مدرن جامعه هاي ويژگي
بشر زندگي در عميقي تحولات مدرن جامعه و مدرنيته :اشاره
بسياري منفي و مثبت ابعاد حاوي تحولات اين.كرد ايجاد
دهه دو در آن چشمگير جاذبههاي عليرغم كه بطوري بود ،
توسط اي گسترده و جدي انتقادات بيستم قرن پاياني
روند اين و شد وارد آن ابعاد برخي بر غربي انديشمندان
جامعه اينكه.يافت تداوم مدرن پست نظريههاي طرح تا حتي
دهنده تشكيل عناصر و ويژگيها است؟ جامعهاي چگونه مدرن
مابين حقوق رابطه نيز و حكومت نوع مشروعيت ، است؟ كدام آن
است؟ استوار سازوكاري چه بر جوامع اين در حاكميت و مردم
جامعه انفصال طبعا ويژگيها و سئوالات اين به پرداختن
از ما شناخت به و داده دست به را مدرن ماقبل از مدرن
از ما نتيجهآگاهي در و جوامع اين دهنده تشكيل عناصر
تبيين حاضر مطلب.ميرساند ياري آن منفي و مثبت جنبههاي
خوانندگان نظر از كه است مقوله اين از خلاصهاي و ساده
انديشه گروه.ميگذرد گرامي
شعبان وليالله
:مدرنيته زمينه -الف
كه است گسستي و تاريخي دوره يك پايان از متاثر زمينه اين
تشكيلات در كه مشروعيتي بحران. گرفت شكل هايي دوره طي
شكل صليبي 1450 جنگهاي پايان از بعد(كليسايي) مذهبي
زمينه كشيد ، صنعتي انقلاب و و 18 قرون 16 ، 17 به و گرفت
از را مشروعيت اين و داد تغيير كلي به را مشروعيت
شهروندان نام به مردماني و زمين سوي به آسمانها
نسبت مشروعيت ، بحث كه بود اينجا از كرد ، منتقل Citizens
حاكم ، و مردم مابين حقوق حكومت ، نوع حاكم ، با مردم
Nation-) ملت -دولت حقوق ، اين حافظ عنوان به قانونگرايي
متعاقب Power قدرت تحديدات و مردم اراده بهعنوان (State
.گرفت صورت آن
:معرفتشناسي -ب
در مدرنيته ويژگيهاي از يكي:شناخت مقوله در كلگرايي -1
همه ميباشد ، كلان بررسي و كلگرايي بر تاكيد شناخت ، امر
اين در ديد ، آن كليت در بايد شناخت ، بايد اگر را چيز
ساختارگرايي ، :مانند كلگرايي نظريه با ما زمينه
.هستيم مواجه...و كاركردگرايي
عقلانيت و خردگرايي و خردورزي خردباوري ، :خردباوري -2
وجود امر اين بدون مدرنيته است ، مدرنيته دوران مظهر
بابك است ، گرفته شكل مدرن عقل وجود با مدرنيته ندارد ،
نظامش كه ميخوانيم مدرن را جامعهاي":مينويسد احمدي
راستاي در حسابشده كنشهاي و خردباوري بر استوار
.تكنولوژيك و علمي كنشهاي يعني باشد ، هدفي به دستيابي
-فكري) بخردانه سازمان مدرنيته ماكسوبر گفته به
(1)".است جامعه (روشنگرانه
و ابزاري حسابگر ، مدرن ، عقل توافق يعني مدرن دوران
رابطه آنها بين كه اهدافي و وسايل چارچوب در تكنولوژيك ،
آينده و حال براي خود برنامهريزي با و كرده برقرار
پيشرفت":كه است آورده احمدي بابك ميدهد ، ارائه راهكار
عليه ميتواند آدمي خود كه اين يعني مدرنيته ، منطق در
در كند ، عمل ديگر قدرتهاي و تقديري نيروهاي به باور
تقديري فرمان به و وابسته ديگر پيشرفت مدرن ، روزگار
معنايي بل نميشود ، تعبير انسان ، زندگي قلمرو از بيرون
دارد را تاكيد اين مدرن عقل ابزار (2) "است يافته تازه
