ايران در تاريخنگاري دم سپيده
برون از نگاهي جديد هزاره در ايران
( پاياني بخش )
ايران در تاريخنگاري دم سپيده
نخستين درباره همايون تكميل ناصر دكتر با گفتوگويي
باستان ايران در تاريخنگاري ادوار
معمولا باستاني ، عهود به مربوط تاريخي متون در :اشاره
نام و ميشود گفته بسيار سخن روميان و يونانيان از
اين با ميشود ، شنيده بسيار كتزياس و توسيديد و هرودوت
به مهمي فصلهاي مورخان ، اين آثار در اينكه عليرغم حال
چنين يافته ، اختصاص باستان ايران تمدن و فرهنگ و تاريخ
تاريخنگاري قديم ، ايران در كه شده القا خوانندگان به
كه ميماند بيپاسخ نكته اين هذا مع.است نداشته وجود
مكتوب آثار تا بعد ادوار و هخامنشيان عهد كتيبه هزارها
چه با ها"خداينامك" جمله از ساسانيان ، عهد فراوان
چه باستان ايران در تاريخنگاري و آمده پديد انگيزهاي
در جدي بحث باب ميتوان پرسشها اين با است؟ داشته وجهي
اهميت دليل به اولگشود دليل دو به را زمينه اين
و تاريخي ريشههاي از بخشي كه موضوع لذات با و فينفسه
اينكه دليل به دوم و ميدهد قرار توجه مورد را ما فرهنگي
ابن طبري ، جمله از ايران اسلامي دوره مورخان بزرگترين
را خود تواريخ از مهمي بخشهاي...و يعقوبي مسعودي ، اثير ،
ايشان بعد ما سلاسل و كيانيان عهد و ايران قديم تاريخ به
كه ميدهد مااجازه به مباني اين.دادهاند اختصاص
ديده به را باستان ايران در مكتوب تاريخ فقدان پيشفرض
به كهن ، ايرانيان تاريخنگاري جستجوي در و بنگريم ترديد
ناصر دكتر با زير گفتوگوي.بپردازيم تازه مسائلي طرح
علمي هيات عضو و دانشگاه در تاريخ استاد همايون ، تكميل
براي است تلاشي فرهنگي ، مطالعات و انساني علوم پژوهشگاه
.تاريخ دم سپيده در ايرانيان تاريخنگاري فهم
انديشه سرويس
رضوي مسعود :از گفتوگو
شناخت به علاقه عليرغم اخير سالهاي در دكتر ، آقاي *
و پژوهش سير ايرانيان ، ميان در فرهنگي و تاريخي ريشههاي
.است يافته كاهش ايران باستاني و قديم تاريخ در مطالعه
در بلكه بپردازم ، ناسيوناليستي جذبههاي به نميخواهم من
ما آيا تاريخي منابع بر علاوه كه بدانم ميخواهم اينجا
ديگر عبارت به.داشتهايم باستان عهد در تاريخنگاري
و مواد و باستان ايران عهد در تاريخنگاري با ميخواهم
به ميتوان راستا اين در شما نظر به.شوم آشنا آن مصالح
كرد؟ گفتوگو علمي و عيني طور
عهد" كه كرد روشن بايد ابتدا در اما بله ، من باور به -
و مواد و تاريخنگاري مساله به سپس و چه؟ يعني "باستان
در باستان عصر يا عهد.پرداخت دوران آن در آن مصالح
از دوره اين و است اسلام دين ظهور از پيش روزگار ايران
سرزميني در انساني حيات نشانههاي و آثار اولين كه زماني
گرفت ، خود به "زمين ايران" نام جهان فرهنگ در بعدها كه
دست به مرو در سوم يزدگرد كه هنگامي تا و ميشود شروع
لحاظ از كامل طور به ساسانيان دودمان و شد كشته آسياباني
و فرهنگ البته و دارد ادامه رفت ميان از حكمراني
دوران آن زمامداري آيينهاي از بسياري و حكومت شيوههاي
.است مانده برجاي متمادي قرنهاي تا
ايران" در انسان زندگي آغاز از يعني دوره اين در آيا *
تاريخنگاري سرزمين اين به اسلام ديانت ورود تا "زمين
است؟ داشته وجود
اين در.ميشود مطرح شما پرسش دوم بخش كه اينجاست -
عبور از پس و است شده آغاز سنگي پارينه دوره از كه دوران
