فرهنگي ميراث و گويشها
و گويش و زبان شناخت ميان زبانشناسان اگرچه :درآمد
ولي دارند ، ديدگاه اختلاف كدام هر شكلدهنده ويژگيهاي
در زبان مختلف شاخههاي حكم در گويشها بيگمان
ميآيد پي از كه مطلبيهستند جغرافيايي خاص محدودههاي
در فارسي گويش دو بررسي به زبان و گويش تفاوت به توجه با
گويش يعني ;جغرافيايي لحاظ از هم از دور بسيار ظاهر
يكسان ساختارهاي بهبرخي و پرداخته مازندراني و اصفهاني
شاخههايي را آنها و كرده تاكيد آنها واژگاني و آوايي
.است دانسته نو زبانهايايراني از (گويشهايي)
به را زبانها انواع زبانشناسان ، و دانشمندان گذشته در
سيامي ، ژاپني ، چيني ، ) تكهجايي زبانهاي -كلي1 نوع سه
موندا ، دراويدي ، ) پيوندي زبانها -2(..و تبتي برمهاي ،
و مالايايي استوا ، جنوب در بانتو آفريقايي ، زبانهاي
اسپانيايي ، آلماني ، ) صرفي زبانهاي -3(..و پولينيزي
پاكستاني ، ايتاليايي ، فرانسوي ، روسي ، انگليسي ، سوئدي ،
از ولي.بودند كرده تقسيم (...و افغاني ايراني ، تاجيكي ،
;است شده منسوخ و متروك تقسيمبندي نوع اين پيش ، مدتها
را زبانها ساختماني تفاوت نميتوان ردهبندي اين با زيرا
مشخصات و خصوصيات زباني ، هر و نمود مشخص دقت و صراحت با
.داراست (خصوصيات از يكي تفوق با البته) را نوع سه هر
كمكي چندان زباني پژوهشهاي در تقسيمبندي نوع اين درضمن
به دانشمندان از عدهاي لذا.نميكند پژوهشگران به
وسعي پرداختند يكديگر با زبانها تطبيق و مقابله مقايسه ،
و يكديگر با زبانها خويشاوندي و رابطه طريق اين از كردند
.نمايند مشخص را خويشاوند زبانهاي مادر همچنين
بايد ابتدا كردهاند ، كار زمينه اين در كه دانشمنداني از
قرن در "بوناوانتوراولكانيوس" نام به دانشمندي از
مطابقتو به كه -ايتاليايي "ساستي" سپس و شانزدهم
كشيش) كوردو -پرداخت هندي و ايتاليايي كلمات مقايسه
نوزدهم قرن در و (انگليسي قاضي) جونز ويليام ،(فرانسوي
نتيجه كه كرد ياد آلماني "بوپ فرانتس" و "شلگل فردريك"
و "تطبيقي زبانشناسي" هاي رشته مقدمات آنان فعاليت
.آورد فراهم را "تاريخي شناسي زبان"
روش با تاكنون كه بشري زبانهاي مهم و اصلي خانوادههاي
است ، زبانشناس دانشمندان قبول مورد و شده كشف تطبيقي
:عبارتنداز
انگليسي ، فارسي ، ):اروپايي هندو زبانهاي خانواده -1
سوئدي ، روسي ، اسپانيايي ، ايتاليايي ، آلماني ، فرانسوي ،
(...و هلندي دانماركي ، نروژي
عربستان ، كشورهاي زبان):حامي و سامي زبانهاي خانواده -2
،(عربي)شمالي اردن ، آفريقاي فلسطين ، لبنان ، سوريه ، عراق ،
(...و آرامي عبدي ، فينيقي ، كنعاني ،
استوني ، فنلاندي ، ):واوگريايي يافين اورالي خانواده -3
(...و سيبري در متداول زبانهاي و لاپوني مجاري ،
قرقيزي ، تاتاري ، تركماني ، تركي ، ):آلتايي خانواده -4
(...و منچوري مغولي ،
و قفقازي سومري ، عيلامي ، آسيائيك ، ):منفرد زبانهاي -5
و شرقي جنوب و هندوستان در رايج زبانهاي از زيادي تعداد
و جنوبي و مركزي آفريقاي بوميان زبانهاي و آسيا مشرق
(...و آمريكا بوميان
ناشي ميتواند مشابهتها و اشتراكات زبانها ، بررسي در
:باشد زير عوامل از
.اقتباس -تصادف 3 -زبانها 2 خويشاوندي -1
دريافت ، ميتوان كه است علمي دقيق پژوهش و بررسي با
از ناشي زبانها در مشابه و يكسان دستوري قواعد و كلمات
.است فوق عوامل از يك كدام
ميگويند ، سخن آن به زمين كره ساكنان كه زبانهايي تعداد
تعداد قطعي تعيين البته.ميرسد زبان هزار به3 نزديك
در زبانشناسان و دانشمندان بين چون نيست ، مقدور زبانها
هر بگوييم اگر و هست اختلافنظر "گويش و زبان" تعيين
يك نباشد ، دريافتني آن اهل غير براي كه گويشي و زبان