صورت به شك صورت ، اين در شك ، در جز كن شك چيز همه در كه
يك مدرن انسان به صوري عقلانيت درميآيد ، مقدس مقوله يك
عزيمت نقطه":ميگويد ميلاني عباس ميدهد ، جديد بينش
اراده پرداخته و ساخته تاريخ كه است گمان خردگرايي
مدرنيته كلي و اصلي مفهوم وبر عقيده به (3)"انسانهاست
است ابزاري عقلي تجلي مدرنيته و است عقلانيت و خردباوري
.است گرفته شكل تكنيك رشد با كه
مربوط را احساسي باور و احساس اگر:احساس بر عقل تفوق -3
به مربوط عقل بدانيم ، Community مدرن ماقبل جامعه به
عقلگرايي با تقدم مدرن ، دوران در است ، مدرن دوران
برخورد چيزي ، هر با مواجهه در مدرن انسان و ميباشد
بدون و عقلاني ضرورت با بلكه نداشته ، عاطفي و احساسي
.است كرده برخورد پديدهها با روح داشتن
اصالت و محوري انسان با است برابر مدرنيته:اومانيسم -4
بر كه است انسان.ميشود ختم انسان به چيز همه انسان ،
در تصرف و دخل اجازه خود نفع براي و ميكند آقايي طبيعت
از جديد تعريفي امر ، اين با مدرنيته دارد ، را چيز همه
و جهان به انسان نگاه تحول" موجب و ميدهد ارائه انسان
متعالي ارزش بهعنوان فرد" و (4) "است خودش به بهخصوص
عبارت بشر ، اصالت مبتنيبر تفكر وجوه از يكي ،(5)"است
از":ميگويد آشوري طبيعت ، با انسان نهادن رويارو از است
ولي دارد ، وجود گوناگون تعبيرهاي بشر ، اصالت يا اومانيسم
اعظمي اسم انسان جديد تمدن در كه گفت ميتوان بهطوركلي
در آدميان رفتار و كردار سنجه نيك ارزشهاي كل كه است
(6)".است امروز جهان
تبع به مدرنتيه:منطقي و عاقل فاعل به اعتقاد -5
Subjective شناسا فاعل راهبرد به كامل اعتقاد اومانيسم
Subjecte به را تقدم Objecte و Subjecte دربرابر و دارد
به كه است شناسا عاقل فاعل اين و ميدهد (شناسنده) سوژه
.ميكند تفسير را آن و ميدهد معنا جهان
دوران دستمايه كه علوم واقعنمايي:علوم واقعنمايي -6
علوم و ميكند تاكيد دارد واقعيت آنچه بر است ، مدرن
.مينمايد فعاليت حيطه اين در انساني ، و طبيعي و تجربي
شناسايي دسترس در آنچه كه دارد تاكيد امر اين به مدرنيته
واقعيت دنبال مدرنيته علوم ميباشد ، بررسي قابل است علوم
.حقيقت نه هستند اشياء
:روششناسي -ج
دو بر مدرن متدولوژي:تجربه و عقل مبتنيبر روششناسي -1
تفكري هر اساس اين بر دارد ، تاكيد تجربه و عقل عنصر
بايد هم بعد و باشد هماهنگ عقلانيت اصول با بايد اولا
قرار پذيرش مورد تا بيايد بيرون موفق تجربه و آزمايش از
.گيرد
قابل و عيني كه است شناسايي قابل چيزي:عينگرايي -2
ذهنيت به عينيت تقدم باشد ، انسان سيطره حوزه در و مشاهده
.ميباشد مدرنيته مهم اصول از يكي بهعنوان
كه چيزي مدرن هرمنوتيك ديدگاه در:متن به مولف تقدم -3
از متن.است مولف دارد ، تقدم زمينه و متن مولف ، ميان
از ميشود سعي سپس و ميگيرد قرار بررسي مورد مولف دريچه
اين در است ، بوده مولف موردنظر كه تفسيريبشود همان متن
برداشت تكثر و است موردنظر متن از واحد برداشت ديدگاه ،
.ميشود شمرده مردود
:تاريخي بررسي لحاظ از -د
