وغرب ايران فرهنگي گفتوگوهاي
ايلخاني محمد دكتر با گفتوگو
مسيحي ميانه و آغازين سدههاي
وغرب ايران فرهنگي وگوهاي گفت از سخن كه هنگامي :درآمد
روبهروييم مبهم و كلي پرسمانهايي طرح با بيشتر ميرود ،
تاريخي ويژه برهه يك به را نگاهمان تا شده كوشيده وكمتر
ودهشهاي داد اين چگونگي و آن بررسي و پديدارشناسي و
در تاثيرگذار بسيار دورههاي از يكي.سازيم متوجه فرهنگي
و ايران ميان آن از و آسيا فرهنگي روابط و پيوندها تاريخ
ايران و شرق به اسكندر وتاز تاخت با كه است دورهاي غرب ،
آغاز شده ، شناخته هلني عصر به كه دوره اين.ميگردد آغاز
درون از -دريونان آمده پديد فلسفي انديشههاي انتقال
توسط كه انديشههايي.است آسيا به -اسطورهاي جهانبيني
بنيان و شده پرورده ارسطو و افلاطون آنگاه و سوفسطاييان
شرقيها.ريختند را امروزينه فلسفهورزيهاي و انديشهها
به عقلاني و فلسفي آراي و انديشه اين با برخورد در
و جهاني جنبهاي خويش عرفاني و ديني باورهاي و آيينها
با بشر انديشه تاريخ در كه است پس اين از.دادند فراگير
پژوهشهاي بنيان بر كه عرفاني يا گنوسيستي جريانهاي
ميانرودان و ايرانزمين در را آنها خاستگاه دينشناسان ،
سبب جريانها ، اينبرميخوريم جست ، بايد (بينالنهرين)
اين در ومهرپرستي مانويت چون آيينهايي گسترش و پيدايي
دادوستد جريان كه اينجاست در.شدند فرهنگي حوزههاي
مسيحي دوران آغازههاي و مسيحيت از پيش كمي درست فرهنگي
ره غرب به وايران شرق از بار اين و شده وارونه غرب در
و كلامي فلسفي ، انديشههاي بر مهمي تاثيرات و ميپويد
.ميگذارد سامان آن ديني
استاد ايلخاني محمد دكتر با ميآيد ، پي از كه گفتوگويي
دادوستدها اين چگونگي درباره بهشتي شهيد دانشگاه فلسفه
واديان فلسفه دانشآموخته ايلخاني دكتر.است شده انجام
عمده بويژه و بوده بلژيك بروكسل و لوون دانشگاههاي از
.است ميانه سدههاي در مسيحي وكلام فلسفه وي تخصص
ارشاد محمدرضا :گفتوگو
از آسياو فرهنگي ودهشهاي داد درباره ما وگوي گفت محور *
سدههاي در آنگاه و نخستين سدههاي در غرب با ايران جمله
آنها به كمتر اكنون به تا كه جرياناتياست مسيحي ميانه
فرهنگي وگوهاي گفت اين كه بفرماييد نخست.است شده توجه
شد؟ آغاز كجا از و فرهنگي و فكري گرايشهاي و نمودها چه با
شرقيان غالب جهانبيني ايران ، به اسكندر ازحمله پيش -
با كه است اين مهم نكته.بود اسطورهاي -عرفاني -ديني
تشكيل را هخامنشي امپراتوري بود توانسته ايران كه اين
نداشت جهان بر فرهنگي مهم تاثيرات هنگام آن تا ولي دهد
از پس درست آن از حاصل تاثيرات و فرهنگي عظيم روابط اما
و ايران)شرق بين روابط اين.ميگردد آغاز اسكندر حمله
.يافت جريان (مصر و روم يونان ، ) غرب و (بينالنهرين
ايران ، جمله از و آسيا به اسكندر يورش از پس كه آن توضيح
بودكه رسيده مرحلهاي به عقلانيت لحاظ از يوناني ذهنيت
بود ، كرده رامتلاشي قومي و شهري دولت اجتماعي چارچوبهاي
شروع بار اولين براي دوره اين در يونانيان ديگر بياني به
