغ
منظور به ريال ميليارد پنجاه مبلغ ، اين از.دهد قرار نشر
و (ماه مدت 6)مدني مشاركت قرارداد درقالب نشر از حمايت
تعاوني ناشران ، اختيار در(ماه مدت 12) اقساطي فروش
.گرفت خواهد قرار كتاب فروشندگان و موزعين و ناشران
به اجاره قرارداد قالب در ريال ميليارد بيست مبلغ همچنين
در انتشاراتي موسسات محل خريد منظور به تمليك شرط
در ريال ميليارد سي مبلغ اين بر علاوه.است شده نظرگرفته
به چاپ ماشينآلات ورود و اوليه مواد اقساطي فروش قالب
.ميشود گرفته نظر در صحافان و ليتوگرافان چاپخانهداران ،
وزارت فرهنگي امور معاونت گرفته ، انجام توافق اساس بر
به را وام سودبانكياين از درصد ده گرديده متعهد ارشاد
ده.كند پرداخت ناشران تعاوني و كتابفروشان ناشران ، نفع
تعاوني و كتابفروشان ناشران ، به فقط مذكور يارانه درصد
وامهاي استفادهكنندگان شامل و ميگيرد تعلق ناشران
چاپخانهداران ، صنعت ، بخش تمليك ، شرط به محل اجاره
.نميشود وصحافان ليتوگرافان
ووام تمليك شرط به اجاره اقساطوام بازپرداخت مدت
مدت 3 به صحافان و وليتوگرافان چاپخانهداران صنعت بخش
كه است درصد بهره 25 با سال درصديا 5 بهره 19 با سال
.است متقاضيان اختيار در آن تعيين
شد منتشر شهريار
چاپ به بهار 1379 تاريخ با شهريار فصلنامه شماره پيش
علياصغر مسئولي مدير و صاحبامتيازي به نشريه اين.رسيد
نشريه روشاست شده منتشر عزتي عباس سردبيري و شعردوست
بسياري مطالب حال همان در و بوده اجتماعي و فرهنگي نيز
.است رسانده چاپ به نيز هنر و ادبيات عرصه در
موضوعاتي به برميآيد آن نام از كه همچنان نشريه اين
آذربايجانيهاست و تركزبانان حوزه در بيشتر كه پرداخته
به را خود مطالب از (اندك چه اگر) بخشي دليل همين به و
زبان به نيز آن اعظم قسمت و رسانده چاپ به تركي زبان
معرفي در موثري گام نشرياتي چنين انتشار.است فارسي
كه است كشورمان از مناطقي ادبيات و هنر شخصيتها ، فرهنگ ،
.دارند ملي عرصه در نيز ويژهاي جايگاه
نكاتي اماميگيريم نيك فال به را نشريه اين انتشار
حرفهاي ، نشريه يك در كه ميخورد چشم به آن اول درشماره
به كه آن اولميرود شمار به ضروريات از آنها به توجه
توضيحي سردبير يا و مسئول مدير داشت جا اول شماره عنوان
كه دهند ارائه نشريه انتشار چگونگي و چرايي درباره
مطالب كه آن ديگر دو.است شده غفلت امر اين از متاسفانه
چنين و نشده ارائه مشخصي سرويسهاي يا بخش قالب در نشريه
گزارشها ، مقالات ، .نميخورد چشم به تقسيمبندياي
را خواننده و نشده ارائه خاصي ترتيب به..و ميزگردها
اين به عنايت با است اميد.ميكند سرگرداني نوعي دچار
.بادوامباشد و طولاني فصلنامه اين عمر مسائل ،
هفته كتاب گزارش
و شگفتي در را آدمي نشر ، عرصه اتفاقات از برخي :اشاره
و محقق با ناشري ميشنويد وقتي.ميبرد فرو حيرت
برگشته بخت پژوهشگر و گذاشته شفاهي قراري و قول پژوهشگري
بر را خواب سالها ، و ماهها قرار و قول همين اعتبار به
درخور كاري ارائه دنبال به و حرام برتن را آسايش و چشم
و كسي عنوان انتشار هنگام اما است ، نامش منزلت و شان
شما به بايد حالي چه ميبيند ، جلد روي بر را ديگر نامي
كتابي مولفان از يكي براي دقيقا اتفاق اين.دهد دست
جمله از كه مولف ايناست داده روي تهران درباره
و دويدن سالها از پس است ، فرهنگي ميراث شاخص پژوهشگران
و امكنه از شاخص اثري عكاسان ، از نفره ده تيمي بسيج
اما.ميكند ارائه انگليسي زبان به را تهران ابنيه
را ديگري كس نام وي مييابد راه بازار به كتاب كه هنگامي
