مارليك مردم هنر
بخش واپسين مارليك تمدن
مادها دوران از همواره بايد را ايران تاريخ آيا :درآمد
كه درخشاني تمدنهاي و فرهنگها صورت اين در پس كرد؟ آغاز
و دارند تعلق دوراني چه به بودهاند ، (ماد) آن از پيش
ايرانزمين فرهنگ در آنها براي ميتوان را نقشي چه آنگاه
بياغازيم ، مادها دوران از را خويش تاريخ ما اگر شد؟ قائل
كشور اين تاريخ از مهمي بخش بر غيرمنصفانه آنكه از گذشته
پرسشهاي و هستيم؟ چيزي چه اثبات درصدد پوشيدهايم ، چشم
و تمدنها جستجوي در بايد نيز پايه براين.ديگر بيشمار
بيست به نزديك را آنها پژوهشگران كه پيشآريايي فرهنگهاي
گرايشهاي و نگري يكسويه از و برآمد دانستهاند ، تمدن
.گزيد دوري رابطه اين مدارانهدر قوم و تنگنظرانه
پيش تمدنهاي از يكي درباره كه حاضر ، مطلب دوم بخش در
و هنري آفرينههاي ميگويد ، سخن ايرانزمين آريايي
گرامي خوانندگان نگاه از مارليك قوم فرهنگي دستاوردهاي
صفحه ، همين در نيز پس اين از كه توضيح اين با ميگذرد ،
و رايج فرهنگهاي و تمدنها اقوام ، شناسايي و بررسي به
هويت رهگذر اين از تا باشد.پرداخت خواهيم ايران درگذشته
ساكن اقوام همه منافع و خواستهها بنيان بر را ايراني
.سازيم فراهم ايران
پيكارها در مهارت و شجاعت و جنگجويي بر علاوه كه ماردها
جنگجويان صفوف در و داشتند بلند اندامي گيلها برخلاف
ميان در را خانههايشان ميشدند ، شناخته و ديده كاملا
آن در خود فرزندان و زن با و ساخته كوهها شكاف و غارها
بيشتر و نميكردند زياد دامداري كار.ميكردند زندگي
لباس.ميآوردند بدست حيوانات شكار طريق از را غذايشان
سر به فلاخني و بوده مسلح همواره و ميپوشيدند كوتاهي
حساب به زينت نوعي به هم و بوده اسلحه هم كه داشتند
اطرافشان در كه درختان ميوههاي از اينان.است ميآمده
تنگناي در زندگي البته و ميكردند استفاده بود فراوان
براي خطري همواره اينها و بوده ناآراميشان باعث مادي
و حقوق درباره.ميشدند محسوب منطقه اين ديگر ساكنان
مناطق و مارليك حفاريهاي براساس كه گفت بايد زن مقام
نكته اين ربالنوع و زمين پرستش به اعتقاد ديگر ، مشابه
گيل در ساكن اقوام ميان در زن درازي زمان كه ميرساند را
اين بر علاوه.است بوده والايي منزلت داراي ديلم و
حتي و شباني و شكار دوره ساده زندگي در كه ميدانيم
چيزي است ، معروف زن حقوق به حالا كه آنچه كشاورزي دوران
زمان در مدنيت پيشرفت اين و نيست كار تقسيم حد در جز
مسائل و زن حقوقي نظام پيچيدگي و گستردگي باعث كه ماست
و حساسيت چنين بدوي جوامع در وگرنه است شده آن به مربوط
.است نبوده مطرح اهميتي
كرده حمله مناطق اين به هم كوروش كه دارد اعتقاد كتزياس
سربازانش و خورده شكست مردمان اين با جنگ در و است
اشكانيان با اينهااست شده كشته هم خودش و شده متواري
آريان و جنگيد ماردها با اول فرهاد.بودند جنگيده هم
كشيدن در ولي بيبضاعت بودند مردمي ماردها":مينويسد