رايج جهانبيني و اجتماعي ساختار از انتقاد به ميكنند
به را چيز همه سوفسطاييان حتي; زمان آن در اسطورهاي
بار نخستين براي ارسطو و افلاطون نيز و كشيدند پرسش
نقاط ديگر در كه صورتي در.ساختند مطرح را عقلگرا ذهنيت
به وابسته انديشهها وبينالنهرين ايران جمله از جهان
قومي چارچوب اين از تا ميكوشد يوناني.بود قوميت
علم كه جديد دوره از قبل تا كه معتقدم شخصا من.رود فرا
-و 2 عقلگرايي -داريم1 ميهني جهان جريان دو بيايد پديد
اجتماعي مرزهاي از دو هر جريان ، دو اين.عرفاني بينش
ظرف عقلگرايي و عرفان هر البته.ميگذرند در وقومي
عقلگرايي براينكه علاوه.دارد را خود خاص مكاني و زماني
عرفاني جريان ميان اين در.ميشود حاكم جرياني دريونان
.نيزداريم فيثاغورثيها طريق از را
بهانهگسترش به ميلاد ، از پيش چهارم سده در اسكندر
است اين مهم اتفاق برهه دراين.ميتازد آسيا به هلنيسم
زبان ولي ميشكند را قومي چارچوبهاي آن اسكندر حمله كه
اسكندر هدف.ميدهد گسترش مشترك زبان عنوان به را يوناني
شهرهايي وي.هست نيز فرهنگي موضوعي نظامي ، مصالح از غير
بنابراين بناميكند ، آسيا سراسر در "اسكندريه" عنوان زير
يونان فرهنگي و نظامي حاكميت اسكندر حمله از پس قرن دو
منفعل حالت سده دو اين در شرقيان.ميشود مسجل ايران بر
عقلانيت آنان كه ميرسد نظر به آن از پس اما داشتهاند ،
درجهانبيني منطقي وچارچوبهاي انديشيدن منطقي) يوناني
فرهنگي تبادل اين كه دراينجاست.ميكنند جذب را (داشتن
كه ميشود شرق در عرفاني -ديني قوي جريان يك به منجر
ويژگي بلكه ندارد را قومي و نژادي محدوديتهاي آن ديگر
كه ميترا آيين كه است همين براي.دارد وطني جهان
ويژگيهاي همان خاطر به و پس اين از دارد ، ايراني ساختاري
پذيرفته غربيان بويژه ديگر اقوام بوسيله وطني جهان
.ميشود
يونان فلسفي عقلانيت تاثير تحت شرق ديني عقلانيت يعني *
ميگيرد؟ قرار
اخذ را يونان فلسفه كاملا شرقيها كه گفت نميشود نه -
عقلاني ذهنيت چارچوب و منطق آن شرقيها بلكهكردند
ساختاري خويش ديني -عرفاني بينش به و گرفتند را يوناني
وام به را وطني جهان انديشه آن از مهمتر و بخشيدند نظري
قبل.ميشود بشري منجي ايراني ، منجي پس ، اين ازگرفتند
گرفتن وام صورت به بيشتر فرهنگي ، تبادل دوره اين از
با يهوديان وقتي چنانكه بوده ، جهانبينيها در عناصري
مفاهيم ايران فرهنگ تحتتاثير ميكنند ، برخورد ايرانيان
سويي از و ميپذيرند را فرشتهشناسي و منجي رستاخيز ،
به تورات آخر متون در بويژه يونانيان تاثير تحت ديگر
.ميآورند روي نظري و كلامي مسائل
اسطوره و زبانشناختي تاريخي ، گواهان بربنيان البته *
.است بوده اسكندر حمله از پيش زردشت ديني اصلاحات شناختي ،
كه زردشت انديشههاي به را زردشتي دين بخواهيم بيآنكه
و خدايان زردشت كه ميبينيم كنيم ، منحصر آمده ، گاتها در
زمانهاش رايج اسطورهاي باورهاي و دينها گوناگون ايزدان
در.ميشمارد بزرگ خداي را اهورامزدا و ميكشد زير به را
با گاتها در شما.ميشوند حل او در ديگر خدايان واقع