اينكه براي ;نيست دقيق تعريف اين باز است ، مستقل زبان
و آلماني يك براي عربي و انگليسي زبان دريافت ميزان
بيشتر آلماني يك كه است طبيعي.نيست اندازه يك به ايراني
همانگونه ميشود ، متوجه را انگليسي زبان ايراني يك از
.ميفهمد آلماني يك از بهتر را عربي زبان ايراني يك كه
:كردهاند ذكر زبان تشخيص براي كلي ميزان يك نهايت ، در
نياز مترجم به فهماندن و فهميدن براي شخص دو هرگاه"
.ميبرند كار به متفاوت زبان دو كه گفت بايد باشند ، داشته
توجه با زيرا ;نيست كننده مشخص چندان معيار اين البته "
مثلا كه نمود مشخص صراحت به نميتوان فوق معيار به
گيلكي لري ، گويشهاي همانند يا است مستقل زبان يك "كردي"
.فارسي زبان از است گويشي مازندراني و
مازندراني ، گيلكي ، " گويشهاييمثل و لهجهها مقايسه در
ميرسيم بسياري مشابهتهاي به "...و بلوچي اصفهاني ، لري ،
گويشها خويشاوندي و ارتباط شناخت در اولا ، ميتواند كه
و اصطلاحات و كلمات شناسايي و كشف در ثانيا و لهجهها و
در قرن چندين طول در كه -باستان پارسي زبان ساختار
مقايسه در.نمايد ياري -است شده حفظ مختلف مناطق گويشهاي
به كهن ميراث و خويشاوندي اين مازندراني و لري گويشهاي
.هستند واقعيت
را گويش دو است كرده سعي نگارنده مختصر ، پژوهش اين در
و نزديكي هيچگونه كه نمايد انتخاب بررسي و مقايسه براي
دو از گويش دو انتخاب زيرا ;باشند نداشته هم با قرابتي
هدف به رسيدن در را ما نميتوانست چندان همسايه استان
.ميباشد اقتباس و نزديكي از ناشي شباهتها و نمايد ياري
دستوري قواعد و كلمات اصطلاحات ، مشابهت همچنانكه
استان دو اين ساكنان نزديكي از ناشي گيلكي و مازندراني
نيز فرهنگي و جغرافيايي قرابت و مشابهت آن بر علاوه.است
نيز سياسي عوامل ضمن در.نيست بيتاثير زباني مشابهت در
همانگونه ;شود كلامي و زباني مشابهتهاي موجب ميتواند
ورود واسطه به ايران جنوب در انگليسي كلمات از بسياري كه
و مغولي كلمات ورود.ميرود كار به و شده اخذ بيگانگان
زباني مشابهت عوامل ديگر از.مقولهاند اين از نيز روسي
.برد نام تجاري و اقتصادي ارتباطات از بايد
انتخاب ميرسد نظر به فوق ، توضيحات به عنايت با
اينكه براي ;باشد مناسب "مازندراني و اصفهاني گويشهاي"
گويش و لهجه لحاظ از چه و جغرافيايي لحاظ از چه دو ، اين
.ندارند هم با زيادي اشتراكات و شباهت
شناسايي":كتاب اصفهاني ، گويش براي مقايسه ، اين در
از (اصفهان استان از اصفهان شهرستان) ايران گويشهاي
انتشارات):بهزاديكيا طيبه همياري با پوررياحي مسعود
مقابل ودر شد گرفته درنظر (كشور فرهنگي ميراث سازمان
.ميباشد مازندراني نگارنده ، مادري گويش
-مادر - پدر" كلمه ، 19"ايران گويشهاي شناسايي كتاب در
-باد -داماد -شوهر /مرد -زن -دختر -پسر -خواهر -برادر
در "هيزم -نماز -اجاق -برف -گرگ -سگ -مرغ -دهان -چشم
.شدهاند ذكر اصفهان شهرستان مختلف دهستانهاي و بخشها
مازندراني در آن معادل كلمات با مذكور كلمات مقايسه در
از يكي در حداقل فوق كلمه هر19 بين ، گرديد مشخص
.دارد وجود ارتباط و شباهت مازندران با اصفهان بخشهاي
:است شده تقسيم نوع به 4 ارتباط و شباهت اين
.هستند يكديگر مشابه عينا گويش دو هر در كه كلماتي -1
گويش ، دو از يكي در حرف يك اضافه يا حذف با كه كلماتي -2
.ميشوند مقابل گويش مشابه
.دارند اختلاف باهم اعراب در فقط كه كلماتي -3
يكديگر شبيه نگارش و تلفظ در حدودي تا كه كلماتي -4
.هستند
* * *
داخل در اصفهاني كلمه هر مقابل در است توضيح به لازم
مثل ;است آمده "گويش" سپس و "بخش" نام ابتدا پرانتز
.ولايتي گويش با ماربين بخش:يعني (ولايتي -ماربين)
حدودا -مركزي بخش به مربوط مازندراني گويش كلمات ضمنا
