ديني فكر گسترش در تساهل اهميت
( پاياني بخش ) مدارا و اسلام
حقيقت محمد سيد
آزادي حق كتاب ، اهل با خود رفتار در (ص) اكرم پيامبر
جبل معاذبن به خود درتاييد و داشت رعايت را مذهب
يهوديان" هرگز كه داشت تاكيد يمن به او اعزام بههنگام
(6)".ننماييد اجبار خود ، آئين طرد و اسلام پذيرش بر را
و ديني مراسم اجراي در كه بست پيمان نجران ، مسيحيان با
آزاد خويش كليساهاي مرمت و خود رسوم و آداب و شعائر حفظ
ضرري آنها ، اجتماعي شئونات به ندارد حق احدي و هستند
(7).نمايد عزل بودن ، كشيش از را آنها از اسقفي يا و رساند
و بوده دفاعي موضع يك اسلام موضع مورد ، اين در البته
است ، نداشته را كتاب اهل مذهبي حريم به تجاوز قصد هرگز
شدهاند رفتار مسيحيان ، و يهوديان مانند به نيز زرتشتيان
اسلامي دولت حريم در مذهب آزادي و خوشرفتاري از و
دين محافل و معابد زيادي ، قرنهاي تا و بودهاند برخوردار
از ديگر جاهاي از ايران در آنها روحانيان همچنين و مجوس
(8).بودهاند بهرهمند ديني آزادي و مشروعيت
مسلمين تسامح از اسلامي فتوحات در نيز بودائيان حتي
"سند" فتح در قاسم محمدبن كه وقتي و بودهاند برخوردار
بودائيان معابد به هجري سال 190 در (امروز پاكستان در)
آنها با و هستند كتاب داراي اينها گفتند كرد ، برخورد
اين در تنها آري (9)گرفت جزيه و كرد را مسيحيان معامله
جداگانهاي حساب كه هستند بتپرستان و مشركان ميان ،
و برهان طريق از نخست نيز آنها با البته.داشتهاند
و بتپرستي و "شرك" ذهني تاريكيهاي زدودن و استدلال
و عناد صورت در ولي.است كرده برخورد توحيد صفاي اثبات
انساني انحطاط كامل نوع بتپرستي ، كه آنجا از لجبازي ،
است ، ساخته آلوده را انسان ذهن و بشري جامعه دامن كه بوده
فكر و ذهن و كرد اصلاح را فكري و اجتماعي آسيب اين بايد
بر حاكم را او و داد نجات بتپرستي يوغ از را انسان
جامعه و بتپرستي با اسلام ، جهت اين از ساخت خويش سرنوشت
است داده ادامه را آن و كرده مبارزه آن شركآلود طبقاتي
محمود كه آن از پيش استدلال ، و منطق معني اين به چنانچه
در عملي طور به اسلام بكشد ، لشكر هندوستان به غزنوي
طبيعي ، طور به هند ، طبقاتي جامعه و يافته نفوذ هندوستان
و داده ترجيح بومي ، شركآلوده طبقاتي اديان به را اسلام
"سيكيهيزم اصل ، " هندويي نحله. بودند پذيرفته را اسلام
هندي عرفان نوعي آنها و است آمده بوجود هند در چنين اين
و كرده آميزه را مسيحيت محبت و اسلام بودن بيطبقاتي و
نميتوانيم ما امروزه (10).آوردهاند بوجود مذهبي
نادرشاه يا و غزنوي محمود امپراطورمنشانه لشكركشيهاي
عقيده تحميل و گرفتهاند را هند زور به كه را افشار
بزنيم تاييد مهر آن بر و بپذيريم اسلام نام به كردهاند ،
"نهرو" بمانند متعهدي و آزاده انسان فرياد چنانكه
بلنداست تجاوزطلبي و لشكركشي اين از هند ، فقيد نخستوزير
.ميبيند تناقض در اسلام ، مانند بي ديني سماحت با را آن و
سرداري باشد ، معتقد مومني كه آن از بيش خيلي محمود ، "
براي مذهب عنوان از فاتحان بسياري مانند و بود جنگجو
(11)".ميكرد استفاده خود ، لشكركشيهاي و فتوحات
سال از 300 بيش مدتي در (غزنوي محمود زمان) زمان اين تا"
به عقيده و مذهب يك بهعنوان و صلحآميز شكل به اسلام
خود براي هند متعدد مذاهب ساير ميان در و بود آمده هند
