انساني علوم رشته از دفاع در ملاحظاتي
دلها صدف مرواريد نماز
...دهد رخ حادثهاي كه ، آن از پيش
!نيست طلايي ما شهر در پاييز
انساني علوم رشته از دفاع در ملاحظاتي
آموزش و ودرمان بهداشت بخش در سياستگذاريها سال ساليان
.است بوده استوار زمينه اين در لازم نيروي تامين بر پزشكي
در همكارانشان و پزشكان كه اين به اعتقاد مدركگرايي ،
از شغلي ، اعتبار عين در وداروسازي دندانپزشكي رشتههاي
كه جنگي سخت شرايط و برخوردارند نيز كلاني درامد
سبب همه و همه گرديد ، موجب را دارو و پزشك به نيازمديها
سه اين سمت به شديد گرايش يك با را گذشته دهه دو كه شد
باعث كه علاقهاي كنيم ، سپري ايراني خانوادههاي در رشته
ايران جامعه شغلهاي بهترين عنوان به رشتهها اين شد
هم دارند ، اخروي اجر هم و دنيوي اجر هم كه شوند قلمداد
.بشر نوع به خدمت هم و خوب درامد هم بالا ، دانشگاهي مدرك
كه را آنچه خانواده افراد و (هست و)بود هم راز محرم پزشك
پزشك با نميگذاردند ، ميان در كسانشان نزديكترين با شايد
.ميكردند مطرح خود
پيشگفته ، رشته سه كه شد گونهاي به اوضاع حال هر به
مستعدو دانشآموز خانوادهاي هر در شد ، همگان آمال كعبه
به راغب والدين خاص راهنمائيهاي با بود اگر هوشمند
عدم عين در بسا چه و ميشد پزشكي علوم در تحصيل ادامه
هر آرزوي.ميپرداخت آنها تحصيل به رشتهها اين به علاقه
آنها از (دندانپزشك يا)پزشك يك حداقل كه بود خانوادهاي
كه نكشيد طولي.گردد خانواده سربلندي موجب و سربرآرد
فيزيك رياضي تحصيلي رشتههاي جذب مستعد ، بچههاي اكثريت
طور به رفتند تجربي علوم به كه آنها.شدند تجربي علوم و
از بسياري -رفتند فيزيك رياضي به كه آنهائي و مستقيم
گاهي و زيستشناسي دروس مطالعه و رشته تغيير از پس -آنها
مهيا تجربي كنكور امتحان براي را خود زمينشناسي هم
گانه سه رشتههاي از رشتهاي چه بنابهاينكه و ميكردند
آن رشته ، انتخاب برگههاي در ميپسندد ، جامعه را يادشده
.برميگزيدند را
شامل چونبود ديگري گونه به وضع انساني علوم رشته در
جامعه در مدت كوتاه در آنها اثر كه ميشد رشتههائي
تحصيلكرده فرد عايد را چنداني نيزدرامد و بود نامشخص
دوره در.نميدادند نشان آن به زيادي رغبت مردم نميكرد ،
حتي.ميروند انساني علوم به تنبلها كه بود شده معروف ما
انساني علوم به كه ميخواست خانوادهاي در فرزندي اگر
ميشدو روبهرو ودوستان والدين سرزنش و شماتت با برود
رشته اين وارد كه اين از مستعد دانشآموزانمينشست عقب
در جذب زمينه ترتيب اين ميشدندوبه واپسزده شدت به شوند
كه بود شده طوري.ميشد مهيا مهندسي و پزشكي رشتههاي
رشته سه براي را خود شانس تجربي و رياضي رشتههاي نخبگان
جامعه فكري عظيم سرمايههاي و ميكردند امتحان فوقالذكر
.ميشدند سرازير رشتهها اين سوي به
بدون هم همچنان و است داشته تداوم سالها كه خصوصيات اين
ميهن براي سنگيني خسران مجموع در دارد ، وجود جدي تغييرات
در كه است داشته بههمراه آن دانشگاهي جامعه و ما
:ميشود اشاره آن به زيروفهرستوار
پزشكي ، رشتههاي در پذيرش بالاي ظرفيتهاي (الف
جذب كشور نخبگان عظيم خيل شد باعث داروسازي و دندانپزشكي
كه باشيم داشته را وضعيتي چنان حالا و شوند رشتهها اين
كاري كه هم آنهائي و باشند كار جستوجوي در پزشك هزار 8
و دست زندگي گوناگون مشكلات با پايين بادرامد يافتهاند ،
.كنند نرم پنجه
