جهانيبهصلحوهمزيستي باور نماد المپيك ،
نكردند ثبتنام را فرزندم چرا
...يكديگرند اعضاي آدم بني
...دانشمند پارسازادگان
جهانيبهصلحوهمزيستي باور نماد المپيك ،
تحسين احساس آن هنوز ولي رسيد پايان به سيدني المپيك
احساس درخود عميق هيجاني همراه به را شگفتي و وتكريم
و شده تهنشين را آن وشيرين سكرآور لذت هرگز و ميكنيم
درجهان شوكت و وعظمت زيبايي همه اين.نمييابيم فرونشسته
پلشتي و زشتي به را جايش ميتوانست ما بيقرار و پرتنش
به را شگفتي و هيجان احساس وهمان بدهد وكشتار كشت و وجنگ
زنده آورده پديد قلبهايمان در و ما در عميق غمي همراه
.سازد
با متغير ، وخوي خلق با جهان كشور دويست از نمايندگاني
متضاد ، ومسلك مرام و باورها با گوناگون ، عواطف و احساسات
و برادروار هم كنار در متفاوت چهرههاي و پوست رنگ با
و مرام و ثروت و رنگ و ودين زبان هرگز و زدند قدم خندان
يكديگر رخ به را خويش ومعنوي مادي خواهشهاي و مسلك
تنها و تمامي كه را بودن انسان جز چيز ، همه و نكشيدند
طبيعيترين در و نهادند كنار است بشر نوع تشابه وجه
و زدند فرياد را يكديگر بيدريغي شادي در بشري ، غريزه
. انباشت را جهان شادمانهشان هياهوي غريو
ارتباطات زندگي و زيبايي و ونور رنگ شبانهروزي سيدني در
كنار در جهان كشورهاي رنگارنگ پرچم.بود جاري بشري لطيف
برادري پيمان و وحدت هم دست در ودستها بودند دراهتزاز هم
انساني و بزرگ جشن اين در.ميكرد جستوجو را برابري و
انسان با آفريقايي انسان بين ما هم آنقدرها كه ديديم
سفيد ، انسانهاي امريكايي ، با آريايي انسان و انگلوساكسون
انسانند همه.نيست تفاوتي و تمايز سياهپوست و سرخ زرد ،
سياهيها و ميبرند هم پيشباز به را حس اين كه واينجاست
ادا و شكلك همان باشيد كرده دقت اگرميكنند بدرقه را
تعبير به) انسانهايي از كودكانه و پاك درآوردنهاي
بدون و كهن تمدن با بيفرهنگ و فرهنگ با (سياستمداران
از پيش و همه از بيش كه ميكرد بروز.. و تاريخي سابقه
.شيرين چه و ميزد فرياد را بشر شباهت انگها اين تمامي
ميپنداشتي زميني بشر نسل از را خود چنان آنجا در بيشك
پرداخته و ساخته را غريبانه جداييهاي و تضاد همه آن كه
اين ميگفتي خويش با و... ميديدي سياستها و شيطان دست
يك باشد ورزشي سالم رقابت يك حتي كه آن از قبل عظيم تجمع
خداوند كه..پرشكوهي نظم چه با بشريست همبستگي منشور
بشرهاي ما كه چيزيست اين و آفريد نظم در را خلقت و جهان
فرزندانمان به را آن شايستهاي بهطور زمين كره سوي اين
...حيف چه و نياموختهايم
بزنيم ، حرفي بخواهيم نيز مراسمي چنين هزينههاي از اگر
همه اين خلق و آفرينش براي هنگفتي سرمايههاي تحقيق به
شكي و است بوده نياز مورد پيمان و پيوند همه ، اين زيبايي
فرضا كه نميپرسيم معمول گلههاي طبق و نيست آن در هم
ميتوانستيم را گرسنه شكم ميليون چندين پول همه اين با
.كنيم سير
و كوچك جهان اين در ميپرسيم باشد مانده سوالي جاي اگر