.آيد پيش تصادم و آشفتگي آنكه بدون بود ، كرده باز جايي
رواني ، نظر از مردم ، ميان در تازه برخورد اين اما
كينه و خشم از را آنها و آورد بوجود شديد عكسالعمل
مخالفتي تازه مذهب يك به نسبت چند هر زيرا ساخت سرشار
آنها زندگي در اجبارا كه چيز هر به نسبت اما نداشتند
شديدي ميساخت ، مخالفت دگرگون را آن و ميكرد دخالت
(12)".ميآمد بوجود
عقلي دلايل
ديني نحلههاي و اسلامي مذاهب درباره تسامح
پيامبر ، دوران در مسلمانان ، اسلام ، تاريخ نقطهنظر از
است طبيعي لذا و ميكردند پيروي را شريعت و مذهب يك فقط
مذاهب رفتار و تعامل با رابطه در خاصي نص قرآن ، در كه
در اختلاف مسلمانان ، ميان در اگر و ندارد وجود اسلامي ،
بوده اسلام مباني تطبيق مورد در تنها داشت ، وجود اجتهاد ،
كه باشد داشته وجود زيادي فرعي جزئيات اينكه نه است ،
.كرد تلقي "مذهب" عنوان به را آن بتوان
كه است مانده يادگار به نامههايي اسلام ، پيامبر از آري ،
از را قرآن پيروان و مسلمانان با رفتار و تعامل ميتوان
بحرين عامل علي هوذهبن ره پيامبر ، .كرد استنباط آنها ،
اكل و قبلتنا استقبل صلوتناو صلي من":نوشت
(13)"رسوله ذمه و ذمهاليه له ذبيحتنافذلكالمسلمالذي
به و بگزارد نماز مسلمانان قبله به ما ، همانند كه هركس"
و جان و مال بوده ، مسلمان او ، نشود ، معتقد اسلام دين غير
حريم به جسارتي و تعرض حق هيچكس و است محترم او ناموس
".ندارد او ناموس و مذهب
دارند ، كه گوناگوني مذاهب همه با مسلمانان ، كه وقتي آري
دارند ، قبول را واحدي قرآن و داشته اعتقاد واحدي اصول به
در بايد "كاشفالغطاء" تعبير به و بوده مسلمانان آنان
و تعرض هرگونه از و باشند آزاد خود مذهب و اظهارنظر
نظرات تفاهم ، و محبت با و شوند امان در تباغض و دشمني
(14)".نمايند تفاهم و كرده استماع را يكديگر
دليلها
و است مشهور رواياتي احيانا ، و جملاتي زمينه ، اين در
اسلامي مذاهب ميان ديني تسامح آنها ، محتواي از ميتوان
:ميشود اشاره ذيلا نمونه چند به كه كرد استنباط را
رحمت من ، امت آراء اختلاف "رحمه امتي اختلاف":روايت -1
.ميباشد بينش تفاوت و اختلافنظر از نشان كه است
هستيم ، دليل پيرو ما ، "مال حيث نميل ابناءالدليل نحن" -2
به و پذيرفته را آن باشد ، داشته افهام دليل آن كه طور هر
علماي زبان از بيشتر جمله اين.ميباشيم ملتزم آن نتايج
.است معروف شيعه
:ميگويد شافعي مذهب امام شافعي ، ادريس محمدبن -3
خطاء غيري مذهب و يحتملالخطاء صواب مذاهبي"
دارد ، خطا احتمال ولي است ، درست من ، مذهب "يحتملالصواب
نيز ، درستي احتمال ولي است خطا من ، غير مذهب چنانچه
(15)دارد
"لايكفراهلالقبله":ميگويند سنت اهل علماي از بسياري -4
صفحه ج 8 المواقف) صاحب.نميشود تكفير قبله اهل از كسي
"مقالاتالاسلاميين" خود كتاب در اشعري ابوالحسن از (339
:ميكند اضافه (اشعري) او سپس و كرده نقل را جمله اين
با موضوعاتي و مسائل در اسلام ، پيامبر از بعد مسلمانان ،
گمراه را ديگر بعض بعضي ، چنانكه كردند ، اختلاف همديگر
و فرقهها به نتيجه درنمودند تبري او از و دانسته
و بوده مسلمان همگي اينكه جز.شدند تقسيم متضادي گروهاي
و است اشعري ابوالحسن مذهب اين ، .آنهاست حال شامل اسلام