هم به مكان و مدرن ، زمان ماقبل دوران در:زمان درك -1
فصل ، شب ، روز ، مانند ميشوند تعريف هم با و هستند وابسته
يك با ما حالت اين در...و بعدازظهر ظهر ، از قبل ماه ،
تاريخ و هستيم مواجه تكرار قابل و دايرهاي زمان
بين تفكيك مدرنيته دوران در ولي شود ، تكرار ميتواند
اجزاء به سنجش لحاظ از زمان و گرفته صورت مكان و زمان
همچنين و ثانيه دقيقه ، ساعت ، :مانند گرديده ، تجزيه خود
نيز و آينده و گذشته حال ، مانند درآمده خطي حالت به زمان
ميباشد ، تكرار غيرقابل و تكاملي زمان يك خطي ، زمان
مهم نكته اين به توجه هرحال ، به":كه است آورده تافلر
تكامل با صنعتي واقعيت برخورد لازم شرط خطي ، زمان كه است
را تكامل و پيشرفت خطي ، زمان.ميداد تشكيل را پيشرفت و
دايرهاي خطي جاي به زمان اگر زيرا ساخت ، امكانپذير
واحد ، جهت يك در حركت جاي به حوادث اگر و ميبود
و تكامل ميكرد ، تكرار را خود تاريخ و بودند برگشتپذير
زمان ، ديوار بر سايههايي يعني خيال ، و وهم جز پيشرفت
مدرنيت پويايي":ميگويد گيدنز آنتوني (7)"نبود بيش چيزي
ميگيرد ، سرچشمه تركيبشان باز و مكان و زمان جدايي از
زندگي مكاني -زماني دقيق منطقهبندي كه صورتهايي به
نظامهاي ازجاكندگي باعث ميسازند ، امكانپذير را اجتماعي
در موثر عوامل با كه پديدهاي) ميشوند اجتماعي
ساماندهي و (دارد نزديك ارتباط مكاني -زماني فاصلهگيري
پرتو در را اجتماعي روابط بازانديشانه ساماندهي باز و
گروهها و افراد كنشهاي بر كه دانشي مداوم دروندادهاي
(8)"ميشوند موجب ميگذارد ، تاثير
كه است پيوسته خطي يك آينده ، و حال گذشته ، صورت به زمان
تغيير موجب گسست اين ولي ميباشد ، گسست قابل آن دوره هر
كه است موجودي" صورت به انسان نميشود ، زمان خطي حالت در
:است بعد سه داراي زمان او براي.دارد خودآگاهي هستي به
جداييناپذيرند ، هم از بعد ، سه اين آينده ، حال ، گذشته ،
حاصل كه است ، خود گذشته تاريخ حامل حال ، زمان در انسان
مبناي بر و حال زمان در اوست ، وضعيت و موجوديت همان آن ،
مدرنيته (9) "ميكند جهتگيري آينده احتمالات به نسبت آن
از) زمان در موتاسيون و وجهش است زماني پيوست به قائل
.نميداند قبول قابل را (تاريخي لحاظ
و واقعي گذشته يك اينكه و تاريخ در ابهام وجود عدم -2
تاريخ تفسير به قائل مدرنيته:دارد وجود فهم قابل
حوادث يعني تاريخ ، فهم بر را اصل كه تفسيريميباشد
كه برداشتي ميدهد ، قرار متن يك عنوان به گذشتگان روزگار
سوي به برداشت اين در تاريخ.ندارد وجود آن در ابهامي
.ميرود پيش معين و روشن اهداف
آغازي تاريخ مدرنگرايان ، ديدگاه در:تاريخ هدفمندي -3
در تاريخ. دارد كاناليزه حالت يك تاريخ انجامي ، و دارد
طي اين در و ميدهد ادامه مسيرش به تاريخ فلسفه جاده
مدرنها ، باور در.ميباشد مختلف تعينهاي داراي طريق ،
مشخص مقصد ولي نمايد ، طي را گوناگون راههاي شايد تاريخ
پايان كه ميكنند تاكيد امر اين به مدرنگرايان است ،
و است دموكراسي -ليبرال وجود فوكوياما قول به تاريخ
