قبيلهاي نظامهاي
شعبان وليالله
باورهاي سطح در كشور يك كردن واداره مديريت ايلي نظام در
گسترده كشور يك اداره با برابر باورها اين و ميباشد ايلي
تخصص و كارشناس وجود ايلي ، مديريتي نظام درنيست
موجود ، ساختار برخلاف چون نيست پذيرش قابل
مينمايد نظر ابراز
توجه ، مورد اجتماعي انديشه در ، اي قبيله جوامع :اشاره
جهت ازاين امر اين ، است گرفته قرار شناسان جامعه ويژه
توسعه جوامع ميان اساسي تمايز يك كه شده واقع توجه مورد
جوامع استكه هايي وجودويژگي ، افتاده عقب با يافته
اين. كند مي جدا پيشرفته و مدرن جوامع از را اي قبيله
نويسنده توجه مورد ، قبايلي بارهجوامع هادر ويژگي
مي گرامي خوانندگان نظر از كه شده واقع زير مقاله در
. گذرد
انديشه گروه
قبيله.است قبيلگي نظام يك مدرن ، ماقبل يا سنتي نظام
يك داراي كه نيست متشكل و تنيده هم در بافت يك داراي
مدرن معني به ملت قبيلهاي ، نظام در باشد ، اجتماعي وفاق
طوايف و ايلات از متشكل قبيله ندارد ، وجود Nation امروزي
براي هم دور...و محيطي مختلف علتهاي به كه است مختلف
رفع (علتها) علت آن كه زماني و شدهاند جمع صباحي چند
ميشوند ، جدا بودند كرده تجمع كه راحتي همان به گردد ،
آن نقض كه نبوده مكتوب قرارداد يك برپايه آنها تشكل
باد يك آمدن مانند آن نبودن يا بودن باشد ، داشته مجازات
.است
فرهنگي ، سياسي ، مقولههاي در فهرستوار چند ويژگيهايي
.است تصور قابل نظام اين براي اقتصادي و اجتماعي
سياسي ويژگيهاي
:خودكامگي -1
ويژگيهاي از آمريت و اقتدارگرايي رايي ، خود خودكامگي ،
ديگران و "است حاكم حرف حرف ، " ميباشد ، نظام اين سياسي
اين از خارج رعيت اگر و معذور و مامورند مامورند ، اگر
و خود نظر براساس كه است حاكم اين كند ، نظر ابراز حيطه
لويي گفته مينمايد ، مستبدگري و خودرايي ميخواهد ، آنچه
اين عيني مصداق "من يعني فرانسه":ميگفت كه چهاردهم
.ميباشد نظام
همه و گرفته بر در را خرد هم و كلان حيطه هم آمريت اين
از خودكامگان ، برآمدن دارد ، قرار حاكم نگين زير در چيز
خود ميراث كه گذشتهاي.گذشتهاست تاريخ عمومي ويژگيهاي
فشرده ، صورت به بعد زمانهاي براي و ميگذارد جاي به را
زمان در عمل ، براي گذشته ، طومار" ميكند آماده عمل براي
(1)".است حال زمان گشوده طومار گذشته ، و ميشود بسته حال
:قدرت تحديد عدم -2
حاكم دست در كه است مطلق مقوله يك قدرت قبيلهاي نظام در
تسليم براي رعيت بر قدرت شلاق با ميتواند او است ، اسير
آن تمركز و قدرت وسيع گستره پس.نمايد وارد ضربه كردنش
و مال و جان بر كه ميدهد امكان او به نفر يك دست در
.نمايد تعرض آنها به و باشد داشته تسلط رعايا ناموس
:رژيم در مبارزه جاي به رژيم با مبارزه -3
جايش ديگر سلسله و شده منقرض ايل يك وسيله به سلسله يك
مبارزه مدرن قبل ما نظامهاي در بهطوركلي است ، گرفته را
در كه صورتي ، در ميباشد سياسي غالب تئوري رژيم ، با
گروههاي و ميافتد اتفاق رژيم در مبارزه مدرن ، جامعه
به دست رژيم درون در مخالفت با ميكنند سعي اپوزيسيون
حاصل":ميگويد رضاقلي.بزنند خود نظر مورد اصلاحات
كه است محدود قدرت با حكومتهاي ،"رژيم در مبارزه" ساختار
نوع در كه حالي در است ، درآمده نهادي صورت به آن در قدرت
به متمايل همچنان و شخصي صورت به قدرت "رژيم با مبارزه"