(16).دارند توافق ما ، اصحاب اكثر مذهب ، اين بر
كرد استنباط چنين ميتوان نظريات ، و اقوال اين مجموع از
با اسلامي مذاهب دانشمندان جانب از اجتهادي اظهارنظر كه
هرگونه از و بوده علمي اظهارنظر ميتواند دليل بر تكيه
.باشد دور به دشمني و تباغض
اظهارنظرهاي چنين به نياز تطبيقي ، فقه در امروزه اساسا ،
را ضرورتي چنين اسلامي ، جامعه و است مبرم نياز عالمانه ،
انديشه وسعت با دانشمندان و فقها كه داند مي لازم خود بر
در را علمي خلا اين وصفناپذير ، تسامح و باز ديد و
ضرورت اين و سازند پر علمي ، حوزههاي و اسلامي دانشگاهي
.بخشند ابرام را
آنچه":ميگويد اسلامي مذاهب موقعيت باب در خويي آيتالله
به ولايت است نجس و كافر آن ، منكر كه است اسلام از ضروري
احدي خوارج و نواصب بجز كه است بيت اهل مودت و محبت معني
خلافت معني به ولايت نه نيست ، آن منكر اسلامي ، مذاهب از
يك هر و است نظري مساله يك (خلافت)ولايت بلكه امامت ، و
ميكنند استدلال بياني و نوعي به را آن اسلامي ، مذاهب از
و اجماع طريق از سنت اهل و آن دلايل و وصايت به شيعه)
در امامت مساله اصل منكر هرگز و (عقد و حل اهل آراء
نه و است مذهب ضروري مساله يك امامت البته.نيستند اسلام
(17)".اسلام ضروري
در و بوده مسلمان اسلامي مذاهب همه پيروان بنابراين ،
در جواهر صاحببرابرند هم با آن احكام و اسلامي اخوت
كه مسلماناني همه":ميگويد ارث ، باب در آن ، ششم جلد
و بوده مسلمان همگي دارند ، رسالت و توحيد شهادت به اقرار
يكسان بطور آنها ، حق در مال و نفس احترام و اسلام احكام
وارث برده ، ارث همديگر از مرگ هنگام در و دارد شمول
صالح ، سلف مسلمانان رفتار اينكه بر علاوه ميشوند ، يكديگر
منوال اين بر زمانها ، همه در همديگر از مسلمين توارث در
".است بوده
شهادت به اقرار هركس":ميگويد همداني رضا آقا حاج
مسلماني و اسلامي رفتار او ، با باشد داشته رسالت و توحيد
نكاح و ازدواج (مخالطه) آمد و رفت قبيل از ميگيرد صورت
كه شود دانسته حتي گرچه ثروت ، تقسيم و توارث همديگر ، با
(18)".است بياعتقاد يا و داشته نفاق نوعي خود دل در
همديگر با مسلمانان كه است كافي بودن مسلمان تنها آري ،
باشند داشته انساني تسامح و مذهبي تفاهم و فرهنگي تبادل
كه است مسالمتآميزي همزيستي روح و تسامح بزرگترين اين و
وجود اسلامي فرقههاي ديگر به نسبت امامي ، شيعه مذهب در
در ميتواند اسلامي ، امت مجموع كه ميدهد نويد و دارد
كافي تسامح و تسالم و تعايش از اسلامي حكومت پرتو
.شوند بهرهمند
از غير) خوارج:بمانند اسلامي فرق از بعضي ميان اين در
سابقه تاريخي لحاظ از كه دارند وجود نواصب و (اباظيه
روي به شمشير و داشته پيامبر بيت اهل با دشمني و عداوت
علني را خود عداوت و دشمني و كشيده عصمت بيت اهل
اهل گمراه ، فرقهاي شيعه ، نظر از گروه ، اين.ساختهاند
از ضرورتي انكار جهت به هم آن.ميباشند پليد و آتش
و عصمت بيت اهل محبت و مودت از عبارت كه قرآن ضروريات
.آنان با عداوت و دشمني اظهار و است طهارت
احترام رعايت و بيت اهل محبت و مودت قرآن ، صريح نص به
مسلماني هر بر كه است اسلامي ضروريات بديهيترين از آنان
عليه لااسئلكم قل".نمايد رعايت را آن است لازم
جز به) خوارج فرقه (شوري/23) "اجراالاالمودهفيالقربي