دم سپيده اندك اندك نوسنگي انقلاب و سنگي ميان دوره از
و آمده پديد آهن و برنز دورههاي مرور به و شهرنشيني
سيلك ، و زاغه تپه و شوش در درخشاني هاي(Culture) "فرهنگ"
خود حيات ديگر منطقه دهها و چشمهعلي و زيويه و چغازنبيل
شهركهاي و شهرها در تدريج به اينكه تا كردهاند آغاز را
در.ميشود پديدار (Civilisation) "تمدن" عصر يافته ، رشد
ايران مدني كانونهاي از بسياري در نگارش و خط زمان اين
مرحله اين به زودتر كه همسايگاني از اقتباس با زمين
گمان به و است يافته رواج كم و بيش بودند ، رسيده فرهنگي
و نگارشها انواع از مسامحه با ميتوان دوره ، همين از من
.برد نام "تاريخنگاري" ميان آن از
در فرهنگ آغاز و تمدن دوره ابتداي و شهري يكجانشيني پس *
جستجو...و چغازنبيل و شوش كتيبههاي در بايد را ايران
آيا كه ميآيد پيش ديگر پرسش يك حال اين با.كرد
وقايع ثبت و تاريخنگاري اهميت بر وقوف خود ايرانيان
تاريخنگاري كه دانستند زماني چه از اساسا و داشتند
ايشان فرهنگي و قومي و ملي بنيادهاي قوام موجب ميتواند
و باستاني ادوار به اشاره گذشته مورخان آيا نيز و باشد
ميكردهاند؟ تلقي چگونه را ايرانيان آغازين تاريخ
هم و داشته وجود نظرياتي هم نوشتار و خط مورد در ظاهرا
بوده نظريات اين حامل و بستر مجموع در كه افسانههايي
است؟
خطهاي و زبانها ايران در.كرديد مطرح جامعي پرسش بله ، -
و فرهنگي و اجتماعي دلايل به متفاوت ، منشاهاي با و مختلف
گوناگون ملل و اقوام تماسهاي و برخوردها در جغرافيايي
كهن اسطورههاي برپايه.است آمده پديد يكديگر با منطقه
طهمورث گرانمايه" يافته زيبايي پژواك "شاهنامه" در كه
و كرد پست "گرزگران" به را "ديوان" كه آنگاه "ديوبند
:گفتند و خواستند "زينهار" آنان داشت ، را كشتنشان آهنگ
هنر نو يكي تا رامكش ما كه
ببر آيد كت ما ، از بياموزي
زينهار دادشان نامور كي
آشكار كنند نهاني تا بدان
او بند گشتنداز آزاد چو
او پيوند ناچار بجستند
بياموختند خسرو به نبشتن
برافروختند دانش به را دلش
سي نزديك كه نه يكي نبشتن
پارسي چه و تازي چه رومي چه
پهلوي چه و چيني چه سغدي ، چه
بشنوي همي كان زهرگونهاي
اسطورهشناسي پايه بر كه ميدهد نشان داستان اين
ديگر از را خط كه ميدانستند ايرانيان (MYTHOLOGIE)
.آموختهاند اقوام
تحول آن زمانبندي ميتوان ;خودمان سخن دنبال برويم *
كرد؟ بيان دقيق بهطور را پيشگفته فرهنگي -اجتماعي
دوران آثار قديميترين شناسي ، باستان دانش پايه بر -
تا از 200000 زمين ايران در (غذا جمعآوري) سنگي پارينه
دوره اين پايان و است شده زده تخمين پيش سال 100000
نگارشي علامتهاي پارهاي.است بوده پيش سال 12000
بودند ، مصاديق و مفاهيم داراي كه (تصويري نيمه يا تصويري)
و است شده ديده الواح پارهاي در چهارم هزاره اواخر در
و تركيب) قديم ايلامي خط ميلاد از پيش سال از 2200
هماكنون جديد لوحههاي بر (بينالنهرين خطهاي اقتباس
به اقتصادي ، و مالي مسائل بر افزون كه است بررسي مورد
يكم هزاره در.دارد اشاره نيز تاريخ رويدادهاي پارهاي
سده از و يافته تحول نگارش و خط بر آشنايي ميلاد ، از پيش
كه است شده مرسوم باستان فارسي خط ميلاد از پيش هشتم
و است شده نگاشته خط اين به هخامنشي كتيبههاي
.دارد تعلق ميلاد از پيش پنجم سده به آنها قديميترين
تاريخ" هم آن كه خط پيدايش از پيش دوران از ما شناخت *
