معاصر ايران در مسلط فرهنگ تحولات
فرانسه انتخاب
معاصر ايران در مسلط فرهنگ تحولات
(1) ايران اسلامي انقلاب فرهنگي بنيادهاي به نگاهي با
:درآمد
مشروطه انقلاب تدارك دوره از -خود معاصر دوران در ايران
به سنتي جامعه از خود تاريخي گذار دوران وارد -بعد به
چهل سي ، و صد گذشت از پس كه دورانياست شده متجدد جامعه
و سنت" رقابت و رويارويي.است نيافته پايان هنوز سال
در فرهنگي ويژه به و اجتماعي سياسي ، تحولات بنيان "تجدد
همين بازتاب كه همچنان.ميزند رقم را معاصر دوران
جامعه بر مسلط فرهنگ ويژگيهاي و نوع رقابت ، و رويارويي
حال در معرف خود سهم به كه امري.ست ا كرده تعيين را
نظام تا قاجاريان حكومت اواخر از ايران جامعه بودن گذار
.است اسلامي جمهوري
تحولات به عمومي و كلي بسيار نگاهي با مقاله اين در
غرض.ميشود پرداخته معاصر ايران بر مسلط و حاكم فرهنگ
مسلط فرهنگي تحولات اصلي خطوط دادن دست به مقاله اين از
يا و ترويج و تبليغ مورد دوره اين حكومتهاي سوي از كه
سنت متقابل رابطه و رويارويي بستر بر گرفته ، قرار حمايت
.ميباشد (مدرنيته) تجدد و
دوره از پيش تا:گذار حال در جامعه ايران ، :تجدد و سنت
سنتي فرهنگ ايران ، بر مسلط فرهنگ مشروطه انقلاب تدارك
چارچوب در ميتوان را فرهنگ اين اساسي ويژگيهاي.بود
وبر ماكس آراي در كه چنان آن "شرقي پاتريمونياليسم"
موجود فرهنگ حاكمه ، هيات از جدا.گرفت سراغ شده جمعبندي
.باشد نميتوانست و نبود سنتي فرهنگ جز نيز جامعه در
شروع تا اسلام از پيش از اگر كه همين جمله از نشانهاش
با فرهنگي -سياسي تعارضي جا آن و جا اين معاصر ، دوران
فرهنگي جنبه از تعارض اين ميداده روي حاكم فرهنگ و نظام
روايت به تكيه با منتها سنتي فرهنگ همان بستر بر
گفت ميبايد رو اين از.است مييافته بروز آن از متفاوتي
فقط و يك مشروطه انقلاب تدارك دوره تا ايران تاريخ كل در
همان كه يابد بروز ميتوانسته ايران در فرهنگ نوع يك
شرقي پاتريمونياليسم مفهوم در شده معرفي سنتي فرهنگ
.ميباشد
و عام طور به سنتي جامعه كه قاجاريه حكومت اواخر در اما
زمينه رسيد ، فروپاشي و اضمحلال به خاص طور به سنتي فرهنگ
گفته وقتي.آمد فراهم ايران در متفاوتي فرهنگ شدن مطرح
فروپاشي مرحله به كل در سنتي فرهنگ و سنتي جامعه ميشود
سر در فروپاشي بحران با كه نبود ممكن ديگر حتي يعني رسيد
-سياسي نظم ارائه طريق از سنتي فرهنگ و جامعه راه
و جامعه همان از متفاوتي فرهنگي روايت يا و اقتصادي
الگوي همان در ماندن باقي معناي به -سنتي فرهنگ
اين.گردد رفع بحران ، و شده مقابله -پاتريمونياليسم
پاسخگويي در سنتي فرهنگ ناتواني از ناشي هم شدگي ناممكن
توليد شيوه كه معاصر يافته تحول جهان معضلات و مسائل به
هم و بود مييافت تام سيطره آن بر سرمايهداري مناسبات و
فرهنگ يعني سنتي فرهنگ بديل يا آلترناتيو كه اين از ناشي