.است تاريخ هدف جهانگرايي
را عينيت بايد مورخ:مورخ وظيفه عنوان به عينگرايي -4
واقعيت بداند ، بررسي قابل را واحد عين و بدهد قرار ملاك
متن هيچ از حقيقتي و است برداشت و مطالعه قابل عين در
عينيت همان است برداشت قابل هرچه و نيست مستفاد تاريخ
.ولاغير است
به انقسام قابل كه است واحد كليت يك تاريخ:كلي تاريخ -5
يافتن براي گيرد صورت انقسام اين اگر و نيست اجزاء
جهت و است مطرح كه است تاريخ كليت اين است ، كليت واقعيت
كه است مطلب اين مويد تاريخ.مينمايد مشخص را هدف و
.است شناسايي قابل آن واحد پيكره با جامعه يك تاريخيت
ايدئولوژيها دوران مدرن دوران:ايدئولوژيكگرايي -6
توجه با كه دارند تاكيد امر اين بر مدرنگرايان ميباشد ،
تاريخ ، فلسفه وجود و آن هدفمندي و تاريخ از تفسير يك به
هستيم ، (واحد) ايدئولوژي يك داراي جامعه يك چارچوب در ما
و است جامعه يك آرزوهاي و آمال مشخصكننده ايدئولوژي
ميتواند ايدئولوژي اين آنها ، به رسيدن جهت نشاندهنده
نام به واحد كليت يك سطح در يا و باشد جامعه يك سطح در
تسري قابل را مدرن ابزار مدرن ، ايدئولوژي جهاني ، جامعه
.ميداند جوامع همه به
:سياست - ه
و بوروكراسي:قدرت كنترل بوروكراسي ، شدن نهادينه -1
در بوروكراسي ولي دارد طولاني سابقهاي ديوانسالاري
در ديوانسالاري نيست ، قياس قابل آن ماقبل با مدرن جامعه
وتقسيم مراتب سلسله سيستم يك به مدرنگرايان ، مجهز باور
در.ميباشد تكنولوژيك عقلانيت به مجهز و خردگرايانه كار
تخصصهاي داراي كه متصديان يكسري با مدرن بوروكراسي
يك از واحد صورت به قدرت و ميكنيم برخورد هستند ويژه
كنترل يك جامعه روي بر منظر اين از ميشود ، كنترل نقطه ،
جامعه يك است قادر واحد قدرت اين و ميشود اعمال واحد
.دهد تشكيل منسجم
يادآور "دنيا در ديوانسالاري" جذاب كتاب در جاكوبي هنري
بزرگ تمدنهاي تمامي تاريخ":كه نوشته وبر آلفرد كه شده
و حمايت را انسانها هستي ديوانسالاري ، از تركيبي با
(10)".است داده تشكيل
سلسله غيرشخصي خصلت با ديوانسالاري جامعهشناسان ، براي
بزرگ سازمانهاي عقلاني اداره براي اجتماعي ساختار مراتب
در تغيير به ديوانسالاري":ميگويد واگو استفان است ،
عقلايي ، تصميمگيري سمت به خصوصي و عمومي سازمانهاي
مشترك اهداف به بيشتر دستيابي و عملكردها كارايي بهبود ،
افزايش سازماني پيچيدگي و حجم كه همانطور است ، حركت در
"دارد وجود امور بهبود و همكاري به بيشتري نياز مييابد ،
منابع (ستادي) عاليرتبه كارمندان معاصر جوامع در (11)
قانون نام به حالت يك با ما و داشته دست در را قدرت
.هستيم مواجه اليگارشي آهنين
توجه با مدرن دوران در:سلطه مكانيزمهاي كردن دروني -2
مدرن دوران ارزشهاي فرهنگپذيري ، و جامعهپذيري اصل به
صورت به ارزش به عمل با آنها نهادينهكردن و شده دروني
مواجه كنترل خود سلطه يك با را افراد روزانه ، اعمال
به و است كنترل خود ماشين يك صورت به مدرن انسان.ميكند
.نميزند دست است ، مدرن باور خلاف كه اعمالي
جامعه از تحول در:اشتراكجمعي محور به دولت تبديل -3