گرسنه شكمي بايد چرا اصولا جهاني كوچك دهكده تعبيري به
ترسيم را تفرقه خطوط اين قانوني چه و كسي چه.بماند
..!!ميسازد؟ جدا برادر از را برادر بشر ، از را بشر و ميكند
فرازمند مجيد
نكردند ثبتنام را فرزندم چرا
پرورش و آموزش مسئولين تمامي به مكرر مراجعات عليرغم
، نامه گرفتن حتي و شكايات و بازرسي دفتر حتي و يك ناحيه
ميكنم زندگي كه ناحيهاي در خود فرزند ثبتنام به موفق
.نشدهام
كه (نياوران)... دبيرستان درخواستي مبلغ مثال بهطور
در مدرسه همان در ديگرم دختر و بوده ما محدوده در كاملا
كلاس ثبتنام جهت ميباشد زير شرح به كرده تحصيل قبل سال
:دبيرستان اول
محدوده از خارج دليل به تومان 30000-1
در كه درحالي) برنامه فوق كلاسهاي تومان 10000-2
سالهاي در را مبلغ همين و ماندهاند خودشان عادي كلاسهاي
(...كلاس از دريغ ولي كردند دريافت نيز قبل
كلاس كتاب پول مجموع كه حالي در) كتاب پول تومان 3000-3
(كردهايم خريداري خودمان ما و ميشود تومان اول 1650
-پوشه -انجمن به كمك -بيمه) تومان حدود 5000 و -4
منعكس بيش و كم كه عزيزان شما از حال (...و كاغذامتحانات
از گوشهاي خواستاريم عاجزانه هستيد مردم مشكلات كننده
نيز وزير آقاي تا كنيد منعكس را همشهري يك دل درد اين
.بدهند خود مديران به گوشزدي
موحدي علي
...يكديگرند اعضاي آدم بني
باشيم معلولان ياور و شكرگزار سلامتي ، پاس به
جامعه اين در آيا است؟ جامعهاي چگونه ما امروز جامعه
جامعه اين در چيز همه آيا دارند؟ يكساني حق مردم همه
از صحبت وقتي آيا شده؟ گرفته نظر در همگان استفاده براي
ساختن بهينه در سعي همه و ميآيد ميان به نوجوان و جوان
و جوانان همه منظورشان ميسازند مطرح را آنها وقت
ما انديشههاي:گفت ميتوان صراحت كمال با است؟ نوجوانان
قالب يك در كه را انسانهايي تنها جامعه پيشرفت براي
و ميدهد پوشش دارند قرار سلامت و تندرستي نام به انساني
طور را قالبشان دليلي هر به پروردگار توانگر دست كه آنان
كمرنگ ما انديشههاي در سهمشان ناخودآگاه سرشته ديگر
جامعه در را آنها حق نيز كهما است صحيح اين آيا.گشته
:اينكه نه مگر.بگيريم ناديده
يكديگرند اعضاي آدم بني
گوهرند زيك آفرينش در كه
روزگار آورد درد به عضوي چو
نماندقرار را عضوها دگر
از يكي انساندوستي و همدردي حس كه جامعهاي در
را افرادي چگونه است ، جامعه آن صفات برجستهترين
به تاسف سر از نگاهي با چرخدار صندلي برروي كه ميبينيم
كه است چگونه مينگرند؟ عمومي مكان يك كوتاه هرچند پلكان
طرحريزي هستند سالم كه آنان براي جامعه اين اهداف بيشتر
ميكنند كوشش حق اين ارتقاء در كه هستند كساني شده؟البته
بعد كه اين به توجه با.رسيدهاند نيز مطلوبي نتايج به و
اين به عزيزمان جانبازان شدن افزوده با تحميلي جنگ از
گرفتن ناديده يعني جامعه قشر اين انگاشتن ناديده عده ،
نميتوانند دليلي هر به كه افرادي از سوم يك از بيش