سنتي فرهنگ با مبارزه طولاني بسيار دورههاي از پس متجدد
از بخشي در كم دست -آن ديالكتيكي نفي بلكه طرد ، نه و
يافته استقرار و تاسيس تدوين ، -اروپا در مشخصا و جهان
سنگرهاي آن ، عظيم نيروي برابر در كه مترقي فرهنگي.بود
.نداشت مقاومت امكان روي هيچ به جهان سراسر در سنتي فرهنگ
گسترش و فتح در (تجدد)مدرنيته فرهنگ غولآساي تندبادهاي
محرك وعامل رسيد نيز ايران جامعه به خود جهاني
.ايران در فرهنگي ضروري تحولات براي شد تعيينكنندهاي
انگشت تجددخواهي ، و مدرنيته با ضديت موضع از كه بسا چه
در.ميشود آن ملي غير يا خارجي منشا به معطوف اتهام ،
رويارو كه داشت تاكيد نكته اين بر بايد اتهامي چنين نفي
آن با مقابله و شان سنتي فرهنگ انحطاط با ايرانيان شدن
تاثيرپذيري طريق از جز تجددخواهي و تجدد موضع از
.نبود ممكن اصلا اروپايي مدرنيته فرهنگ از ايرانيان
ديالكتيكي نفي پي در مدرنيته فرهنگ كه زيرا نبود ممكن
به حاصل ديالكتيكي نفي اين.ميشود متحقق سنتي فرهنگ
زمينه بر آن بخش هويت عناصر و سنتي فرهنگ گرفتن پرسش
الزاماتي و ضرورتها.ميباشد تاريخي الزامات و ضرورتها
اروپا ، در) زمينداري توليد شيوه از گذار دوران حاصل كه
طول در.است بوده سرمايهداري توليد شيوه به (فئوداليسم
انقلاب تدارك دوره تا زمينهاي چنين نه ايران تاريخ
هرگز گرفتني پرسش به چنان اصلا نه و داشته وجود مشروطه
فرهنگ دادن قرار پرسش مورد همين باره در.است بوده مجاز
از مسلط فرهنگ مورد در پرسشگري نوع هر گفت بايد سنتي
سوي از بعد تا -ساسانيان عصر شروع -پيش سال هزار دو حدود
اتهام به آن فكري كارگزاران و استبدادي حكومتهاي
طول در.است بوده شده مواجه درفش و داغ با "بدعتگذاري"
سركوب و طرد نكوهش ، مورد متداوما چه آن ايران تاريخ
فرهنگ زرين عصر.است بوده نوآوري و بدعت گرفته قرار
معاصر دوران از پيش تا هجري ، پنجم و چهارم قرون در ايران
طرد نيز عصر آن در اتفاقا كه است تاريخي استثناي يك فقط
روي كم ارتداد ، و بدعت اتهام با نوآوري سركوب و لعن و
طورآشكار به انديشهاي هيچ ايران در اين ، جز به.نداد
نميتوانسته استبداد شمشير به اتكايش در جز -علني و
حاكميت بالطبع.دهد ادامه خود بقاي به و شده مستقر
موضع از رويكردي جز فرهنگ و انديشه به نيز استبدادي
كه فرهنگي در.باشد داشته نميتوانسته سنت يا ارتجاع
جاي چه ميشده طرد معاصيكبيره چون هم نوآوري و بدعت
ديالكتيكي نفي طريق از سنتي فرهنگ بديل خلق از گفتن سخن
مرحله به قاجاريان زوال مرحله در ايران حال ، عين درآن
توليد شيوه به زمينداري مسلط شيوه از گذار تاريخي
جهان كشورهاي از بسياري كه شرايطي در.رسيد سرمايهداري
انجام به را گذار و رسيده مرحله اين به ايران از پيش
اين با متناسب فكري ابزار اين وبنابر بودند رسانيده
كرده مستقر و تاسيس را -مدرنيته فرهنگ جمله از -گذار
بود ، شده تاسيس آن از پيش چه آن تاسيس رو اين از.بودند