را خونشان و ميكنند تكفير را مسلمانان همه (اباظيه شاخه
قضيه و خوارج جريان":كه گفت ميتوان و ميدانند حلال
سرچشمه نفاق ريشههاي از كه بوده سياسي جريان يك تحكيم
ديني صبغه و رنگ به نژادي -سياسي جريان اين و بود گرفته
وقايع نيستند كم اسلام تاريخ در البته ، (19)"است درآمده
سبب و گرفته خود به ديني رنگ كه سياسياي جنگهاي و
جنگهاي وقوع.است گشته مسلمانان ميان فتنهها ، و آشوبها
درريشههاي بايد را صفوي و عثماني مذهبي نبردهاي و صليبي
عامل از علاوه اولي كه كرد جستجو آنها ، اقتصادي و سياسي
سياسي سلطه نيز و بازرگانان اقتصادي تسلط جهت به مذهب ،
.است بوده مطرح قسطنطنيه بر روم
وجود صليبي جنگهاي براي هم ديگري دلايل":مينويسد نهرو
را خود رياست و اولويت يكباره ميخواست روم كليساي.داشت
قسطنطنيه ، كليساي با روم كليسايسازد مسلم قسطنطنيه ، بر
از و ميدانستند "ارتدكس" را خود آنان ، .داشت اختلاف
و بود "بدعتگذار" يك پاپ و نميآمد خوششان روم ، كليساي
و دهد پايان قسطنطنيه خودبيني اين به ميخواست دوم ، پاپ
و درآورد خود تابعان و پيروان زمره در را قسطنطنيه حتي
كساني تمام و سياستمداران روش.بخشد تحقق را پاپها آرزوي
.است چنين هميشه ميشمارند ، سياسي رجال را خود كه
.بود بازرگاني جهات صليبي جنگهاي ديگر علل از و
كه "جنوا" و "ونيز" بنادر بازرگانان مخصوصا و بازرگانان
زيرا.ميخواستند را جنگها اين بودند ، رشد حال در
.بود شده دچار ناگواري وضع به ايشان ، دادوستد و بازرگاني
با را ايشان بازرگاني راههاي از بسياري سلجوقي تركهاي
(20).بستهاند شرق ،
بشر حقوق و تمدن در پيشروي ادعاي اروپا كه حاضر عصر در
نه و است ساخته استوار "علم" برپايه را زندگي و دارد
هرگز و است دور به "ديني تسامح" از فرسخ هزاران عاطفه ،
روزي آنكه اميد بهاست نبخشيده تحقق را ادعاها چنين
همه حقوق و بگذارد احترام انسانها همه به واقعا دنيا ،
.بگيرد خود به واقع صورت بينالاذهان تفاهم و گردد رعايت
:پانوشتها
-دارالكتابالعربي -الوثائقالسياسيه -محمد حميدالله ، -6
ص 37 -بيروت 1970
ص 49 -همان -7
-الاعلمي المطبوعات -وهجالفصاحه -علاءالدين الاعلمي ، -8
ص 126 -بيتا -بيروت
-اسلامي نخستين قرون در ايران تاريخ -برتولد اشپولر ، -9
-فرهنگي و علمي انتشارات شركت -فلاطوري عبدالجواد ترجمه
ص 335 -اول جلد -دوم 1364 چاپ
بيروت -صادر دار -الكبري الطبقات -واقدي سعد ، ابن -10
ص 276 -ج 1 -1970
-بيروت 1970 -دارالعلم -فتوحالبلدان -احمد بلاذري ، -11
ص 504 -ج 3
-تفضلي محمود ترجمه -هند كشف -لعل جواهر نهرو ، -12
و 391 صص 380 ج 1 ، -اميركبير 1361
ص 392 -منبع همان -13
دارالتقريب ،"رسالهالاسلام" مجله -14
ص 269 -ش 3 -سال 2 -بينالمذاهبالاسلاميه
ص 245 -منبع همان -15
دارالكتاب -الشيعهوالتشيع -جواد محمد مغنيه ، -16
ص 125 -بيروت -اللبناني
التنقيح -(شهيد)تبريزي غروي آيتالله -17
-خويي آيتالله تقريرات -فيشرحالعروهالوثقي
ص 86 -ج 2 -اشرف نجف -مطبعهالاداب
جزء -سنگي چاپ -مصباحالفقيه -رضا آقا حاج همداني ، -18
ص 49 -سوم
فرهنگ نشر دفتر -تاريخ در خوارج -جعفري يعقوب ، -19
ص 22 -اسلامي 1370
محمود ترجمه -جهان تاريخ به نگاهي -لعل جواهر نهرو ، -20
ص 422 -اول جلد -دوم 1343 چاپ -اميركبير -تفضلي
|