و انديشهها
انديشههايي.هستيد روبهرو زدوده اسطوره بيني جهان
تحول با چه اگر.عقلاني و فلسفي مايههايي با انتزاعي
با ما و ميبندد بر رخت ويژگي و كيفيت اين زردشتي ، آيين
آنها عليه زردشت كه آيينهايي عناصر از بهبرخي برگشت
آن هرحال به ولي هستيم ، روبهرو بود ، زده اصلاح به دست
فلسفي اندازهاي تا گفت بتوان شايد و عقلاني انديشههاي
.داشت ريشه نيز گاهان در
اهورامزدا زردشت اصلاحات با.است درست كاملا شما حرف -
از بسياري در ميتوان را ويژگي اين و ميشود جهاني خدايي
فرهنگي درچارچوب خدا مفهوم بااينكه كه كرد مشاهده اقوام
است ، جهاني خداي خدايشان ولي ميگيرد ، شكل قوم آن خاص
كنيد ، نگاه نيز تورات در شما حتي است عالم خالق خداي
، هستند جهاني هم يونان وخدايان است جهاني خدايي نيز يهوه
چارچوب از موقع چه جهاني مفاهيم كه است اين مساله ولي
را آنها ديگر اقوام زماني چه و ميرود بيرون قومي و ملي
دين يك زردشتي دين.ميپذيرند خود خدايان و دين عنوان به
.داشت (مبلغ) ميترا ، مسيونر آيين كه حالي در بود بسته
ميگيرد ، قرار بررسي ملاك شناسي دين در آنچه ببينيد
به تاريخي اشكال و نمودها در دين نام به پديدهاي شناخت
زردشتي دين تاريخي تحول در آنچه.است آن از مانده جاي
آن مسلما -كرديد اشاره خودتان كه همانگونه -ميبينيم
هنوز.است نبوده گاهان در نهان فلسفي و نظري انديشههاي
هستند ، هماهنگ قومي باروايات منجي و اسطورهاي قهرمانان
ميريزد هم در هماهنگي و امتزاج اين اسكندر دوره از ولي
شكل به را يهود خداي ديگر كهاقوام ميشود آن نتيجه و
به نيز را ايراني خدايان كه همانجور ميپذيرند ، مسيحيت
اين اوج شما.ميكنند قبول ميترا آيين و مزدائيسم ضرورت
اگر حتي ديني هر.ميبينيد ماني آيين در را مساله
ولي باشد ، داشته انسان و خدا راجعبه وطني جهان گرايشهاي
هر فهم ميفهمد ، را آن كه است دين آن به مومن روي هر به
يهوه.است منطقهاي و جغرافيايي چارچوب يك به منحصر دين
خودشان به منحصر را آن يهوديان ولي است همگان خداي اگرچه
جمعبندي دوره اين در اين بنابر.ميكنند (برگزيده قوم)
با فرهنگي ارتباط در كه هستيم شاهد را مختلفي اديان
.ميگيرند شكل شرق و يونان
و برخورد اين از كه فرهنگي جريان مهمترين واقع در *
گنوسيس عرفاني جريان ميگيرد ، شكل شرق با غرب گفتوگوي
از حاصل تاثيرات و گسترش و پيدايي چگونگي درباره.است
داريد؟ نظري چه غرب مسيحي فرهنگ بر جريان اين
واقع در.است عرفان معناي در و يوناني واژه يك گنوسيس -
كه است كسي (عارف) گنوسيست.است اشراقي شناخت نوع يك
مكان و زمان چارچوبه شكستن خواهان وي.دارد وجودي بحران
شما همين براي.هست بشري جوامع همه در بينش اين.است
عرفان حتي و چيني هندي ، يوناني ، عرفان ايراني ، عرفان
خودش عرفان جغرافيايي ، شرايط خاطر به عارف.داريد يهودي
جهان خودش همراه عرفان ولي ميريزد مخصوصي ظرفهاي در را
و اجتماعي ظرفهاي در ما عقل كه همانگونه.ميآورد وطني