سنتي فرهنگ بديل به جهان از گوشهاي در بشريت.نبود ممكن
جهان نقاط ديگر به ضرورتا فرهنگ اين و بود يافته دست
سرايت از جلوگيري توانايي نيز فرهنگي هيچ و ميكرد سرايت
هر.نداشت را جهان نقاط ساير به اروپا از مدرنيته فرهنگ
دوران در مدرنيته فرهنگ كه كرد تاكيد اين بر بايد چند
مورد ميتوانست كه بود گرايشاتي حامل فراگيرياش ، نخست
جويي سلطه در اروپايي استيلاگر بهرهبرداريحكومتهاي
در كه چه آن جمله از).گيرد قرار قاره كشورهايسه بر
چنين با مقابله اما (.ميشود معرفي جهان شدن غربي مفهوم
كه ميشد منجر تجددخواهي با ضديت به نميبايست گرايشاتي
ممكن فرهنگي هيچ سوي از ضديتي چنين اصلا شد قبلاگفته
چنين.بگيرد را مدرنيتهغربي سرايت جلوي نبودكه
پيش را تجددخواهي فرهنگ كردن بومي الزام فقط گرايشاتي
تلفيق يعني و ميداد قرار قاره سه كشورهاي روي
عمل در.كشور هر خاص شرايط با مدرنيته فرهنگ دستاوردهاي
تدارك دوره در ايران به مدرنيته فرهنگ انتقال جريان نيز
آگاهانه و بيش و كم آن ، پيروزي از پس و مشروطه انقلاب
.شد همراه تلفيقي چنين تلاشبراي با وناآگاهانه
تلاش و ايران به اروپايي مدرنيته فرهنگ انتقال اصلي بار
به سياسيجامعه و فرهنگي خاص شرايط با تلفيقآن براي
روشنفكرانيرا مدرنيته ، فرهنگبود روشنفكران عهده
روند.بودند متمايز سنتي متفكرينفرهنگ از كه پرورد
مرحله نخستدر ايران روشنفكريدر گسترشجنبش و ايجاد
كه شد روشنفكرانيشروع سويتك از مشروطه تداركانقلاب
خود اجتماعي -سياسي نيز و فرهنگي فعاليتهاي در
فرهنگمتجدد مولفههاي و تجددخواهي ضرورت تا ميكوشيدند
خان ، ميرزاملكم.دهند نشر و مطرحكرده ايران در را
خان ميرزاحسين كرماني ، طالبوف ، خان ميرزاآقا آخوندزاده ،
بيك مستشارالدوله ، ابراهيم خان ميرزايوسف سپهسالار ،
جملهاين از.. و اسدآبادي سيدجمالالدين مراغهاي ،
روشنفكران جنبش بعدي مرحله در.بودند روشنفكران تك
مشروطه انقلاب بستر روشنفكرانبر تك اين حركت تجددخواه ،
جريان به و خورد پيوند اجتماعي نهضت آنبا از پس و
حزبي ، فعاليت آن ، مثلا بروز نوين صورتهاي روشنفكريو
عمده جريان دو دوم مرحله اين در.يافت اعتلا و تحول
مدرنيته گرايشعمده دو متاثراز ايران روشنفكريدر
.بود سوسيالدمكراسي و ليبراليسم يعني غربي
مرادي قاضي حسن
فرانسه انتخاب
7- ايران مردم اسلامي انقلاب درباره يادداشتهايي
در اقامت و پاريس به سفرامام از قبل تا هيچكس
عمل اين عظيم دستاوردهاي و آثار مشاهده و نوفللوشاتو
اهميت به ايران ، مردم حركت انقلابي اهداف پيشبرد براي
دشوار و اضطراري شرايط يك در كه امام تاريخي تصميم اين
كه است نكرده ادعا نيز هيچكس و نبود واقف گرديد ، اتخاذ
امام تصميمگيري در اقدام ، اين ثمرات از روشني درك با
از برخي افواهي مدعيات رد در امام حضرت.است داشته نقش
بر انقلاب تاريخ تحريف راه بستن و ناصادق عناصر