(2)".ميكند حركت فساد
:بودن ميليتاريزه و گري نظامي -4
نيروي وجود عشايري ، -ايلي نظام و قبيله در عنصر مهمترين
سلسلهاي كه است نظامي نيروي اين ميباشد ، سرگردان نظامي
ايجاد موجب زور اعمال با و ميكرد سرنگون راحتي به را
آخته تيغ دم از ميكرد مخالفت كه كس هر و ميشد تحكيم
جزو مردم ناموس و مال به تجاوز غارتگري ، .ميگذراند
ضروريترين و اولين".ميباشد سرگردان ارتش اين كارهاي
اگر و است آنان شكم كردن سير و سپاهيان نگهداري كار ،
غارت بعدي راهحل ندهد ، را اجازهاي چنين اقتصادي نظام
حكومت خصلت بارزترين اين است ، مجاور كشورهاي و خود كشور
(3)".است نظاميگري
:حاكم ويژگيهاي -5
هركس و است ساختار اين از متاثر حاكم قبيلهاي ، نظام در
او باشد داشته دست در را ساختار اين ابزارهاي بيشترين كه
نه است مدرن جامعه به مربوط شايستهسالاري ميشود ، حاكم
ميشود برشمرده جديد حاكم براي كه ويژگيهايي" جامعه ، اين
ميكنند پيدا گرايش وي سوي به معمولا آن براساس مردم و
"نيزهگذار سواران" از بايد اول مرحله در كه است اين
را خود عمر روز و شب كه ميباشد سلحشوري يعني باشد ،
و بگذراند انداختن نيزه و سواركاري حال در و اسب برروي
باشند ، داشته را نظاميگري حالت همين هم او اطرافيان
داشته بز و گاو بيشماري تعداد كه است اين او ديگر ويژگي
هرچه مزاحمت ، بدون بتواند هركسي شيردهكه ميش و باشد
نيز تعدادي ضمن در گيرد ، بهره رايگان به آن از ميخواهد
همان به ميگردد بر نيز امر اين كه باشد داشته اصيل اسب
(4)"نظاميگري و سواركاري
:فيزيكي حذف يا ارهكش نظام -6
باشد ، نبايد و ندارد وجود مخالف نام به چيزي ايلي نظام در
باشد ، نزديكان از اگر حتي برود ميان از بايد باشد اگر
كه ميباشد مدعا براين گواه ايران ايلي سلسلههاي تاريخ
است ، بوده حاكم هنجار كردن ، مثله و ديگران بردن ميان از
كردن ، كور كوبيدن ، ديوار به ميخ با كردن ، اره كشتن ، "
جامعه خشونتآميز ويژگيهاي از كردن قطعه قطعه و زندان
و كردهاند عادت خشونت ، با كه جوامعي است ، قبيلهاي
ميتوانند كه نياموختهاند هنوز طبيعتاند ، تسليم
شدت از و كنند مهار را اجتماعي نهادهاي و طبيعي نيروهاي
كه است جوامعي ويژه رفتار اين واقع ، در بكاهند ، بديها
و كننده اصلاح حقوق داشتن مرحله به حقوقي نظر از هنوز ،
معلول و اجتماعي پديده يك را جرم نرسيده ، كننده ترميم
خود فرهنگ در تبع ، به و نميدانند آن آورنده پديد عوامل
ونسبت ميكنند برخورد شخصي و صورتفردي به جرم پديده با
(5)".انتقامگيريدارند حالت آن به
مديريت نه است خانوادگي مديريت قبيلهاي مديريت -7
:كارشناسي
باورهاي سطح در كشور يك كردن واداره مديريت ايلي نظام در
كشور يك اداره با برابر باورها اين و ميباشد ايلي
تخصص و كارشناس وجود ايلي ، مديريتي نظام در نيست ، گسترده
و قائممقامفراهاني مانند باشد اگر و نيست پذيرش قابل
ساختار برخلاف چون بروند ، ميان از بايد.. و كبير امير
جامعهاي":ميگويد رضاقلي.مينمايند نظر ابراز موجود ،
واگذار كارداني به وكار نشود اداره عقلاني شيوه به كه
مديريتي شد ، خواهد خانوادگي و فردي جامعه ، مديريت نگردد ،
خانوادگي مديريت باشد قرار اگركشور پهنه به قبيلهاي
از و نزديكترند حكومت رجال به بيشتر همه از زنان باشد ،