تغيير ماهوي لحاظ از هم دولت مدرن ، جامعه يك به سنتي
ملتها -دولت.مواجهاند ملت -دولت با مدرن جوامع.ميكند
اجتماعي قرارداد يا جمعي وفاق براساس كه ملي دولتهاي يا
بهعنوان ملت جمعي اشتراك و آمال محور شدهاند ، تشكيل
اين به كشورهايي يا ملت -دولت.هستند دولت اين شهروندان
و گذشته در مصداقي هيچ كه است نو كاملا پديدهاي مفهوم ،
جامعه منافع نگهبان دولت اينجا ندارد ، باستاني تاريخ
خارجي تهديدات و خطرات مقابل در آن از و است (ملت) مدني
مدني جامعه كارگزار و مزدور دولت ميكند ، محافظت داخلي و
يعني را ، خود وظيفه كه دارد زمانيمشروعيت تا و است
با مردم دهد ، انجام خوبي به را مدني جامعه از محافظت
راحتتر خودساخته دولت چتر زير در خود جمعي اشتراك
برابر در دولت اينگونه و برسند خود اهداف به ميتوانند
.ميباشد پاسخگو دولت جامعه ،
و دولت بين:اجتماعي كانالهماهنگي حزبي ساختار -4
مدني ، نهاد يك بهعنوان حزب مدرن ، جامعه يك در شهروندان
كه ميشوند موجب احزاب است ، طيف سر دو اين رابط نهاد
متمركز گروه يك يا نفر يك دست در اندازه از بيش قدرت
كه ميشوند موجب حاكميت ، در احزاب سهيمشدن با و نشده
احزاب.بربندد رخت جامعه از استبدادي يا توتاليتر سيستم
و هستند جامعه اجتماعي و سياسي وضع تلطيفكننده
.ميباشند پرده پشت صحبتهاي بازگوكننده
توسط توليدشده اصلي روايات پيرامون ملي هويت ساخت -5
صورت به هويت از روايت يك با ما مدرن دوران در:دولت
هويتي غالب ، هويت هستيم ، مواجه اجتماعي و ملي هويت
مورد را آن جامعه ، قدرت مظهر بهعنوان دولت كه ميباشد
گروهي ، فردي ، هويتهاي و ميدهد قرار خود اهتمام
قرار بيمهري مورد..و قومي نژادي ، خردهفرهنگي ،
هويت بحران دوران معنا يك به مدرن دوران ميگيرد ،
تاب مدرنيته گرديد ، بيان كه همانطور چون ميباشد ،
آن و ميبيند رنگ يك را چيز همه و نياورده را روايتها
.ميدهد قرار اجتماعي انسجام و وفاق خدمت در را
دارد ادامه
:پاورقي
نشر تهران ، "انتقادي انديشه و مدرنيته":(بابك) احمدي -1
.ص10 اول ، چاپ مركز ، 1373 ،
مركز ، 1377 ، نشر تهران ،"مدرنيته معماي":(بابك) احمدي -2
.صص 2322
تهران ، ،"ايران در تجددستيزان و تجدد":(عباس) ميلاني -3
.ص37 اول ، چاپ آتيه ، 1378 ، نشر
انتشارات ،"مدرن پست مدرنيته ، سنت ، ":(اكبر) گنجي -4
.ص39 صراط ، 1375 ،
.ص187 منبع ، همان -5
فرهنگي موسسه تهران ، ،"مدرنيت و ما":(داريوش) آشوري -6
.ص59 اول ، چاپ صراط ، 1376 ،
خوارزمي ، شهيندخت ترجمه ،"سوم موج":(آلوين) تافلر -7
.ص 146 سوم ، چاپ نشرنو ، 1366 ،
ثلاثي ، محسن ترجمه ،"مدرنيت پيامدهاي":(آنتوني) گيدنز -8
.ص21 اول ، چاپ مركز ، 1377 ، نشر
فرهنگي موسسه تهران ، ،"مدرنيت و ما":(داريوش) آشوري -9
.ص4 اول ، چاپ صراط ، 1376 ،
تغييرات مدلهاي و تئوريها بر درآمدي":(استفان) واگو -10
انتشارات تهران ، غرويزاد ، احمدرضا ترجمه "اجتماعي
.ص175 جهاددانشگاهي ، 1373 ،
.ص 175 منبع ، همان -11
|