عقلانيتهاي از رو اين از و ميشود ريخته مختلف فرهنگي
اين مشترك امري حال عين در ، ولي ميكنيم صحبت مختلف
پايه براين.ميگذاريم عقل را آن نام كه عقلانيتهاست
از و شرق و آسيا از اسكندر حمله با عرفاني و گنوسي بينش
گسترش و ميكند پيدا را خود تاريخي خاص شكل ايران جمله
ساختار و است ما هويت جزو عرفان ميبينيم چنانكه يافته
در كه همانجور ;ميزنم مثالي.است شكلداده را ما انديشه
آلماني يك از متفاوت انگليسي يك كه ميبينيد فلسفه
و داشته وجود عرفاني گرايش نيز ايران در ميانديشد ،
و بينديشد ديگران از متفاوت كه است داشته حق ايراني
.هستند ايراني اكثرا شيعه چه و سني چه بزرگ عرفاي
از عرفاني -ديني جريانات هجوم ميلاد ، از پيش سدهيكم از
در عمده بهطور را جريانات اين.ميشود آغاز غرب به شرق
(مهرپرستي مانند) اسرارآميز و (عرفاني) گنوسي اديان
حالت از يافته نظري ويژگي هنگامه اين در عرفان.ميبينيد
.ميرود بيرون شخصي و مسلكي آييني ، و اسطورهاي
روي غرب به شرق از باره اين كه فرهنگي جريانات اين *
شرقي گنوسيس عنوان زير گفتيد شما كه گونه همان و ميآورد
فلسفي جريانهاي بر گويا شدهاند ، شناخته شرقي عرفان يا
اين.گذاردهاند عمدهاي تاثيرات نيز روم و يونان
دارد؟ سويههايي و ابعاد چه شما نظر از تاثيرات
ميشود ، افلاطون از دوره اين در كه تفاسيري در.بله -
فلسفه معلم افلاطوناست مسلط عرفاني -ديني كاملا بينش
فلسفههاي در.ميشود شيخ و مراد به تبديل دوره اين در
يا افلوطين در بعدها و ميانه افلاطوني رواقي ،
به فلسفه ، هم و روبهروييم دين با هم ما نوافلاطونيان ،
را حكمت و ميشود جمع فلسفه و عرفان با دين ديگر عبارت
جامعه در ملاصدرا از پس كه اتفاقي همان يعني ميسازد ،
"يوستينوس" مثل فيلسوفي دوره اين در.ميدهد رخ ايران
وي.است ديني تفسيري ميدهد ، ارائه فلسفي تفسير كه هنگامي
ميگرود ، مسيحيت به افلاطونيگري -رواقي از كه هنگامي
"ايرنئوس" يا.ميپذيرد جديد فلسفه عنوان به را مسيحيت
نقد من ميگويد ميكند ، نقد را گنوسي جريانهاي كه هنگامي
و آميخته كاملا فلسفه دينبا دوره اين در.ميكنم فلسفه
از ديگر عصر اين درداشتهاند اشراق ادعاي فيلسوفان
چون انديشمندي اگرچه.نيست خبري سوفسطاييان و ارسطو
بسياري استاد و پروتستان و مسيحي بزرگ مورخ "هارناك فون"
را گنوسيسيسم ديگران ، و بولتمان مانند مسيحي متكلمان از
را آن من كه -ميداند مسيحي دين هلنيشدگي نوعي
با قدري به فلسفه دوره اين در روي هر به ولي -نميپذيرم
.نبود ممكن هم از آنها ساختن جدا كه ميشود آميخته دين
بر را انسان نجات وظيفه فلسفه و ميشود روحاني فيلسوف
نظري شرق ديني -عرفاني ذهنيت روي هر به.ميگيرد عهده
شكلگيري حتي.هستند برخورد اين ثمره گنوستيكها و ميشود
.گنوستيكهاست تاثير زير نيز حواري پولوس عقايد و مسيحيت
گسترش و پيدايي خاستگاه درباره پژوهشگران همه آيا *
دارند؟ توافق ايران يعني گنوسيسي انديشههاي
بايد جديد ، مطالعات و پژوهشها به باتوجه ميكنم فكر من -