كه است اين است معلوم آنچه و "شجاع فقر ، و قحطي بار
شمال در توانسته كه است كسي اولين اول فرهاد احتمالا
كه است اردشير اين دوم بار.آورد بدست پيروزيهايي ايران
دادن با البته و كند پيدا راه ايران شمال به توانسته
كادوسي امير دو با پيمان بستن موفقيتش تنها فراوان تلفات
.است
ساير با مارليك تمدن گوناگون وجوه در زيادي مشتركات
منشا درباره.دارد وجود جهان و ايران ديگر نقاط تمدنهاي
برخي:دارد وجود متفاوت نظر دو مارليك آثار سرچشمه و
و ظروف بخصوص مارليك در شده ساخته اشياء كه دارند اعتقاد
در است ممكن و نيستند منطقه اين مختص فلزي مجسمههاي
و باشند شده منتقل نقطه اين به و شده ساخته ديگري نقاط
اين از مشخصي محدوده در اينها كه معتقدند كساني برعكس
ميكنند ذكر كه شواهدي اول ، دسته.شدهاند ساخته نواحي
ساير آثار با آثار اين در كه است گوناگوني شباهتهاي از
و دارند حق دسته اين.ميشود مشاهده تمدنها ديگر و نقاط
و ظروف در بيشمار شباهتهاي و مشتركات منكر نميتوان
نزديك و دور تمدنهاي ديگر با مارليك اشياء ساير و جامها
است داده نشان دانشمندان عميقتر و دقيق مطالعه ولي بود
اين مختلف ويژگيهاي در معيني كاملا وحدت و يكپارچگي كه
مكتب يك از ميتوان راحتي به كه جايي تا دارد وجود اشياء
چند هر:كرد صحبت تمدن اين در مشخص مرزهاي با خاص هنري
فرهنگها و تمدنها مختلف وجوه تاثيرگذاري و تاثيرپذيري كه
كسان ميان اين درگرفت ناديده نميتوان يكديگر بر را
آثار در متمايز سبك دو وجود به قائل كه هستند هم ديگري
در متمايز سبك دو وجود كه دارند اعتقاد و بوده مارليك
بيان را آنها ساخت منشا دوگانگي لزوما مارليك آثار
در ساختهها اين بگوييم كه است اين درستتر بلكه نميكند
كه آمدهاند بوجود مختلف سبك دو در ولي تمدن همين درون
دستهاي در و بومي كاملا ويژگيهاي آنها از دستهاي در
مشهود ديگر تمدنهاي و گذشته از نشانههايي و آثار ديگر
بين تبادل و تعامل بيانگر كه هستند نشانهها همين و است
براين كه كساني جمله از.هستند كهن فرهنگهاي و تمدنها
دو روي بر مطالعه با كه است ويلكينسن پروفسور باورند
نگهداري متروپوليتن موزه در اكنون كه) مارليك فلزي فنجان
مارليك هنري مكتب در كه است رسيده نتيجه اين به (ميشود
از گرفته الهام هنري ردپاي محلي و بومي هنر همراه به
در موجود گذشته مكتبهاي موضوعات و صحنهها و هنري سبكهاي
.ميخورد چشم به ايران ديگر قسمتهاي همچنين و بينالنهرين
يكي با تمدن اين پيوند به تا است خوبي بهانه نظرات همين
.بپردازيم مشهور تمدنهاي از ديگر
تمدن و آن بين ارتباط بررسي در خوبي نمونه آشور تمدن
دو اين بين كه برميآيد چنين پژوهشها از.است مارليك
نقوش از بعضي مثلا.دارد وجود نزديكي ارتباط كهن تمدن
مانند آشوري پادشاه نازيرپال آشور قباي و جامه تزئيني
آثار نقوش شبيه بسيار و غيرآشوري نامتجانس ، نخل درخت نقش