كلام يك در و (6)"ميكنند دخالت كارها اين در بيشتر همه
و ونجوم قبيلهاي فرهنگ با كارشناسي فرهنگ":گفت بايد
و جهل با خرافاتي فرهنگ.است درآميخته هم با سخت خرافات
وجادو سحر است ، همراه بشر عملكردهاي از غيرعقلاني توجيه
روابط بر مرموز نيروهاي كمك به غيرعقلاني راهي از كه نيز
زيان يا نفع به را آنها و ميگذارد تاثير پديدهها ضروري
با معتقدند كارشناسان برخي(7)".مياندازد كار به جرياني
ارتقاء استبدادي مديريت به قبيلهاي مديريت جوامع ، رشد
.است مختلفي ابعاد داراي خود مديريت اين.مييابد
سياسي فرهنگ ابعاد نظم ، درجامعهشناسي چلبي مسعود دكتر
گرايش -1:ميگيرد نظر در چنين را (استبدادي)خودسالار
بخشي سياسي وفاداري غالبا -وجوددارد20 اقتدارگرايي به
آنومي -دارد40 وجود بيش و كم بياعتمادي -است30 وعملي
و توده بين فرهنگي شكاف-دارد50 وجود سياسي (بيهنجاري)
بنياني فرض -و 6 است كيفي هم و كمي هم معمولا نخبگان
فرهنگ است بديهي.نيست بازي قواعد پايه انساني برابري
را سياسي تراكم كه دارد را اين آمادگي خودسالار سياسي
(8).نمايد تشديد درجامعه
بر ناظر را استبدادي سياسي فرهنگ زيباكلام دكتر
تاريخي تحولات كه آنجا تا ميداند ، تاريخ در تقليلگرايي
قبح و حسن يا و سفيد و سياه شر ، و خير مجموعه دو به را
و هستند سفيد و خادم انسانهايا":ميگويد و ميكند تقسيم
را ديدگاه اين نگرش فلسفه اگر.سياه و خائن يابرعكس
توطئه ، فرضيههاي در آن اجرايي فلسفه كنيم ، خلاصه درثنويت
يا دشمن در كلام يك در و نامرئي عوامل پنهاني ، دستهاي
خلاصه مشغولند توطئه به ما عليه منظما كه دشمناني
(9)".ميشود
نوزدهم قرن در ايران سياسي ويژگي كلام زيبا دكتر جمله از
پادشاه":ميكند ذكر چنين استبدادي نظام استمرار با را
بود ، مطلق فرمانروايي داشت ، قرار حاكم اليگارشي راس در
از بالاتر عقلش مطلق ، ارادهاش حق ، كلامش قانون ، حكمش
نيز مباركش وجود و ثابت رايش الاطاعه ، واجب منوياتش همه ،
به جنبدهاي هر كه زمين ، روي بر بود خدا سايه حقيقت در
(10)".ميبرد پناه آن زير
اجتماعي -فرهنگي ويژگيهاي
:گذشته از تجربهپذيري عدم -1
چون ندارد وجود گذشته از تجربهپذيري قبيلهاي نظام در
بلكه نيست ، انساني مقوله يك تاريخ.ندارد وجود تاريخي
اين ودر نيست دسترسي قابل و است انساني اراده از خارج
به نسبت قبيله فردعضو كه نميبينيم ما وقت هيچ مقوله
علتهاي و باشد پرداخته تحليلي و منطقي بررسي يك به گذشته
بگيرد ، عبرت آن واز نمايد بررسي و طبقهبندي را واقعه يك
ومرموز ماورايي نيروهاي يكسري دستپخت او نظر از تاريخ
غيب سريعا سپس و داده تغيير را وصحنه آمده شبانه كه است
.ميشود
:تقديري قدرت بسط -2
بودن تقديري و تقدير قبيلهاي ، انسان فكري ساختار در
بيروني عوامل بسته دست قبيلهاي انسان دارد ، مهمي جايگاه
تحول است ، مطلق تسليم او دهد ، انجام كاري نميتواند است ،
ندارد ، جايي وي پيراموني محيط در تغيير ايجاد و او ذهن در
(قبيلهاي) نظام در".است تقدير باحوزه مخالف چون
به تقدير البته -هستند تقدير بسته دست همگان معمولا
از و است خداوند اراده براساس چيز همه كه خود عميق معناي
تقدير در ليكن است صحيح امري ميكند پيروي الهي قوانين
از اراده آزادي و انسان اجتماعي مسئوليت قبيلهاي ، انسان