لحظهاي.كنند استفاده جامعه امكانات از ديگران مانند
.بينديشيم خود آفرينش به بلكه خود ، به نه بينديشيم
نوجواني جاي را خود كوتاهي زمان اندك براي ميتوانيم
استفاده تخيلتان قوه از آنگاه است ، معلول كه بگذاريم
چرخدار صندلي يك روي بر و او جسماني موقعيت با و كنيد
فكر حتي كه ديد خواهيد كنيد ، را روزمره كارهاي انجام قصد
ما و مينمايد غيرممكن آنها براي كارها آن انجام به كردن
فرد حق در كنيم رعايت را عدالت بيائيد.ميكند متاثر را
سلامتي بزرگ موهبت خاطر به عمل در خداوند از و جامعه فرد
مانند برايشان افراد طبيعي حق نگذاريم و كنيم تشكر
كه روز آن به اميد با.شود تلقي نيافتني دست آرزويي
آيندهشان اهداف در جامعه اين تندرست نوجوانان و جوانان
را آنها و نگيرند ناديده را خود تواناي كم دوستان سهم
.كنند سهيم پروردگار آفريدههاي از استفاده لذت در نيز
و دل با جامعه باشند كه موقعيتي هر در كه بگوئيم آنها به
هيچ كه دهيم اطمينان آنان به و است آنها پذيراي جان
به است نگاهي اگر و نميبينند دلسوزي و تاسف سر از نگاهي
مطمئن هم ما و است بودن يكرنگ و دوستي براي تنها آنها ،
جاي آنان صميمي و مهربان دستان در دوستيمان دست كه باشيم
شكرگزار درميانمان آنها بودن براي را خداوند و ميگيرد
آن وجود كه سازيم بنا گونهاي به را شهرمان و باشيم
.روز آن به اميد با.باشد ممكن ما كنار در عزيزان
ميلادي ترانه
...دانشمند پارسازادگان
"ميرود دانشگاه به شهرداري پرتلاش رفتگر"
("همشهريپنجشنبه 10/6/79")
كانونهاي به مربوط تبليغاتي كارتهاي و برگهها انبوه
نزديكيهاي تا پايين از مشاوره و كنكور كلاسهاي و آموزشي
بخصوص است همينطور روز هر بود ، شده چيده در لاي قفل ،
و آزاد كنكور و سراسري كنكور نزديك ماههاي به كه وقتي
در باد بال بر شناور ورقهاي حجم ميرسيم "آزاد غير"
ميشود ، بيشتر و بيشتر منازل درب و كوچهها و خيابانها
هزار چند يادداشت دفترچه يك اينها با گفتم خود به روز يك
از غير و "بازيافتيها توجه قابل".كرد درست ميتوان برگ
آگهيهاي از فراواني حجم عصر و صبح روزه همه اينها
ميدهند ، تشكيل دانشمندپرور كلاسهاي همين را روزنامهها
ميخواهم نكنيد تصور سطر چند همين خواندن با البته
در بلكه كنم نفي را مراكز اينگونه خدمت و وجود و موجوديت
بروز موجب دانش و علم به هم علاقهاي اندك كه كشوري هر
باشند عصايي كلاسها اين كه هم بايد بشود كنكور و امتحان
وجودشان البته و دانش و علم به علاقهمندان دستهاي در
مورد در تا واداشت فكر اين به مرا آنچه ولي ضروري ،
چنين دستگاهي ، در مرتبه پايينترين در كه تلاشگري
احتمالا و خود زندگي گذران كه ميپردازد كار به صادقانه
كه كشوري در استعدادي چنين با چگونه بكند ، را خانوادهاش
گفتن براي حرفي علوم همه در و بوده بشري دانش و علم مهد
در رتبهاي كه وقتي تا بماند ناشناس آنقدر داشته ،