و هنرمندان نقش و عكس مشاهده همچنيناست مارليك
سرپرستي تحت نازيرپال آشور قصر در كه خارجي صنعتگران
كه را نظر اين هستند كار به مشغول آشوري مجسمهسازان
همچون مناطقي از صنعتگران و هنرمندان اين احتمالا
نقشآفريني و شده دعوت آشور پايتخت به حسنلو و مارليك
گرايي طبيعت ديگر خوب مثالميكند تاييد باشند ، كرده
دورههاي از آنها ميدهد نشان كه است مارليك گاوهاي
بهشيوه ميتوان يا و شدهاند گرفته عيلامي و آشوري
كه كرد اشاره مارليك معروف جام چهارگاو سرهاي الحاق
.يافت ميتوان قديم عيلام دوران در را روش اين ردپاي
مارليك و آشور تمدن دو متقابل تاثيرات مقايسه در البته
ما و نيست معلوم تاثيرات اين تاخر و تقدم هنوز يكديگر بر
سرزمينهاي بر بيگاه و گاه آشوريها كه ميبينيم وقتي
بسا چه ;زدهاند غارت و قتل به دست و شوريده ايران شمالي
گرفته قرار آنان دستبرد مورد هم مارليك مردم دستمايههاي
اثر آشوريان هنر و صنعت برروي غنايم همين بعدها و شده
.باشند گذاشته
موزه فوقاني طبقه در اكنون كه مارليك تپه آثار مجموعه
جنس از است گوناگوني آثار شامل ميشود نگهداري ايران ملي
سنگ سنگ ، عقيق ، شيشه ، صدف ، استخوان ، آهن ، مس ، نقره ، طلا ،
شكل به چرم و پارچه چيني ، مفرغ ، سفال ، حديد ، سنگ لاجورد ،
ارابه و انسان شمايل در پيكركهايي و تنديسها مجسمهها ،
اسب ، گوزن ، شتر ، بز ، قوچ ، گاو ، همچون حيواناتي و چرخ چهار
كاسه ، جام ، ديگ ، مانند ظروفي بزكوهي ، و گراز سگ ، پلنگ ،
از نقوشي با غيره و پياله فنجان ، قوري ، ليوان ، بشقاب ،
گاو كوهاندار ، گاو نظير حيواناتي و گياهان و انسان
كركس ، ميمون ، گراز ، ميش ، قوچ ، غزال ، شاخدار ، اسب بالدار ،
زندگي نياز مورد ابزارهاي و وسايل ;غيره و سيمرغ عقاب ،
پاككن ، ناخن ناخنگير ، كباب ، سيخ ملاقه ، چراغ ، مانند
قلاب ، درفش ، قرقره ، سوزن ، موچين ، دماغبند ، پاككن ، گوش
سنگهاي گاوآهن ، تبر ، پتك ، چكش ، هاون ، سنج ، ريسي ، پشم دوك
سرنيزه ، نظير رزمي ادوات و ابزار غيره ، و تيزكني چاقو
كمان ، پيكان ، بزرگ ، و كوچك قمههاي بلند ، شمشيرهاي خنجر ،
دستبند تيردان ، كلاهخود ، سپر ، گوناگون ، و متنوع سرگرزهاي
و زيورآلات ;غيره و فلزي ميلههاي دفاعي ، مچبند و
سنجاقهاي مختلف ، گيرههاي و گردنبندها چون تزئيناتي
بسيار مدالهاي و دكمهها زرين ، نيمتاجهاي و تاج تزئيني ،
مختلف ، خلخالهاي و بيني آويزهاي مانند آويزهايي زيبا ،
پيشانيبند ، پلاك ، حلقه ، زنجير ، انگشترها ، گوشوارهها ،
بازيهايي اسباب همچنين و غيره و زنگوله سنجاق ، موبند ،
هم كنار در مجموعهاي چنين گرفتن قرار كه ;كودكان براي
شده گرفته بكار هنر و كاربري جنس ، طرح ، شكل ، تنوع حيث از
.است بينظير جهان در آنها در
در مرگ از پس هركسي كه داشتند اعتقاد مارليك مردمان
همين براساس و كرد خواهد آغاز را جديدي زندگي ديگر دنياي