قبيلهاي فرهنگ كه اينجاست اصلي نكته -ميشود سلب او
(11)".نميبيند نيز را واختيار ميداند جبر را تقدير
:دانستن تغيير غيرقابل پديدههارا همه -3
دارد ، كه مفرطي تقديري ديد به توجه با قبيلهاي انسان
و ميداند خود از خارج را پيراموني پديدههاي در تغيير
دست كه پديدههاست اين چراي و بيچون تسليم علت همين به
اعمال با" نميزند ، هيچوقت اصلاح ، به دست و تغيير به
آنهاخارج اصلاح فكر از اجتماعي كارهاي زمينه در نظر همين
دل "وطبعنواز خوشايند همواره تنبلي" وبه ميشود
وتقدير سرنوشت به پرداختن و مسئوليت ترك" با و ميسپارد
(12)".ميگريزد "تعقل وفكرو مسئوليتپذيري" از "محتوم
:تحول عدم و ثبات -4
شده ذهن ملكه وجودداردو كه تقديري ديد همان به توجه با
وهمه ندارد وجود تحول و ثابتند چيز همه او نظر از است
هر در وتغيير است بوده قبلا كه باشد همان بايد چيز
قوانين.ميشود داده جواب ومقاومت برخورد با حوزهاي
ميشود دانسته طبيعي قوانين وپرداخته ساخته اجتماعي
.نمايند تغيير ونبايد
از خشونت و صلابت تحول ، عدم و ثبات قبيلهاي زندگي در"
زندگي ابعاد تمام تقريبا ميخورد ، چشم به بيشتر چيز همه
و ميگيرند قرار اجتماعي خدمات پوشش تحت نيز اجتماعي
از" كه نميگذارند "نكاويده را سوراخي" قبيله محرمات
".نميجهد بيرون نادرهاي هيچ (جبر معني به) "تقدير رخنه
(12)
:ديگران به بستن اميد فرهنگ -5
كه است بيرون از نفر يك آمدن منتظر هميشه قبيلهاي فرد
و سينه به دست او و كند فتق و رتق را امورات تمام بيايد
را آماده لقمه و بشود تمام كارها تا نمايد نگاه بسته دست
ما حتي است كرده رسوخ چيز همه در روحيه ايننمايد تناول
آمدن منتظر خود آينده زوج براي دختران كه هستيم اين شاهد
.هستند دستها دور از سوار
:ستم با برخورد شيوه -6
مجازات و مردم از حمايت براي مقتدر قضايي نظام نبودن
از ميباشد ، چيز همه دادن دست از با مساوي عدالتشكنان
جهان به حوالهكردن نفرين ، دعا ، به متوسل افراد اينرو
جوامع در"ميشوند...و الهي دادگاهعدل و آخرت
و نفرين و دعا صورت به سياسي اهرمهاي مكانيسم قبيلهاي ،
(13)".است افسوني و نامريي نيروهاي دست به آن جز
:است حريف فن همه قبيلهاي فرد -7
(جديد صورت به) كار تقسيم كه آن طبع به ايلي نظام در
سني و جنسي صورت به كار تقسيم فقط و است نگرفته صورت
چند داراي يك هر افراد كه هستيم اين با مواجه ، ميباشد
را كار هر ولي دارند ، سررشتهاي كار هر در و هستند پيشه
موجب خود اين و دهند انجام نميتوانند كامل صورت به
قبيله در است ، جامعه در تخصصگرايي به احترام آمدن پايين
متخصص ، باافراد نه و هستند روبرو همهفنحريف افراد با
باشد ، شاغل را كاري نوع همه ميتواند روزي هر در هركسي
جامعه در خانوادگي ، و دامداري كشاورزي ، فعاليتهاي انواع
وزير امروز بود ، شغلي سر بر روز هر ميتوان نيز قبيلهاي
فرهنگ در كه حالي در و اشراف ديوان وزير فردا ديوان ،
(14)".نيست متصور چيزي چنين عقلاني جامعه
آورده تربيت و تعليم و آموزش نحوه مورد در زيباكلام دكتر
سه به جامعه كل سطح در نوشتن و خواندن اصولا":كه است
بدان اين ميگرديد منحصر بازار و روحانيون دربار ، قشر ،
بودند ، سواد با سهقشر اين افراد تمامي كه نيست معنا
اجتماعي پديده يك صورت به سوادآموزي كه است آن مراد بلكه