را او استعداد و هوش و مهارت همگي كند ، كسب امتحاني
پارسازادگان اين از بپرسيم خود از حالا كنند؟ تشويق
بهدنبال كه دارد وجود نفر چند ما عزيز كشور در دانشمند
درآمده ، قليان به توانائيشان مبارك ظرف تا هستند فرصتي
معلم و گزاف خرج با كه آنها از نفر چند كند؟ وجود اظهار
برنامه فوق كارهاي و كلاسها و غيرانتفاعي مدرسه و خصوصي
امروز بروند ، دانشگاه به توانستند "توانايي فوق" و
حل را پيچيده مسائل و كور گرههاي انبوه از گرهاي
آموزش موسسات از مدركي توانستند كه آنها آيا كردهاند؟
ژستهاي و كلاسورها با قدمزنان يا بگيرند كشور عالي
جز به نفرشان ، چند ميگيرند ، خود به دانشجو هيات خاصي
مردم ميان در غيرساده ، و ساده و "مدرج" و مختلف ميزهاي
در گامي و پرداخته لحاظ هر از زيستي مشكلات شناسايي به
اين از كه دارم آن اميد برداشتهاند؟ رفعشان و حل جهت
بروند دانشگاه به و بياورند رتبه خدا لطف به پارسازادگان
به شروع راستي به شدند ، حقوقدان و قاضي و وكيل اگر تا
به اميد جز كه بكنند انسانهايي حقوق از دفاع و حق احقاق
طبيب ، اگر و ندارند دستگاهي هيچ از اميدي ديگر خدا
مطب ، و ميز به شدند بهداشت متخصص و دندانپزشك و داروساز
مردم ميان به و نكنند فكر بيمار تعداد و دارو بازار
درمان و پيشگيري آموزش ، همانا كه را خود وظيفه و بروند
و شناختي بيماري هر از حداقل تا دهند انجام بهخوبي است
و ويروسي عفونتهاي انواع كه زماني در باشيم داشته آماري
اگر و ميكنند خودنمايي كريه و زشت و غيرويروسي
چون شدند...و عكاس و موسيقيدان و فيلمساز هنرمنداني
هنرمندانه شعبدهشان دستمال از هنرمند و وارد شعبدهبازي
نشاط و شادماني به را مردم و بدهند بيرون گل و كبوتر
شروع شدند شيميدان و فيزيكدان و رياضيدان اگر و وادارند
بهرهبرداري و بهرهگيري مختلف طرق و لاينحل مسائل حل به
و كنند ادا را خود دين و شوند طبيعت به بهرهدهي البته و
از موجودات زندگي كاوشگر و زيست مراقبت زيستشناسان چون
ديگر برسد اگر روز آن باشند ، سلول بينهايت تا تكسلول
نخواهد قراري را اعضا بقيه آورد بدرد روزگار را عضوي چو
ما هم باز نيز عرصه آن در و تمدنها گفتگوي عصر در و ماند
ما آنوقت علمي ، و فرهنگي تمدن گهواره و بود خواهيم سخنگو
انتخاب فكر و انديشه و باشعور مغزهاي جهان مردم ميان از
و ورود ويزاي راحتي به هركسي براي كشورمان به و ميكنيم
جستجوي در نيز خودمان و نميدهيم بهرهبرداري و زيستن
...بود نخواهيم هجرت براي غيرقانوني و قانوني راه هزارويك
و نخالهها انبوه كه دستهايي همان با كه تو بر آفرين و
انواع با و ميكني دور ما كوچههاي و شهر از را زبالهها
با آسايشت لحظه در ميكني نرم دستوپنجه موذي موجودات
الهي قوه و حول به و ميگيري دست به كتاب دستها همان
و گران كلاس هيچ از بينياز كه ميخواني آنگونه
تبريك تو به.ميكني كسب شايسته رتبهاي ارزانقيمتي
.ميگويم
توفيقي نوشين
|