عنوان به تنها را خود نام و اثر تهيهكننده عنوان به
و ميكند ، گله رويت كتاب شناسنامه روي بر مشاور و ناظر
اين براي كه ناشر و نميبرد دهي به راه ناشر از شكاياتش
بابت اين از البته و)كرده هزينه هم زيادي سرمايه كار
حتي و پايمال را مولف حقوق راحتي به ،(بود وي ممنون بايد
.ميكند توجيه هنگفت گذاري سرمايه چنين بابت را خود كار
ميرود ، هم ارشاد وزارت به و نمينشيند پاي از البته مولف
كنند ، دفاع وي از كه آن از بيش نيز آنجا مسئولان اما
.دهد فيصله را قضيه كدخدامنشي با ميكنند توصيهاش
مولف نام از غير نامي با را آثارش ناشر اين هماكنون
.است كرده نشر بازار روانه
از بسياري در نيز مصنف و مولف از حمايت قانون متاسفانه
و همت نقاطي چنين در البته و است خلل و ابهام دچار نقاط
موثر بسيار ميتواند شاكي شخص سماجت و پيگيري و تلاش
را دشواري مسير چنين بتواند محقق اين اميدواريم كه باشد
.برساند پايان به موفقيت با
پدر عنوان به وي از كه جمالزاده محمدعلي درگذشت از پس *
وصيتنامه در وي ميشود ، ياد ايران نوين داستاننويسي
بخشيد ، تهران دانشگاه به را خود آثار مادي امتياز خود
فراموش جمالزادهحتي آثار امناي هيات آنكه جالب اما
حال هر در.كنند برگزار مرحوم آن براي سالگردي كه كردند
جمالزاده آثار انتشار بر نظارت مسئوليت امنا ، هيات اين
چاپ نيز سخن انتشارات و گذاشت دهباشي علي بهعهده را
مجموعه يك تاكنوناست گرفته بهعهده را آثار اين تمامي
كتابهاي و است شده منتشر جمالزاده آثار از برگزيده
روانه نيز "شيرين و تلخ" و "قصهنويسي" ،"ريسمان آسمان"
آثار از بعضي اينكه به باتوجه.است شده نشر بازار
چاپ به مجوز بدون و قاچاق بهصورت جمالزاده نوشتاري
بسياري جلوي ميتواند ، آثار اين عمومي انتشار ميرسيد ،
.بگيرد را سوءاستفادهها از
بود معاصر بنام پژوهشگران جمله از راوندي مرتضي مرحوم *
را ايران اجتماعي تاريخ عنوان با عظيم مجموعهاي كه
تداوم در بنام نويسنده اين.داد انتشار و نوشته
به ايران ، اجتماعي تاريخ حوزه در محققانهاش نوشتههاي
.مييازيد دست نيز زمينه اين در مهم آثار برخي ترجمه
علي نوشته "وسطي قرون در مسلمانان زندگي" كتاب آن نمونه
كرده اقدام آن چاپ به معاصر صداي انتشارات كه است مظاهري
.است
را ناشران از تعدادي فيلمها ، از برخي همزماني اكران *
و همزماني اين از استفاده با تا است افكنده صرافت به
فيلمها ، بينندگان از برخي ذهني آمادگي بهدليل
.بسپرند انتشار دست به نيز را آثار اين فيلمنامههاي
تقريبا كه است ناشران اين جمله از توفيقآفرين انتشارات
آثار اين اكران با همزمان را فيلمنامه چندين هرساله
همزمان قطره نشر نيز اين از پيش اگرچه.ميسازد منتشر
.ميرساند بهچاپ را فيلمها ساختاري تحليل و بررسي و نقد
متوقف بود عقيقي سعيد بهعهده آن عمده كه كار اين اما
انتشارات سوي از و تازه هياتي در كه گذشته سال تا ماند
بهتازگي انتشاراتي اين يافت ، تداوم توفيقآفرين
ماه متولد" و كيميايي مسعود اثر "اعتراض" فيلمنامههاي
.است ساخته نشر بازار روانه را درويش احمدرضا اثر "مهر
نام جمله از داستاني ادبيات حوزه در بهرنگي صمد *
فراواني خوانندگان دور سالهاي در وي آثار و است آشناها
اين از داستان چند انتشار از پس و هماكنون.داشت
شده شناخته رماننويس درويشيان اشرف علي نويسنده ،
پيك انتشارات سوي از را وي آثار از برگزيدهاي كشورمان ،
از پيش انتشاراتي اين.است ساخته نشر بازار روانه فرهنگ
كوشش به نيز را "ايران افسانههاي فرهنگ" سوم جلد اين
.بود رسانده چاپ به درويشيان
|