و سليقه و ذوق مطابق را ابزار و سلاحها وسايل ، ;اعتقاد
درون در را او نياز مورد غذاي حتي و هركسي شغل و علاقه
قرار وي جسد روي يا و كنار در خاصي آرايش با و گور
اين زندگي شرايط با مطابق درست گوري هر يعني.ميدادند
آرامگاهها از تعدادي.ميشد آراسته و مرتب او دنيايي
تعداد اينها در و هستند آرامگاهها ساير از بزرگتر
ساير از بيشتر مشخصي طور به زيورآلات و جواهرات
گورهاي اين كه ميرسد نظر به دليل همين به ;آرامگاههاست
ميتوانند حال عين در ولي ;هستند زنان به متعلق بزرگتر
بسيار علاقه كه مرداني البته.باشند هم مردان به متعلق
طول در و نيست عجيب چندان كه امري.دارند زيورآلات به
شده مشاهده مردان در گرايشاتي چنين از زيادي موارد تاريخ
شاهان كه ميگويد يوناني مورخ هرودوت مثال طور به.است
را آنان كه ميكردند حمل خود با بسياري جواهرات هخامنشي
اسباب و نشانهها از يكي كه عاملي.مينمود زنان شبيه
تاريخ مسير مرور با ما و است بوده متعدد تمدنهاي افول
و مردان مبارزه و پايمردي با تمدني كه ميبينيم بارها
نسلها ، تغيير و زمان گذشت با ولي گرفته شكل سختكوش زنان
به ميل و افكنده سايه تمدن بر خوشگذراني روح تدريج به
كه جايي تا رسيده بالايي بسيار حد به تشريفات و تجملات
.است شده تمدن آن نابودي باعث امر همين
صنعتگران و هنرمندان از مانده جا به سحرآميز شاهكارهاي
تكنيك و يكپارچه فرهنگ حاصل تمدن اين خلاق و استعداد با
در اعجابانگيزي طرز به آن نمود كه است آنان پيشرفته
ايراني و هند اوليه اقوام.است مشهود يادگارها اين تمام
قائل خورشيد براي خاصي اهميت خود مذهبي عقايد بافت در
مظهر كه زاينده و بزرگ خداي يك تنها نه را آن و بودند
تا مذهبي باور اين.ميكردند تصور خود خدايان بزرگترين
براي.دارد ادامه هم ميلاد از پيش اول هزاره اول نيمه
تا و است مهم بسيار پرستش حد تا خورشيد هم مارليك اقوام
ترنجهاي شكل به را خورشيد نماد توانستهاند كه جايي
فلزي جامهاي و ظروف اكثر كف در متنوع بسيار تزئيني هندسي
مهم الهههاي از را خورشيد اينها.كشيدهاند تصوير به
ترنجها اين ترسيم طرز و نقش نوع به وقتي و ميدانستند
است چيز همه مركز در خورشيد كه درمييابيم ميكنيم توجه
.ميگيرند زندگي او جانبخش حرارت و نور از موجودات همه و
به هم را اساطيري افسانههاي و عقايد مارليك هنرمند
گرفته شكل افسانهاي و تخيلي موجودات.است كشيده تصوير
پرندگان و حيوانات و انسان اندام مختلف قسمتهاي تصوير از
را مردمان آن باورهاي و اعتقادات از گوشهاي كه مختلف
آنان به مربوط داستانهاي و نقوش اين ردپاي.ميدهد نشان
طوري به يافت ميتوان باستان دنياي نقاط از بسياري در را
مثال عنوان به و شدهاند نيز ما ادبيات وارد بعدها كه
ديده مارليك جامهاي از يكي بالاي بر كه شيردال نقش
با را آن باستانشناسي و هنر تاريخ دانشمندان و ميشود
سيمرغ همان ظاهرا گريفين.كردهاند مشخص "گريفين" نام
