آينده به اميد و انتظار مفهوم در تاملي و انگاره
نيمهشعبان جشن مناسبت به
انسان حيات كيفي تحول
امام بازپسين وجود در آن استقرار و امامت تداوم مسئله
يكي و است مذهب اين تمايز رموز از يكي عشريه ، اثني شيعه
همين به آيندهنگري ، و آيندهبيني در آن امتياز وجوه از
به نيز و است آينده سوي به حركتي خود ، ذات در شيعه دليل ،
كنوني حيات شالودهسازي مقام در تاريخ ، و سنت جهت ، همين
و مييابد معنا آينده ، بزرگ آرمان براي زمينهيابي و
طبيعي صورت به مذهبي سنتهاي اغلب.ميكند كسب اعتبار
و پذيرفته ميراث يعني "سنت" اساسا و گذشتهاند به مربوط
ايام ، گذر در كه آن ، سابق حيات طول در قوم يك عام
سيطره مقابل در.است تثبيتكرده را خود حضور و بازمانده
اسلاف ، سنگين و متداوم سنت اين قاهره قدرت و چرا و بيچون
منجي ، بشارت و موعود جستجوي در آرمانشهري نگرش نوعي
مشاهده جهان مذاهب و فرهنگها و نگرشها و اديان دراغلب
و تحول مراحل بهمثابه هزارهاي ، تحولات گاهي.ميشود
پايان در عام بشارت نيز گاهي و گرديده مطرح عالم تكامل
و جهان كالبد و روح كه متمهديانه رستاخيزي و بشر تاريخ
نيكيها از هيچيك كه ساخت خواهد دگرگون چنان را جهانيان
نماند زمين بر ادوار ، همه در بشر اخلاقي بزرگ آرمانهاي و
.نشود فراموش و
ادبيات پيدايش سبب امر ، اين ويژه و پيچيده خصلت
و عجايب از كه شده خاصي منجينگرانه و فرجامشناسانه
رفع و پيچيدگي اين شناخت.است مذاهب تاريخ شگفتيهاي
موضوع اصل شدن خدشهدار موجب كه غبارهايي و ناسرهها
موعود انتظار واقعي مقام درك براي اساسي ضرورتي ميشوند ،
.است
با و كرده طي را مختلفي مراحل نيز بشر تاريخ بزرگ مسير
بوده ، بشري جوامع نخستين حيات و بدويت كه كودكي از گذر
مجتمعهاي تشكيل و ابزارسازي راه در را خرد از كيفيتي
طلوع در خود جواني به تا است كرده تجربه يافته سازمان
سرشار معجزتهاي اعجاز به آنان و رسيده پيامبران پيدايش
سوي به را مردمان جاهلي غرور و مدعيات خويش ، هيجان از
هزارهاي ، مسير اين در.كردهاند دلالت عبوديت و ايمان
و اسطوره عصر و رسيده فرا بشر عقلي بلوغ روزگار سرانجام
آيات بركت به ايمان ، و انسان ميان رقابت و افسانه
جديدي دور و شده ختم پيامبري.است شده آخر مبين ودلالات
دايره به انسان اتصال متضمن هم كه گرديده آغاز هدايت از
و مسئوليت متضمن هم و است معصوم كامل معرفت و اولياء
تحول با جريان ، اين.خويش سرنوشت تعيين در انسان اختيار
شكل امامت ، به - وحي منهاي - آن انتقال و خاتميت به نبوت
بدان وابسته تشيع اركان همه كه يافت ويژهاي محتواي و
آسمان به عروج راه اصيلترين كه است معنوي نردباني.است
معنوي ، مسير همين درميكند و كرده گذر آن مسير از
مشخص و عيني ماهيت كه ميدهد رخ ديگر تحولي بالاخره
به ميگرديد ، متجلي خاص اماماني رهبري در كه را امامت
عصرها همه براي متسلسل و فرازماني و سرمدي موقعيتي سوي
خلق نقطه همين از انتظار مفهوم.ميآورد فراهم نسلها و
دايرهاي به را زمان و جهان طولي و خطي تاريخ و ميشود
تاريخ.ميكند بدل سيال و چرخش در منظومهاي با كامل
با الهي ، آرمانشهر كلي طرح و ميشود نگاشته آينده
موعود ، آينده اين.ميشوند مشخص خاص رمزهايي و نشانهها
است ، ديني معتقدات و ايمان اصل به بازگشتي كه آنجا از
.است تكامل داد ، خواهد رخ آينده در كه آنجا از.است رجعت
از است ، حركتآفرين و اميدبخش نداده ، رخ هنوز كه آنجا از
است آرمانشهر ميكند ، ميل كمالات استقرار سوي به كه آنجا
جميع و الهي اديان و مذاهب كه آنجا از بالاخره و
بدان متفاوت نامهاي به مادي ، حتي و معنوي دبستانهاي
از انسانها منجي محمل و بشر نهايي موعود كردهاند ، اشاره
و انسان غروب لحظههاي واپسين در تاريكيها هائل گرداب
ماقبل تحولات و انتظار ويژه فرجامشناسي كه است انسانيت
سيطره.است خورده رقم و يافته معنا آن بهواسطه رستاخيز
آتشفشاني همچون معنويت انقلاب ميرسد ، اوج به كه كميت
به فلسفههاي انجماد به و ميكند ظهور خروشان و سوزنده
خاتمه بدبينانه و تيره يا مبهم و گنگ يا رسيده پايان
و قاهريت ورطه از اليناسيون ، اوج در را انسان و ميدهد
در تجدد و مطلق خودبيني و استيلا و استكبار و خدايگاني
و رضا نوعي تا ميبخشد نجات معنوي نابينايي و بدعت
اين و.كند عطا وي به مجدد ايمان و خاطر امنيت و اطمينان
همه.نيست موعود ظهور خاص شرايط در آيندگاني مختص فقط
امر ، اين فلسفه و شده داده اشارت بشارتي چنين به منتظران
امور استعلاي و تكامل بهسود آن تحول و موجود وضع نفي
قدسي مسئوليت از عظيمي بخش غيبت ، اعلام زمان از.است
علما از نخبگان و انساني اجتماعي به امامان ، و انبياء
حجت عنوان به معصوم ، امام به پيوستگي اگرچه و شده سپرده
افزونتر مسئوليت عرصههاي اما باقيست ، زمين در الهي دين
و گستردهتر ديني آرمانهاي و احكام تحكيم دايره و
ظهور ، زمان در آن تكميل تا جريان اين و است شده نزديكتر
گذشته تاريخ.ميدهد ادامه خود خروشان تكامل به همچنان
تاريخ امانگاشتهاند همواره و مينويسند انسانها را
قانونمندي بهمثابه امر اين و زده رقم خداوند را آينده
تاريخ.شد خواهد متيقن و متحقق بيگمان الهي كامل و عام
و عقول روابط ، با ارتباط در بشري جوامع كيفي تحول آينده ،
از سيطره از انسان كه گرفت خواهد شكل كاملتري شرايط
انتظار ، فلسفه.شود خارج استضعاف استيلاي و خودبيگانگي
روح استعلاي و كيفيت به كميت تحول براي انسان مستمر تلاش
زندان تن ، زندان ;است بشريت فراگير جبر و زندان چهار از
تحول اينتاريخ زندان و اجتماعي روابط زندان طبيعت ،
تجلي وحي زبان در اينگونه خود شكل كليترين در بزرگ
:است نموده
ائمه ونجعلهم فيالارض استضعفوا الذين علي نمن نريدان و"
"الوارثين ونجعلهم
|