روشهايي چه از و ميشود؟ تبيين چگونه است "ايران
كرد؟ استفاده دوران آن شناخت براي ميتوان
مصطلح معناي به تاريخنگاري با كه است ديگري پرسش اين -
"تاريخ از پيش باستانشناسي" به و نيست مربوط زياد آن
توسعه ايران در شناسي باستان اندازه هر و مييابد پيوند
تبيين علمي ، حفاريهاي تپهها ، شناخت) كند علميپيدا
از پيش ايران احوال و اوضاع بر آگاهي (باستانشناختي عيني
شناسي باستان من عقيده به چند هر.ميشود بيشتر تاريخ
.باشد ميتواند دورهها همه در تاريخ مددكار و يار
در گذشتگان احوال بر كه دارد وجود هم ديگري روشهاي آيا *
يابيم؟ آگاهي تاريخ اعماق
و گذشته احوال بر آگاهي و شناخت تاريخ ، اگر.بله *
و تحولات گوناگون زمينههاي و جامعه مختلف نهادهاي
"تاريخي شناسي مردم" پوياي علم شود ، تعريف اجتماعي تطورات
نيز دانش اين و ميكند پيدا گرايانهاي تحليل نقش
تاريكيهاي از بسياري روشنگر شناسي ، باستان با هماهنگ
شناسي زبان" گونهاي به و باشد ميتواند دور گذشتههاي
.باشد داشته برعهده ميتواند را مهم همين هم "تاريخي
به همواره مردم بدانيم كه است اين توجه قابل نكته
و قبيله و دودمان و خود.داشتهاند توجه خود گذشتههاي
بيآنكه و كردهاند شناسايي گونهاي به را خود عشيره
قائل "تاريخي هويت" خود براي بشناسند را "تاريخ علم"
اما باشند ، نكرده تجربه را "تاريخنگاري" است ممكن.بودند
.ساختهاند "نيايي" خود براي.داشتهاند "تاريخنگري"
آنان احوال شرح و برگزيدهاند "پهلواناني" و "قهرمانان"
و باليدهاند پيروزيها بر.كردهاند نقل سينه به سينه را
واقع چه داستانها ، آن ضمن در و بردهاند رنج شكستها از
.يافتهاند موجوديت و تبلور و كرده زندگي غيرواقع ، چه
آغاز در بسا چه و آمدهاند پديد راستا همين از اسطورهها
برآن برگهايي و شاخ مرور به اما داشتهاند ، "واقعيت"
آن از بخشهايي انسان ، بودن نانويسا علت به يا افزوده
كرده جلوه باور قابل غير گاه كه طوري به.است شده فراموش
ريشههاي ميتواند حكايتها و قصهها آن همه اما.است
ما زمان در.ميآيد شمار به "تاريخ فلسفه" و "تاريخ علم"
با پيوند در "اسطورهشناسي" و "فرهنگي شناسي قوم"
تبيين را گذشته داستانهاي از بسياري اقليم ، و جغرافيا
"كوهستاني" ، "بياباني" حماسههاي و اسطورهها.است كرده
علمي ، غير باورهاي و خرافات از بسياري حتي ،"دريايي" و
تفاوتها و رفتهاند شمار به "علمي" و اجتماعي -طبيعي امر
تاريخي مراحل و اجتماعي شرايط دقيق شناخت با آنها تنوع و
تحليل و تاويل انساني ، جماعتهاي و جامعهها زندگي
دست از را علمي دقت بايد امر اين در البته كه شدهاند ،
.نياورد ميان به سخن پرورانه گمان و نداد
دارد ادامه
برون از نگاهي جديد هزاره در ايران
( پاياني بخش )
ويرجينيا دانشگاه استاد رمضاني الله روح پروفسور
بيشتري بنيادي پرسشهاي دموكراسي و اسلام بين ارتباط
ابتكاري درپيام شما!جمهور رئيس آقاي.ميكند مطرح
بنيانگذاري بين آمريكا ، شباهتهايي مردم به خود تلويزيوني
بگوييد بتوانيد تا كرديد ترسيم ايران و آمريكا جمهوريهاي
"آزادي و دموكراسي جمهوريخواهي ، " با مذهب مورد دو درهر
بهخوبي شما كه همانطور وجود ، اين با.است بوده هماهنگ
كرده ، جدا دولت از را مذهب آمريكا اساسي قانون ميدانيد ،
.است كرده تركيب آنهارا ايران اساسي قانون كه حالي در