(15)".بود جامعه لايه سه اين مختص صرفا
اقتصادي ويژگيهاي
:بسته اقتصاد -1
توليد نظام يك است بسته اقتصاد يك داراي قبيلهاي نظام
خود مايحتاج رفع براي بلكه بازار براي نه توليد معيشتي ،
نظام اين در دارد لازم كه ميكند توليد كه را آنچه و است
اصلا يا است پايين حد در مبادله ميكارد چيز همه كشاورز
.ندارد وجود
:اقتصادي تفكيك عدم -2
در مصرفكننده و توزيعكننده توليدكننده ، اقتصادي زنجيره
فرد يك در زنجيره اين ندارد وجود مدرن صورت به جامعه اين
نقش اين و ميباشد سه هر واحد عين در او ميشود خلاصه
.ميباشد اقتصادي نحوه اين كارايي عدم موجب
:تقاضا و عرضه بازار نبود -3
قيمت كه نيست تقاضا و عرضه بازار اين قبيلهاي نظام در
محصولات قيمت و است حاكم بلكه ميكند تعيين را محصولات
و ميكند منظور قيمتي چه كه اوست داهيانه نظر به وابسته
تعيين منتظر توليدكننده ميان اين در است كاره همه حاكميت
.است قيمت
:رانتي اقتصاد -4
دولت خزينه از همه كه ميشود موجب قبيلهاي اقتصاد
منابع از استفاده با و هستند خور صدقه همه و بخورند
با نه ميگذرد امورات دارد دست در حاكميت كه اقتصادي
حاكميت نه هستند حاكميت سفره به وابسته مردم توليد ،
...و نفت ابريشم ، مانند ، مردم سفره به وابسته
:اقتصادي ناامني -5
اگر.ميباشد امنيت وجود اقتصادي رشد مهم عناصر از يكي
زيادي رواج اقتصادي فعاليتهاي و اقتصادي رونق باشد امنيت
به هميشه و نبوده كه چيزي تنها ايلي نظام در ولي دارد
است شده نقض ديگران طرف از و بوده متغير عنصر يك صورت
بزرگ هجوم ده به نزديك ايران تاريخ در.است بوده امنيت
به. است داده قرار خود هجوم مورد را كشور كه داشتهايم
است ، اقتصادي فعاليتهاي مهلك ناامني ، عنصر":رضاقلي قول
نهفته آينده به اميد و آيندهنگري از جزيي امنيت در زيرا
به ايران در كه حالي در واميدارد كار به را آدمي كه است
صورت به خاك در عموما مردم سرمايههاي ناامني دليل
".است بوده پنهان دفينه
هميشه و داشته ديگران مال به طمع چشم هميشه سياسي حاكم
تصاحب را ديگران اموال خود حد از بيش قدرت و زور با
رضاخان تبعيد از بعد مساله مهمترين مثلا است ميكرده
كار چه بود او نام به كه سند هزار چهل با كه بود اين
در مصادره معرض از ايران در هيچگاه انباشته ثروت" كنند
اقتصادي رشد عدم علل از يكي خود اين و است نبوده امان
توسعه و مالكيت حرمت.است بسياري عوامل معلول هرچند است ،
كه هستند تفكيك قابل عنصر دو بشر تجربه بنابه اقتصادي
موجب حالت اين و (16)"بوده محروم اينها دوي هر از ايران
مفلس" كه ماست تاريخ برجسته حالت كه ميشود انساني ايجاد
ميماند زرهي قلعه مثل بيچيز آدم يعني "است تن رويين دژ
چون كه است اين واقعيت ;نيست تعرض قابل وجه هيچ به كه
(17)".نميشود او متعرض كسي ندارد پول
اقتصاد مورد در مدرنيته و سنت دركتاب زيباكلام صادق دكتر
نمير و بخور معيشتي حالت يك پايه بر كه است معتقد ايران
:ميگويد او است بوده خود كردن تكافو حد در كه است بوده
يك ميتوان درستي به مقطع اين در را ايران اقتصاد"
را روستا اگر.نمود تعريف نمير و بخور يا معيشتي اقتصاد
خودكفا كاملا واحد اين بگيريم نظر در اقتصادي واحد يك
تامين خودش چارچوبه درون در را خود نيازهاي يعني بود
شده طراحي برنامهاي حقيقت در اقتصادي خودكفايي.مينمود