ما و است فردوسي شاهنامه و سنتي افسانههاي و اساطير
قديميترين از فردوسي افسانهاي روايتهاي كه ميدانيم
قديميترين از نيز اين كه شده گرفته ساساني پهلوي نسخه
حالا و ;است برآمده ايراني و هند افسانههاي و داستانها
نگارههاي ما ادبيات از بخش اين آغاز نقطه كه ميبينيم
.است مارليك آثار در موجود
دست فلزات به ميلاد از پيش ششم هزاره در انسان اينكه با
صنايع مارليك تمدن مهم افتخارات از اما است كرده پيدا
از پيش دوم هزاره دراست مفرغي صنايع مخصوصا و فلزي
منطقه در و كردند فراواني پيشرفت مفرغي صنايع ميلاد ،
مانند سوخت منابع و فلز سنگ معادن وجود سبب به مارليك
كارگاههاي و يافته زيادي رونق مفرغ توليد فراوان ، چوب
وجود با منطقه اين كارگاههاي.ميآيند بوجود مفرغي صنايع
درياي حوزه مناطق ساير كارگاههاي با كه زيادي ارتباطات
حكايت شواهد اما دارند زاگرس و البرز ارتفاعات و خزر
بوده مارليك منطقه دوران درآن صنايع اين مركز كه ميكنند
هم همجوار مناطق ساير آثار كالبد در است معلوم چنانكه و
.است شده دميده مارليك هنري والاي مكتب روح
حيوانات و پرندگان نقش با سفال و حيوان شكل به ظروف ساخت
آنچه ولي است مرسوم تاريخ از پس و پيش مختلف دورههاي در
و نوآوريها با ظروفي چنين ساخت ميبينيم ، مارليك در
اين كه است استيليزه و ويژه سبكهاي در و بديع ابتكارات
خلق ارزشمندي هنري شاهكارهاي و رسانده اوج به را صنعت
نمونههاي اعلاترين كوهاندار گاوهاي كه طوري به ميكند
.ميروند شمار به استيليزه هنر
شيشه جامهاي مارليك صنعت ديگر شگفتيهاي و اوج نقاط از
موزائيكي روش به كه جامها از يكي خردهريزهاي وقتي.است
سرپرستي تحت كورنينگ شيشه موزه آزمايشگاه در شده ، تهيه
قرار آزمايش مورد زالدرن وان پروفسور توسط بريل پروفسور
جام اين كه ميدارد اظهار بريل روبرت پروفسور ميگيرد ،
.است بشر شيشهسازي صنعت نمونههاي اولين از
جالب بسيار درخشان تمدن اين ممتاز وجوه از نسبي آگاهي با
كجا به مردمان اين سرنوشت بالاخره بدانيم كه است مهم و
اين در زندگي قرن سه دو از پس نهايت در آنها و ميرسد
دكتر.ميروند چرا و روند مي كجا به سرسبز و زيبا مناطق
مكشوفه آثار فراوان شباهت دليل به كه دارد اعتقاد نگهبان
مفرغي ، آثار شباهت خصوص به كاشان شهر كنار در سيلك از
حدي به تا آشپزخانه وسايل و ابزار و ادوات اسلحه ، ظروف ،
شده ساخته كارگاه يك در اينها ميكند گمان انسان كه
مارليكيها همان سيلك اقوام كه است محتمل بسيار باشند ،
و غنايم كسب قصد به كه آشوريهايي حمله از پس كه باشند
سيلك منطقه به ميزدند ، كارها اين به دست گشايي كشور
مادها يعني خويش برادران به تدريج به سپس و كرده مهاجرت
اوليه مراحل در و پيوسته بودند ايراني و هند اقوام از كه
و هند ديگر گروههاي با و داشته شركت ماد دولت تكوين
پيش اول هزاره اوايل در را ماد مقتدر امپراطوري ايراني ،