-آمل بابلسر ، بابل ، ساري ، قائمشهر ، سوادكوه ، شهرهاي
.ميباشد
* * *
هستند يكديگر مشابه عينا گويش دو هر در كه كلماتي
و (نائيني -كوهپايه) -(محلي فارسي -ميمه مركزي ، كوهپايه ،
.مازندران و [(رايجي -ميمه)
.كارميرود به "پدر" براي مازندران نقاط از بعضي
رايجي گويش با ميمه بخش در است ذكر به لازم.مازندران
.ميرود كار به برادر براي [dada] دده"
.مازندران
.مازندران و (محلي فارسي
.مازندران و (ولايتي
كوهپايه ، جرقويه ، برخوار ، ) و (محلي فارسي -ميمه مركزي ،
.مازندران و [(ولايتي -مركزي ماربين ،
محلي فارسي -كوهپايه) ،(ولايتي -مركزي ماربين ، كوهپايه ،
بخش در ضمنا.مازندران و [(رايجي -ميمه) و (نائيني و
گفته نيز [vafr] "وفر" ولايتي گويش با اصفهان كوهپايه
.ميشود
-مركزي) و (ولايتي -مركزي كوهپايه ، جرقويه ، ) ،(محلي فارسي
.مازندران و [(لري
.مازندران و (محلي فارسي -مركزي
* * *
گويش ، دو از يكي در حرف يك اضافه يا حذف با كه كلماتي
ميشوند مقابل گويش مشابه
:پدر *
[piye] يه پي:(ولايتي -كوهپايه) اصفهاني -
[piyer]ير پي:مازندراني -
:مادر *
و [ma] ما:(ولايتي -كوهپايه جرقويه ، ) اصفهاني -
[may] ماي:(ولايتي -كوهپايه)
[mar] مار:مازندراني -
:برادر *
و (ولايتي -مركزي ماربين ، كوهپايه ، برخوار ، ) اصفهاني -
و نائيني -كوهپايه) و [bera] برا:(نائيني -كوهپايه)
[beray] براي:(ولايتي
[berar] برار:مازندراني -
:نماز *
-كوهپايه) و (ولايتي -كوهپايه ، ماربين جرقويه ، )اصفهاني -
[nema] نما:(نائيني
[nemaz] نماز:مازندراني -
:باد *
واي:(ولايتي و نائيني محلي ، فارسي -كوهپايه)اصفهاني -
[Vay]
[Va] وا:مازندراني -
:اجاق *
[Kelek] كلك:(ولايتي -كوهپايه) اصفهاني -
[Kele] كله:مازنداني -
***
دارند اختلاف هم با اعراب در فقط كه كلماتي
:مرغ *
و كوهپايه) و (ولايتي و محلي فارسي -كوهپايه)اصفهاني -
[Kark] كرك:(نائيني -مركزي
[Kerk] كرك:مازندراني -
:مادر *
:[(تركي -مركزي و ماربين) و (لري -برخوار)] اصفهاني -
[nana] ننه
[nane] ننه:مازندراني -
:چشم *
چش:(نائيني و ولايتي محلي ، فارسي -كوهپايه) اصفهاني -
[Cas]
[Ces] چش:مازندراني -
:دهان *
[duhun]دهون:(لري -ماربين)اصفهاني -
[dehun]دهون:مازندراني -
:زن *
[Zena]زنه:(لري -مركزي)اصفهاني -
[Zena]زنا: مازندراني -
***
تلفظ در حدودي تا كه كلماتي
هستند يكديگر شبيه نگارش و
:دختر *
[dodar]ددر:(لري -ماربين ، مركزي برخوار ، )اصفهاني -
"دختر" به مازندران در[deter].دتر:مازندراني -
.ميگويند[Kija]"كيجا" معمولا
:خواهر *
فارسي -جرقويه) و[dada]داد:(لري -برخوار)اصفهاني -
[dada]دادا:رايحي -ميمه) و (ولايتي -كوهپايه) ،(محلي
[dade]دده:مازندراني -
رايجي گويش با ميمه بخش در "برادر" واژه براي است گفتني
گويش با (دشتي) مركزي بخش در و"[dada]دده" اصطلاح
.ميرود كار به [dada] دادا محلي ، فارسي
:دهان *
[do:n]دون:(لري -برخوار)اصفهاني -
[dehun]دهون:مازندراني -
***
و عميقتر ، مشابهتها و وسيعتر پژوهش يك در است بديهي
آشكار ما بر گويش دو اين بين بيشتري زباني قرابتهاي
دو اين ارتباط زمينه در ديگري قواعد و اصول و شد خواهد
حالت از را آن بايد عميق پژوهش يك در.گشت خواهد مطرح
مركب هياتي) گروهي و ميداني صورت به و خارج كتابخانهاي
ادبيات كارشناسان زبانشناس ، مردمشناس ، جامعهشناس ، از
به آشنا محققان تحقيقي ، چنين در.پرداخت تحقيق به (...و
(ضبطصوت)صوتي لوازم از استفاده و منطقه دو گويش
و صحيحتر نتيجه به رسيدن در را پژوهشگران ميتوانند
.نمايند ياري عميقتر پژوهش
فرامرزي كاظمي نعمتالله
اجتماعي علوم ارشد كارشناس
|