محدود امكانات دليل به بلكه نبود شده تعيين قبل از و
اجتنابناپذير و طبيعي گونهاي به روستا توليدي وضعيت
يك خودكفايي نتيجه مهمترين و اولين.بود آمده بوجود
مازاد كه محصول يا كالا فقدان دليل به كه بود آن روستا
صورت چنداني تجاري مبادله خود از بيرون با باشد مصرف به
درآمد كه ميشد باعث كالا صدور يا تجارت فقدان.نميداد
واقع در نشود انباشته روستا آن در نيز سرمايهاي و
ادويهجات ، همچون مايحتاجي تهيه در روستا يك نياز حداكثر
در مايحتاج مابقي و ميشد خلاصه پارچه و چاي شكر ، و قند
(18)".ميآمد دست به روستا خود
فقدان مقطع آن در را ايران اقتصاد ديگر ويژگي زيباكلام
:ميگويد او.ميداند ارتباطات
اگر. بود ارتباطات فقدان ايران اقتصاد بعدي ويژگي"
اضافه محصول توليد توانايي منطقهاي يا روستا يك بالفرض
پيش مناطقي و مواردي در هرحال به كه) داشت را احتياجش بر
جاي به چگونه را توليد اين كه بود آن بعد مشكل (ميآمد
دشوار را كالا جابجايي كه آنچه نمايند ، ارسال ديگري
مال ايران جادههاي.بود حملونقل و راه فقدان مينمود
زماني صرف با و زحمت به نقطه دو بين ارتباط و بود رو
(19)".ميگرفت صورت طولاني
پانوشتها
تهران ، ،"خودكامگي جامعهشناسي":(علي)رضاقلي-1تا 7
سوم چاپ نشرني ، 1373 ،
ص 187 "نظم جامعهشناسي":(مسعود)چلبي -8
تهران ، ،"مدرنيته و سنت":(صادق) زيباكلام -9و10
اول ، 1377 چاپ روزنه ، انتشارات
، تهران ،"خودكامگي جامعهشناسي":(علي)رضاقلي -11تا 14
سوم چاپ ني ، 1373 ، نشر
تهران ، ،"مدرنيته و سنت":(صادق) زيباكلام -15تا 19
اول ، 1377 چاپ روزنه ، انتشارات
انديشه تازههاي
|
پارسونز تالكوت
قيمت /هرمس انتشارات /تدين احمد ترجمه /هميلتون پيتر
.ريال 10000
پنجاه در آمريكايي جامعهشناسي تحولات به نگاه با انسان
در پارسونز تالكوت سهم تاثير تحت بلافاصله گذشته ، سال
از حال همان در ميگيرد ، قرار شناختي جامعه نظريه تحول
جامعه تفكر تبديل درفرآيند آمريكايي شناسي جامعه كه آنجا
از برخوردار عموم ، براي فهم قابل تفكري شيوه به شناختي
است ، داشته رهبري نقش مشخص ، شناسي روش و مسائل موضوع ،
داخل اندازه به آمريكا از خارج در تقريبا پارسونز آثار
پارسونز كه استدلال اين.است بوده تاثيرگذار سرزمين اين
دوباره شده ياد مدت طي را شناسي جامعه در پژوهش ماهيت
برنامهاي و سو و سمت از را آن وقتي كرده ، فرمولبندي
است بوده آن فاقد قبلا كه كرده ، برخوردار نظريهاي
حاضر كتاب در.است واقعبينانه و ممكن كاملا استدلالي
.ميكند معرفي را پارسونزي نظريه مرحله سه مقاله نويسنده
آزادي و عقلانيت
احمد و موفق يدالله ترجمه /پارسونز تالكوت و وبر ماكس
.ريال قيمت9800 /هرمس انتشارات /تدين
.است وبر ماكس درباره و وبر ماكس از مقالاتي حاضر كتاب
درباره وبر فكري دغدغه و موضوعات مهمترين كتاب اين در
مورد عقلاني و كاريزماتيك سنتي ، اقتدار جمله از اقتدار
منطقي ساختهاي اين بر علاوه است ، گرفته قرار بحث
جامعهشناسي در مرجع نقاط جمله از وبر "دين جامعهشناسي"
يك اساسي مولفههاي اجتماعي ، تكامل مساله و دين دين ،
و پيشرفت روند و پيامبري شدن ، عقلاني روند ديني ، نظام
و عقلانيت و سالاري ديوان به راجع ديگري مباحث همچنين
.است شده واقع بررسي مورد آزادي
|
|