.باشند آورده وجود به ميلاد از
اين و رفتهاند منطقه اين از اشكانيان زمان در هم مادها
مادها مهاجرت و كوچ آيا كه است باقي تاريخ براي سوال
آنها اينكه است مسلم آنچه خير؟ يا است بوده اجباري
از (مازندرانيها) تيپوريها ;همسايگانشان طرف از همواره
قرار فشار تحت ديگر طرف از كادوسيها و گيلها و يكطرف
راه برسر "خوار" كه باشيم داشته توجه اگر و داشتند
و همسايه پارت با و داشت قرار ميانه آسياي به رو كاروان
كه همانطوري كه گرفت نتيجه ميتوان است ، بوده آن كنار در
اغتشاش باعث تا ميدادند ، مقرري مادها به هخامنشيان
منطقه آن در را آنان خاصي منظور به نيز اشكانيان نشوند ،
برابر در تجارتي شاهراههاي از يكي حفظ آن كه دادند سكونت
به.ميشد داده زمان اين در مادها به كه بود مقرريهايي
.شد ناميده ديلم و گيل منطقه اين مادها خروج با حال هر
كاسيها شدن حل و ديلم و گيل منطقه از مادها شدن رانده
انتقال جريان در منطقه اين ساكنان ميان در (كاسپيها)
گسترش و تكوين آغاز و شباني عصر به شكار طريق از زندگي
.است گرفته صورت ديلم و گيل در كشاورزي دوران
ميتوان ما زمان در آيا كه كند خطور ذهن به سوال اين اگر
نه ، يا يافت منطقه اين ديگر اقوام يا مادها از ردپايي
و ندارد وجود سوال اين براي دقيقي و مشخص جواب گفت بايد
اقوام مهاجرتهاي و اختلاط و سال صدها گذشت با اين
اين در ابهامات و توهمات و است طبيعي حدي تا گوناگون
حفاطشه ديلم نام به تيرهاي ما عصر در.است بسيار مورد
از شايد كه دارد يا و داشته وجود عراق در مصاحنه ديلم يا
قديس يوحناي نام مورد در.باشند بوده ديلم و گيل مهاجرين
داد نظر چنين نميتوان هم شده معروف ديلمي يوحناي به كه
و گيلكي طبس نام است همينطوراست مردمان اين از وي كه
عبدالقادر گروهي.گيلان به ديلمي عبدالقادر شيخ انتصاب
بغداد نزديكي در دهكدهاي كه گيل يا جيل مردمان از را
به محلهاي از سفرنامهاش در خسرو ناصر.ميدانند است
شهر در كه ميبرد نام (الديالمه حاره) ديلمان محله نام
در مردها نام به بزرگي قبيله همچنين.است بوده قاهره
مادهاي اعقاب از را خود آنان و ميكنند زندگي آلباني
از دستهاي.ميدانند سپيدرود حاشيه و ايران در مهاجر
.گزيدند سكونت آناتولي مغرب و لبنان كوههاي در تيره اين
لوشاني فتحي حسن
:استفاده مورد منابع
تصحيح مرعشي ظهيرالدين سيد ديلمستان ، و گيلان تاريخ -1
ستوده منوچهر دكتر
جعفر ترجمه رابينو اثر گيلان -ايران دارالمرز ولايات -2
خماميزاده
اقبال عباس و پيرنيا كريم باستان ، ايران -3
رضايي عبدالعظيم ايران ، ساله هزار ده تاريخ -4
ستوده منوچهر دكتر استرآباد ، تا آستارا از -5
ميرزا تقي محمد مشروطيت ، انقلاب تا آغاز از گيلان ، -6
ابوالقاسمي
هنر تاريخ و باستانشناسي گروه و موسسه نشريه -مارليك -7
تهران دانشگاه
ميراث سازمان نگهبان ، عزتالله دكتر مارليك ، حفاريهاي -8
فرهنگي
|