من شما تمدنهاي گفتوگوي نظريه تقويت در اين بنابر
به عميقتري توجه بايد ايرانيها دليل چند به كه معتقدم
كه اين اول.باشند داشته آمريكا تجربه در جداسازي دكترين
بنجامين و ماديسون واشنگتن ، از آمريكا بنيانگذاران
تصديق ترديد بدون جفرسون توماس تا گرفته فرانكلين
زيرا است ، ضروري جمهوري حكومت براي مذهب كه كردهاند
برخي كه اين ثانيا.ميدهد گسترش را اخلاق و فضيلت مذهب
كه بودند معتقد آمريكا اساسي قانون كنندگان تدوين از
ميكردند تصور برخي و بوده مذهب حفظ منظور به جداسازي
جيمز كه حالي در است ، بوده دولت حفظ براي كار اين
.است كرده تلقي ضرورتي هر حفظ براي را جداسازي ماديسون
ديوار" ميكنند تصور برخي كه آنطور اگر كه اين ثالثا
پس بوده ، مطلق آنقدر آزادي و مذهب بين مجازي "جدايي
تلاش نبايد سال حدود 200 مدت براي آمريكا دادگاههاي
ترسيم را دو اين بين مرزهاي مورد به مورد تا ميكردند
.كنند
است اين كنند توجه آن به بايد ايرانيها كه ديگري نكته
در آمريكا دولت كه نيست آن مفهوم به جدايي دكترين كه
در امروزه.تاثيرناپذيراست حكومت براي مذهب اهميت مقابل
سازمانهاي آن طريق از كه شيوههايي درباره اجماعي آمريكا
ظهور حال در كنند كار يكديگر با ميتوانند دولت و مسيحي
مردم كه نيست آن مفهوم به جدايي دكترين همچنين.است
آمريكا مردم واقع در.هستند غيراخلاقي يا بيخدا آمريكا
در مردم صادقترين و كليساروترين ترسترين ، خدا از يكي
پول روي بر هنوز كه است كشوري آمريكا.هستند غرب دنياي
.است كرده نقش را "داريم ايمان خدا به ما" عبارت خود
نيز آمريكائيها جديد هزاره فجر در كه اين امر حقيقت
و هستند كور جهانگرايي زيانآور پيامدهاي دلواپس
را اخلاقي حساسيتهاي آزاد ، بازار تبعيض يكسره ايدئولوژي
.است كرده تشديد
كتاب مولف و فيلسوف "تارناس ريچارد" نمونه ، عنوان به
زمانه بزرگ خطر" كه ميگويد ما به "غربي ذهن شديد تعصب"
و اخلاقي آگاهي با تكنولوژي براي تقاضا كه است اين ما
".است نشده هماهنگ ما ، محدوديتهاي از رواني
ايرانيها از ميتوانند آمريكائيها انديشه نوع اين در
و اخلاقي نگرانيهاي اسلامي -ايراني تمدن.بگيرند درس
حافظ":ميگويد شيمل ماري آن.است آميخته هم در را جهاني
كامل بهطور كه است جهان زبان فارسي شاعر اولين شايد
معتقدم من ".است بخشيده تحقق را معنوي و مادي جهان وحدت
ايران نقش درباره تفكر براي بتوانيم كه اين براي ما كه
نيازمند بنگريم دقت با جديد هزاره در جهاني عرصه در
.هستيم حافظ بصيرت چشم و دقتنظر
ايران آن طبق كه بنيادي شرط برسه ميخواهم من پايان ، در
جهان آينده در اكنون از مهمتر حتي نقش يك ايفاي به قادر
كه بپذيرند بايد مردم و دولت كه ، اين اول.كنم تاكيد است
داخلي سرنوشت كنترل براي فينفسه ايران استراتژيك اهميت
بايد مردم و دولت كه ، اين دوم.نيست كافي كشور خارجي و
اسلام و آزادي استقلال ، اصل سه به دادن اولويت خصوص در
اسلامي دموكراتيك صلح آرمان را آن من آنچه زيربناي كه
و سوم و برسند اجماع از معقولي حد به است ، ميخوانم
و ساختارها بايد مردم و دولت كه اين همه از مهمتر
كنند ، ايجاد اصول اين موثر اجراي براي مناسب شيوههاي
عدالت بدون پايداري سياسي نظم هيچ معتقدم من زيرا
امكانپذير آزادي بدون عدالتي هيچ و قانون طبق منصفانه
.نيست
|