وصيتنامه در اين ، از بعد گويان خاطره و خاطرهنويسان
ادعا بعضيها مذكور قرار از:ميفرمايند چنين الهيشان
اين ;بوده آنان وسيله به پاريس به من رفتن كه كردهاند
احمد ، مشورت با ازكويت ، برگرداندنم از پس من.است دروغ
احتمال اسلامي كشورهاي در زيرا.نمودم انتخاب را پاريس
اين پاريس ولي ;بودند شاه نفوذ تحت آنان.بود ندادن راه
(ص380) انقلاب صحيفه:به كنيد نگاه.نبود احتمال
اطرافيان ، اهتمام كهتمامي خاص بحراني شرايط آن در
توسط ايشان شدن ربوده نگران يا و امام جان حفظ متوجه
عملي به حداكثر و بوده عراق دولت همدستي با شاه عمال
ممكن طريق هر به عراق ترك بر مبني امام تصميم ساختن
مسئله اين به امام حضرت دغدغه و توجه ميانديشيدند ،
بهتر پهناور ، جغرافياي اين كجاي در كه بود معطوف
همه كه هنگامي رسانندو انجام به را خويش رسالت ميتوانند
آرمان در مستغرق امام بودند ، ايشان كهولت و خستگي نگران
فرودگاه به فرودگاه:ميفرمايند پاريس در خويش الهي
از را آزاد آبهاي راهمانندادند ، جا هيچ اگر و ميرويم
آزاد آبهاي در و ميكنيم اجاره كشتي يك ;نگرفتهاند ما
اعلام دنيا رابه ايران امت مظلوميت فرياد و ميگرديم
براي ماجرا اين از خود كه شرحي در امام حضرت.ميكنيم
خواست را تصميم اين ميدهند ، سال 58 در دولت هيات اعضاي
(ج 6نور صحيفه).ميشد عملي بايستي كه دانستهاند خدا
شاه مشورت اصلي طرفهاي از يكي روزها اين در كه پارسونز
روزش آن برداشت و تلقي توضيح در است ، بوده وزير نخست و
با خميني:ميگويد پاريس به رفتن براي امام تصميم از
مسيحي كشور پايتختيك به رفتن و اسلام دنياي از خروج
عمل اين با او مذهبي و سياسي نفوذ و شده اشتباه مرتكب
را عقيده همين هم شريفامامي و شاه.يافت خواهد كاهش
تهران در آمريكا سفير سوليوان (357- 13758).داشتند
خروج به منجر كه را حوادثي سلسله انگليس ، سفير برخلاف
جمله از گرديد ، درنوفللوشاتو اقامت و عراق از امام
او ديگر اقدامات از بيش كه ميداند امامي شريف اشتباهات
اودر.است بوده همراه محاسبه اشتباه و واقعبيني عدم با
او:ميگويد امامي شريف خطاي گمان درباره خاطراتش كتاب
در نجف مذهبي شهر در خميني آيتالله وجود چون كه كرد فكر
اين از را وي بتواند اگر است ، شاه چشم در خاري عراق خاك
خواهد وارد داخلي مخالفان به موثري ضربه كند ، دور شهر
نه كه عراق دولت و بود فراهم كار اين زمينه اتفاقا.آمد
از بلكه ايران ، در خميني آيتالله فعاليتهاي از فقط
شيعيان بين او فعاليتهاي اثر بر داشت احتمال كه مشكلاتي
خود بود ، نگران بيايد ، وجود به عراق دولت خود براي عراق
عراق در آيتالله فعاليت ادامه از تا بود فرصتي مترصد
كه ميكرد استدلال چنين امامي شريف.آورد عمل به جلوگيري
نجف به كه ايراني زائران طريق از خميني آيتالله چون
طريق از و كرده برقرار تماس داخلي مخالفان با ميروند
ميفرستد ، ايران به را خود سخنرانيهاي نوار زائران همين