البته.دانست ايران در را گنوسيسي انديشههاي خاستگاه
"رايزنشتاين" نمونه براي.هستند مخالف نظريه اين با برخي
برخي كه حالي در است ، گنوسيس ايراني ساختار به معتقد
و بوده يهودي جريانهاي تاثير زير انديشه كهاين معتقدند
آخر دسته.دارند تاكيد آن بودن مسيحي - يهودي بر هم برخي
و مسيحيت ميان بسياري شباهتهاي چون كه هستند مسيحياني
گنوسيس كه هستند نظر اين بر ديدهاند ، حواري پولوس آراي
و ساختار بر نخواهيم اگر صورت هر به.است مسيحيت نتيجه
ياد از را نكته اين نميتوان كنيم ، اصرار آن ايراني ريشه
منجي به باور و (ثنويت)باوري دوبن اشراق ، نظريه كه برد
.است بوده ايراني باورهاي تاثير تحت بسيار آيين دراين
فكري جريان سيسم گنوسي ميلادي ، نخستين قرون از بنابراين
با ارتباط در -مخالف چه و موافق چه -متفكران و بود حاكم
.ميدادند شكل را خود فكري ساختار جريان اين
باورهاي و ها انديشه ميان ! دكتر آقاي البته*
مسيحي ، نخستين هاي سده در غرب به شرق از يافته انتقال
نداشتهاند ، طوركامل به عرفاني يا گنوسيسي ويژگي همه
بويژه غرب در سال سيصد به نزديك كه مهر آيين مانند
انديشه ، اين.بود رسمي آيين روم امپراتوري
.داشت رازآميز رنگ بيشتر و بود (شريعتمدار)آيينمدار
.است گنوسيسي كاملا جرياني كه مانوي آيين مثلا برخلاف
جريانات چه ساز سبب شرق ، گنوسيسي آيينهاي روي هر به
ميشوند؟ غرب در فكري و كلامي ديني ،
مهر آيين است ، درست بله شما ، پرسش اول بخش با رابطه در -
روي هر به ولي است داشته عرفاني ويژگي كمتر مهرپرستي يا
عمدهاي تاثيرات بود ، ايران در آن خاستگاه كه آيين اين
.است خارج ما بررسي از كه نهاد آغازين مسيحيت ساختار بر
از غير كه گفت بايد شما ، سوال دوم بخش با رابطه در اما
كه جرياني رفت ، اشاره آنها از برخي به كه ديني فلسفههاي
.است حواري پولوس آراي ميگيرد ، شكل گنوسيسم تاثير تحت
و است مسيحي كلام بنيانگذاران از يكي پولوس كه ميدانيم
.است داشته مسيحيت دهي شكل در پايهاي نقش
ثنويت ديگر و يهودي گرايشهاي از استفاده با پولوس
مسيحيت حوزه در فكري مكتبي تاسيس به دست گنوسيسي راديكال
ويژگيهاي با گنوسيسي عرفان وطني جهان واقع در.مييازد
با قديسنيز يوحناي و.ميشود آميخته هم در يهود آيين
.بود رسيده جمعبندي اين لوگوسبه نظريه طرح
آغاز در":مييابيم يوحنا انجيل آغاز در را آن بازتاب *
خدا و بود خدا همان كلمه و بود خدا نزد كلمه و بود كلمه
".آفريد را جهان كلمه با
و رواقي فلسفههاي تاثير لوگوس نظريه در البتهبله -
جريانهاي روي هر به.برد ياد از نبايد را ميانه افلاطوني
متفكران كه ميرود پيش طوري مسيحيت در غالب گنوسيسي
عرفاني و گنوسيسي جريان توجيه به اكثرا اول قرون مسيحي
بهطوريكه ;درآمدند كليسا رسمي نظريه با آن همراهي و
ميپردازد آن نقد به "ترتوليانوس" و راني اسكند "كلمنس"
از شاخهاي كه مانوي آيين ميلادي سوم قرن در اينكه تا
.ميشود وارد غرب به است ، گنوسيسم
بخوانيد آينده هفته راسهشنبه مطلب ادامه
|