ارزشهاي تبيين و استوار مدني جامعه يك ساخت براي (ب
و داريم تئوريك محكم بنيادهاي به احتياج اصلاح ، و انقلاب
خوش متفكراني و خلاق عناصري باداشتن مگر نيست ميسر اين
در تمدني زيربناي كه علومي انساني ، علوم عرصه در فكر
كه ميبينيم تاسف با ولي.هست و بوده پيشرفته ممالك
ديگر تحصيلي رشتههاي سمت به فكر خوش و خلاق مغزهاي
از را كشور عملا و شدهاند داده سوق پزشكي علوم خصوصا
.كردهاند محروم علوم اين در فعال نيروهاي داشتن
اركان ميتوانست كه هوشمندي و خلاق ذهنهاي از برخي (ج
در اينك كنند ، دگرگون و متحول را ايران جوان جامعه
به بيشتر چه هر درامد كسب براي اغلب شد ياد كه رشتههايي
به "بيشتر چه هر درامد كسب"روحيه.اند شده گرفته كار
بسياري عشقورزي عدم نيز و ما پزشكان نبودن تامين دليل
معنويت چيز هر از بيش جامعه در خود رسالت به ايشان از
است داده قرار هجوم مورد -را پزشكي اخلاق -را پزشكي رشته
مقدس حرفه اين به نسبت مردم اعتماد آينده در است ممكن و
.كند پيدا نزولي سير
كه دندانپزشكي رشته در خصوصا)ما پزشكي علوم رشتههاي (د
پرداختن و تحقيق و پژوهش عدم دليل به (ميكنم تحصيل من
علم يك صورت به كشور در قوي علمي پاياننامههاي به
ميشود وارد خارج از آن علوم و تكنولوژي كه درآمده مصرفي
كردن بر از و مطالعه رشتهها اين در كه آنجائي از و
خلاقي و مستعد ذهن كه راميزند ، دانشجوئي اول حرف مطالب
مناسب تحقيقاتي و مالي امكانات وجود صورت در كه دارد
سبب به بپردازد ، تكنولوژي و علم توليد به ميتواند
رابايد آفرينشهايش و ها نوآوري اينها ، از محروميت
و كلمات خود حافظه در ميتواند تا و انگارد ناديده
خود خلاقيت ازاستعدادهاو بيآنكه ميگنجاند را عباراتي
.بگيرد بهره
و آزاد جامعهاي ساختن براي ميرسدكه نظر به ضروري
و شوند قائل انساني علوم براي بيشتري بهاي كمتر ، باتبعيض
ناهمگون پيكره به را كيفي توازن تا كنند سعي سياستگذاران
.بازگردانند دانشگاهي
كرمان دندانپزشكي دانشجوي -دلشاد مهدي
دلها صدف مرواريد نماز
كه آن نام روياند ، به اميد پيچك دل حصار بر كه آن نام به
شكسته ، دل به و زيبا صبر منتظر ، به سفر ، پاي مسافر ، به
.داد طلب دست حق عاشق به و بسيار اميد
به را چشمانم نسيم ، به را گوشهايم كه زماني از را نماز
كه زماني از سپردم ، آينده به را اميدم و روشن افقهاي
از.ميشناسم كردم حك گلها ژالههاي روي بر را آرزوهايم
گرماي و ريخت فرو عشق سخن ترنم بهاري باران كه زماني
.ميشناسم كرد ، ذوب بيشتر تپش براي را قلبها تابستاني ،
بر زمستاني برف و گريست فراق غم در پاييز كه زماني از
.ميشناسم كرد حك اميد از نقشي گليخ روي
شده ، خوانده قصه يك چون مقابلشان پنجره وقتي انسانها
آمال آشيانه در آرزوهايشان درخت تك وقتي ميشود ، بيروح
كوچكشان سجادههاي به ماشيني زندگي از ميخشكد ، اميد و
سبزي از و خسته درختان ، سبزي از وقتيميبرند پناه
.ميورزند عشق حق وصال سبزي به ميشوند ، شكسته دل خاطرات ،
و باشد نداشته محبت رنگ برايشان ديگر آسماني ، آبي وقتي
حقپناه با ميعاد آبي به ميشوند ، خسته دريا آبي از
.ميبرند
سلامش تا بسمالله ، از را نمازم كه را روزي ميآيد يادم
يادم كردم ، اقامه بهاري روز يك در مهرباني ، آفتاب زير
را جهان تمام آسماني كلام پژواك كه را روز آن ميآيد
خورشيد طلايي انوار زير هم من داد ، قرار خود تحتالشعاع
به را خود دل درد.كردم تجربه را حق با گفتن سخن