مخالفان با تماس ادامه به قادر عراق از اخراج صورت در
خميني آيتالله شود عملي نقشه اين كه هنگامي.نخواهدبود
.شد خواهد فراموش و محو خاطرهها از پاريس به ورود محض به
(طلوعي 1375117 /سوليوان)
اخذ و انقلاب گسترش براي را امامشرايط كه ايام اين در
و سبكبار و ديده مساعد مرارت و مبارزه سالها از نتيجه
برايشان كه چيزي تنها بودند ، نهاده راه در گام دريادل
منظور به مناسب امكاناتي به دستيابي داشت ، اهميت
و بود اجتماعي مسئوليت و الهي رسالت اين عهدهگذاري
اين در را زحمتي و سختي هر كه داشتند را آن آمادگي طبعا
نماينده پاسخ در لذابخرند جان به و شوند متحمل مسير
را فرانسه دولت نظر مورد ممنوعيتهاي كه اليزه كاخ
و بمانند ساكت نميتوانند:فرمودند نمود ، اعلام بديشان
آن به فرودگاه اين از سفركرده ، به شروع باشد لازم اگر
گوش به را ايران ملت قيام حقانيت تا رفت خواهند فرودگاه
(ج10503 كوثر).برسانند جهانيان
همزمان سال 57 دوم نيمه در ايران مردم انقلابي مجاهدات
و بود رسيده مهمي و حساس مرحله به پاريس در امام حضور با
و اسباب و ميماند متوقف مرحله همين در هردليل به چنانچه
نميآمد ، فراهم بالاتر مراحل به ارتقاء براي لازم شرايط
تلفات ، و لطمات بالارفتن و اعتصابات شدن طولاني با يا
در مبارزاتي وآمادگي انقلابي شور و ميشدند خسته مردم
"تودهاي بسيج" شكلگيري فرايند و مييافت آنهاكاهش
كه داشت جديوجود طور به احتمال اين ميگرديد ، معكوس
در.گردد منتهي بيسرانجام قيام يك به انقلاب عظيم حادثه
بدين تا كه جنبشهايي شمار ملتها ، سياسي مبارزات تاريخ
ناتواني دليل به ولي پيموده ، خوبي به را راه مرحلهاز
گراييده سردي به پاياني ، مراحل در حركت هدايت و كنترل در
آنهايي تاريخ ، موفق انقلابات.نيست كم شدهاند ، سركوب و
بالايي "كنندگي تمام"قدرت از رهبرانشان كه بودهاند
مناسب ، تاكتيكهاي موقع به كارگيري به با و بوده برخوردار
.رساندهاند سرانجام به را كار ممكن ، زمان كوتاهترين در
و عراق بسته حصار از آمدن بيرون براي امام جديت و اصرار
بيتوقف رحيل يك در نهادن گام براي ايشان آمادگي و نجف
همه آزادسياسي ، فعاليت انجام از دولتها ممانعت صورت در
حياتي موقعيت اين از ايشان عميق درك و درست تشخيص نشانگر
لوشاتو روستاي تبديل پاريسو انتخاب و بود سرنوشتساز و
نيز انقلابي فرامين صدور و انقلاب پيام انتشار پايگاه به
.گرفت صورت منظور همين به
كه پاريس حومه در واقع روستاي اين در ماه چهار قريب امام
در آوازه بلند نامي مهام ، مهمان چنين از پذيرايي يمن به
اين طي در.فرمودند اقامت كرد ، پيدا جهان سياسي تاريخ
سياسي حيات ايام نشيطترين از كه كوتاه نسبتا دوره
آن در سياسي مبادلات و فشردهترينتحركات و است ايشان
و ميخورد رقم اسلامي انقلاب سرنوشت است ، داده رخ
.رسيد نتيجه به ايران ملت طولاني مبارزات
دارد ادامه
|