آن ميآيد يادم.است ناپذير وصف قدر چه گفتن پروردگار
زندگيم باغچه ريشههاي هميشه تا كردم دعا آفتاب زير روز
براي روز آن.حيات شيره از مالامال و باشد گرم آفتاب چون
آن تا ساختم جويبارها آن از و ريختم اشك دلشكستگان تمام
گرما اشعه به روز آن.رابازيابند حياتشان خشكيده ، درختان
عادت روشنايي به ديگر بار چشمانم تا شدم خيره خورشيد بخش
را خوبيها خورشيد طلوعها ، در ديگر بار بتواند تا كند
تمام خداي از روز آن.كند نظاره لاجوردي افق در
براي روز آن.كردم طلب را محبتم گل غنچههابازشدن
ساقي روز آن.كردم دعا زندگيام كوچك باغ بزرگ باغبانان
تمام به را حيات زلال آب روز هر تا آموختم را بودن
.كنم هديه جويبار
نفاق ابرهاي تراكم به دستانم تا بنويسم بازهم دارم دوست
بار را اميد نهر و بشويد را دوروييها آسمان و بخورد
نوشتهام سطرهاي كلمات كه افسوس اما گرداند ، جاري ديگر
به نميتوانم هيچگاه.است رسانده انشايم انتهاي به مرا
زير در چه نماز اما.برسم نماز وصف لايتناهي جاده انتهاي
در چه و باشد بهار در چه آفتاب ، زير در چه و باشد باران
چه مسجدها ، منظم صفوف در چه و باشد خلوتگاه در چه خزان ،
شكر ، سجده آوردن جا به براي چه و باشد نياز برآوردن براي
با را دلمان صدف بياييم.است زيبا بهاري روز يك مثل
به افكارمان و سبز باورهايمان تا كنيم آذين نماز مرواريد
.شود معنا باران زبان
راهنمايي سوم دانشآموز - رضايي الهامالسادات
...دهد رخ حادثهاي كه ، آن از پيش
گردشگران اغلب كه دارد وجود پاركي ماسوله توريستي شهر در
يك جوار در پارك اين.ميكنند سفر آنجا به تفريح براي
قهوهخانهاي پارك طبقات از يكي در.است شده واقع دره
شده باعث و كرده ريزش آن ستونهاي از قسمتي كه دارد وجود
بالاي از ريزش اين.بماند باقي سقف از نازك لايه يك كه
احساس نيز خطر و نيست ديدن قابل هيچوجه به پشتبام
بهوجود را فاجعهاي زود يا دير است ممكن اما.نميشود
حادثه هرگونه وقوع از پيش است ، لازم هرحال به.بياورد
.كرد اقدام فروريخته بخش اين مرمت به نسبت ناگواري
سهي ضيايي داود
!نيست طلايي ما شهر در پاييز
ما شهر در پائيز چرا پرسيدهايم خود از حال به تا آيا
خود جادوئي و زيبا رنگهاي پائيز چرا است؟ بيفروغ اينقدر
طبيعت چشمانمان منظر وچرا نميگذارد نمايش به برايمان را
نيست؟ رنگارنگ و شاد
چتر كه نميخوريم را آن غم و كرديم عادت كه همانگونه
آن داشتن نكرديم توجه و داديم دست از را سرمان بالاي آبي
كه بود نعمتي چه سرمان بالاي در آبي روحبخش و زيبا چتر
.كرديم غبارآلود و تيره و كدر خود دست به آنرا ارزان
بايد كه را خوشرنگ و سالم و شاداب درختان كه همانگونه
خيابان و محله كوچه ، خانه ، حياط در چشمانمان منظر
و بيروح خشك ، چوبهاي به تبديل خودمان بهدست ميبودند ،
.ميآوريم سرخود بلايي چه نفهميديمبدينسان و كرديم بدرنگ
فصلي به تبديل شهرمان در را طلايي پائيز نيز همانگونه
.كرديم بيفروغ
درختان با كوچهباغهايي در آبي آسمان زير كه كساني حتما
زندگي زيبا و رنگارنگ فصلهايي گذر در و شاداب و سرسبز
و مه و دود تيرگيها ، در كه ما با دارند فرق ميكنند
.ميكنيم سپري روزگار كدورت ،
كنيم سئوال خود از واقعبينانه صادقانه ، بار يك بيائيد
يا تيرگيهاست در شدن غرق پيشرفت و رشد توسعه ، معني
!غافليم ما كه باشد داشته نيز ديگري معني ميتواند
ملكنيا.ب
|